شناسهٔ خبر: 75210359 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: مشرق | لینک خبر

وقتی منافقین به نام آزادی، ۸ هزار نفر را قربانی کردند

وکیل شکات دادگاه منافقین گفت: عملیات «چلچراغ» سند همکاری این گروهک با رژیم بعث عراق و یکی از خون‌بارترین جنایات علیه مردم ایران است. منافقین با همکاری صدام بیش از هشت هزار ایرانی را به شهادت رساندند.

صاحب‌خبر -

به گزارش مشرق، چهلمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق، موسوم به منافقین، و همچنین بررسی ماهیت این سازمان به‌عنوان یک شخصیت حقوقی، روز سه‌شنبه ۱۵ مهرماه ۱۴۰۴ در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست حجت‌الاسلام امیررضا دهقانی و با حضور مستشاران مرتضی تورک و امین ناصری برگزار شد. در این جلسه که به‌صورت علنی و با حضور نماینده دادستان، خانواده شهدا، وکلای شکات و وکلای متهمان در مجتمع قضایی امام خمینی(ره) برگزار شد، بخشی از جنایات سازمان منافقین مورد بررسی قرار گرفت.

در آغاز جلسه، مسعود مداح، وکیل شکات پرونده، در جایگاه قرار گرفت و با اشاره به ابعاد گسترده جنایات سازمان گفت: امروز می‌خواهم جنایتی دیگر از جنایات متعدد سازمان منافقین را بیان کنم؛ جنایاتی که فراتر از دادگاه و نظام‌های عدالت کیفری در دنیاست. این حجم از جنایت را با مجازات‌های مرسوم نمی‌توان التیام بخشید. مادران بسیاری با جنایت‌های این سازمان بی‌فرزند شدند و فرزندان زیادی پدر و مادر خود را از دست دادند.

وی افزود: کسی که شاهد هجوم بیگانه به کشورش باشد و صدای خرد شدن استخوان‌های سربازان وطنش را در میدان نبرد بشنود، شاهد تصرف خاک کشور و تهاجم به مدارس و مراکز غیرنظامی باشد و سکوت کند، ایرانی نیست.

مداح در ادامه با اشاره به عملیات «چلچراغ» گفت: در این عملیات، سازمان تروریستی منافقین به شهر مهران حمله کرد، شهر را به تصرف خود درآورد و اموال مردم را غارت نمود. در این حمله بیش از هشت هزار ایرانی به شهادت رسیدند و حدود ۱۵۰۰ نفر به گروگان گرفته شدند.

ارتش آزادی‌بخش یا هم‌پیمان رژیم بعث؟

وی با بیان اینکه این گروهک خود را «ارتش آزادی‌بخش» می‌نامد، افزود: در حالی که از منظر حقوق بین‌الملل، ارتش‌های آزادی‌بخش ویژگی‌هایی دارند؛ از جمله مبارزه برای استقلال و رهایی از سلطه بیگانه، نه همکاری با دشمن متخاصم. مردم ایران در حال نبرد با رژیم بعث عراق بودند، اما این گروهک با همان رژیم همکاری می‌کرد. آیا این اقدام به معنای آزادی و رهایی خلق است؟

مداح تأکید کرد: ارتش‌های آزادی‌بخش با غیرنظامیان نمی‌جنگند و مرتکب قتل کودکان و حمله به بیمارستان‌ها نمی‌شوند. سازمان‌های آزادی‌بخش واقعی در چارچوب قواعد جنگ و قوانین بین‌المللی عمل می‌کنند و از حمایت مردمی برخوردارند. در حالی که مردم ایران علیه منافقین شعار مرگ بر آنان سر دادند و هیچ حمایتی از آنان نکردند.

وی ادامه داد: ارتش‌های آزادی‌بخش معمولاً از سوی نهادهای بین‌المللی مورد شناسایی قرار می‌گیرند، اما سازمان مجاهدین خلق در بسیاری از کشورها از جمله آمریکا و اروپا به عنوان گروهی تروریستی شناخته شده است. وزارت دادگستری آمریکا در گزارش سال ۲۰۰۴ خود، مجاهدین را سازمانی تروریستی معرفی کرده و از سال ۱۹۷۳ فعالیت‌های خشونت‌آمیز آن در عراق علیه ایران را ثبت کرده است. همچنین در سال ۱۹۹۹ این سازمان در فهرست گروه‌های تروریستی آمریکا و در سال ۲۰۰۶ نیز از سوی دفتر هماهنگ‌کننده ضدتروریسم وزارت خارجه آمریکا به عنوان سازمانی تروریستی اعلام شد.

دادگاه انگلستان: مریم رجوی ممنوع‌الورود به خاک بریتانیا

وکیل شکات افزود: دادگاه عدالت پادشاهی انگلستان نیز در سال ۲۰۱۲ سوابق تروریستی مجاهدین خلق را تأیید و ورود مریم رجوی، از اعضای ارشد این سازمان، به خاک انگلستان را ممنوع کرد. پس از انتقال پایگاه این سازمان به عراق در دهه ۱۳۶۰، فعالیت‌های تروریستی آن علیه ایران شدت گرفت و در نهایت در سال ۲۰۰۱، بر اساس قانون تروریسم آمریکا، به عنوان سازمانی ممنوعه اعلام شد.

مداح شاخصه‌های گروه‌های تروریستی را از منظر حقوق بین‌الملل چنین برشمرد: هدف‌گیری غیرنظامیان، ایجاد رعب و وحشت، پیگیری اهداف سیاسی و ایدئولوژیک نامشروع، عدم حمایت مردمی، رعایت نکردن قوانین جنگی و استفاده از خشونت و زور از ویژگی‌های این گروه‌هاست.

وی خاطرنشان کرد: در قطعنامه‌های مختلف سازمان ملل، تروریسم به عنوان اقدام جنایت‌آمیز با هدف ایجاد رعب و وحشت در میان مردم تعریف شده است. در قطعنامه سال ۱۹۹۶ مجمع عمومی سازمان ملل، تروریسم اقدامی جنایت‌آمیز با هدف ایجاد ترس عمومی توصیف شده و در کنوانسیون اروپایی مقابله با تروریسم ۱۹۷۷ نیز به عنوان اقداماتی کیفری علیه دولت‌ها یا جامعه با هدف وحشت‌افکنی و دستیابی به اهداف سیاسی تعریف شده است.

او در ادامه افزود: کنوانسیون ممانعت و مجازات تروریسم ۱۹۸۳، تروریسم را اقدامات کیفری علیه دولت‌ها با هدف ایجاد وحشت در اشخاص یا جامعه می‌داند. همچنین کمیته تخصصی مبارزه با تروریسم سازمان ملل از سال ۱۹۷۲ تاکنون ۱۵ کنوانسیون ضدتروریسم تصویب کرده است، از جمله کنوانسیون توقیف غیرقانونی هواپیما، کنوانسیون تأمین مالی تروریسم، کنوانسیون گروگان‌گیری ۱۹۷۹ و کنوانسیون پکن ۲۰۱۰.

هم‌راستایی قوانین اروپایی با مفاهیم فقهی و کیفری ایران

وی گفت: در قوانین کشورهای اروپایی نیز تعاریف دقیقی از تروریسم ارائه شده است. برای نمونه، در مواد ۱۳۷ تا ۱۴۱ قانون کیفری بلژیک، تروریسم جرمی است که می‌تواند به کشور یا سازمان‌های بین‌المللی صدمه شدید وارد کند و با هدف ترساندن جمعیت، مقامات عمومی یا بی‌ثبات‌سازی بنیان‌های سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی انجام شود.

وکیل شکات، در ادامه دادگاه به بررسی تطبیقی تعریف جرم تروریستی در قوانین بین‌المللی و داخلی پرداخت و خواستار اعمال عناوین کیفری مرتبط با اقدامات گروهک منافقین شد.

در مقدمه‌ای حقوقی، مداح به ماده ۲۷۰ قانون کیفری ایتالیا اشاره کرد و گفت: بر اساس این ماده، جرم تروریستی جرمی است که به‌واسطه ماهیت یا زمینه‌اش می‌تواند صدمه‌ای جدی به یک کشور یا سازمان بین‌المللی وارد کند؛ جرم‌هایی که با قصد ایجاد ارعاب عمومی، متقاعد کردن مقامات به انجام یا ترک فعلی خاص، یا بی‌ثبات‌سازی بنیان‌های اقتصادی و اجتماعی کشور انجام می‌شود. 

او سپس به قوانین بریتانیا و آلمان اشاره کرد و تأکید نمود که در این نظام‌های حقوقی نیز عنصر ترساندن جدی مردم و اعمال فشار بر دستگاه‌های حکومتی یا سازمان‌های بین‌المللی از مؤلفه‌های اصلی تعریف تروریسم است.

مداح افزود که در قوانین متعدد اروپایی — از جمله سوئد، ترکیه و هلند — شاخصه‌های مشابهی دیده می‌شود: ایجاد رعب و وحشت، استفاده از خشونت یا تهدید به آن، و تلاش برای بی‌ثبات‌کردن یا تخریب ساختار حکومتی. او گفت این مفاهیم با عناوینی که در فقه اسلامی و قوانین داخلی ایران از قبیل بغی، محاربه و افساد فی‌الارض مطرح شده، از نظر ماهوی هم‌راستا هستند.

زنجیره عملیات مسلحانه منافقین؛ مصداق افساد فی‌الارض؟

وی به ماده ۲۷۹ قانون مجازات اسلامی (مصوب ۱۳۹۲) درباره تعریف محاربه استناد کرد و محاربه را «کشیدن سلاح با قصد تهدید جان، مال یا ناموس مردم و ایجاد اخلال در امنیت محیط» دانست، و افزود که فقهای نام‌آور مانند آیت‌الله خویی، شهید اول و امام خمینی نیز محارب را کسی توصیف کرده‌اند که سلاح آشکار کند و قصد فساد در زمین داشته باشد.

وکیل شکات سپس بند «ب» ماده ۲ کنوانسیون بین‌المللی «توقف تأمین مالی تروریسم» (۱۹۹۹ م.) را خواند که به‌موجب آن هر اقدامی که هدف آن کشتن یا صدمه جدی به افراد غیرنظامی باشد و ذات یا شرایط آن به ایجاد ارعاب عمومی یا وادار کردن حکومت‌ها یا سازمان‌های بین‌المللی به اقدام یا عدم اقدام بیانجامد، در زمره اقدام تروریستی قرار می‌گیرد. او این تعریف را «محوری‌ترین تفسیر بین‌المللی از تروریسم» خواند و گفت همین منطق در جرم‌انگاری محاربه در قانون ایران به‌کار رفته است.

مداح با ارجاع به ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی درباره افساد فی‌الارض گفت: قانون‌گذار افساد فی‌الارض را شامل «جنایات گسترده علیه تمامیت جسمانی افراد، جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی و مواردی که موجب اخلال شدید در نظم عمومی یا خسارت عمده به افراد یا اموال شود» دانسته است. او پرسید که آیا زنجیره عملیات مسلحانه‌ای که به‌گفته شکات منجر به کشته شدن شمار بالایی از شهروندان و نیروهای امنیتی شده، نمی‌تواند مصداق «جنایت گسترده علیه امنیت و تمامیت جسمانی افراد» باشد و آیا این اعمال را نمی‌توان تحت عنوان افساد فی‌الارض قرار داد.

بغی در قانون ایران؛ قیام مسلحانه علیه نظام مجازات دارد

در ادامه، مداح به ماده ۲۸۷ قانون مجازات اسلامی (بغی) اشاره کرد و گفت: قانون تصریح کرده هر گروهی که به‌طور مسلحانه علیه اساس نظام جمهوری اسلامی اقدام کند، باغی محسوب می‌شود و در صورت استفاده از سلاح، اعضای آن به مجازات اعدام محکوم خواهند شد. او درباره رکن‌های مادی و معنوی این جرم توضیح داد که قیام مسلحانه به‌صورت گروهی و عضویت آگاهانه در چنین گروهی برای احراز بغی کفایت می‌کند.

وکیل شکات با استناد به مجموعه شواهد و سوابق عملیاتی گروهک منافقین، از دادگاه خواست بزه‌های افساد فی‌الارض و محاربه را نسبت به سران گروه که در فهرست متهمان پرونده قرار دارند، وارد و برای آن‌ها احکام متناسب صادر کند. او همچنین از دستور دادگاه برای توقیف اموال گروهک منافقین قدردانی کرد و خواست که پیگیری نسبت به مؤسسات و اموالی که این گروه در خارج از کشور دارد به موکلان گزارش شود.

قاضی جلسه، دهقانی، در پاسخ از وکیل خواست تا اتهامات هر متهم را به‌تفکیک و با دلایل انتسابی مشخص کند. او تأکید کرد که دادگاه باید برای هر متهم عنوان اتهامی و دلایل شکایت را جداگانه بررسی کند، زیرا در خصوص برخی متهمان ابهام وجود دارد و بررسی دقیق‌تری لازم است. قاضی همچنین اعلام کرد که قرار تأمین خواسته صادره از شعبه ۱۱ دادگاه کیفری استان تهران در حال تکمیل است و دادسرا نسبت به توقیف اموال متهمان و استعلامات مربوطه اقدام کرده است؛ پس از تکمیل پرونده مراتب به دادگاه اعلام خواهد شد.

شاهد: فرماندهان عراقی پشت عملیات‌های «چلچراغ» و «آفتاب» بودند

در بخش دیگری از جلسه، علی اکرامی، از اعضای جداشده سازمان، به‌عنوان شاهد سوگند یاد کرد و درباره عضویتش در این گروهک و سوابق عملیاتی گفت: پس از پیروزی انقلاب وارد این جریان شد، در دوران اعلام جنگ مسلحانه (۱۳۶۰–۱۳۶۳) در ایران به‌صورت مخفی فعالیت داشت و سپس در سال ۱۳۶۳ از طریق مرزهای شرقی به پاکستان و پس از آن به قرارگاه‌هایی در عراق منتقل شد.

او از نقش پایگاه‌هایی مانند «الهی» و «بدیع» در اعزام تیم‌ها، جذب نیرو و مدیریت ستاد روابط خارجی سخن گفت و جزئیاتی از سازمان‌دهی اقتصادی، نظامی و لجستیکی این ستادها ارائه داد.

شاهد پرونده تصریح کرد که در جلساتی برای برنامه‌ریزی عملیات‌هایی همچون «چلچراغ» و «آفتاب»، فرماندهان عالی‌رتبه رژیم بعث عراق و حلقه‌هایی از حامیان عراقی حضور داشته‌اند و حمایت‌های پنهان از این عملیات‌ها از سوی رده‌های بالای فرماندهی عراق صورت گرفته است. وی وعده داد در ادامه جلسات جزئیات بیشتری از حمایت‌های پشت‌پرده و نحوه هماهنگی بین طرف‌ها ارائه دهد.

سپس علی اکرامی، یکی از اعضای جداشده منافقین به عنوان شاهد در جایگاه قرار گرفت و گفت: در سال ۱۳۵۸ تحت تاثیر تبلیغات گروهک منافقین به این گروهک پیوستم. در سال ۶۴ از طریق نیروهای منافقین از مرز خاش به پایگاه الهی در شهر کراچی پاکستان و سپس به قرارگاه حمید در منطقه ابوغریب و سپس اشرف منتقل شدم. جواد خاکی سیاست‌های نظامی، مالی، سیاسی و اقتصادی گروه رجوی با عراق را هماهنگ می‌کرد که مسئولیت آن با مهدی ابریشمچی با نام مستعار شریف فرزند موسی، متهم ردیف ۴ دادگاه است.

وی افزود: مسئول بخش روابط خارجی در بغداد با عباس داوری فیضی آذر فرزند حسن با نام مستعار رحمان و نام پاسپورتی علیرضا پاک متهم ردیف ۱۳ بوده است. من تا سال ۷۲ در قسمت روابط عمومی حضور داشتم و مسئولیتم ایجاد هماهنگی با افسران مخابرات و اطلاعات عراق بود. دفتر اصلی محل استقرار مسئول روابط خارجی در منطقه ساحت آندلوس بود که ملاقات‌های مسعود رجبی و مسئولین روابط خارجی با مسئولین و فرماندهان نظامی و سیاسی در این مکان انجام می‌شد. همچنین رجوی هر سه ماه یک بار با مسئول مخابرات صدام جهت هماهنگی درخواست‌های مالی و همچنین روسای دفاع و نمایندگان مخابرات ارتش برای ارائه لیست درخواست‌های و نیازهای تعمیراتی و ادوات نظامی ملاقات داشت. 

این عضو جدا شده منافقین در ادامه بیان کرد: در عملیات آفتاب و چلچراغ حضور نداشتم ولی به خاطر حضور در ستاد روابط خارجی در جریان جزئیات هماهنگی‌ها و نشست‌های رجوی با فرماندهان رده بالای نظامی و سیاسی عراق بودم. رجوی در یکی از این نشست‌ها علت حضور مجاهدین در عراق را تشریح کرد. در سال ۱۳۵۹ مسعود رجوی از طریق مرز شرقی، به کشور پاکستان رفت. با توجه به اینکه در آن زمان حزب سوسیالیست در فرانسه روی کار آمده بود و با نقشی که رهبر حزب دموکرات ایفا کرد، مسعود رجبی توانست به فرانسه برود و در آنجا با وساطت سفارت فرانسه با مسئولان سپاه عراق دیدار کرد.

وی ادامه داد: برخلاف روایت مجاهدین، تدارک برای مبارزه مسلحانه از سال ۶۰ شروع نشده و رجوی از سال ۵۹ با حمایت کشورهای خارجی مبارزه مسلحانه را آغاز کرد. منافقین از سال ۵۸ و بعد از اینکه در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری شکست خورد و پایگاه‌های اجتماعی خود را در داخل کشور از دست داد احساس کرد که به حمایت کشورهای خارجی نیاز دارد.

اکرامی به بررسی زمینه‌های ارتباط و همکاری‌های نظامی و سیاسی عراق در زمان جنگ ایران و عراق پرداخت و گفت: پس از عقب‌نشینی عراق از خرمشهر و شکست در جنگ، نیروهای عراقی به سربازان خود تعظیم می‌کردند تا روحیه آنها حفظ شود. در سال ۱۳۵۹ در جلسه‌ای در فرانسه، تقسیم کاری بین مجاهدین و نیروهای عراقی صورت گرفت؛ به این صورت که مجاهدین در داخل کشور عملیات‌هایی علیه نیروهای ایرانی آغاز کردند تا بخشی از نیروهای ایرانی در جبهه‌ها مشغول شوند و در مقابل، نیروهای مجاهدین و ارتش عراق در داخل شهرها فعالیت‌های انتحاری انجام می‌دادند. این اقدامات باعث شد که فرماندهان عراقی معتقد شوند حضور در کنار نیروهای ارتش عراق می‌تواند به تقویت روحیه سربازان کمک کند.

وی ادامه داد: در حالی که ایران درگیر جنگ خارجی با عراق بود، سازمان مجاهدین خلق در داخل جبهه‌ای دیگر گشود و تلاش کرد نیروهای ایرانی را تضعیف کند تا بتواند اهداف خود را دنبال کند. در خرداد ماه، پس از بازگشت، نشست‌هایی با فرماندهان نظامی و سیاسی مجاهدین در عراق برگزار شد که در آن طراحی عملیات‌هایی مانند عملیات آفتاب و چلچراغ صورت گرفت. این عملیات‌ها با حمایت و کمک‌های نظامی عراق انجام شد و تمامی مراحل طراحی، شناسایی، لجستیک و تأمین سلاح‌ها تحت حمایت رژیم عراق قرار داشت.

اکرامی گفت: در این نشست‌ها، افراد مهمی از جمله فرماندهان عراقی، وزیر دفاع و دیگر مسئولین نظامی و سیاسی حضور داشتند. از جمله افراد شرکت‌کننده می‌توان مسعود رجوی به عنوان فرمانده کل ارتش آزادی بخش، محمود عطایی با نام مستعار حمید، مهدی براعی، مهدی افتخاری، حسن نظام الملکی، محمود محمودی، مهدی مددی، حسین ابریشمچی، مهدی ابریشمچی، محمد علی توحیدی، عباس داوری و علی نقی حدادی اشاره کرد. این افراد در قالب جلسات هماهنگی قبل از عملیات آفتاب نقش داشتند و طراحی و برنامه‌ریزی عملیات‌ها تحت نظر و حمایت مستقیم رژیم عراق انجام می‌شد.

اکرامی گفت: در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۳۶۷، کمک‌های نظامی صدام حسین در عملیات چلچراغ بسیار پیشرفته‌تر و مجهزتر از خانواده آفتاب ظاهر شد. یکی از اهداف بلندپروازانه رجوی گرفتن کمک‌های مالی بیشتر از عراق بود که این امر مدت زمان حضور او در عراق را نیز افزایش می‌داد. در جنگ ایران و عراق، عراق در موضع ضعف قرار داشت و نیروهای آن به شدت نیازمند کمک‌های مالی و نظامی بودند. نیروهای عراقی در جبهه‌ها، به‌ویژه در مقابل نیروهای پاسدار احساس ضعف می‌کردند چرا که آنها را نیروهای عقیدتی می‌دانستند، از ترس و تاثیرگذاری عملیات‌های ایرانی، به شدت تحت فشار بودند.

وی گفت: رجوی در این زمان تلاش می‌کرد تا با تزریق نیرو و تجهیزات به ارتش عراق، ادامه عملیات‌ها را تضمین کند و بر این اساس، مطالبات مالی نقش مهمی در این استراتژی داشت. تمامی سنگرها و استحکامات پدافندی ایران توسط نیروهای ایرانی تصرف شد، که این اقدامات در آستانه نوروز انجام شد و بسیاری از خانواده‌ها در این ایام نگران بودند.

وی گفت: رجوی در ملاقات‌هایی با مقامات عراقی، از جمله طارق عزیز، نقش حضور در عراق و همکاری با صدام را به صورت علنی اعلام کرد. این ملاقات‌ها در سال ۱۳۶۱ و پس از آتش‌بس صورت گرفت و مقدمات حضور مجاهدین در عراق و همکاری‌های استراتژیک با رژیم بعث فراهم شد. در سال ۱۳۶۵، مجاهدین اقدام به تشکیل ارتش آزاد در داخل عراق کردند و با صدام حسین در مناطقی مانند اشرف، سردار در شمال، و قرارگاه حبیب در بصره، توافقاتی داشتند که بر اساس آن، عملیات‌های نظامی و فرماندهی‌ها صورت می‌گرفت. این تحرکات نشان‌دهنده همسویی و همکاری نزدیک این گروهک با رژیم عراق و نقش آن در تحولات منطقه بود.

اکرامی تصریح کرد: عملیات آفتاب در سال ۶۷ در منطقه فکه اجرا شد که ۱۵ تیپ رزمی منافقین در آن حضور داشتند و هدف از این عملیات انهدام لشکر ۷۷ خراسان بود. در این عملیات چند تیپ مکانیزه ارتش عراق نیز نقش محوری داشتند. در این عملیات اولین بار بود که نیروهای مجاهدین از نفربرهای زرهی استفاده می‌کردند بنابراین قبل از عملیات آموزش‌های لازم را در این رابطه دیدند.

وی افزود: رجوی این عملیات را هدیه‌ای نوروزی مشترک با همکاری عراق برای مردم ایران معرفی کرد و گفت کشتن رزمندگان و سربازان ایرانی هدیه‌ای برای مردم است. در حالی که این حماقت، هدیه‌ای بود که رجوی به صدام داده بود، چون سربازان و رزمندگان ایرانی گناهی جز دفاع از خاک و ناموس خود نداشتند. به گفته سران منافقین در این عملیات ۲ هزار نفر نیروی ایرانی کشته، ۱۵۰۰ نفر زخمی و ۵۰۸ نفر نیز اسیر شدند. در جریان عملیات چلچراغ رجوی و سران حزب بعث سرمست از پیروزی در عملیات آفتاب، پس از گذشت ۳ ماه از عملیات آفتاب، در خرداد ماه ۶۷ با حمایت‌های فراوان صدام به خاک کشور حمله کردند.

وی اضافه کرد: منافقین در این عملیات از یک ماه قبل در منطقه‌ای نزدیک ورودی شهر مهران، مستقر شده و کارهای شناسایی را انجام می‌دادند. تیم‌های شنود در سراسر منطقه، مکالمات فرماندهان سپاه را شنود می‌کردند و تیم‌های رخنه با ورود به منطقه ایرانی، سربازان را اسیر و تخلیه اطلاعاتی می‌کردند تا اطلاعات بیشتری برای انجام این عملیات داشته باشند.

علی اکرامی از اعضای جداشده گفت: در این عملیاتی که برعهده گرفته بود تماما نقش مزدوری و سرباز صفر را داشته و نقش اصلی در زمینه طراحی، شناسایی و اقدامات به طور مستقیم از طریق عراق انجام می‌گرفت. نقطه اوج خیانت این‌ها با هدف ایجاد جبهه موازی ایجاد کنند تا بخشی از نیروهای ایران در ایران سرگرم نیروهای منافقین باشد و جبهه‌ها خالی شوند و نیروهای عراقی بتوانند در جبهه دیگر قویتر شوند. 

 

وی افزود: خالی کردن این جبهه‌های جنگ که مورد تجاوز دشمنی قرار گرفته بود که با استناد به سازمان ملل به عنوان کشور متخاصم شناخته شده بود، تنها با هدف سرنگونی رژیم بود و فکر می‌کردند که ارتش عراق در مدت کوتاهی می‌تواند ابتکار عمل را در اختیار بگیرد. 

 

اکرامی بیان داشت: بسیاری از این نکات پس از سرنگونی صدام توسط استخبارات عراق بیرون داده شد. رجوی قسم خورد و گفت که هیچ کسی و هیچ نیروی دلسوزتر از ما برای رژیم بعث عراق نیست و این را علنی اظهار داشته است در واقع منافقین نقش مزدوری را برای عراق ایفا می‌کردند. برای اثبات این موضوع می‌توان عملکرد منافقین را بررسی نمود. بنده خودم شخصا واقعیت این اتفاقات را می‌دیدم، نسبت به این ایدئولوژی که در ابتدا شعارهای اسلامی و عدل علی (ع) سر می‌داد، متناقض می‌شدم.

وی در خصوص پاسخ رجوی به سوال یکی از اعضای منافقین در خصوص اینکه آیا باید در جنگ با نیروهای رژیم ایران به یک سربازی که تنها ۲ ماه از خدمت سربازی‌اش باقی مانده و باید به آغوش خانواده برگردد، شلیک کنیم، گفت: رجوی قویا پاسخ داد که اتفاقا باید با نام خدا در اول مغز این سرباز را متلاشی کرد که واقعا من از این پاسخ متاثر شدم و با خود فکر کردم که چه بسا شاید این سرباز از آشنایان یا دوستان من باشد.

این عضو جدا شده منافقین، بیان کرد: رجوی در سال ۷۷ اعلام کرد هرکس بخواهد از سازمان جدا شود ابتدا باید ۵ سال در زندان بماند تا اطلاعاتش پاک شود و سپس او را تحویل دولت عراق می‌دهیم تا او را به زندان ابوغریب ببرند. رجوی می‌گفت، چون شما به صورت غیرقانونی وارد خاک عراق شدید اگر ما چتر سیاسی را از شما برداریم باید به عنوان جاسوس ایرانی که در عراق فعالیت می‌کرده، به دولت عراق پاسخگو باشید.

وی با اشاره به اینکه مجازات این افراد حداقل ۱۰ سال زندان بود، ادامه داد: بسیاری از دوستان من که آن زمان از سازمان جدا شدند به زندان ابوغریب رفتند و چندین سال در این زندان ماندگار شدند. این زندان چنان وحشتناک بود که به صرف ایرانی بودن به هرکدام از این افراد روزانه ۵۰ ضربه شلاق می‌زدند. بیش از ۷۰ نفر از اعضای جدا شده سازمان در این زندان دست به خودسوزی زدند، چون هیچ راه نجاتی نداشتند.

اکرامی بیان کرد: این جنایات در حالی انجام شد که در بسیاری دولت‌ها خیانت به کشور گناهی نابخشودنی است. در کشور انگلستان که حکم اعدام ملغی است، این مجازات در یک مورد مستثنی شده و آن مورد، همکاری با دشمن خارجی است.

وی اضافه کرد: زمانی که دو انتفاضه شعبانیه شکل گرفت، نیروهای مردمی تا ۵۰ کیلومتری بغداد پیش رفتند و دولت صدام در حال سقوط بود رجوی نیروهای خود را به کمک رژیم بعث برد و با سرکوب مردم، رژیم صدام را نجات داد. رابطه منافقین و رژیم بعث به حدی صمیمیانه و دوستانه بود که بعدها صدام گفت: من حکومتم را مدیون مجاهدینی هستم که به موقع شمشیر کشیدند.

نماینده ارتش جمهوری اسلامی ایران در خصوص اصطلاح ارتش آزادی بخش ملی که توسط مجاهدین استفاده می‌گردد، گفت: استفاده از این اصطلاح در رابطه با ساختار نظامی سازمان مجاهدین خلق کاملا پارادوکسیکال و متناقض است و این به این دلیل است که اولا اینها ارتش نبودند و براساس اصول نظامی، ارتش ساختار و تشکیلات خاصی دارد و با هیچ معیاری نمی‌توان ساختار نظامی مجاهدین را ارتش نامید. ثانیا اینها آزادی بخش نبودند و براساس کدام تعریف گروه آزادی بخش هموطن خود از جمله سرباز، افسر و درجه دار هموطن خود را که در حال مبارزه با دشمن بعثی عراق است را می‌کشد و زمین کشور خود را تصرف کرده و آن را آزادی بخشی می‌نامد. ضمن آنکه اینها در حصار افکار واهی خود بوده‌اند و اگر خواستار آزادی بخشی بودند باید اول از خودشان شروع می‌کردند و در خصوص اصطلاح سوم که ملی است، تحت هیچ اعتباری نمی‌تواند ساختار این گروه را ملی نامید و در طبق بررسی و رصدی که بنده در اکثر رسانه‌های خارجی انجام داده‌ام، گروهی منفورتر، رذل‌تر و بی‌اساس‌تر از مجاهدین خلق وجود نداشته و ندارد و حتی در بین اپوزیسیون خارج از ایران نیز جایگاهی ندارند.

وی در ارتباط با عملیات چلچراغ اظهار داشت: در ادامه تفکر واهی و نادرستی که رجوی و گروه مجاهدین خلق داشتند و فکر می‌کردند که، چون در عملیات آفتاب به ظن خودشان موفقیت کسب کرده‌اند، در عملیات‌های دیگر نیز می‌توانند موفق شوند و تقریبا ۳ ماه بعد از عملیات آفتاب و در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۳۶۷، یکی از بزرگترین عملیات منافقین با هدف تصرف شهر مهران انجام گرفت و در بهار همین سال و بعد از نشست محرمانه رجوی و صدام، تجهیزات سنگین در اختیار ایشان قرار گرفت.

وی گفت: اگر این گروه ادعای آزادی‌بخشی و ملی‌گرایی دارد، چرا تجهیزات جنگی خود را از دولت و در واقع از رژیم بعث عراق تأمین کرده و در اختیار داشته است. افسران عراقی حداقل دو ماه آموزش فشرده، که بیشتر آنها آموزش‌های پیاده‌نظام مکانیزه بودند، دیده‌اند. دلیل این آموزش‌های پیاده‌مکانیزه بودن این است که منطقه مهران در قسمت شمالی‌اش در اختیار لشکر ۱۶ زرهی قزوین بوده که باید تجهیزات زرهی نیز در این منطقه وجود داشته باشد.

نماینده ارتش جمهوری اسلامی ایران جهت ایراد شکایت نسبت به عملیات چلچراغ در جایگاه قرار گرفت و گفت: آموزش‌هایی که افسران عراقی برای سازگاری با محیط عملیاتی برگزار کردند، عمدتاً توسط بانوان آموزش دیده انجام شد و در فیلم‌های منتشر شده نشان داده شده است. این آموزش‌ها شامل سوار و پیاده‌روی با تانک برای جلوگیری از شناسایی و پیشبرد عملیات بود. قبل از شروع عملیات، تمامی محورهای منطقه توسط توپخانه ارتش عراق زیر آتش قرار گرفت و حدود ۱۲ ساعت نیروهای عراقی مستقیماً در معرض آتش بودند، که این وضعیت تسهیل‌کننده خیانت‌های گروهک منافقین و فراهم‌کننده زمینه برای عملیات آنها بود.

وی گفت: در عملیات مذکور، که توسط تیپ‌های زرهی و پیاده‌نظام عراق و منافقین انجام شد، مواضع نیروهای لشکر ۱۶ زرهی قزوین و لشکر ۱۱ امیرالمومنین و سپاه در منطقه عمومی مهران به طول ۵۰ کیلومتر و عمق ۳۰ کیلومتر مورد آتش سنگین توپخانه عراق قرار گرفت. این حمله منجر به ویرانی کامل شهر مهران شد، مهران به دلیل مرزی بودن و وضعیت استراتژیک، قبلاً در سال‌های ۱۳۵۹ و ۱۳۶۵ در ابتدای جنگ و در عملیات کربلای ۱ آزاد شده بود، و پس از تصرف مجدد، گروهک منافقین در سال ۱۳۶۵ در قالب عملیات کربلای ۱، مهران را آزاد کردند. در آن زمان، گروهک منافقین تابلویی در ورودی شهر نصب کرده بودند که «مهران را خدا آزاد کرد» و عکس‌های رهبران خود را چسبانده بودند، در حالی که در واقع شهر خالی از سکنه و تصرف شده بود.

وی ادامه داد: در جریان این تهاجم، منطقه قلاویزان و مناطق اطراف اشغال و تصرف شد و عقبه نیروهای ایرانی در جاده ایلام و مهران ناامن شد. هدف این عملیات، هم از نظر نظامی و هم از نظر سیاسی، نمایش قدرت نظامی و نشان دادن رویکرد سیاسی بود. پس از این عملیات، گروهک منافقین مستنداتی را به صدام حسین ارائه دادند و برای دریافت مواجب بیشتر، موفقیت‌های بزرگنمایی شده را نشان می‌دادند. این عملیات، که نام «چلچراغ» را بر خود داشت، در ماه رمضان برگزار شد و ۳۰۰۰ نفر در قالب بیست تیپ سازماندهی شده با شعار امروز مهران، فردا تهران فعالیت می‌کردند. اما این شعار در واقعیت، به معنای امروز مهران، فردا جهنم بود، زیرا چند ماه پس از عملیات، توهم پیروزی منافقین برطرف شد و در عملیات‌های بعدی، مانند عملیات مرصاد و جاویدان، نیروهای نظامی ایران توانستند مجاهدین را شکست دهند و ساختار نظامی آنها را برای همیشه متوقف کنند.

وی گفت: عملیات نظامی از ساعت ۱۱ شب بیست و هشتم آغاز شد، در ساعت ۸:۳۰ صبح روز بیست و نهم خرداد ۶۷ شهر مهران برای سومین بار توسط نیروهای منافقین اشغال شد. پس از اشغال، منافقین نیروهای خود را در منطقه گسترش دادند و از تنگه فنجان چم تا حوالی شهرک ملکشاهی و از سه‌راهی صاحب‌الزمان تا تصرف کامل منطقه، پیشروی کردند. در این اشغال، منافقین تعداد زیادی از اسرا را سر بریدند یا با تیر خلاص کشتند و بقیه را به اردوگاه‌های خود در عراق منتقل کردند. اسناد و مدارک مربوط به تیپ‌های درگیر نیز غارت شده و به قرارگاه منافقین در عراق منتقل شد.

وی گفت: در این زمینه، بزرگنمایی‌هایی صورت گرفته است؛ به عنوان نمونه، اسنادی که ستاد لشکر یا منابع مرتبط در اختیار داشتند، توسط آقای رئیسی مورد توجه قرار گرفت و مورد استناد قرار گرفت. مسعود رجوی در نشست رسانه‌ای پس از عملیات، گزارشی روزنامه لشگر را که جزئیات عملیات را به صورت ساعتی و دقیقه‌ای ثبت کرده بود، قرائت کرد و ادعا داشت که ایران علی‌رغم اطلاع از عملیات، نتوانست جلوی ورود و پیشروی دشمن را بگیرد. او همچنین مدعی شد که عراق با ۵۳۰ حمله هوایی و استفاده از بمب‌های شیمیایی، عملیات را پشتیبانی کرده است. بر اساس ادعای او، تعداد زیادی تانک، خودروهای زرهی، ارابه‌های توپ و سلاح‌های سبک دشمن به دست نیروهای خودی افتاده است، هرچند این آمارها نادرست است و در واقع، برخی شهدای معرفی‌شده توسط گروهک، زنده هستند و در یگان‌های مختلف ارتش فعالیت می‌کنند یا بازنشسته شده‌اند.

نماینده ارتش جمهوری اسلامی ایران ادامه داد: پس از تصرف مهران، سازمان منافقین با دعوت از خبرنگاران خارجی، برنامه تبلیغاتی راه‌اندازی کرد و رجوی اعلام که با موفقیت در عملیات شهری، رسیدن به تهران نیز چندان دور نیست، اما این ادعا نادرست است و تفکر اشتباه آنها باعث شد که عملیات با شکست مواجه شود. 

وی گفت: ما اکنون خواهان پیگیری موضوع تصرفات و خسارت وارده به تجهیزات و اموال نظام جمهوری اسلامی هستیم که توسط گروهک انجام شده است. ارزش مالی این غنائم، بر اساس اعلام خود گروهک، در آن زمان حدود دو میلیارد دلار بوده است، اما نیاز به کارشناسی دقیق دارد تا ارزش واقعی بر اساس نرخ تجهیزات و خسارات مادی تعیین شود. همچنین، در این عملیات تعدادی از همکاران شهید شدند و مجازات کیفری متناسب با جرایم اعضای گروهک مورد درخواست ما است.سازمان ما خواهان پیگیری حقوقی و جبران خسارات وارده است و از دادگاه تقاضا داریم که در این زمینه اقدام لازم را انجام دهد.

سرهنگ ابوالقاسم شاکری شاهد عملیات چلچراغ اظهار داشت: در منطقه مهران لشکر زرهی ما حضور داشت و شامل ۴ گردان تانک، ۱ گردان پیاده مکانیزه و یک گردان تکاور می‌شد و گردان ما در سمت راست لشکر بود که دو تیپ لشکر در منطقه مهران مستقر بود. حدود یکسال و اندی بود که در منطقه مهران حضور پیدا کرده بودیم و قبل از آن لشکر ما در منطقه موسیان و فکه قرار داشت که منطقه موسیان و فکه تقریبا یک منطقه صافی است و برای اجرای عملیات یا پدافند یک لشکر زرهی مناسب‌تر بود ولی منطقه مهران دارای ارتفاعات صعب العبور بود و استفاده از تانک و نفربر در این منطقه به سختی قابل انجام بود. گروهان ما آخرین یگان لشکر بود و به دلیل موقعیت خاص منطقه، یگان دیگری بعد از ما نمی‌توانست حضور داشته باشد.

وی ادامه داد: حدودا بعد از ۴ یا ۵ روز قبل از اجرای عملیات چلچراغ، از رکن دوم یک نامه خیلی محرمانه دریافت کردیم که در آن قید شده بود تا یگان‌ها باید آماده باش ۱۰۰ درصدی داشته باشند و از اعزام به مرخصی افراد خودداری شود، چرا که عنوان شده بود که منافقین قصد دارند در ساعت ۳۰ دقیقه بامداد روز ۲۹ خرداد سال ۱۳۶۷ در منطقه عمومی مهران حمله کنند و عصر روز ۲۸ بود که دیدبان ما گزارش داد که تحرکاتی را در خصوص پیاده‌ نمودن نیرو توسط تانک‌ها و نفربرها مشاهده می‌کند و ساعت ۵ بعد از ظهر بود که فرمانده لشکر به همراه سایر روسا و فرماندهان در منطقه حضور پیدا کردند و مسائل را رصد کردند و سپس در ستاد گردان جلسه تشکیل دادند و تمام دستورات تاکتیکی لازم را صادر نمودند.

شاکری گفت: قرار بود منافقین عملیات خود را در ۳۰ دقیقه بامداد انجام دهند و دستور بر این شد که تمام سلاح‌ها اعم سبک و سنگین را برای این ساعت تنظیم کنیم تا قبل از این که آنها عملیاتی را انجام دهند، ما یک آتش سنگین را بر روی منطقه مهران انجام دهیم و در واقع تک دشمن را مختل کنیم. در حدود ساعت ۱۱ داخل سنگر شدم تا شام بخورم و همین که شروع کردم صداهایی را از شروع پرتاب آتش شنیدم و ساعت را نگاه کردم و با خودم گفتم که قرار بود ساعت ۱۲ عملیات را شروع کنیم و از سنگر بیرون آمدم و دیدم که به سمت ما آتش پرتاب می‌شود یعنی در واقع نیروهای عراقی بودند که با توپخانه‌های خودشان، خطوط پدافندی ما را تا انتهای جاده ایلام به مهران زیر آتش گرفته بودند.

وی اظهار داشت: اسم عملیات چلچراغ به این دلیل بود که زمان شروع عملیات تا شروع صبح، حدود ۴۰ منور در آسمان بود و تمام منطقه مهران روشن بود و تمام این اتفاق به دلیل توپخانه‌های بعث عراق بود و بعید می‌دانم منافقین همچنین سلاح‌هایی در اختیار داشتند. تا ۵ صبح در خطوط خود منتظر بودیم تا دشمن از روبه‌رو بیاید و توقع نداشتیم طور دیگه‌ای باشد و وقتی هوا روشن شد از طریق رادیو عراق متوجه شدیم که منافقین، ستاد لشکر را گرفته‌اند.

سپس سرهنگ ابوالقاسم شاکری گفت: در این عملیات به دلیل آتش بی‌امانی که روی سر ما ریختند تماس با سیم ما قطع شده بود. با بی سیم با معاون گردان تماس گرفتیم و کسب تکلیف کردیم. معاون گردان گفت: طبق اطلاعاتی که رسیده، منافقین ستاد لشکر را گرفته و امکان امداد و حضور یگانه‌های پشتیبانی نیست و باید با تمام توان دفاع کنیم. طبق شناسایی‌هایی که انجام شد منافقین حدودا یک کیلومتر با ما فاصله داشتند. ما تاکتیک خود را تغییر دادیم و تمام سلاح‌های خود را به عقب برگرداندیم، چون منافقین از پشت به ما حمله کرده بودند.

وی افزود: طبق تماسی که فرمانده گردان با ما گرفت، تنها دو گردان از دو تیپ حاضر در منطقه باقیمانده بود و منافقین در نظر داشتند هر دو گردان را سالم اسیر کنند برای همین جلو نمی‌آمدند. صبح آن روز هلیکوپتر هوانیروز تلاش کرده بود برای بررسی منطقه، بر فرار این منطقه پرواز کند که متاسفانه منافقین این هلیکوپتر را نیز مورد هدف قرار داده بودند و سقوط کرده بود.

سرهنگ شاکری اضافه کرد: با توجه به اینکه پل کنجانچم به طور کامل تخریب شده و عمق آب رودخانه هم زیاد بود، امکان کمک رسانی به گردان ما وجود نداشت و تصمیم بر این شد که تنها جان رزمندگان را حفظ کنیم.