شناسهٔ خبر: 75199907 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

ششمین دوره همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران، بهانه‌ای برای پنل جنبش‌های اجتماعی

ریشه فقر نظری جامعه‌شناسی ایران، غفلت از "جنبش اجتماعی"!/ چرا انجمن جامعه شناسی ایران شکست خورده است؟

با واکاوی دستگاه نظری مهم‌­ترین نظریه­‌پردازان متأخر و بطور کلی نظریه‌­پردازان بزرگی که دوره مدرنیته متأخر (و یا هر عنوان دیگری مانند پست مدرنیسم را بر آن نهاده باشند)  و یا حتا ادوار پیشن مدرنیته را مفهوم‌پردازی کرده‌­اند، متوجه این مهم می‌­شویم که اغلب آن‌ها مانند آلن تورن و شاگردانش، یا مفهوم جنبش‌­‌های اجتماعی را در کانون بحث‌­‌ها و نظریه‌­پردازی‌­‌های خود قرار داده‌­اند و یا اینکه مانند آنتونی گیدنز، هابرماس، هربرت بلومر و هانتینگتون و دیگران، بخش قابل توجه‌­ای از آثار و نظام فکری­ آن‌ها به تبیین جامعه‌­شناختی این پدیده اختصاص یافته است.

صاحب‌خبر -

گروه اندیشه: «ششمین همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران»، از امروز تا ۱۷ مهر آغاز شده است. مقاله زیر که نویسندگان آن  دکتر مصطفی عبدی هشترودی  و دکتر الناز شیری هستند به مناسبت این همایش به فقر نظری و مفهومی در حوزه جامعه‌شناسی جنبش‌های اجتماعی در ایران می‌پردازد و همایش‌های "کنکاش‌های مفهومی و نظری" را به‌عنوان فرصتی مهم برای غلبه بر این چالش معرفی می‌کند. 

این دو جامعه شناس در مقاله مشترک خود موضوع هدف بنیادی و تمایز همایش‌های "کنکاش‌های مفهومی و نظری" را مورد توجه قرار داده هدف آن را فرآیند تولید نظریه تولید مفهوم نظریه های ایرانی را مورد توجه قرار داده اند. این دو معتقدند که هدف اصلی این همایش‌ها، فراتر از تحلیل مسائل ایران با نظریه‌های موجود، تولید نظریه‌های بومی و غلبه بر "فقر نظری" است که جامعه‌شناسی ایران به دلیل مصرف نظریه‌های غربی از آن رنج می‌برد.این دو معتقدند تولید نظریه مستلزم مفهوم‌پردازی است تا نظام‌های تبیینی ابداع‌شده (مدل‌های نظری) قابل ارجاع و نقد علمی شوند.

آسیب‌شناسی جامعه‌شناسی جنبش‌های اجتماعی در ایران محور دیگر مورد توجه در این مقاله است. نویسندگان تصریح می کنند که همایش‌های برگزار شده از این دست در تولید نظریه و غلبه بر فقر نظری در جامعه‌شناسی ایران موفق نبوده‌اند. بزرگ‌ترین ایراد وارده، عدم اختصاص سهم و وزن مشخص و مستقل به "جنبش‌های اجتماعی" در محورهای همایش‌ها می دانند. در حالی که این پدیده یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین رفتارهای جمعی در تاریخ ایران و کانون نظریه‌پردازی در جامعه‌شناسی جهانی (مانند آثار تورن، گیدنز و هابرماس) است.

این دو جامعه شناس در ادامه به ضعف نظام آموزشی اشاره می کنند و این که آموزش جنبش‌های اجتماعی در ایران محدود و متأثر از رویکرد پوزیتیویستی و ساختارگرای کلان‌نگر باقی مانده است. این موضوع در سطح کارشناسی و ارشد واحد درسی مستقل ندارد و فقدان آموزش کافی، علاقه‌مندی و تولید ایده پژوهشی در دانشجویان را از بین برده است.

در ادامه عبدی هشترودی و شیری به موضوع "تولید نادانی" و مُدزدگی اشاره می کنند. آنان معتقدند عدم فعالیت حوزه تخصصی جنبش‌های اجتماعی در انجمن و نهادهای علمی منجر به "مدزدگی" علمی (مثل مد شدن ناگهانی یک مفهوم) و در هنگام وقوع شورش‌ها و خیزش‌ها، به "تولید نادانی" و تحلیل‌های سطحی و نادرست از سوی افراد غیرمتخصص شده است.

آنان در بخش سوم مقاله خود به ضرورت توجه به جنبش ها و راهکارها پرداخته و تأثیر عینی جنبش‌ها را مورد توجه قرار داده اند. آنان در این بخش مطرح می کنند که با وجود عدم تجربه مدرنیته متأخر غربی، جامعه ایران همواره مستعد رفتارهای جمعی بوده و شاهد جنبش‌های کلاسیک (انقلابی) و اشکال متنوع جنبش‌های جدید (هویتی/ابرازی) بوده است. آنان در این بخش به نسبت دیالکتیکی ذهن و عین پرداخته اند و تاکید می کنند که تحول در ساحت نظریه‌پردازی باید همگام با تحول در ساحت عینی جامعه باشد؛ بنابراین انجمن جامعه‌شناسی ایران باید با فعال‌سازی گروه‌های تخصصی و اختصاص پنل‌های مستقل، به فهم بهتر مسائل جامعه و گسترش مفهومی و نظری این حوزه بپردازد. کقاله این دو عضو انجمن جامعه شناسی ایران در زیر از نظرتان می گذرد: 

 ****

 اهمیت بی‌بدیل همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری

به جرأت می‌توان گفت که همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری یک از مهم‌ترین گردهمایی­‌های علمی جامعه‌شناسان ایرانی است. آن‌گونه که از مفاهیم بکار رفته در نام­گذاری آن به نظر می‌رسد، یکی از اهداف اصلی طراحان اولیه فراهم شدن بسیاری برای گفت‌وگوی علمی و تبادل نظر جامعه‌شناسان ایرانی پیرامون مسائل جامعه ایران است. البته که در اکثر همایش­‌ها هدف، همین مهم است. پس آنچه که می‌تواند این همایش مهم را از سایر کنش‌های جمعی جامعه‌شناسان و بطورکلی تمام همایش­‌های جامعه علوم انسانی ایران که با هدف تعامل پیرامون مسائل ایران برگزار می­ شود متمایز کند، چیست؟ تحقق چه هدفی فراتر از یک هم­کنشی ­جمعی جامعه علمی درباره مسائل ایران می‌تواند این همایش را متمایز کند؟ این مشخصه خاص توسط همان بنیان­‌گذاران همایش در مفاهیم بکار رفته برای نام­‌گذاری، بیان شده است.

تولید مفهوم-نظریه‌های ایرانی؛ رویای بنیان‌گذاران

در واقع آن­‌ها رویای آن را در سر داشته ­اند که فراتر از سایر همایش­‌هایی که دغدغه ایران را دارند، رخدادی بنیادی در این زمینه را محقق کنند. از آن جا که جامعه‌­شناسی ایران چندان صاحب ­نظریه نبوده و همواره در معرض این نقد قرار دارد که اصحاب آن با مصرف نظریه‌­‌های برساخته شده در جوامع دیگر نه‌تنها از فقر نظری رنج می­ برند، بلکه به دنبال تحمیل مدل­‌های نظری غیربومی نیز هستند. پس فراتر از همایش‌های دیگر که تنها به دنبال بیان مسائل ایران و تحلیل آن‌­‌ها با نظریه­‌های موجود هستند، مهم‌­ترین هدف همایش‌­‌های کنکاش‌­‌های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران، بر تولید مفهوم- ­نظریه­‌های ایرانی و تحلیل مسائل ایران با مدل‌­‌های حاصل از این نظریه­‌ها است.

نظریه‌پردازی: فرآیند ابداع و نام‌گذاری نظام‌های تبیینی

طرح مورد نظر بنیان­‌گذاران همایش برای عملیاتی شدن این هدف مهم و بنیادی، با تأمل در مسیرها و فرایندهای رخ­‌داده در نظام­‌های علمی جهانی که منجر به زایش نظریه‌­‌ها شده، قابل فهم است. زیرا همواره هر نظریه‌­ای با تحقیقات عملی و یا نظری محقق پیرامون مسائل اجتماعی شروع شده و پس از کشف رابطه‌­‌ها، مدلی از آن‌­‌ها ترسیم می­ شود تا راهبر تبیین آن مسئله اجتماعی و احتمالاً مسائل مشابه باشد. اما این نظام تبیینی برساخته شده باید نامی داشته باشد تا بتوان به آن اشاره­ کرد و موضوع بحث و بررسی انتقادی در جامعه علمی قرار داد. بدون این اشاره‌­پذیری امکان گفت‌­وگو و حتا کاربرد آن نظام تبیینی ابداع شده، توسط پژوهشگران بعدی ­وجود نخواهد داشت. بنابراین از مفاهیم برای نام­‌گذاری کمک گرفته می‌­شود.

به همین دلیل هربرت بلومر می­‌گوید: علم بدون مفاهیم اصلاً قابل تصور نبوده و نمی‌­تواند وجود داشته باشد. نتیجه حاصل این که با مفهوم‌­پردازی، نظام‌­‌های تبیینی ابداع شده و یا همان مدل‌­‌های نظری و در امتداد آن نظریه‌­‌های برساخته شده را نام­‌گذاری می­‌کنیم. این همان فرایند تولید مفهوم- ­نظریه­‌ها است که هدف اصلی و بنیادی سلسله­ همایش‌­‌های مذکور بوده و این همان مهم‌­ترین وجه تمایز «سلسله همایش‌­‌های کنکاش‌های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران» با سایر رویدادهای علمی است. با این حساب باید مشخص شده باشد که چرا این رویداد را مهم­ترین رویداد جامعه جامعه‌­شناسان ایرانی تعریف کردیم.

ریشه فقر نظری: مصرف نظریه‌های خارجی برای مسائل داخلی

یکی از مسائل بنیادی‌­ای که همچنان نه‌تنها جامعه‌­شناسی ایران بلکه جامعه علوم انسانی در ایران با آن روبرو است، همین نقش و جایگاهی است که در فرایند نام­‌گذاری نظریه‌­‌ها به آن اشاره شد. یعنی نظریه‌­پردازان بعدی با کمک مفهوم‌­پردازی انجام‌شده، می‌­توانند نظریه‌­‌های علمی و مدل‌­‌های نظری مستتر در آن­‌ها را به عنوان یک واقعیت موجود شناسایی کرده، پیش ­روی خود قرار داده، آن را مطالعه کرده و بفهمند و سپس در تحقیقات خود برای بررسی و تبیین مسائل موجود آن­‌ها بکار گیرند. دقیقاً مهم­‌ترین و بنیادی‌­ترین مسأله‌­ای که به طور کلی علوم انسانی ایران و در میان آن‌ها جامعه‌­شناسان با آن روبرو هستند همین ­جا قرار دارد؛ درست در لحظه‌­ای که به عنوان پژوهشگران بعدی نقش ایفا می‌­کنیم و نظریه‌­‌های تولیدشده در جوامع دیگر را برای تبیین مسائل جامعه خود بکار می‌­گیریم.از این مسأله با عنوان فقر نظری می‌­توان یاد کرد.

در واقع در همین نقطه نیز گونه‌­­ای مفهوم‌­پردزای رخ می­ دهد، اما مفهوم‌پردازی برای اشاره‌پذیری به نظریه نیست بلکه اشاره‌پذیری و معرفی مسأله‌­ای به جامعه علمی. در نتیجه آن‌­گونه که از نام‌­گذاری همایش مورد بحث فهم می‌­شود طراحان اولیه و بنیان­‌گذاران آن به خوبی با مسأله فقر نظری در جامعه‌­شناسی ایران آشنا بوده و راه برون‌رفت آز آن را دو رخدادی که (۱- ارائه مفهوم‌­پردازی­‌های ابداع شده در همایش و ۲- گفت­‌وگوی انتقادی پیرامون مفهوم- نظریه‌­‌های ابداعی) در تشریح طرح عملیاتی همایش اشاره شد، شناخته بودند.

شکست همایش در تولید نظریه و غفلت از مسائل مهم جامعه

اگرچه از جنبه‌­‌های مختلف برگزاری این همایش‌­‌ها مفید بوده و نتایج بسیاری را در پی­ داشته، اما آنچه که پرواضح است در رابطه با تحقق هدف اصلی، یعنی تولید نظریه و فائق آمدن بر مسأله بنیادی فقر نظری در جامعه‌­شناسی ایران، چندان موفق عمل نکرده است. این شکست دلایل مختلفی دارد و البته تحلیل جامعه‌­شناختی دقیق آن نیازمند انجام پروژه‌­‌های تحقیقاتی دقیقی است، اما با تأمل در برخی ویژگی‌­‌های این همایش‌­‌ها و وقایع مشاهده شده در این پروسه چندین ساله لازم دانستیم به یکی از زوایای مهمی که توجه به آن احتمالاً گامی هرچند کوتاه در مسیر تحقق هدف اصلی باشد را بیان کنیم. قطعاً عناصر و مولفه‌­‌های مختلفی در این عدم موفقیت موثر بوده و هستند، اما یکی از موضوعاتی که نقش اساسی در تحقق هدف اصلی همایش‌­‌ها دارد شناسایی مسائل مهم جامعه میزبان و نظام ­جهانی (به دلیل نسبت دیالکتیکی مسائل ملی و محلی با مسائل منطقه‌­ای و جهانی) و گنجاندن آن‌ها در محورهای همایش به میزان اهمیت و تأثیرگذاری آن‌ها در عالم واقعیت است.

به همین دلیل وقتی با پوستر ششمین دوره همایش کنکاش‌­‌های مفهومی و نظری روبر شدیم، بلافاصله محورهای همایش را مرورکرده و متوجه شدیم که متاسفانه مانند دوره‌­‌های قبل هیچ سهم و وزن مشخص و مستقلی به مهم‌­ترین و اثرگذارترین پدیده اجتماعی در جامعه ایران داده نشده است. این پدیده‌­ای است که ایفای نقش آن علاوه بر دوره معاصر در ادوار مختلف تاریخ ایران نیز حائز اهمیت بوده است. همچنین این موضوع امروزه یکی از مهم‌­ترین موضوعات نظریه‌­پردازی در جامعه‌­شناسی غربی و امریکای شمالی بوده و در آن کشور­ها اتفاقاً از عناصر اجتماعی فراوان و تاثیرگذار در فرایندهای اجتماعی است.

پیشنهاد پنل مستقل جنبش‌های اجتماعی به دبیر علمی

پس این­گونه شد که با دبیر علمی همایش (عباس کاظمی وریج) تماس تلفنی گرفته و ضمن بیان توضیحات و برخی انتقادات به جامعه­‌شناسی ایران (شرح این انتقادات در ادامه آمده است) پیشنهاد پنلی مستقل برای جنبش‌­‌های اجتماعی را طرح کردیم. دکتر کاظمی هم ضمن تأیید انتقادات مطرح بر جامعه‌­شناسی جنبش­‌های اجتماعی در ایران و تشریح بیشتر آن‌­‌ها از نگاه خود، مسئولیت برنامه‌ریزی این پنل را به ما سپردند.

از آنجا که این گفت‌و­گوی تلفنی با دبیر همایش و برنامه‌­ریزی برای اجرای پنل تخصصی، زمینه‌­ای را برای تأمل بیشتر پیرامون ضعف‌­‌های جامعه­‌شناسی جنبش­‌های اجتماعی در ایران فراهم کرد، نگارش و انتشار این تأمل نظری کوتاه بعنوان شروعی برای گفت‌­وگوی انتقادی و ایجاد زمینه‌­ای هرچند محدود در مسیر مفهوم‌­پردازی‌­‌های بعدی مفید دانسته و به همین دلیل متن پیش ­رو برای نشر در رسانه‌­‌های انجمن جامعه‌­شناسی ایران ارسال شد. با ذکر توضیحات فوق این پرسش مطرح می‌­شود که چه انتقاداتی به جامعه‌­‌شناسی ایران و مهم‌­ترین نهاد تخصصی غیردولتی جامعه‌­شناسان ایرانی یعنی انجمن جامعه‌­شناسی در این زمینه وارد است؟ این انتقادات از کجا نشأت می‌­گیرد؟ ضعف­‌ها و کم‌­کاری‌­‌های رخ ­داده در این زمینه به چه مسائل دیگری دامن زده است؟

جایگاه محوری جنبش‌های اجتماعی در دستگاه نظری متأخر غرب

برای شروع بحث می‌­توان از این نقطه شروع کرد که با واکاوی دستگاه نظری مهم‌­ترین نظریه­‌پردازان متأخر و بطور کلی نظریه‌­پردازان بزرگی که دوره مدرنیته متأخر (و یا هر عنوان دیگری مانند پست مدرنیسم را بر آن نهاده باشند)  و یا حتا ادوار پیشن مدرنیته را مفهوم‌پردازی کرده‌­اند، متوجه این مهم می‌­شویم که اغلب آن‌ها مانند آلن تورن و شاگردانش، یا مفهوم جنبش‌­‌های اجتماعی را در کانون بحث‌­‌ها و نظریه‌­پردازی‌­‌های خود قرار داده‌­اند و یا اینکه مانند آنتونی گیدنز، هابرماس، هربرت بلومر و هانتینگتون و دیگران، بخش قابل توجه‌­ای از آثار و نظام فکری­ آن‌ها به تبیین جامعه‌­شناختی این پدیده اختصاص یافته است.

پس در ادامه این تأمل نظری پرسش دیگری به ذهن خطور می‌­کند: دلیل این همه توجه چیست؟ وقتی به واقعیت جاری در زیست جوامع مختلف و خصوصاً جوامع غربی (اروپا و آمریکای شمالی) و البته سایر جوامع می­‌نگریم، زمان جاری و گذشته نه‌­چندان دور آن­‌ها را بررسی می‌­کنیم، می‌­بینیم که فراوان‌­ترین، مهم‌­ترین و تأثیرگذارترین رفتار جمعی پدیدار شده در این تاریخ اجتماعی، همانا جنبش‌­‌های اجتماعی و گونه‌­‌های بسیار متنوع آن که در غالب جنبش‌­‌های جدید تعریف می‌­شوند، هست. جنبش­‌های اجتماعی جدید (New Social Movement) اصطلاحی است که در امتداد همین توسعه مطالعات تجربی و مفهومی ابداع شد، این گسترش نظری منجر به ابداع و تأسیس پارادایم نظری[۱] (Theoretical paradigm) شده که بیش از همه به آلن تورن و شاگردان مستقیم و غیرمستقیم او (آلبرتو ملوچی، رونالد اینگلهارت، مانوئل کاستلز، دوناتلا دلاپورتا و ...) نسبت می­‌دهند.

همین­طور این مفهوم حساس یکی از مرز­های تفکیک مطالعات جنبش در آمریکا و اروپا است. در کل این همه تحول در مفهوم‌­پردازی و موضوعات حساسی که مورد توجه نظریه‌­پردازی‌­‌ها قرار گرفته‌­اند خود به خود و بدون ارتباط با عالم واقع یا ساحت عینی جوامع رخ نمی‌­دهند. یعنی اگر در سیر تاریخ اندیشه اجتماعی و جامعه‌­شناختی از آغاز تا دوران مدرن، مفهوم و پدیده جنبش‌­های اجتماعی- آنچنان که در گذشته در آثار بزرگان اندیشه همچون؛ مارکس، دورکیم، وبر و حتا پیش از آن‌ها ـ مورد توجه بوده، در ادوار اخیر مدرنیته این اهمیت و توجه متحول شده و همانطور که اشاره شد در جایگاه کانونی قرار گرفت. ساحت ذهنی جامعه ـ و به فراخور آن نظام‌­های فکری علمی و فلسفی و پارادایم­‌های نظری مختلفـ با ساحت عینی جامعه از نسبت دیالکتیکی برخوردار است.

تأثیر تحولات عینی جوامع غربی بر نظریه‌های جنبش

پس قطعاً در ساحت عینی این جوامع تحول بزرگی رخ داده که درصد بسیاری از نظریه‌­پردازی‌­ها به مفهوم‌­پردازی و تبیین گونه‌­های مختلف رفتارهای جمعی و بیش از همه به نوع جنبش‌­های اجتماعی معطوف شده است. در واقع پس از ورود به عصر مدرن آنقدر نقش­‌آفرینی و تأثیرگذاری جنبش‌­های اجتماعی آنقدر گسترش یافت که متخصصینی چون آلن اسکات (فرهنگ سیاسی و جنبش‌های اجتماعی، ۱۳۸۸) جنبش‌های اجتماعی را به عنوان پدیده دنیای مدرن معرفی کرده‌­اند. این معرفی از فزونی همان نقش­‌آفرینی تاریخی می‌­آید و بدین معنا است که مهم‌­ترین واقعیت و پدیده عصر مدرن جنبش‌­های اجتماعی هستند.

این گزاره آلن اسکات کج‌­فهمی را دست‌­کم در جامعه‌­شناسی ایران بوجود آورده است، پس لازم به توضیح است که گزاره اسکات بدان معنا نیست که او منکر وجود جنبش‌­های اجتماعی در ادوار پیشین تاریخ است. زیرا او به خوبی می‌­داند؛ جنبش‌­های پیشین عموماً مایه سیاسی داشته و بیشتر از نوع انقلابی بوده‌­اند، بنابراین اکنون با گستره بسیار متنوعی از جنبش‌­ها روبرو هستیم که تمام جنبه‌­های زندگی جمعی را در بر می‌­گیرند، اما آن جنبش‌­های قدیمی (و یا به اصطلاح رایج؛ جنبش‌­های کلاسیک) فقط موضوعی خاص و بسیار کلان در حوزه سیاست را شامل می­‌شدند.    

گسترش حوزه عمل جنبش‌های جدید: از سیاست تا سبک زندگی

در نتیجه در بررسی تحول عظیم رخ داده در محور مفهوم­‌پردازی‌­ها و چرخش نظریه‌­پردازی‌­ها از توجه به موضوعات کلان و فهم و معرفی اَبَرروایت­‌ها، به بررسی کنش­‌های جمعی جاری در جامعه از خردترین تا کلان‌­ترین سطح، باید به نسبت دیالکتیکی این دو ساحت عینی و ذهنی جامعه توجه کرد. یعنی در ساحت عینی جامعه و زندگی واقعی و روزمره مردمان نه‌تنها جنبش‌­های اجتماعی به فروان‌ترین و تأثیرگذارترین پدیده تبدیل شده، بلکه این نوع رفتار جمعی و خصوصاً انواع بسیار متنوع جدید آن (یعنی جنبش­‌های اجتماعی جدید) از سیطره ساختارهای سیاسی و داعیه فشار بر حکومت و یا تغییر آن، بیرون رفته و حوزه عمل آن‌ها به تمام موضوعات جمعی اعم از فرزندآوری و سقط جنین، هویت، محیط زیست، مستی در حین رانندگی، مهاجرت، تروریسم، نژادپرستی و... اشاعه یافته است.

آنقدر نقش‌آفرینی و تأثیرگذاری جنبش‌­های اجتماعی گسترش یافته که به گفته بسیاری، جنبش‌­ها کارکرد بسیاری از نهادهای رسمی و غیررسمی مانند احزاب سیاسی را از آن‌ها ربوده‌­اند. درواقع یکی از تأثیرگذارترین و دسترس‌­پذیرترین راه مشارکت مردم در موضوعات جمعی و پیگیری مطالبات خود، قلیان رفتارهای جمعی تا تأسیس یک جنبش­ اجتماعی و مشارکت در آن است. حتا فراتر از آنچه تشریح شد، جنبش­‌های اجتماعی علاوه بر آن که به عنوان ابزار و وسیله‌­ای برای دستیابی به هدف یا هدف‌­هایی ـ مانند تغییر حکومت و یا مخالفت و جلوگیری از رانندگی در حالت مستی ـ بکار گرفته شده و می‌­شود، جنبش خود می‌­تواند هدف­ هم باشد.

یعنی علاوه بر گسترش حوزه عمل و همراه با آن متنوع‌­تر شدن صورت‌­های آن، شاهد گسترش کارکرد جنبش‌­ها نیز بوده‌­ایم، به این معنا که اگر قبلاً جنبش­‌ها کارکردی بعنوان ابزار و وسیله­ دستیابی به هدف را داشتند اکنون کارکرد دیگر به آن­‌ها اضافه شده و علاوه بر ابزار و وسیله بودن، شاهد جنبش­‌هایی هستیم که خودشان هدف هستند، مانند جنبش‌­های هویت‌­‌یابی. آلبرتو ملوچی با توجه به این گسترش نقش­‌آفرینی، برای جنبش‌­ها دو نوع نقش کشف و با عناوین جنبش­‌های «ابزاری» و «ابرازی» (یا غیرابزاری/ Non instrument) مفهوم‌­پردازی کرده و در دستگاه نظری خود برای آن‌ها امکان اشاره‌­پذیری را فراهم می‌­کند.

لزوم پاسخگویی جامعه‌شناسی ایران به تحولات عینی جامعه

تحول تشریح شده در اکثر جوامع و کشورها تا حدودی رخ داده. اما به نسبت تغییر سامان اجتماعی (Social Fashion) جوامع، این تحول متفاوت بوده است. یعنی جوامع موسوم به غرب (اروپای غربی و آمریکای شمالی) که در تجربه ادوار مختلف مدرنیته پیشرو­تر بوده و سامان اجتماعی آن‌ها صورت­‌ها و یا سامان‌­های اجتماعی مدرن‌­تری را شاهد بوده‌­اند، این تحول تمام اجزاء آن‌ها را در بر گرفته و به همین دلیل صورت­‌های متنوع‌­تر و جدیدتری از جنبش‌­های اجتماعی در سطوح مختلف و موضوعات مختلف آن‌­ها نقش‌آفرینی کرده‌­اند. بنابراین جنبش‌­های اجتماعی بسیار متنوعی را در آن‌ها شاهد هستیم که اتفاقاً جامعه­‌شناسان باید آن‌­ها را تبیین و مفهوم‌­پردازی کنند. بنابراین این تحول عینی، تحول در نظام مفهومی و معنایی و در امتداد آن نظریه‌­پردازی را به دنبال داشته است.

 با تشریح روند تحول عظیم رخ داده در دو ­ساحت عینی و ذهنی جوامع غربی مشخص شد که چرا جنبش‌­های اجتماعی در کانون نظریه‌­پردازی‌­های جامعه‌­شناختی قرار گرفته و یا دست کم از موضوعات مهم نظریه‌­پردازی به شمار می‌­آید. بنابراین یکی از فعال­ترین حوزه‌­های تخصصی جامعه‌­شناسی در انجمن بین‌­المللی جامعه‌­شناسی و انجمن جامعه‌­شناسی در این کشورها، و همین­طور حوزه‌­های فعال آموزش و پژوهش، همانا حوزه جامعه‌­شناسی جنبش­‌های اجتماعی است. اما آیا در ایران این تحولات در ساحت عینی جامعه رخ نداده که هنوز در انجمن جامعه‌­شناسی ایران، جنبش‌­های اجتماعی را محدود در حوزه سامان سیاسی جامعه تعریف می­‌کنند؟ آیا به راستی جامعه‌­شناسان ایرانی از پدیدار شدن گونه­‌های متنوع غیرسیاسی، غیرطبقاتی و اشکال متنوع و خصوصاً فرهنگی جنبش‌­های اجتماعی در جوامع مختلف اطلاع ندارند؟ و یا اینکه در ایران فقط نوع سیاسی جنبش‌­های اجتماعی جاری است؟ آیا هنوز در ایران نقش­‌آفرینی جنبش­‌های اجتماعی محدود به سامان سیاسی جامعه است و چندان در سطوح و موضوعات متنوع دیگر جاری نیست؟ این پرسش واپسین از این رو مطرح شد تا پیشروی سیاست‌­گذاران شش­ دوره همایش­ کنکاش‌­های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران قرار داده شود، زیرا اگر پدیده‌­ای مهم و تاثیرگذار در سطوح و موضوعات جامعه است، پس چرا تاکنون در هیچ­‌کدام از دوره­‌های این همایش و همایش‌های دیگر محور و یا پنلی به آن اختصاص داده نشده است.

انتقاد به عملکرد انجمن جامعه‌شناسی در حوزه جنبش‌ها

بنابراین با توجه به تحول معنایی و کارکردی عظیمی که در جامعه‌­شناسی جنبش­‌های اجتماعی در دنیا رخ داده است، انجمن جامعه‌­شناسی بعنوان مهم‌­ترین نهاد رسمی (غیردولتی) جامعه‌­شناسان ایرانی و یکی از اصلی‌­ترین کانون­‌ها و مجامع گردهمایی، بحث، گفت‌­وگو و تبادل نظر تخصصی این رشته، نه‌تنها گروه تخصصی فعالی در زمینه جنبش­‌های اجتماعی ندارد، بلکه اگر در ادوار گذشته گروه تخصصی هم تأسیس شده بود که نامی از جنبش­‌های اجتماعی در آن ذکر شده باشد، اول این گروه بسیار کم­‌کار بوده، دوم از عنوان گروه مشخص است که مفهوم جنبش در ذیل مفاهیم جامعه‌­شناسی سیاسی تعریف می‌­شود. سوماً این اندک فعالیت‌­های گروه تخصصی کم­‌ترین ارتباطی را با جنبش‌­های اجتماعی حتا نوع کلاسیک و سیاسی و طبقاتی آن­ هم ندارد.

البته این عدم توجه در فعالیت‌­های انجمن جامعه‌­شناسی و سایر نهادها و همایش­‌ها از محلی دیگر نشأت می‌­گیرد. ریشه­ مسأله را در نظام آموزشی و بعد از آن در نظام پژوهشی جستجو کرد، البته این تقدم و تأخر قائل شدن نیز خطا است، اما نظام آموزش مورد تاکید قرار گرفت. چون برای این رشته مانند بسیاری از رشته‌­های دیگر از آغاز سرفصل خشک غیرقابل انعطافی تعریف شده که عموماً متأثر از ویژگی‌های تحصیلی اعضای شورایی است که در آغاز این برنامه­‌ریزی را بر عهده داشته‌­­اند. پس در سال‌­های بعدی نیز بیشتر بازنگری در سرفصل رشته­ جامعه‌­شناسی باز هم مانند بسیاری رشته‌­های دیگر علوم انسانی، بیشتر متوجه اسلامی کردن و نه اسلامی‌­سازی سرفصل‌­ها بوده است.

پس در نهایت اگر تغییری خارج از این محور اسلامی کردن رخ داده باشد، این­گونه بوده که استادان حاضر در کمیته بازنگری و اصلاح سرفصل‌­ها در نهایت مطابق علایق مطالعاتی خود تغییراتی را اعمال کرده و اگرصاحب اثر بوده‌­اند، به گونه‌­ای آثار خود را در لیست منابع گنجانده‌­اند. این استادان اگر موفق به اعمال تغییر هم شده باشند، در مکتب تأسیس شده توسط همان اعضای اولیه که سرفصل‌­ها را برنامه‌­ریزی کردند تربیت شده و علایق مطالعاتی خود را شکل داده‌­اند. پس به این شکل جامعه‌­شناسی ایران اگر در افزودن متون و منابع و مُد کردن اصطلاحات و نام نظریه‌­پردازان جدید موفق بوده اما در باطن و در بنیان‌­ها گرفتار در «دور» تأسیس شده متأثر از سرفصل‌­های اولیه، آن هم با رویکردی پوزیتیویستی بوده است.

استمرار رویکرد پوزیتیویستی و فقر محتوایی در آموزش

این­‌گونه می‌­شود که مطالعه و آموزش جنبش‌­های اجتماعی در ایران از آغاز تا کنون گرفتار در یک رویکرد پوزیتیویستی و ساختارگراـ کلان­‌نگر بوده و همچنان تا حدود بسیاری استمرار دارد. بنابراین هنوز آن چرخش عظیم موضوعی و تغییر در مفهوم‌­پردازی‌­های که در جامعه‌­شناسی غربی رخ داد و کانون توجه را از ساختارهای کلان به کنش­‌های جمعی جاری در سطوح مختلف جامعه چرخاند، در ایران رخ نداده است. آیا این چرخش و تحول ابتدا باید در ساحت عینی جامعه رخ دهد تا ساحت ذهنی و فضای نظریه‌­پردازی، آموزش و پژوهش هم متحول شود؟ البته که این یک نسبت دیالکتیکی است و چنان که در هرکدام تغییری صورت گیرد دیگری را هم متأثر (این واژه با تعیین تفاوت دارد) خواهد کرد.

بنابراین تقدم و تأخر قائل شدن از نگاه تفسیرگرایی پراگماتیستی (پایگاه پارادایمی نگارنده) خطا است. اما قبل از این که بیشتر به تشریح آن در جامعه ایران پرداخت، ذکر این توضیح نیز لازم به نظر آمد که، در نظام آموزشی از آغاز (یعنی سطح کارشناسی) جنبش‌­­های اجتماعی بصورت واحد درسی مشخص و مستقلی تدریس نمی‌­شود، اگر آشنایی هم برای دانشجویان کارشناسی فراهم شود تنها در درس جامعه‌­شناسی انقلاب می‌­توانند با برخی از نظریه­‌های جنبش‌­های کلاسیک آشنا شوند و یا با تدریس برخی نظریه‌­های جامعه‌­شناسی که به جنبش­‌ها پرداخته‌­اند مانند نظریه جنبش هربرت بلومر و یا احتمالاً با تدریس برخی نظریه‌­ها در درس­‌های مختلف مانند نظریه آلن تورن که در کتاب تغییرات اجتماعی، تالیف گی‌­روشه آمده بود.

در سطح ارشد نیز وضع بدتر از این است و در صورت تدریس درس اختیاری جامعه‌­شناسی انقلاب‌­ها امکان آشنایی بیشتر وجود دارد. فقط در سطح دکترا آن ­هم در برخی گرایش‌­ها، مانند گرایش جامعه‌­شناسی سیاسی دو واحد اختیاری به نام جنبش‌­های اجتماعی تعریف شده است و این اولین مواجهه دانشجویان با حوزه تخصصی مستقلی به نام جنبش‌­های اجتماعی است.

سؤال: آیا فقدان آموزش، مانع تولید ایده پژوهشی است؟

پرسش دیگر این است که اگر آموزشی نباشد و آشنایی و فهم بیشتر دانشجویان با این پدیده اتفاق نیفتد چگونه می‌­تواند علائق مطالعاتی آن‌ها پیرامون این موضوع شکل بگیرد؟ چگونه زمانی که دانشجویان اطلاعات و دانش لازمی از این مفهوم ندارند و با نظریه­‌های مختلف آن آشنا نیستند می‌­توانند ایده­‌های پژوهشی در خود پرورش داده و تز دکتری در این ­زمینه انجام دهند؟

اهمیت جنبش‌های جدید (هویتی/ابرازی) در جامعه معاصر ایران

پس از تشریح ابعاد و زوایای این فقر مفهومی و نظری پیرامون جنبش‌­های اجتماعی در نهادهای آموزشی و پژوهشی بازگردیم به ساحت عینی جامعه، آیا در ساحت عینی جامعه و زندگی جاری در جامعه ایران جنبش­‌های اجتماعی از اهمیت و جایگاه قابل توجهی برخوردار نیستند؟ آیا دیگر گونه­‌های رفتار جمعی نزدیک به جنبش‌­های اجتماعی نیز مانند خیزش، شورش، هیستری جمعی و ... فرواوان و پرتکرار نیستند؟ در پاسخ باید گفت انفاقاً در ادوار مختلف تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ایران از گذشته دور تا کنون جنبش‌­های اجتماعی کلاسیک و خصوصاً جنبش‌­های انقلابی از نقش و اهمیت فراوانی برخوردار بوده‌­اند.

همین چرایی شکست اکثر جنبش‌­های اجتماعی و انقلابی در تاریخ ایران در گذار تاریخی مسأله مهمی بوده و هست، به همین دلیل جان ­فوران و پژوهش‌­گران ایرانی معدودی پیرامون این مسأله پژوهش­‌ها و مفهوم­‌پردازی‌­های مفصلی داشته‌­اند. گذشته از این مباحث اگرچه جامعه کنونی ایران آن مدرنیته‌­ای (خصوصاً مدرنیته متأخر) جوامع غربی تجربه کرده‌­اند را تجربه ­نکرده است، اما به فراخور تغییر سبک‌­های زندگی، تغییر در نگرش‌­ها و ...، شاهد اشکال متنوع جنبش­­‌های­جدید در خود بوده است. مثلاً آن نوع جنبش‌­های جدید هویت که خود هدف بوده و ملوچی در زمره جنبش‌­های اِبرازی طبقه‌­بندی می­‌کند و یا هربرت بلومر به آن‌ها جنبش‌­های نمایشی می‌­گوید، در ایران نیز شاهد بوده‌­ایم.

برای ذکر مصداق می‌­توان به تجمع جوانان چندین سال پیش در مجتمع تجاری کوروش اشاره کرد، که در این رفتار جمعی هدف همین ابراز هویت و وجود خود جوانانی بود که سبک زندگی و باورهای متفاوتی با نسل‌­های دیگر داشته‌­اند. گذشته از این موارد و گذار از جنبش‌­های کلاسیکی که می‌­توانستند در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ایران بسیار تأثیرگذار و نقش‌آفرین باشند، در یکی دو دهه اخیر با تغییر ارزش‌­ها، باورها و سبک زندگی مردم و پایداری حاکمیت بر ارزش­‌های تعریف شده اولیه، رفتار جمعی­‌های بسیاری در گوشه و کنار جامعه رخ داده و جریان دارد، همین­‌طور به دلیل تعارضات و تناقض‌­های مختلفی که مردم در زندگی روزمره خود به دلایل سیاسی و اقتصادی با آن­‌ها روبرو بوده و هستند، موج­‌های مختلفی از رفتارهای جمعی به شکل­‌های؛ اعتراضات و مطالبات جمعی مسالمت‌­آمیز و یا خشونت­‌آمیز، مانند تجمع و اعتراض مالباختگان موسسات مالی ـ اعتباری، رخ داده است. به دلیل وجود این ویژگی‌­ها همچنان جامعه ­ایران مستعد رفتارهای جمعی مختلف هست که برخی از آن‌ها احتمالاً می‌­توانند ظرفیت تبدیل شدن به جنبش‌­های اجتماعی را نیز داشته باشند. طی جنگ تحمیلی دوازده روزه نیز عنصر مرکزی رژیم اسرائیل برای تغییر رژیم در ایران فشار از بیرون و به راه افتادن جنبش‌­های اجتماعی برانداز در درون بود.

ضرورت مطالعه جامعه‌شناختی ظرفیت‌های جنبشی برای نجات جامعه

بنابراین مصادیق بسیار متعددی را می‌­توان برشمرد که می­‌تواند گویای نقش و اهمیت رفتارهای جمعی­‌ای باشد که احتمال تبدیل شدن به جنبش‌­های اجتماعی را دارند و درخصوص ویژگی‌­ها و نقاط قوت و ضعف آن‌ها پژوهش‌­های مفصلی انجام داد. همچنین جنبش­‌های احتمالی‌­ای وجود دارند که می‌­توانند در لحظات بحرانی، نجات دهند سامان جامعه باشند.

 یعنی نه‌تنها رفتارهای جمعی متعددی که مانند شورش‌­ها و خیزش‌­های اجتماعی می‌توانند تبدیل به جنبش­ شوند باید موضوع مطالعات جامعه‌­شناختی قرار گیرند، بلکه علاوه بر جنبش‌­های مختلفی که در تاریخ اجتماعی ایران رخ داده، دیگر ظرفیت‌­های جنبشی جامعه، همان ساحت عینی‌­ای است که بررسی و مطالعه جامعه‌­شناختی آن‌ها ضروری بوده و تحقق گسترده چنین ضرورتی منجر به فربه‌­تر شدن حوزه تخصصی جامعه‌­شناسی جنبش­‌های اجتماعی خواهد شد. از طرف دیگر عدم توجه به این موضوعات مهم، عدم توجه به مسائل اجتماعی است.

آسیب "تولید نادانی" به جای تولید دانش

اما مساله ­دیگری که از این فقر مفهومی و نظری، پدیدار می‌­شود، تولید و تکرار کج‌­فهمی و شناخت ناقص یا نادرست از مسائل جامعه است. برای مثال یکی از ویژگی­‌ها و یا آسیب‌­های جامعه‌­شناسی ایران مُدزدگی است؛ به یکباره یک نظریه‌­پرداز و یا یک موضوع مد می‌­شود. به یاد بیاورید که چند سال پیش چقدر مفهوم سرمایه اجتماعی مُد شد و چه میزان متن، ترجمه و یا تولید شد. در آزمون­‌های شفاهی و یا کتبی دکتری یکی از سوال­های اصلی پیرامون همین مفهوم طرح می‌­شد. با این شرایط وقتی شورش یا خیزشی در جامعه پدیدار ­شود گویی جامعه علمی ایران زایش بزرگی را انجام داده و در این لحظه متخصصین بی‌­شماری در حوزه جامعه‌­شناسی جنبش‌­های اجتماعی ظاهر می‌­شوند.

تعداد بسیاری تحلیل‌­های جامعه‌­شناختی در حوزه جنبش­ منتشر می‌­شود، اما غافل از اینکه این نوشتارهای سطحی و کم‌مایه اغلب متأثر از آن فقر مفهومی و نظری­‌ای که پیشتر بحث شد، تعریف دقیق و مشخصی از انواع مختلف رفتارهای جمعی و مراحل شکل­‌گیری جنبش­‌های اجتماعی نداشته و هر نوع شورش و اعتراض جمعی را با عنوان جنبش تحلیل کرده و به مصرف رسانه‌­ای توده مردم و گاهاً جامعه دانشجویی و علمی هم می‌­رسانند. این هست آفتی که از فقدان فعالیت حوزه جنبش‌­های اجتماعی در انجمن جامعه‌­شناسی و سایر نهادهای آموزشی و پژوهشی صادر می­شود؛ آسیبی به نام تولید نادانی، یعنی در این فرایند که بدون وجود معیار سنجش و فقدان جامعه متخصصان، جامعه‌­شناسی مدزده بجای تولید دانش و دانایی پیرامون آن موضوع، تولید نادانی و کج‌فهمی می­‌کند.

چرخه بازتولید فقر نظری و راهکار نهایی

در چنین جامعه­‌شناسی‌ای متون و منابع چندانی در این حوزه تخصصی تولید نمی‌­شود و همین چرخه فقر نظری و مفهومی را بازتولید می‌­کند. در صورت وجود برخی منابع و اطلاعات، به دلیل غیرفعال بودن ویا کم فعال بودن حوزه تخصصی، این متون معرفی و تدریس نمی‌­شود. با عدم برگزاری همایش‌­های تخصصی زمینه خلق ایده­ها، بحث و گفت‌و­گوهای تخصصی مهیا نمی‌­شود، بنابراین منابع و دانش تولیدشده هم به بوته فراموشی سپرده می‌­شود. برای مثال در سال­‌های اخیر چند اثر مرجع در حوزه جنبش‌­های اجتماعی ترجمه و با تیراژ بسیار پایین به جامعه علمی ارائه شد.

اما قطعاً همین چند سال اولی که این متون ترجمه شدند به خاطر خواهند ماند و چند سال بعد فراموش خواهند شد، چون نه در سطح آموزش و نه در سطح پژوهش حوزه تخصصی فعالی در این زمینه وجود ندارد. اما جالب اینکه یکی از مسائل مهم جامعه در همین حوزه قرار دارد که به دلیل گرفتاری در چرخه فقر نظری شناخت و تحلیل درستی از آن در سطح جامعه‌­شناسان و مسئولین جامعه وجود ندارد. این­‌گونه است که فعالیت انجمن جامعه‌­شناسی در این زمینه حتا در حد اختصاص یک پنل منجر به فعال شدن این حوزه علمی و در وهله اول فهم بهتر مسائل جامعه و سپس گسترش مفهومی و نظری آن منتج خواهد شد.       

[۱] پارادایم ممکن است شامل دو نظریه یا بیش از دو نظریه و همچنین تصویرهای متفاوتی از موضوع مورد مطالعه و روش‌­ها (و ابزارها) و سرمشق‌­ها (قسمت‌­های خاصی از کار علمی که مدلی است برای متخصصان آن علم) باشد» (ریتزر، ۱۳۹۳: ۸۸۹).

بیشتر بخوانید:

تغییرات بزرگ در راه؛ جامعه ایران در حال پوست‌اندازی است / جامعه خود را آماده تغییرات کرده است / بررسی آینده ایران در همایش انجمن جامعه شناسی
چگونه اسراییل از خلاء حضور زنان ایران در حوزه رسانه و دیپلماسی جنگ ۱۲ روزه استفاده کرد؟ / صدای زنان در جنگ ۱۲ روزه نسبت به دفاع مقدس بیشتر شنیده شد
۲ چالشی که باعث انفعال ایرانیان می شود در تحلیل خانیکی / ۱۰ راهبرد پیشنهادی برای رسیدن به « مای جمعی»
حاکمیت سر دو راهی تاریخی است / بسیاری از ردصلاحیت‌شدگان هم می‌توانند مانند لاریجانی به مسئولیت‌هایی منصوب شوند

۲۱۶۲۱۶