شناسهٔ خبر: 75194874 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: مردم‌سالاری‌آنلاین | لینک خبر

بازسازی سرمایه اجتماعی؛ ضرورتی برای عبور ایران از بحران - مردم سالاری آنلاين

در روزگاری که ایران بیش از هر زمان در گرداب بحران‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی گرفتار آمده، آنچه ...

صاحب‌خبر - در روزگاری که ایران بیش از هر زمان در گرداب بحران‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی گرفتار آمده، آنچه به ‌آرامی و بی‌صدا در حال فروپاشی‌ است، نه صرفا زیرساخت‌های اقتصادی یا بنیان‌های مدیریتی، بلکه رشته‌های نامرئی اعتماد، مشارکت و همدلی‌ست؛ همان سرمایه پنهانی که جامعه‌ای زنده را از یک پیکرِ بی‌روح بازمی‌شناساند.
سرمایه اجتماعی، اگرچه در ترازنامه‌های رسمی دیده نمی‌شود، اما نقشی حیاتی‌تر از طلا و نفت در بقاء یک کشور ایفا می‌کند.
این سرمایه، حاصل پیوندهایی‌ست که مردم را به حاکمیت، و شهروندان را به یکدیگر متصل می‌سازد؛ از خلال گفت‌وگو، اعتماد، مشارکت، عدالت و تجربه زیستِ مشترک در یک فضای انسانی و قابل‌تحمل.
اما این سرمایه در ایرانِ امروز، در حال فرسایش است. نه با صدایی بلند یا حادثه‌ای تکان‌دهنده، بلکه به‌ نرمی و در سایه سکوتی که ترک‌های عمیق دیوار اعتماد را پنهان می‌سازد.
نشانه‌های آن، از کاهش مشارکت‌های مدنی تا نارضایتی عمومی، مهاجرت گسترده نخبگان، رویگردانی از صندوق‌های رأی، و حتی بی‌تفاوتی نسبت به سیاست، همه‌جا مشهود است.
اما چگونه می‌توان این سرمایه از دست رفته را بازیافت؟
۱- شفافیت؛ آغازِ راهِ اعتماد:
اعتماد، بر بسترِ تاریکی و ابهام رشد نمی‌کند.
اگر قرار است پلِ شکسته میان مردم و حاکمیت از نو ساخته شود، راهی جز بازگشت به شفافیت نیست. حکمرانی شفاف، با پاسخ‌گویی، اطلاع‌رسانی صادقانه، و احترام به افکار عمومی معنا می‌یابد.
مردم باید ببینند که صدای آنان نه تنها شنیده می‌شود، بلکه در فرآیند تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری نقش دارد.
این شفافیت، صرفاً در حرف و وعده نمی‌گنجد؛ بلکه باید در عمل، در سیاست‌گذاری و در نهادهای اجرایی تبلور یابد.
چرا که تنها در آینه‌ روشن حقیقت است که اعتماد دوباره زاده می‌شود.
۲- نهادهای مردمی؛ بسترهای تنفس اجتماعی:
سرمایه اجتماعی، تنها از بالا تزریق نمی‌شود؛ بلکه در دل جامعه، در میدان‌های کوچکِ گفت‌وگو و همکاری زاده می‌شود.
سازمان‌های مردم‌نهاد، انجمن‌های صنفی، شوراهای محلی و فرهنگی، همه بسترهایی‌اند که مشارکت را تمرین‌پذیر و دموکراسی را زیست‌پذیر می‌سازند. اما امروز، به جای تقویت این بسترها، شاهد تضعیف نظام‌مند آن‌ها هستیم.
در نمونه‌ای بارز، حذف آموزش و پرورش ـ به‌عنوان مردمی‌ترین نهاد کشور ـ از هیأت‌های اجرایی انتخابات شوراها و جایگزینی آن با دادستان شهرستان، و همچنین افزودن نهادهای امنیتی نظیر اطلاعات سپاه به مجموعه‌های استعلام‌گر، نه تنها مشارکت را تهدید می‌کند، بلکه بر شکاف‌ها می‌افزاید.
چنین اقداماتی، در عمل به معنای عقب‌نشینی از بازسازی سرمایه اجتماعی‌ است و به تشدید بی‌اعتمادی می‌انجامد.
۳- فرهنگ گفت‌وگو؛ پلی میان تفاوت‌ها:
جامعه‌ای که نتواند با خود سخن بگوید، ناگزیر به خشونت خاموش و گسست‌های عمیق‌تری تن خواهد داد.
گفت‌وگو، دارویی‌ست برای دردهای واگرایی؛ درمانی که واژه را جایگزین واکنش می‌کند، و هم‌نشینی را جایگزین حذف.
اما آیا فضا برای چنین گفت‌وگویی مهیاست؟
وقتی اعضای هیأت رئیسه‌ی جبهه اصلاحات به دلیل انتشار بیانیه‌ای همدلانه احضار می‌شوند، پیام نگران‌کننده‌ای به جامعه مخابره می‌شود:
این‌که حتی قانونی ترین و نرم‌ترین شکل‌های انتقاد نیز تحمل نمی‌شود.
بازسازی سرمایه اجتماعی، در گرو آن است که امکان گفت‌وگو، نقد و اظهار نظر، نه تنها تحمل شود، بلکه به رسمیت شناخته شود؛ تا هر صدا بتواند به بخشی از یک صدای جمعی بدل گردد.
۴- عدالت اجتماعی؛ زمینه‌ساز همبستگی ملی:
اعتماد، در زمین خشک بی‌عدالتی نمی‌روید.
هرگاه بخشی از جامعه احساس کند سهمی از فرصت‌ها، منابع، یا قدرت ندارد، انسجام اجتماعی فرومی‌پاشد. عدالت، باید در ساختارها تجسم یابد؛ در توزیع عادلانه منابع، در فرصت برابر برای حضور در عرصه‌های تصمیم‌سازی، در قانون‌گذاری منصفانه، و در تضمین حقوق همه شهروندان، فارغ از جنسیت، قومیت، مذهب یا گرایش سیاسی.
اگر عدالت برقرار شود، مردم احساس تعلق خواهند کرد؛ و این، نخستین گام برای بازسازی اعتماد از دست رفته است.
و سخن آخر اینکه، در شرایط امروز ایران، بازسازی سرمایه اجتماعی، نه یک گزینه فرعی، که مهم‌ترین راه برای عبور کشور از بحران‌های پیچیده‌ی کنونی‌ست.
اگر قرار باشد حاکمیت و ملت، بار دیگر به یک فهم مشترک از منافع ملی برسند، گسست‌ها ترمیم شود، و امید به آینده زنده بماند، باید با شجاعت، عقلانیت، و گفت‌وگو به بازسازی این سرمایه گران‌سنگ دست زد. سرمایه اجتماعی، رودی‌ست که اگر بخشکد، سرزمین همدلی و همراهی را به بیابانی از بی‌اعتمادی بدل می‌کند.
اما اگر جاری شود، می‌تواند نه تنها زخم‌های گذشته را التیام بخشد، که آینده‌ای روشن‌تر را نیز ممکن سازد.