به گزارش خبرگزاری آنا، پایگاه هوایی بگرام، نماد حضور نظامی آمریکا در قلب افغانستان، از دهه ۱۹۵۰ تاکنون صحنه رقابت قدرتهای خارجی بوده است. ساختهشده توسط شوروی، بازسازیشده توسط ناتو و در نهایت به دست طالبان افتاده، بگرام این روزها دوباره محور تلاشهای واشنگتن برای اعمال نفوذ است. اما این بار، شرایط افغانستان و مقاومت طالبان نشان میدهد که هیچ تسلطی بدون هزینه و چالش به دست نخواهد آمد.
تاریخچه بگرام: از شوروی تا آمریکا
پایگاه هوایی بگرام در جنوب شرقی چاریکار در ولایت پروان، از دهه ۱۹۵۰ با حمایت شوروی بنا شد و پس از اشغال افغانستان توسط ناتو، به بزرگترین مرکز نظامی آمریکا تبدیل گردید. اما در ۱۵ آگوست ۲۰۲۱، با فرار اشرف غنی و تسلیم ارتش ملی افغانستان، بگرام به دست طالبان افتاد؛ ارتشی که با تجهیزات پیشرفته آمریکایی حتی سه هفته هم مقاومت نکرد و فروپاشید. این شکست نشان داد که حضور خارجی نتوانسته ثبات را ایجاد کند و واشنگتن بار دیگر قدرت واقعی افغانستان را دستکم گرفته بود.
خروج عجولانه آمریکا بدون انتقال مرحلهای قدرت، نه تنها ثبات را تهدید کرد بلکه خلأیی ایجاد کرد که امروز واشنگتن قصد دارد با فشار نظامی و دیپلماتیک آن را پر کند. حضور مجدد آمریکا در بگرام، نه برای امنیت مردم، بلکه برای حفظ حلقه مفقوده نفوذ در آسیای مرکزی و مقابله با رقبا صورت میگیرد.
فشار بر طالبان و اقدامات احتیاطی
رهبران طالبان، به ویژه ملا هبتالله آخوندزاده، ضمن مخالفت با واگذاری بگرام، اقدامات پیشگیرانه گستردهای انجام دادهاند؛ از تخلیه خانوادهها تا انتقال نیروهای نظامی به مناطق دورتر. همزمان، پروازهای شناسایی و جاسوسی آمریکا در شمال افغانستان، پروان، بامیان و بغلان افزایش یافته است. این تحرکات نشان میدهد که واشنگتن قصد دارد با تهدید مستقیم و فشار نظامی، طالبان را مجبور به مصالحه یا تسلیم کند.
گزینههای واشنگتن برای حضور در بگرام
۱. مصالحه محدود یا تسلیم طالبان: حضور راهبردی محدود و کنترل اطلاعاتی آمریکا.
۲. مقاومت طالبان و تنش نظامی: احتمال درگیری مستقیم یا عملیات ضربتی آمریکا.
۳. ترتیبات ثالث یا کنسرسیوم: همکاری با کشورهای منطقه مانند قطر، امارات یا ازبکستان برای حفظ حضور محدود و کنترل غیرمستقیم.
۴. استفاده از شبکههای اطلاعاتی و یگانهای شبهنظامی: اقدام پنهانی شبیه عملیات سیا در افغانستان پس از ۲۰۰۱.
پیامدهای منطقهای و بینالمللی
بازگشت آمریکا به بگرام واکنش کشورهای منطقه را به دنبال داشته است:
چین: حضور آمریکا را تهدید مستقیم منابع معدنی و زیرساختها میبیند و بهویژه نگران دالان واخان و مناطق نزدیک مرز خود است.
روسیه: تلاش آمریکا برای فشار بر طالبان را مانع نفوذ خود در آسیای مرکزی و تأمین امنیت مرزهایش میبیند.
ایران: بازگشت آمریکا را مخالف استقلال و امنیت افغانستان میداند و بر توانایی عبور سلاح و نیرو از مرزها نظارت میکند.
پاکستان: بین روابط خود با طالبان و وابستگی به چین، در موقعیت دشواری قرار گرفته است و تلاش دارد تعادلی برقرار کند.
هند: علناً سکوت، اما در خفا از فشار آمریکا برای محدود کردن طالبان حمایت میکند.
این تحولات نشان میدهد که افغانستان دوباره میدان رقابت قدرتهای خارجی است و آمریکا به دنبال اعمال نفوذ به هر قیمت است، نه حفاظت از ثبات یا مردم افغانستان.
اهداف پنهان و تهدیدات
تمرکز واشنگتن بر بگرام، بهانهای برای حفظ حضور نظامی و کنترل اطلاعاتی در قلب آسیا است. هر گونه کوتاه آمدن طالبان میتواند استقلال ملی را تضعیف کند و افغانستان را دوباره به صحنه بازی قدرتهای خارجی تبدیل کند. تحرکات اخیر آمریکا با پروازهای شناسایی، انتقال تجهیزات و تهدید به عملیات نظامی، نشاندهنده استراتژی فشار و استفاده از بحران برای نفوذ بیشتر است.
تحلیل راهبردی: بازگشت آمریکا و تهدید استقلال افغانستان
بازگشت آمریکا به بگرام، نه اقدامی صرفاً ضدتروریستی، بلکه بخشی از استراتژی طولانیمدت واشنگتن برای تثبیت نفوذ در آسیای مرکزی است. این حضور، مستقل از وضعیت امنیتی افغانستان، بر اساس منافع ژئوپلیتیک آمریکا طراحی شده است: مقابله با چین و روسیه، محدود کردن ایران، و ایجاد اهرم فشار بر پاکستان و هند.
بازگشت آمریکا حتی اگر بهصورت محدود و تحت نظارت ثالث انجام شود، پیامدهای متعددی برای طالبان و مردم افغانستان دارد:
۱. تضعیف حاکمیت طالبان: هر گونه حضور آمریکا، حتی غیرمستقیم، استقلال تصمیمگیری طالبان را به خطر میاندازد.
۲. افزایش تنش داخلی: اختلافات درونسازمانی طالبان، به ویژه میان جناحهای سختگیر و معتدل، تشدید میشود.
۳. خطر بحران انسانی: انتقال اجباری خانوادهها و آمادهسازی جنگجویان، موج جدیدی از آوارگی و فشار بر مردم ایجاد میکند.
۴. فشار منطقهای: کشورهای همسایه و بازیگران فرامنطقهای با اهداف خود وارد معادله شدهاند، که هرگونه واکنش طالبان را پیچیدهتر میکند.
پیشبینی روند تحولات
با توجه به اطلاعات موجود و تحرکات اخیر، چند سناریو محتمل است:
سناریوی اول – مصالحه محدود طالبان: اگر فشار آمریکا نتیجه دهد و طالبان بخشی از پایگاه را تحویل دهند، واشنگتن میتواند حضور اطلاعاتی و نظامی خود را تثبیت کند، اما اعتبار طالبان در داخل کاهش مییابد و بحران مشروعیت داخلی تشدید میشود.
سناریوی دوم – مقاومت طالبان و تنش نظامی: در صورت عدم مصالحه، آمریکا ممکن است به عملیات مستقیم یا فشار منطقهای متوسل شود. این سناریو با احتمال بالای تلفات غیرنظامیان و افزایش مخالفت داخلی طالبان همراه است.
سناریوی سوم – ترتیبات ثالث یا پنهانی: آمریکا از طریق کشورهای منطقه یا شبکههای اطلاعاتی اقدام میکند، بدون درگیری مستقیم، اما نفوذ و حضور خود را تثبیت میکند. این گزینه کمهزینهتر از لحاظ سیاسی است، اما همچنان استقلال طالبان را تهدید میکند.
پیامدهای گستردهتر
برای آمریکا: دسترسی به یک پایگاه استراتژیک در قلب آسیا، افزایش توانایی جمعآوری اطلاعات و اعمال نفوذ مستقیم بر تحولات منطقهای.
برای طالبان: احتمال افزایش فشار داخلی، کاهش مشروعیت و وابستگی بیشتر به بازیگران خارجی.
برای مردم افغانستان: تداوم بحران انسانی، افزایش ناامنی و احتمال تشدید آوارگی و فقر.
برای منطقه: افزایش رقابت ژئوپلیتیک، پیچیدگی روابط میان همسایگان و افزایش تنش میان قدرتهای بزرگ.
به گزارش آنا، بازگشت آمریکا به بگرام، نمونهای از تکرار اشغال با بهانه ضدتروریسم است. این اقدام نه برای امنیت مردم، بلکه برای حفظ نفوذ و مقابله با رقبا انجام میشود. طالبان، با مقاومت محدود یا مصالحه ناگزیر، وارد بازیای شدهاند که بر سر منافع آمریکا و قدرتهای منطقهای شکل گرفته است، و مردم افغانستان دوباره قربانی رقابتهای خارجی میشوند.
افغانستان در آستانه دور جدیدی از فشار خارجی و بحران داخلی است. پایگاه بگرام، نقطه استراتژیک و نماد مقاومت ملی، بار دیگر در مرکز این رقابت قرار گرفته و آینده کشور را تحت تأثیر مستقیم سیاستهای خارجی و حضور نظامی آمریکا قرار میدهد.
انتهای پیام/