شناسهٔ خبر: 75152143 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: انصاف نیوز | لینک خبر

مهاجرت و تاب‌آوری در غربت

صاحب‌خبر -

محسن عوضوردی، فعال رسانه‌ای، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت: 

پدیده‌ی مهاجرت از دیرباز در تاریخ بشر مرسوم بوده است، به طوری که اگر به تسامح بگوییم، هر گاه انسان احساس می‌کرد نیازهای خود در یک جغرافیا نمی‌تواند برآورده کند، از جایی به جای دیگر کوچ می‌کرد. حتی دیرینه‌ و پیشینه‌ی تاریخ ایران‌زمین و شکوه آن، گره خورده با مفهوم مهاجرت است که توسط اقدام آریایی اتفاق افتاد.

در جهان امروز اما، مهاجرت از جهت اهمیت به انسان، به ازای انسان بودنش، بیشتر مورد توجه گرفته است، چرا که حقوق بشر مبتنی بر کرامت انسان است و تعریف می‌کند که انسان‌ها باید از شرایط مناسب زندگی در مقوله‌های خوراک و مسکن و پوشاک و در بعد معنایی، از آزادی اندیشه و بیان برخوردار باشند؛ مقوله‌هایی که در امروز ایران ما، متاسفانه کیمیاست!

از این رو ایرانیان بسیاری(خاصه جوانان) هر ساله تصمیم به مهاجرت می‌گیرند تا تحت عناوین مختلفی نظیر کاری، تحصیلی و یا حتی موارد وخیم‌تر، نظیر پناهندگی و ابعاد مختلف آن از کشور خارج شوند.
برای هر انسانی که کشورش از غنای فرهنگی و تاریخی بی‌نظیری برخودار است، بسیار سخت است که موطن خود را ترک کند و وارد فضایی شود که قرابتی با هویت فرهنگی خود ندارد، خاصه آنکه ظرفیت‌های کشورش همانند ایران، در هر حوزه‌ای، از اقتصادی گرفته تا حتی اندیشگی و مبانی معنایی و معنوی، غنی باشد.

اما صنعت فرهنگ آنچه را از رفاه متعلق به تکنولوژی عرضه جهان کرده است، در بلبشوی ابر بحران‌های اقتصادی-معیشتی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی موقعیت مهاجرت را به عنوان یک گزینه جذاب برجسته‌تر می‌کند، دریغ از آنکه مهاجرین توجه کنند که به هر حال شهروند درجه چندم کشور مقصد هستند و در قالب کارپردازان کارفرمایان مختلف صنعتی-تولیدی، خدماتی و تکنولوژیک خواهند بود(حواشی این بحث زیاد است و در این مقال نگنجد).

از همه این‌ها که بگذریم، اگر فرد یا افرادی تصمیم نهایی خود را مبتنی بر هجرت گرفته باشند، باید گفت که عملا مهاجرت، از حیث زیست در غربت، پدیده دشواری نیست، لکن به شروطی!

اگر انسان مهاجر هدف خود را تعالی و ارتقاء تجربه زیسته خود بداند و زندگی را مسیر جستجویی فرض کند که ختم به چشم‌اندازهای متعالی‌ست، روحیات منعطف شده و بر هر نوعی از بعد زمان و مکان و در هر شرایطی، زیستن را هموار می‌کند.

برای چشم‌انداز متعالی، می‌توان شعارگونه عمل نکرد و هر مبنای مادی یا معنوی را چشم‌انداز متعالی در نظر گرفت، لیک قطعا متر و معیار یک چشم‌انداز متعالی، فناناپذیری یا انقضای دراز مدت است، به طوری که در موقعیت‌های مختلف و امتداد زمان، متوقف نشود.

در واقع هر کس که عزم مهاجرت دارد، اگر قبل از مشخص کردن تارگت(هدف) مهاجرت خود در کنار لوازم اپلای(پذیرش) همانند تافل، آزادسازی مدرک، ایجاد حساب با تمکن مالی زیاد و…، مقداری بر روی چشم‌اندازی فراتر از فرار از موقعیت زیستن در ایران کار کند و روحیات خود را در یک مسیر نامتناهی ورزیده سازد، تا بیشتر آماده‌ی محیط متفاوت شود. اگر انعطاف روحیات اتفاق افتد، مهاجرت نیز همانند تست یک غذای تازه، رفتن به یک شهر جدید در ایران، تغییر ظاهر و استایل و… یک تجربه معمولی خواهد بود، چرا که هدف از مهاجرت، رفتن به موقعیتی متفاوت برای جست‌وجویی تازه است.

اگر با روحیات انعطاف‌پذیر و با هدف تجربه از برای تعالی بیشتر، مهاجرت کنیم، زیستن در غربت نه تنها غم‌انگیز نخواهد بود، بلکه می‌تواند همچون تولدی دوباره باشد، تولدی که مزیتی بزرگ نسبت به تولد اولیه انسان دارد و آن هم این است که تجربه‌های زیسته قبلی، در یک موقعیت مملو از گمنامی و ناهم‌زبانی و هزار مقوله جدید دیگر، زیستنی نو به ارمغان می‌آورد.

این مطلب تنها برای هم‌نسلی‌های نویسنده است تا صرفا غم غربت، بار مضاعفی بر دوششان نگذارد، ورنه توصیه نویسنده حتی‌الامکان، نه به مهاجرت است، چرا که آسمان هر کجا همین رنگ خواهد بود، تا هنگامی که آسمان دل تغییر نکند.

اگر توصیه‌های مندرج در متن عملی شوند، در سطح کم غم غربت را هموارتر کرده، در سطح متوسط بانی بازگشت پس از مدت کوتاهی خواهد شد و در سطح زیاد، امکان انصراف از تصمیم مهاجرت را هموار می‌کند.

اگر از درون تغییر کنیم و زیستن را از دریچه‌ی دیگری ببینیم و واقعیت مهاجرت را آنطور که هست دریابیم، شاید احتمال رفتن کمتر باشد یا رفتن، از انقضای کوتاه‌تری برخوردار شود.

به امید روزی که هیچ یک از ملت، از مملکت مهاجرت نکنند!

انتهای پیام