به گزارش دبیر گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- سعید جلیلی: ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، زمانی که دانشگاهیان و دانشجویان خود را برای امتحانات پایانترم آماده میکردند، هواپیماهای رژیم صهیونیستی از آسمان آمدند و بمبهای سیاه خود را بر باغ علم دانشگاه فرو ریختند. خاک دانش آغشته به باروت شد؛ گویی آنها به دنبال انحصار علم بودند و دانش را صرفاً برای توسعهطلبی و منافع خود میخواستند. در همان ایام جنگ ۱۲ روزه، بیش از ۲۰ دانشجو و استاد برجسته، از جمله در حوزههای علوم هستهای و پیشرفته، به شهادت رسیدند. در آن ایام امتحانات به تعویق افتاد تا در شهریورماه برگزار شود.
تابستانی پرفرازونشیب گذشت، امتحانات به تعویق افتاد و در شهریورماه، با وجود قطع آب و برق و گرمای طاقتفرسای تابستان، دانشجویان پای کار دانش ایستادند و در آزمونهای حضوری شرکت کردند. خوابگاهها با مشکلات فراوان روبهرو بودند و بسیاری از دانشجویان مسیرهای طولانی را از شهرهای دور و نزدیک برای شرکت در امتحانات طی کردند.
-
در ادامه حتما بخوانید
ماجرای ضرب و شتم دانشجویان توسط راننده اتوبوس چه بود؟ + فیلم
در همان روزهای شهریور، حادثه تلخی میان رانندگان سرویس اتوبوس گرمسار و دانشجویان رخ داد. موضوعی که اگر جدی گرفته میشد، شاید امروز سه دانشجوی علوم پزشکی زنده بودند و خانوادههایشان داغدار نمیشدند. در استان سمنان، مشکلات تردد دانشجویان سابقه داشته است.
هفته گذشته اتوبوس سرویس دانشگاهی دانشجویان دختر در مسیر سمنان به سرخه تصادف کرد؛ حادثهای که منجر به جان باختن دو دانشجوی علوم پزشکی و مصدومیت چندین نفر دیگر از جمله ۱۳ دانشجو شد. حادثهای که میتوانست قابل پیشگیری باشد، اگر پیش از آن برای امنیت جان دانشجویان تدبیری اندیشیده میشد.
بعد از فاجعه بود که آقای عارف، معاون اول رئیسجمهور، اعلام کرد «هر کسی و هر سرویسی شایستگی ارائه خدمات به دانشجویان را ندارد».
-
در ادامه حتما بخوانید
جزئیات حادثه اتوبوس سرویس دانشجویی در جاده سمنان به سرخه
اندکی بعد، فاجعهای دیگر در دانشکده فنی تهران رخ داد: انفجاری که جان یک دانشجوی کارشناسیارشد را گرفت و سه نفر دیگر را روانه بیمارستان کرد. صدای این انفجار منطقه امیرآباد تهران را لرزاند. آیا این اتفاق نیز قابل پیشگیری نبود؟ تنها کافی بود دستورالعملهای ایمنی اجرا میشد، تجهیزات خطرناک جمعآوری میگردید و مانند برخی دانشگاهها، کپسولهای گاز هیدروژن بهموقع مدیریت میشدند.
امروز، چندین دانشجو در نیمه نخست مهر یا جان خود را از دست دادهاند یا مجروح و مصدوم روی تخت بیمارستان افتادهاند؛ جانهایی که میتوانستند زنده باشند و در کلاس درس حاضر شوند.
شاید امروز محمدامین کلاته(۲۲ ساله)، نرگس فتحی نژاد (۲۰ ساله) و سیده زینب شانی (۲۵ ساله) در کنار ما بودند، اگر دقت و تمرکز بیشتر صورت گرفته بود.
جان دانشجو در حاشیه تصمیمگیریهای کلان
در کنار این فجایع، مسئولانی که از استقلال و مدیریت خودمختار دانشگاهها سخن میگویند، باید پاسخ دهند: اگر در شرایط مدیریت متمرکز چنین فجایعی رخ میدهد، وای به روزی که همهچیز بهطور کامل مستقل شود و هیچ تبعیتی از قوانین ملی وجود نداشته باشد.
این در حالی است که کشور در شرایط بحران نبود و جنگ را پشت سر گذاشته بود، به راستی نباید تفاوتی میان مدیریت مسئولین در شرایط خاص مثل جنگ و زمان صلح باشد؟!
دانشگاه؛ نه میدان خطر بلکه کانون خلاقیت
اگر سرمایهگذاری در حوزه علم و فناوری نباشد، چگونه میتوان انتظار داشت صنایع کشور از نفت و گاز و پتروشیمی تا هستهای و خودرو و دیگر بخشها پیشرفت کنند؟ و چه عنصری در این مسیر مهمتر از دانشجو است!
چرا مسئولان به این مسائل توجه نمیکنند و چرا همیشه پس از وقوع حادثه سخن میگویند؟ تا کی باید شاهد فجایع تلخ در دانشگاهها باشیم؟
اینها همه در حالی است که هنوز تنها دو هفته از آغاز سال تحصیلی گذشته و قشر دانشگاهی ما مسیری طولانی و پرخطر پیش رو دارد. زنگ خطر به صدا درآمده است؛ باید بیدار شویم.
دانشگاه باید محلی برای شکوفایی باشد، نه تهدید جان جوانانی که برای علم و خدمت آمدهاند. اکنون زمان آن است که یک برنامه جامع ایمنی و رفاهی در سطح ملی تدوین و اجرا شود؛ برنامهای شامل مقررات دقیق تجهیزات، آموزش ایمنی، نظارت مستمر و پاسخگویی شفاف مسئولان.
اگر جان دانشجو بهسادگی قربانی بیتدبیری شود، چگونه میتوان از توسعه علمی و پیشرفت کشور سخن گفت؟
امید آنکه این بار عبرت گرفته شود، تا دیگر شاهد تکرار فجایعی که آینده علمی کشور را سیاه میکند نباشیم.