در جهان پرشتاب امروز، ادبیات کودک و نوجوان دیگر تنها بستری برای روایت داستانهای تخیلی یا آموزشهای اخلاقی نیست؛ بلکه میدان تازهای برای بازتعریف نسبت میان کودک، هویت، زبان، و آینده است. در این میان، صنعت نشر ایران نیز ناگزیر از بازاندیشی عمیق در شیوههای تولید، ترجمه، توزیع و ترویج کتاب کودک است؛ زیرا نسلی در حال بالیدن است که نهتنها با کاغذ و جوهر، بلکه با هوش مصنوعی، واقعیت افزوده و جهانهای دیجیتال معنا میسازد. این نسل، همان نسل زد و آلفا است؛ نسلی که بهجای شنیدن، میخواهد دیده و درک شود.
ادبیات معاصر کودک باید از «تکگوی آموزشی» به «گفتوگوی چندصدایی» تغییر مسیر دهد؛ گفتوگویی که در آن کودک، مشارکتکننده در معناست، نه مصرفکننده پیام
دههها، ادبیات کودک در ایران بر دو محور استوار بود: آموزش و تربیت. نویسنده یا ناشر، خود را معلمی میدید که باید کودک را به «راه درست» هدایت کند. اما در جهان امروز، این نگاه پدرسالارانه دیگر پاسخگو نیست. نسل جدید، مخاطبی منفعل نیست؛ او «همسخن» است، نه «دانشآموز». ادبیات معاصر کودک باید از «تکگوی آموزشی» به «گفتوگوی چندصدایی» تغییر مسیر دهد؛ گفتوگویی که در آن کودک، مشارکتکننده در معناست، نه مصرفکننده پیام. این تغییر پارادایم مستلزم آن است که ناشران، نویسندگان و تصویرگران، کودک را بهعنوان صاحب حق فرهنگی و فکری به رسمیت بشناسند؛ همانگونه که اسناد بینالمللی حقوق کودک بر حق مشارکت، هویت فرهنگی و آزادی اندیشه تاکید دارند.
ظهور هوش مصنوعی و رسانههای دیجیتال، دروازهای به جهانی گشوده که در آن مرز میان نویسنده و خواننده کمرنگ شده است. کودک امروز با هوش مصنوعی نقاشی میکشد، شعر میگوید و روایت میسازد. این تحولات، ناشر و نویسنده را به چالشی بیسابقه میکشاند: چگونه میتوان در جهانی که «تولید محتوا» از انحصار انسان بیرون آمده، همچنان اصالت ادبیات کودک را حفظ کرد؟ پاسخ، در بازتعریف مفهوم نشر است. نشر دیگر صرفاً بهمعنای چاپ کتاب نیست؛ بلکه فرآیندی فرهنگی است که باید به میانرسانهای بودن و تعامل چندحسی بپردازد. کتاب آینده، شاید مجموعهای از متن، صدا، تصویر و تجربه باشد که در آن کودک نقشآفرین است. ناشر ایرانی اگر میخواهد در این فضا بماند، باید به جای مقاومت، به همزیستی با فناوری بیندیشد.

زبان ادبیات کودک باید بیواسطه، تجربی، صادق و چندفرهنگی شود
کودکان امروز در جهانی زندگی میکنند که پر از تضاد، بحران و پرسش است: تغییرات اقلیمی، جنگ، مهاجرت، تبعیض، هویت جنسیتی، اضطرابهای وجودی. اما آیا کتابهای کودک ما بازتابدهنده این دغدغهها هستند؟ اغلب آثار هنوز درگیر کلیشههای تربیتیاند و کودک را از واقعیتهای جهان پیرامونش دور نگه میدارند. برای شنیدن صدای نسل زد و آلفا، باید از مرحله «نوشتن برای کودک» به «نوشتن با کودک» گذر کنیم. زبان ادبیات کودک باید بیواسطه، تجربی، صادق و چندفرهنگی شود؛ زبانی که تنوع، تفاوت و پرسش را به رسمیت بشناسد. نشر کودک در ایران نمیتواند تنها به عنوان یک صنعت اقتصادی دیده شود؛ بلکه کنش فرهنگی و اجتماعی است. ناشر امروز باید سه وظیفهی همزمان داشته باشد:
برای شنیدن صدای نسل زد و آلفا، باید از مرحله «نوشتن برای کودک» به «نوشتن با کودک» گذر کنیم.
۱. تربیت ذائقه فرهنگی نسل آینده؛
۲. دفاع از حقوق فکری و فرهنگی کودکان؛
۳. ایجاد پیوند میان کتاب، جامعه و فناوری.
این نگاه جدید، نیازمند سیاستگذاری فرهنگی و حمایتهای حقوقی است. حقوق کودک باید در دل سیاستهای نشر گنجانده شود: از حق دسترسی برابر به کتاب، تا حمایت از محتوای بومی و دیجیتال. قوانینی چون «حق بر آموزش فرهنگی»، «حق بر هویت دیجیتال ایمن» و «حق بر مشارکت فرهنگی» باید در آییننامههای نشر آینده گنجانده شوند. در افق آینده، کتاب کودک نه فقط چاپی، بلکه دادهمحور خواهد بود. پلتفرمهای هوشمند میتوانند محتوا را بر اساس سن، علایق و سبک یادگیری هر کودک تنظیم کنند. اما این تحول، بدون نهادهای نظارتی و اخلاقی ممکن نیست. اگر امروز سیاستگذاران فرهنگی و ناشران مستقل، راهبردی برای تنظیمگری اخلاقی هوش مصنوعی در نشر کودک نداشته باشند، آینده ادبیات کودک در معرض خطر تجاریسازی و دستکاری خواهد بود. بنابراین، آینده نشر کودک در ایران باید بر سه محور استوار باشد:
اگر قرار است ادبیات کودک ایران در قرن هوش مصنوعی زنده بماند، باید از قالب سنتی بیرون آمده و به گفتوگویی میان انسان، ماشین و معنا بدل شود
۱. تنوع فرهنگی و زبانی؛
۲. نوآوری فناورانه با حفظ کرامت کودک؛
۳. حمایت حقوقی و سیاستگذاری مبتنی بر حقوق کودک.
تحول در نشر کودک، صرفاً تغییر ابزار نیست؛ تغییر نگرش است. ما باید بپذیریم که کودک امروز دیگر مخاطب خاموش نیست، بلکه شریکی در خلق معناست. شنیدن صدای نسل زد و آلفا، بهمعنای باز کردن پنجرهای تازه بر جهان است؛ جهانی که در آن، ادبیات نه وسیلهای برای تعلیم، بلکه زبانی برای همزیستی، درک، تخیل و عدالت است. در این مسیر، نویسنده، ناشر، والد و قانونگذار، هر یک نقشی دارند؛ و اگر قرار است ادبیات کودک ایران در قرن هوش مصنوعی زنده بماند، باید از قالب سنتی بیرون آمده و به گفتوگویی میان انسان، ماشین و معنا بدل شود. تنها در این صورت است که نشر کودک میتواند رسالت واقعی خود را باز یابد: ساختن جهانی انسانیتر برای کودکانی که آینده را در دست دارند.
*حقوقدان، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بینالملل کودکان