اروپای شرقی، از آنجا که روسیه تمام میشود تا سرحد شرقی تمدن غربی یعنی «آلمان»، یکی از جالبترین مثالها برای این ادعاست. منطقهای حائل و در حال تحول میان دو بلوک؛ چه آنگاه که یک سوی آن «تزار» باشد و سوی دیگر «عثمانی»، «اتحاد جماهیر شوروی» باشد و آلمان «نازی» یا «فدراسیون روسیه» باشد و «ناتو»!
اروپای شرقی که در نظریات کلاسیک «جنگ سرد» به عنوان اصلیترین بخش از «نظریه مهار» (با نظریهپردازی جرج اِف. کِنان) و در ادامه «دکترین ترومن» بوده، همین امروز نیز کارکردی دقیقاً مشابه داشته و البته با تغییر تاکتیکی از مهار به «فشار» باقی مانده است.
به جز روسیه که در این متن جغرافیایی، خود اصل ماجراست، کشورهای اروپای شرقی، طیف وسیعی از اوکراین، بلاروس، لهستان، چک، رومانی، اسلوونی، اسلواکی، مولداوی، بلغارستان، مجارستان، صربستان، مونتهنگرو، کرواسی، گرجستان و... را شامل میشود که هر یک داستان خاص خود را داشته و دارند؛ اما بیشتر آنها در یکی از سه موقعیت زیر به سر میبرند: ۱) همپیمان روسیه و تحت فشارهای مضاعف سیاسی و اقتصادی واقعی و برساخته ۲) همپیمان بلوک غربی زیر سایه تهدید مستمر روسیه و عضو ناتو با اقتصادهای خم شده زیر بار هزینههای این عضویت ۳) کشورهای محل نزاع!
در این میان، نمونههای قابل تأملی از تلاش فزاینده و البته در مواردی موفق بلوک غربی برای تغییر آرایش سیاسی داخلی کشورهای مذکور و در نتیجه الحاق آنها به پیمان نظامی خود (ناتو) به چشم میخورد. نمونههایی که در قالب انقلابهای رنگی یا کودتای مخملی، کمربند مهار شوروی را به کمربند فشار بر روسیه تبدیل کرده و البته در مواردی، با واکنش سخت «خرس روسی» مواجه شده و خروجیهایی نظیر «جنگ و الحاق» در گرجستان و اوکراین را به ارمغان آورده است.
پر واضح است که توان نرمافزاری و البته اقتصادی بلوک غربی، دست آن را برای مداخله در فرایندهای سیاسی داخلی کشورهای اروپای شرقی به شدت باز گذاشته و از این رو است که حلقه محاصره روسیه توسط ناتو تا به امروز به شکل فزایندهای تنگتر شده و وقایع روزهای اخیر در کشوری مثل گرجستان نیز در همین چارچوب قابل تحلیل است؛ اما شاید آنچه بیشترین مانع را در برابر این پیشروی به ویژه در سالهای اخیر ایجاد کرده، تجارب سیاسی و تاریخی موجود و عبرتآموزی باشد که روسیه برای کشورهای همجوار خود به نمایش گذاشته است. همانگونه که طرف مقابل، میل وافر خود به پیشروی به شرق و محاصره روسیه را هر روز با حمایت از جریانهای غربگرا و ضد روسی به وضوح اعلام کرده، روسها با الحاق دهها هزار کیلومترمربع از «اوستیا» تا «کریمه»، از «دونتسک» تا «آبخازیا»، جابهجایی مرزها در ژئوپلیتیک اروپای شرقی را در عمل عینیت بخشیدهاند.
مرزهای متحرک اروپای شرقی برای مهار روسیه
مرزها در منظر عموم، واقعیتهایی فیزیکی روی نقشه و حتی عینیتیافته روی زمین هستند که گاهی با یک «میلِ مرزی» و در مواردی با یک «دیوار»، موجودیتهای سیاسی را از هم جدا میکنند؛ اما در منطق «ژئوپلیتیک»، مرزها موجودیتهایی پویا و حتی زندهاند!
صاحبخبر -
∎