فیلمهای 4 کارگردان ایرانی به نمایندگی از چهار کشور در اسکار امسال حاضر خواهند بود
صاحبخبر - آکادمی اسکار میزبان رکوردی تازه و دلگرمکننده برای فیلمهای ایرانی است؛ جایی که چهار کارگردان برجسته به نمایندگی از چهار کشور در رقابتهای امسال حضور دارند.
رویداد امسال آکادمی اسکار در بخش رقابت «بهترین فیلم بینالمللی»، بیشک به یکی از جدیترین بحثهای محافل سینمایی ایران و جهان تبدیل خواهد شد. امسال حضور همزمان چهار فیلم از چهار کارگردانی که همگی از ریشه و اصالت ایرانی برخوردارند، در حالی که تنها یکی از آنها با ایران به میدان آمده و سه نفر دیگر نماینده سه کشور متفاوت از سه قاره مختلف جهان هستند، توجه همگان را به خود جلب خواهد کرد.
فیلم «یک تصادف ساده بود» (It Was Just an Accident) به کارگردانی جعفر پناهی در قامت نماینده سینمای فرانسه به میدان آمده و در سوی دیگر، علیرضا خاتمی با فیلم «چیزهایی که میکشی» (The Things You Kill) به نمایندگی از کانادا حضور دارد. همچنین، فیلم «خرگوش سیاه، خرگوش سفید» (Black Rabbit, White Rabbit) به کارگردانی شهرام مکری، که به نمایندگی از تاجیکستان به اسکار معرفی شده، نقطه اشتراک فرهنگی و زبانی عمیق بین دو ملت را برجسته میسازد. اما در نقطه مقابل این سه اثر فیلم «علت مرگ: نامعلوم» (Cause of Death: Unknown) به کارگردانی علی زرنگار، تنها اثری است که به عنوان نماینده سینمای ایران در آکادمی اسکار ۲۰۲۶ از سوی بنیاد سینمایی فارابی و ساختار دولتی سینمای کشور معرفی شده است.
حضور زرنگار اگرچه مطابق با روال سالهای پیشین حضور فیلمهای ایرانی در اسکار است، اما در کنار سه نام دیگر به یک نقطه مقایسه تلخ تبدیل میشود و این پرسش را مطرح میکند که چرا از میان چهار استعداد ایرانی حاضر در اسکار امسال، تنها یک نفر توانسته زیر چتر حمایت بومی فعالیت کند؟ این پدیده را میتوان با نگاهی منتقدانه، یک فرار مغزهای فرهنگی تمامعیار در نظر گرفت.
فهرست مطالب
ابعاد حضور فیلمهای ایرانی در مراسم اسکار اسکار، صحنه صدور بیانیههای سیاسی سربلندی جهانی با پرچم بیگانه
ابعاد حضور فیلمهای ایرانی در مراسم اسکار
واقعیت غیرقابل انکار این است که جریان سینمای ایران، بهویژه در بستر مستقل و غیردولتی خود، سالیان متمادی است که مسیر بلوغ و تعالی را با سرعتی بالا پیموده است. آثاری چون تولیدات اخیر جعفر پناهی، علیرضا خاتمی، شهرام مکری و علی زرنگار، هر یک نمونههای درخشانی از این فرآیند بلوغ ساختاری و محتوایی به شمار میآیند؛ بلوغی که در قالب روایتهای تازه و جسورانه، فرمهای خلاقانه و بدیع، و همچنین دغدغههایی عمیقاً انسانی و اجتماعی که ریشه در زندگی و تجربیات زیسته ایرانی دارند، منعکس شده است.
این آثار نه تنها از نظر فنی و هنری در سطح استانداردهای جهانی قرار دارند، بلکه از لحاظ فکری نیز محتوایی غنی و قابل تأمل به سینمای دنیا عرضه میکنند. انتخاب و پذیرش گرم این فیلمها از سوی کمیتههای معرفی کشورهای مختلف، به روشنی ثابت میکند که این فیلمهای ایرانی اسکار توانسته مرزهای جغرافیایی و سیاسی را در هم شکسته و حقیقتاً به یک پدیده جهانی تبدیل شود که فراتر از هرگونه محدودیت داخلی، پیام خود را به مخاطب بینالمللی میرساند.
با این وجود، در کنار این افتخار آفرینی یک سوال اساسی و تلخ، ذهن هر تحلیلگر فرهنگی را به خود مشغول میسازد: چرا این فیلمسازان برجسته، با وجود ریشههای عمیق فرهنگی و هنری خود، به جای آنکه در وطن و با حمایت سازمانهای ایرانی، به عنوان نمایندگان رسمی ایران به اسکار معرفی شوند، در نهایت مجبور به پذیرش پرچم کشورهایی چون فرانسه، کانادا و تاجیکستان شدهاند؟
بیشتر بخوانید
بهترین فیلم هایی که موفق به دریافت جایزه اسکار نشدند ناکامان بزرگ اسکار: کارگردانان افسانهای که هرگز بهترین کارگردان سال نشدند پیشبینی اسکار ۲۰۲۶: رقابت داغ بین کدام فیلمها برای جایزه بهترین فیلم است؟
ساختار سینمایی کشور طی سالیان اخیر، اغلب با محدودیتها، سانسورهای متعدد و گاهاً نگاههای امنیتی به مقوله هنر و سینما برخورد کرده است. این موانع نه تنها باعث شدهاند که بهترین صداها و خلاقترین ذهنها در کشور خودشان مجال دیدهشدن، حمایت مالی و ارائه بدون دغدغه اثر را نیابند، بلکه زمینه «طرد فرهنگی» آنها را فراهم آورده است. در نتیجه، این کشورهای خارجی بودهاند که با درک صحیح از ارزش هنر، به استقبال این هنرمندان رفتهاند.
در این میان، انتخاب فیلم «علت مرگ: نامعلوم» ساخته علی زرنگار از سوی نهاد رسمی ایران، در نگاه اول ممکن است نشانهای از تمایل به توجه به سینمای متفاوت و خارج از جریان رایج دولتی به نظر برسد؛ اما پرسش کلیدی این است که آیا این انتخاب تنها یک تصمیمی موردی و تاکتیکی برای رفع انتقادهای جهانی در این سال خاص بوده است، یا واقعاً بخشی از یک روند ساختاری پایدار برای حمایت از سینمای مستقل به شمار میرود؟
سوابق سیاست فرهنگی ایران در سالهای اخیر، متأسفانه بیشتر بر کنترل، حذف و جهتدهی تمرکز داشته تا بر پرورش، حمایت و تسهیلگری برای رشد خلاقیتهای نو. دیپلماسی فرهنگی موفق همانطور که در کشورهای پیشرفته مشاهده میشود، آن است که از سرمایههای انسانی در داخل کشور دفاع کرده و برای آنها ارزش و بستر تولید خلق کند. اما امروز سرمایههای اصلی و موتور محرکه سینمای ایران به جای آنکه در ایران فرصت نمایندگی بیابند، به سرمایههای فرهنگی کشورهای دیگر تبدیل میشوند.
اسکار، صحنه صدور بیانیههای سیاسی
زمانی که کشور مهمی چون فرانسه جعفر پناهی را بهعنوان نماینده خود به آکادمی معرفی میکند، این اقدام فراتر از یک تصمیم هنری صرف است؛ این عمل یک بیانیه قاطع درباره آزادی بیان، مقاومت هنری در برابر محدودیتها و اعلام مخالفت با سازوکارهای سانسور و ممنوعیت کار محسوب میشود. فرانسه از این طریق نه تنها به حمایت از یک فیلمساز برجسته و جهانیشده میپردازد، بلکه موضع فرهنگی و سیاسی خود را در سطح بینالمللی به نمایش میگذارد
در سوی دیگر انتخاب علیرضا خاتمی توسط کانادا قرار دارد که آن نیز صرفاً بر اساس شایستگیهای هنری فیلم «چیزهایی که میکشی» شکل نگرفته است. کانادا دهههاست که با سرمایهگذاری گسترده، به دنبال تقویت چهره چندفرهنگی و پذیرای خود در سطح جهان است. معرفی یک فیلمساز ایرانی کانادایی به اسکار، یک فرصت طلایی برای نمایش و تأکید بر این سیاست فرهنگی است.
حضور شهرام مکری با پرچم تاجیکستان نیز داستانی متفاوت اما با هدفگذاری سیاسی مشخص دارد. تاجیکستان، بهعنوان کشوری که از لحاظ زیرساختهای سینمایی و حضور در مجامع جهانی سینما چندان شناختهشده نیست، با برگزیدن فیلمی که محصول نبوغ و سرمایه انسانی ایران است، میخواهد حضور خود را در نقشه سینمای جهان تثبیت کند و یک جهش معنادار در عرصه فرهنگی کسب نماید.
انتخاب فیلم علت مرگ: نامعلوم ساخته علی زرنگار از سوی نهاد رسمی ایران، هرچند در نگاه اول یک گام رو به جلو تلقی میشود، اما باید آن را با احتیاط نگاه کرد. این اقدام را میتوان تلاشی آشکار برای نشاندادن چهره متنوعتر و کمتر امنیتی سینما و نیز پاسخگویی به انتقادات داخلی و بینالمللی قلمداد کرد.
سربلندی جهانی با پرچم بیگانه
همچنین بخوانید
پای هوش مصنوعی به فرش قرمز اسکار هم رسید! 15 بازیگری که شایسته برنده شدن جایزه اسکار نبودند خبر خوش برای جکی چان و تام کروز: بدلکاری به جوایز اسکار اضافه شد
در نهایت حضور فیلمهای ایرانی اسکار امسال برای سینمای ایران تصویری دوگانه و پارادوکسیکال ساخته است که میتوان آن را افتخار تلخ نامید. از یک سو ما شاهد سربلندی و تبلور خلاقیت بیپایان هستیم؛ فیلمسازان ایرانی با تواناییهای فردی خود به حدی از بلوغ جهانی رسیدهاند که کشورهای دیگر با آغوش باز آنها را پذیرفته و صدای آنها را صدای خود معرفی میکنند. این یعنی سینمای ایران، مستقل از سیاستهای داخلی و گاهی در تضاد با آنها، جایگاه خود را در سطح اول جهان تثبیت کرده است. اما از سوی دیگر این تصویر به شدت تلخ و مأیوسکننده است.
اگر سیاست فرهنگی کشور به جای تکیه بر ابزار محدودیت یا حذف و کنترل به سمت حمایت، فراهمسازی آزادیهای هنری و پرورش سرمایههای انسانی تغییر جهت دهد، آنگاه میتوان امیدوار بود که این استعدادها به جای تبدیلشدن به نمایندگان فرهنگی و سیاسی دیگر کشورها، بهعنوان سفیران واقعی ایران در جهان بدرخشند∎