به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو، فاطمه پارسایی، در دنیای پرشتاب امروز، یکی از مهمترین وظایف والدین، پرورش ((هوش هیجانی)) کودکان است. منظور از هوش هیجانی، توانایی فرد در تشخیص، تحلیل و انجام واکنش مناسب به هیجانات خود و دیگران است.
مسیر این پرورش با به رسمیت شناختن احساسات کودک آغاز میشود؛ یعنی والدین نهتنها احساسات کودک را بپذیرند، بلکه به او کمک کنند آنها را بشناسد، بیان کند و مدیریت نماید.
کودکان از همان سالهای ابتدایی زندگی با طیف وسیعی از احساسات مواجه میشوند، احساساتی نظیر شادی، ترس، خشم، حسادت، غم و دیگر احساساتی که اگر نادیده گرفته شوند یا سرکوب شوند، کودک ممکن است دچار مشکلات رفتاری، اضطراب یا ضعف در روابط اجتماعی شود.
درحالی که اگراحساسات کودک به رسمیت شناخته شود، میتواند با تقویت اعتماد به نفس، افزایش درک و آگاهی فرد نسبت به خود و دیگران، رشد مهارتهای ارتباطی و توانایی تصمیمگیری همراه باشد.
والدین عزیز؛ لطفا فعالانه و بدون قضاوت گوش دهید!
اینکه والدین بتوانند کودک خود را فعالانه، بدون قضاوت و با تمام توجه گوش دهند، در به رسمیت شناختن احساسات نقش مهمی دارد. منظور از گوش دادن فعال این است که صحبت کودک را قطع نکنند و بدون مداخله اجازه دهند توضیح بدهد و با زبان بدن درست، یعنی تماس چشمی، تکان دادن سر و نوازش محبت آمیز و پرهیز از سرزنش و یا ارائه نصیحت، به کودک توجه کنند.
مثال: وقتی کودک میگوید ((از دوستانم خوشم نمیآید)) به جای گفتن ((نباید اینطور فکر کنی)) بگویید: ((میخواهی برایم تعریف کنی چه شده است؟))
تایید و پذیرش احساسات یعنی به رسمیت شناختن
احساسات کودک را نباید انکار کنیم بلکه باید آن را بپذیرم، حتی اگر آن احساس برای ما بزرگسالان بی اهمیت باشد، این به معنای بی اهمیت بودن برای کودک نخواهد بود. کودکان متفاوتتر از ما و حتی با شدت بیشتری هیجانات را تجربه میکنند، بنابراین آنچه که کودک دارد تجربه میکند باید به رسمیت شناخته شود. این پذیرفتن احساسات لزوما همیشه به معنای تایید رفتار نخواهد بود، اما در مواجهی درست والدین با کودک این بستر را فراهم میکند که هیجانات و احساسات مسیر صحیح شناسایی و بروز را پیدا کنند.
اما نکتهی بسیار مهم این است که والدین باید مراقب باشند تا احساسات خود را به کودک القا نکنند. همچنین علاوه براینکه تجربهی کوک را کوچک نشمارند، نباید بزرگ نمایی در تایید احساسات کودک کنند بلکه بگذارند خود کودک هرآنچه تجربه میکند را احساس کند، نه بیشتر و نه کمتر
مثال: ((وقتی فرصت بازی کردن برای تو تمام شد، میفهمم که تو ناراحت شدی.)) یا ((صدای بلندی شنیدی و حق داری که ترسیدهای.))، اما اگر کودک شما به طور مثال برزمین افتاد و سریع بلند شد و به بازی کردن ادامه داد، نخواهید که به دنبال احساس غم یا خشمی در کودک خود بگردید که برای او اتفاق نیفتاده است.
نام گذاری احساسات و تاثیر الگوبرداری از والدین را دست کم نگیرید
کودکان در سنین پایین اغلب نمیدانند چه احساسی دارند. والدین میتوانند با جملاتی ساده به آنها کمک کنند تا احساساتشان را بهتر درک، نام گذاری و همچنین بیانکنند. مثلا وقتی اسباب بازی کودک میشکند با گفتن جمله ((به نظر میرسد ناراحتی، چون اسباببازیت شکستهاست.)) در موقعیت پیش آمده، میتوانیم به کودک خود یاد بدهیم که این احساسی که دارد تجربه میکند ((غم)) یا ((ناراحتی)) نامیده میشود.
بخشی از این فرایند یادگیری نام گذاری احساسات و بیان آزادانه آن توسط کودک، زمانی اتفاق میافتد که والدین احساسات خود را به شیوهای سالم و درست در حضور کودک بیان کنند.
مثال: ((از اینکه دیررسیدم ناراحتم، ولی سعی میکنم دفعه بعد بهتر برنامه ریزی کنم.)) یا ((وقتی ماشینم پارک بود کسی به ماشینم برخورد کرد و این اتفاق من را واقعا عصبانی کرد.))
وقتی فعالیتهای خلاقانه به کمک شناسایی احساسات میآیند
باتوجه به اینکه اغلب کودکان نمیتوانند احساسات خود را بهطور مستقیم و کلامی بیانکنند، استفاده از فعالیتهای خلاقانه مثل بازی، نقاشی، داستانگویی و موسیقی ابزارهای قدرتمندی برای بیان احساسات هستند.
بازی: کودک از طریق بازیهایی که در آن نقش آفرینی میکند یا با اسباب بازیهایی که سرگرم میشود، در واقع بهواسطه شخصیتهای خیالی و احساساتی که به عروسک یا آن شخص نسبت میدهد، در مواردی درحقیقت احساسات خودش را بیان میکند.
نقاشی و رنگها: نقاشی به کودک اجازه میدهد احساساتش را بدون نیاز به واژهها بیان کند. از کودک بخواهید احساس امروزش را نقاشی کند و یا حتی از او بپرسید که اگر ناراحت یا خوشحال باشد، برای هر کدام چه رنگی را انتخاب میکند؟
داستانگویی: داستانها به کودک کمک میکنند احساسات را در قالب شخصیتهای دیگر ببینند و درک کنند، بنابراین خواندن داستان برای آنها یا اینکه خودشان داستانی تعریف کنند، مفید خواهد بود.
موسیقی: موسیقی میتواند احساسات را تحریک یا آرام کند و حرکت بدنی باعث تخلیه هیجانی میشود. پس بازیهایی که کودک به واسطه آن هیجانهای موسیقی را درک کند یا فعالیتهایی از این دست موثر خواهد بود؛ و درنهایت؛ احساساتت ارزشمندند و ما همیشه کنارت هستیم.
به رسمیت شناختن احساسات کودک، پایهای برای رشد عاطفی، روانی و اجتماعی او خواهد بود. این کار نهتنها باعث ایجاد رابطهای امن و صمیمی بین والد و کودک میشود، بلکه کودک را برای مواجهه با چالشهای زندگی آماده میسازد. والدینی که احساسات فرزندشان را میپذیرند، در واقع به او میگویند: ((تو مهمی، احساساتت ارزشمندند، و ما همیشه کنارت هستیم.)) و شاید بتوان گفت، بی تردید این جملات و انجام آن، گران بهاترین و ارزشمندترین سرمایهگذاریای خواهد بود که والدین در طول زندگی فرزندانشان انجام خواهند داد.