همشهری آنلاین: هجدهم اردیبهشت سال ۱۴۰۱، گزارش آتش گرفتن یک چادر مسافرتی در منطقه مخروبه ای در بازار تهران به آتش نشانی اعلام شد. با حضور تیم های آتش نشانی، عملیات اطفای حریق انجام شد و دو مرد که دچار سوختگی شده بودند به بیمارستان انتقال یافتند اما یکی از مصدومان این حادثه به کام مرگ رفت و در این شرایط گزارش این حادثه مرگبار به بازپرس جنایی تهران اعلام شد. بررسی ها حکایت از این داشت که آتش سوزی عمدی رخ داده و مرد آتش افروز کسی جز دوست مقتول نیست. در ادامه تحقیقات، متهم فراری بازداشت شد و در بازجویی ها به آتش زدن چادر اعتراف کرد.
اختلاف مالی
متهم گفت: مدت ها بود که در دام اعتیاد گرفتار و کارتن خواب شده بودم. معمولا شبها داخل یک چادر در یکی از مخروبههای جنوب تهران که پاتوق مواد فروشان و معتادان بود میخوابیدم. چند ماه قبل مقتول که نامش بهزاد بود به پاتوق ما آمد و کم کم با او دوست شدم. دوستی ما ادامه داشت تا اینکه یک روز از من خواست تا پول به او قرض بدهم. بهزاد می گفت گرفتار شده و ظرف یک هفته پول مرا برمی گرداند. من هم ۷۰۰ هزارتومان پول که همه دارایی ام بود را به دوستم قرض دادم اما او حاضر نبود برگرداند. بر سر این موضوع با هم اختلاف پیدا کردیم تا اینکه تصمیم گرفتم او را بترسانم. ما کارتن خواب ها برای شوخی با یکدیگر، روی چادرها بنزین می ریزیم و آتش به پا می کنیم. این بار هم تصمیم گرفتم او را بترسانم تا پولم را برگرداند اما نمی دانستم گاز پیک نیکی داخل چادر روشن است و فاجعه رخ می دهد.
قاتل در دادگاه کیفری محاکمه و به قصاص محکوم شد. با ارجاع پرونده به دیوان عالی کشور، شمارش معکوس برای قصاص او آغاز شد تا اینکه مادر مقتول دیروز در جلسه صلح و سازش، قاتل پسرش را به خاطر رضای خدا بخشید و او فرصت زندگی دوباره یافت.