به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، جشنواره فیلم کودک و نوجوان هر سال با ایجاد بستری برای نمایش و گفتوگو درباره فیلمهای گونه کودک و نوجوان، هم سال سینمایی را برای بچهها نو میکند و هم بستری برای رشد و کشف استعدادهای کودکان و نوجوانانی است که در فهم و برداشت از فیلم و سینما قدم گذاشتهاند و این جشنواره حامی آنها در بروز و ظهور خود و تلاش برای هویتیابی در سن حساس نوجوانی است.
در همین راستا و همزمان با برگزاری این جشنواره در شهر اصفهان، به سراغ نوجوانانی رفتیم که در قامت خبرنگار، هر روز پای اکران فیلمها در جشنواره مینشینند و همزمان با نوشتن روایت شخصی خود از فیلمها، طعم شیرین خبرنگاربودن و آگاهیبخشی را برای نخستین بار در خانه جشنواره کودک و نوجوان تجربه میکنند.

«بچهی مردم»؛ داستانی از رفاقت و امید
«بچهی مردم» دربارهی کودکی است که مادرش او را رها میکند و این رهاشدگی، آغاز مسیر تازهای برای زندگی و دوستی چهار کودک میشود. روایت فیلم ساده است، اما در دل این سادگی زخمی عمیق و امیدی کوچک نهفته است. هر یک از چهار دوست، گذشته و دغدغههای متفاوتی دارند و در جستوجوی معنا و رهاییاند؛ جستوجویی که به محور اصلی داستان تبدیل میشود.
صداگذاری اثر دقیق و طبیعی است؛ طراحی صدا بهگونهای انجام شده که مخاطب حس میکند درون فضای فیلم حضور دارد. سکوتها، گفتوگوها و لحن بازیگران همگی در خدمت القای احساس صحنهاند. موسیقی متن نیز همراه با ریتم داستان پیش میرود؛ در لحظات آرام، نرم و احساسی و در اوجهای داستان، پرشتاب و تاثیرگذار، تا عمق احساسات شخصیتها را منتقل کند.
پایان فیلم تلخ و غیرمنتظره است؛ پایانی که برخلاف انتظار مخاطب از کودکان قصه، خوشبینانه به پایان نمیرسد و همین امر واکنش متفاوت برخی تماشاگران را برانگیخته است.
با این حال، «بچهی مردم» با روایت صادقانه و فضای انسانی خود یادآور میشود که در دل تمام سختیها، امید و دوستی هنوز میتواند چراغی روشن در تاریکی باشد.
روایتی که خواندید نوشته ستاره گل محمدی؛ خبرنگار نوجوان سیوهفتمین جشنواره بین المللی فیلمهای کودکان و نوجوانان است.
«موی گرگ»؛ روایت بومی طبیعت از نگاه یک نوجوان شجاع
فیلم کوتاه «موی گرگ» به کارگردانی فریدون نجفی و تهیهکنندگی امیرحسین علمالمهدی یکی از آثار قابلتوجه سی و هفتمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودک و نوجوان است. این فیلم در منطقهای از چهارمحال و بختیاری ساخته شده و با نگاهی متفاوت به موضوعات محیطزیست و نوجوانان میپردازد.
استفاده از زبان محلی لری بختیاری یکی از نقاط قوت فیلم است که باعث شده فضای داستان طبیعیتر و بومیتر جلوه کند. همین ویژگی باعث نزدیکی بیشتر تماشاگر به فرهنگ محلی میشود و تماشای فیلم را برای مخاطبان جذابتر میکند.
داستان فیلم با پسری نوجوان به نام آشو آغاز میشود. او در دل طبیعت زندگی میکند و ارتباط عمیقی با محیط اطرافش دارد. آشو پسری بااراده، شجاع و کنجکاو است که تلاش میکند مشکلاتش را با اتکا به خودش حل کند. فیلم سعی دارد از نگاه یک نوجوان روستایی به مسائلی چون حفظ محیطزیست و روابط انسانی بپردازد. این نگاه صادقانه و بیپیرایه باعث میشود تماشاگر از همان ابتدا با فضای اثر همراه شود.
از نظر صوت و تصویر، فیلم کیفیت بالایی دارد. تصاویر طبیعت بختیاری بسیار چشمنوازند و حس زندگی در دل کوه و جنگل را به خوبی منتقل میکنند. صداگذاری دقیق و موسیقی محلی متناسب نیز به ایجاد فضایی آرام، اصیل و دلنشین کمک کرده است. همین کیفیت فنی باعث شده روایت فیلم تأثیرگذارتر باشد و حس واقعیتری به مخاطب منتقل کند.
با این حال، نکتهای که باید به آن اشاره کرد این است که ریتم فیلم نسبتاً کند است. با وجود اینکه فیلم برای نوجوانان ساخته شده، اما برخی بخشها ممکن است برای این گروه سنی کمی خستهکننده و دشوار برای درک باشد. همچنین برخی صحنهها بدون دیالوگ طولانی هستند که این موضوع ممکن است باعث شود توجه نوجوانان کمسنتر کاهش پیدا کند.
از نظر مضمون، فیلم پیامهای مهمی را منتقل میکند. «موی گرگ» به ما یادآوری میکند که طبیعت بخشی جداییناپذیر از زندگی ماست و حفاظت از آن وظیفهای همگانی است. آشو به عنوان یک نوجوان روستایی، نماد نسل جوانی است که میتواند با شجاعت و آگاهی از محیط پیرامونش محافظت کند. فیلم به شکل غیرمستقیم به اهمیت فرهنگ بومی، زبان مادری، و نقش نوجوانان در آینده نیز اشاره دارد. این نکات باعث میشود فیلم علاوه بر جنبه هنری، جنبه آموزشی و فرهنگی هم داشته باشد.
در مجموع، «موی گرگ» فیلمی با کیفیت تصویری بالا، بازیهای طبیعی، و فضای بومی منحصربهفرد است که میتواند برای نوجوانان و حتی بزرگسالان جذاب باشد. البته بهتر بود ریتم روایت کمی سریعتر و بخشهایی از داستان سادهتر بیان میشد تا همه نوجوانان بتوانند به خوبی با آن ارتباط برقرار کنند. با این وجود، این اثر یکی از فیلمهای قابلتأمل جشنواره امسال است که توانسته موضوعی مهم را در قالبی هنرمندانه و محلی ارائه دهد اما نتوانست نظرات مثبتی بگیرد.
روایتی که خواندید نوشته شیدا هاشمی؛ خبرنگار نوجوان سیوهفتمین جشنواره بین المللی فیلمهای کودکان و نوجوانان است.
«بچهی مردم»؛ روایتی صادقانه از جستوجو، رنج و امید
«بچهی مردم» به کارگردانی محمود کریمی، داستان پسر بچهای پرورشگاهی را روایت میکند که پس از خروج از پرورشگاه، به دنبال پدر و مادر خونی خود میگردد. بازیها به طور کلی طبیعی و قابلباور هستند؛ بهویژه در صحنههای احساسی و درام، بازیگران توانستهاند احساسات خود را به خوبی منتقل کنند.
انتخاب گوهر خیراندیش برای نقش پرستار و دایه «مامان مهین» بسیار مناسب بوده است؛ شخصیتی که ابوالفضل هر زمان زندگی به او پشت میکند، به او پناه میآورد و مامان مهین نیز هیچگاه او را رها نمیکند، درست مانند یک مادر واقعی و نه فقط یک پرستار دوران کودکی. ریتم فیلم روان است و هرگز مخاطب را خسته نمیکند؛ کنجکاوی برای دانستن نتیجه تا پایان حفظ میشود.
نور فیلم در دوران کودکی ابوالفضل زرد و گرم است، اما با گذر زمان و ورود او به دنیای واقعیت، نور سردتر میشود؛ تغییری که نشاندهندهی پایان شادی بیخیال کودکی و آغاز آگاهی و جدیت زندگی است. قاببندیها به گونهای انتخاب شدهاند که حس صمیمیت میان شخصیتها و فضای قصه را منتقل کنند.
دیالوگها و نریشن درونی ابوالفضل با توجه به شرایط روحی او در هر لحظه طراحی شدهاند و در نامهی پایانی او به لیلا، خلاصهای از لحظات خوش و تجربههایی که گاه داشته اما قدرشان را ندانسته، دیده میشود؛ روایتی احساسی که به مسیر زندگی او معنا میدهد.
موسیقی تیتراژ حس «زندگی نوجوان دههی ۴۰» را بازتاب میدهد؛ ساده، با انگیزه، جسور و کمی کلهشق. فیلم تلاش میکند از رنج مسیر رسیدن به آرزوها و خواستهها بگوید و تا حدی در این هدف موفق است.
پایان غیرمنتظره و در عین حال دوستداشتنی، که برخی ممکن است آن را تلخ ببینند، نشان میدهد ابوالفضل پس از فهمیدن حقیقت زندگی خود و رسیدن به رضایت شخصی، مسیرش را با شهامت تمام میکند. تماشای فیلم گاهی باعث دلسوزی برای سختیهای او و گاهی ایجاد خشم از موانعی میشود که سد راهش هستند، اما در نهایت یادآور میشود که صبوری نیز بخشی از تقدیر است.
روایتی که خواندید نوشته پرتو محققیان؛ خبرنگار نوجوان سیوهفتمین جشنواره بین المللی فیلمهای کودکان و نوجوانان است.
«موی گرگ» در پرده سینما نمایانگر عشایر خونگرم ایران
فیلم «موی گرگ» به کارگردانی و نویسندگی فریدون نجفی و تهیه کنندگی امیرحسین علم الهدی با بازیگری محمدرضا عالیور،اسما عالیور، یوسف بختیاری، حمیدرضا غیبی، مینا صالحیسمیرا پروازی در ژانر درام با فضایی گرم و عشایری ساخته شده است و در روستایی داستان فیلم با پسربچهای به نام آشو روایت میشود.
فیلم دارای سکانسهایی در فضای عشایری و روستایی است که همین حس صمیمی بودن را القا میکند و لباس های محلی و دشت و صحرا توجه مخاطب را به خودش جلب میکند.
استفاده بازیگران از تلفن همراه این حس را به مخاطب انتقال میدهد که عشایر هم از تکنولوژی استفاده میکنند. همچنین استفاده از بازیگران نوجوان پسر و دختر در فیلم، حس شادی را بیشتر میکرد و همینکه پسر و دختر روستایی که هر روز مجبور هستند از کوه و دره و صحرا با سختی رد شوند ولی در عین حال دوباره آن فضا را دوست دارند، از نکات قابل تامل فیلم است.
اغلب سکانسهای فیلم «موی گرگ» در صحرا، دره و بیابان بود و تکراری بودن فضا مخاطب را بی حوصله میکرد؛ لرزش های ناخودآگاه و بی دلیل دوربین، از نقاط ضعف این فیلم است و اینکه گاهی اوقات زیرنویس فیلم قطع میشد، مخاطب را دچار دگرگونی میکرد.
روایتی که خواندید نوشته ابوالفضل میرخلفزاده؛ خبرنگار نوجوان سیوهفتمین جشنواره بین المللی فیلمهای کودکان و نوجوانان است.