امروز (۱۵ مهر ۱۴۰۳)، «طوفان الاقصی» وارد سومین سال خود میشود و در همین حال، پیامدهای آن برای رژیم صهیونیستی همچنان در افق پرسه میزند و باعث ایجاد طنینهای بسیاری میشود.
با افزایش تعداد شهدا و مفقودین، زخمیها و زندانیان، حلقههای حمایت از رژیم صهیونیستی در جریان ۷ اکتبر کوچکتر شد؛ با فرو ریختن برجها و خانهها بر سر ساکنانشان در غزه، احساس همدردی با این رژیم کاهش یافت و هرگونه ملاحظهای اولویت یافت.
پیش از طوفانالاقصی، آرمان فلسطین تمامشده به نظر میرسید، در پایینترین سطح دستور کار اعراب و مسلمانان و در پایینترین سطح دستور کار جهانی قرار داشت.
قطار عادیسازی در حال حرکت بود و در آستانه رسیدن به ایستگاه سعودی خود بود که درهای بسیاری از ایستگاههای عربی و اسلامی را باز میکرد.
بیانیههای تکراری، خالی از هرگونه محتوا و بدون جلب توجه کسی... روایت رژیم صهیونیستی تقریبا افکار عمومی را درنوردیده بود، غزه زیر یوغ محاصرهای ناعادلانه ناله میکرد، محاصرهای که نسلی از پسران و دخترانش را پشت میلههای بزرگترین زندان باز روی زمین نگهداشته است.
به گزارش المیادین، این بنبستها و این «مرگ» در صحنه فلسطین نمیتوانست برای همیشه راکد بماند و فرسایش وضعیت فلسطین -آرمان، حقوق، سرزمین و اماکن مقدس آن- نمیتوانست بدون «غزالی که زلزله را نوید میدهد» تغییر مسیر دهد.
این مورد در زمان تصمیمگیری در ۷ اکتبر اتفاق افتاد و این همان چیزی بود که در ذهن استراتژیک کسانی که طوفانالاقصی را به راه انداختند، میگذشت... این نقطه شروع بحث در مورد آنچه در آن روز باشکوه برای مردم فلسطین اتفاق افتاد، است.
زندگی هر کودک فلسطینی مهم است و زندگی هر مبارز فلسطینی نیز همینطور...، اما پرسش این است؛ آیا یک ملت استعمارزده میتواند بدون پرداخت هزینه، که اغلب هزینهای سنگین و گزاف است، خود را از چنگال استعمارگر آزاد کند؟
- بیشتر بخوانید:
- جنگ غزه در آستانه ورود به سومین سال؛ نقطه عطف طوفانالاقصی و چرخه بحران برای رژیم صهیونیستی
- ابوشریف: اسرائیل در برچیدن مقاومت فلسطین ناکام ماند
به جای تمرکز تمام توجه بر «روز بعد» غزه پس از جنگ، باید نگاه خود را، یا حداقل بخشی از آن را، به «روز بعد» رژیم صهیونیستی معطوف کنیم.
رژیم صهیونیستی پس از طوفانالاقصی به آنچه بود باز نخواهد گشت و ممکن است برای ترسیم آینده آن پس از خاموش شدن تفنگها خیلی زود باشد.
در میانمدت و بلندمدت، آنچه رژیم صهیونیستی از دست داده، دیگر باز نخواهد گشت، بهویژه با نسل جوانی که امروز شاهد جنگ بوده و انتظار میرود فردا زمام قدرت، تصمیمگیری و افکار عمومی را در اراضی اشغالی به دست گیرد.
مسیر فلسطینیها برای به رسمیت شناخته شدن بهعنوان مردمی که آرزوی آزادی دارند، برای آن مبارزه میکنند و خود را برای دستیابی به آن فدا میکنند، به مسیری وسیع تبدیل شده است که در سراسر جهان امتداد مییابد، بدون اینکه تسلیم باجخواهی یهودستیزی یا نفرت از یهودیان شود.
حماس ممکن است پس از طوفانالاقصی بهعنوان جناحی از نظر نظامی ضعیفتر ظاهر شود و ممکن است با حلقههای انزوای بیشتری مواجه شود، اما بهعنوان یک ایده و یک پروژه، پژمرده یا ناپدید نخواهد شد.
ناگفته پیداست که این بهایی شرافتمندانه است، هر چقدر هم که بزرگ و عظیم باشد؛ تفاوت بسیاری بین جنبشی که در عرصههای رویارویی با دشمن از جیب خود هزینه میکند و جنبشهایی که در نتیجه پناه بردن به آغوش «هماهنگی امنیتی» و ادامه «محدودیتهای سنگین اسلو» از اعتبار، آبرو، نفوذ و رهبری خود هزینه کردهاند، وجود دارد.
موضوع مهمتر این است که شعله مقاومت همچنان روشن و فروزان خواهد ماند.
انتهای پیام/