وکیلپور، روحانی جهادی حاضر در لبنان در گفتوگو با خبرنگار SNNTV گفت: «ادای تکلیف»، «دستور آقا»، «مظلومیت این بچهها» و ادامه «ایران همدل»؛ اینها همه کدهایی است که پای خیلیها را به لبنان باز میکند و دغدغهای که مردم ایران داشتند در اهدای طلا به مردم لبنان تجلی کرد.
وی افزود: بعد از شهادت سیدحسن نصرالله و تجاوز صهیونیستها به لبنان و ضاحیه، قرارگاه مردمی رسول اکرم را در لبنان تشکیل دادیم.
وکیلپور ادامه داد: به یکی از بچه حزبالله لبنان گفتم به چه چیزی نیاز دارید؟ گفت هیچی، گفتم یعنی چی؟ گفت که «ایرانی یعنی قدرت؛ ما تازه فهمیدیم که شهدا مظهر قدرت هستند و تمام قدرت جمهوری اسلامی به واسطه شهداست، هر ایرانی این قدرت را به نیروهای جهادی انتقال میدهد. نفس آمدن شما به ما خیلی چیزها را داد مخصوصاً موقعی که ضاحیه را میزدند ما فهمیدیم بچهها زیر آتش کنار ما هستند.»
وکیلپور، روحانی جهادی حاضر در لبنان گفت: شبهه «مقاومت ضعیف شده است» یک پاسخ ساده دارد؛ آیا اسرائیل جایی که در طرف مقابل نقطه ضعف میبیند به او مهلت میدهد؟ اسرائیل هر کاری نمیکند یعنی نمیتواند نه اینکه نمیخواهد.
وی افزود: اگر مقاومت ضعیف شده چرا اسرائیل ادامه نداد؟ ادامه میداد و کار را تمام میکرد!
وکیلپور ادامه داد: اکثر شهدای مقاومت لبنان حتی یک موی سفید در سر و محاسن ندارند و جوان هستند، حتی شاید قشر مرفه هم باشند ولی عاشق مقاومت و جهاد هستند و روز به روز هم به تعداد این بچهها اضافه میشود.
وی تأکید کرد: اسرائیل نقطه ضعف پیدا کند رحم نمیکند؛ میبینید غزه را بمباران کرد و ۴۰۰ نقطه سوریه را زد، چرا ۴۰۰ نقطه لبنان و ایران را نزد؟ اسرائیل مگر به ضعیف رحم نمیکند؟
وکیلپور گفت: طبیعتاً پدر وقتی جوان خود را از دست میدهد نمیتواند روی پا خود بایستد؛ ما الان از خونه شهید ابوحیدر میآییم. وقتی از پدرش سؤال میشود برای بچهات ناراحت شدی؟ گفت من خوشحال شدم، من به حال او غبطه خوردم و گفت من و یکی از فرزندانم در همان زمان در میدان و معرکه بودیم.
وی افزود: ما اینجا کسانی را داریم که وقتی بچه شهید شده، مقاومت خانواده چند برابر شده است.
وکیلپور ادامه داد: پس از شهادت سیدحسن نصرالله که واقعاً به لبنانیها سخت گذشت، به بعضیها میگفتیم درباره شهادت سید حرف بزنید؛ میگفتند ما باید راه را ادامه بدهیم. وقتی یک آدم مصیبت سنگین میبیند، راه نمیتواند برود. این نشان میدهد شهادت با مرگ فرق دارد.
روحانی جهادی حاضر در لبنان گفت: بچههایی که به لبنان آمدند همانهایی بودند که در سیستان بودند. چون آدمهای قرآنی بودند، قرآن هیچوقت به آنها یاد نداده بود که چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.
وی افزود: از جنوب سیستان که به کارهای جهادی رفته بودیم، مردم طلا دادند گفتند آنها را به لبنان ببرید؛ چون میفهمیدند سنگر آنجا باید حفظ شود وگرنه دومینو میرسد. الان مردم این را حس میکنند. آنهایی که میگفتند نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران باید میگفتند هم غزه هم لبنان جانم فدای ایران. انسانیت مرز ندارد.