شناسهٔ خبر: 75147107 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: آنا | لینک خبر

شروط جدید واشنگتن برای مذاکره با ایران؛ فشار حداکثری یا پیش‌شرط واقعی؟

کارشناس علوم سیاسی و روابط بین‌الملل می‌گوید: شروط چهارگانه آمریکا در ظاهر «پیش‌شرط مذاکره» هستند، اما در عمل بیشتر به سیاست فشار حداکثری شبیه‌اند و هر گونه پذیرش این شروط می‌تواند در داخل کشور به عنوان تسلیم تلقی شود و در منطقه نیز جایگاه ایران را تضعیف کند.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری آنا، «واشنگتن‌پست» گزارش داده که ایالات متحده پس از فعال کردن مکانیسم اسنپ‌بک و بازگرداندن تحریم‌های شورای امنیت، چهار شرط اصلی برای آغاز دور جدید مذاکرات با ایران تعیین کرده است. این شروط شامل گفت‌و‌گو‌های مستقیم و «معنی‌دار»، توقف کامل غنی‌سازی اورانیوم، محدود شدن برنامه موشکی و قطع کمک‌های ایران به گروه‌های منطقه‌ای است؛ خواسته‌هایی که پیش‌تر هم مطرح شده بود، اما تهران همواره با آنها مخالفت جدی کرده است.

در همین ارتباط، «حسین نعیم‌آبادی» کارشناس علوم سیاسی و روابط بین‌الملل، در یادداشت اختصاصی برای سرویس سیاسی خبرگزاری آنا نوشت: اگرچه آمریکا پیش‌تر نیز چنین خواسته‌هایی را مطرح می‌کرد، اما وضعیت ایران در آن زمان بسیار متفاوت بود. مکانیسم ماشه فعال نشده بود، تحریم‌های بین‌المللی بازنگشته بودند و تهران می‌توانست بر سر شکل مذاکرات (غیرمستقیم) اعمال نظر کند.

از سوی دیگر، فضای سیاست داخلی نیز در حال و هوایی بود که برخی جریان‌ها با تبلیغ «سرمایه‌گذاری‌های چند هزار میلیارد دلاری آمریکا در ایران» تصویر دیگری از آینده ساخته و به پکیج فروشی‌های توهمی به اذهان عمومی ملت ایران مشغول بودند. اما واقعیت خیلی زود در قالب حملات هوایی و پهپادی آمریکا و اسرائیل خود را نشان داد.

امروز، اما شرایط کاملاً متفاوت است: تحریم‌ها بازگشته، جنگ ۱۲ روزه بر معادلات منطقه‌ای سایه انداخته و ایران در موقعیتی پیچیده‌تر از گذشته قرار دارد.

نعیم‌آبادی درباره غیرقابل تحقق بودن شروط واشنگتن به این نکات اشاره کرد:

 تعارض با منافع راهبردی ایران: خواسته‌هایی مثل غنی‌سازی صفر یا محدودسازی برنامه موشکی، مستقیماً با خطوط قرمز ایران در حوزه امنیت ملی برخورد دارد.

تبدیل پرونده هسته‌ای به پرونده امنیتی جامع: گره زدن موضوعات هسته‌ای با مسائل دفاعی و منطقه‌ای، دایره مذاکره را به‌قدری گسترده کرده که عملاً معنای «مذاکره هسته‌ای» از بین رفته است.

فشار از طریق تحریم و اجبار: امریکا به زعم خود فکر می‌کند فعال‌سازی مکانیسم ماشه این امکان را به واشنگتن می‌دهد تا مذاکرات را نه در فضایی برابر، بلکه در چارچوب فشار و تهدید پیش ببرد.

پیامد‌های داخلی عقب‌نشینی: هر گونه پذیرش این شروط می‌تواند در داخل کشور به عنوان تسلیم تلقی شود و در منطقه نیز جایگاه ایران را تضعیف کند.

منتقدان سیاست خارجی ایران معتقدند که در سال‌های اخیر نوعی «تنازل بدون برنامه» اتفاق افتاده است؛ به‌گونه‌ای که حتی تهدید‌های پیشین تهران ـ از خروج از ان‌پی‌تی گرفته تا کاهش همکاری با آژانس یا برخورد سخت با اروپا ـ دیگر از سوی طرف‌های غربی جدی گرفته نمی‌شود.

برای نمونه، چنانچه پس از حمله آمریکا و اسرائیل به مراکز هسته‌ای، جمهوری اسلامی ایران در شرایط همراهی افکار عمومی بین‌المللی از ان‌پی‌تی خارج می‌شد، در حال حاضر یکی از شروط ابتدایی آمریکا برای از سرگیری مذاکرات نه محدودیت موشکی، بلکه بازگشت ایران به همکاری با آژانس بود. این نشان می‌دهد که تنازل‌های پیاپی عملاً مواضع ایران را عقب‌تر برده است.

با وجود سختی شرایط، هنوز امکان طراحی راهبردی متفاوت وجود دارد:

تعیین خطوط قرمز روشن: شفاف‌سازی درباره موارد غیرقابل مذاکره، مانند غنی‌سازی صفر.

چانه‌زنی مرحله‌ای: ارائه امتیازات محدود و موقت تنها در برابر رفع تحریم‌های مشخص و ملموس.

تکیه بر شرکای بین‌المللی: استفاده از روابط با چین، روسیه و همسایگان برای ایجاد تعادل در برابر فشار آمریکا و اروپا.

ایجاد انسجام داخلی: بدون اجماع و همراهی افکار عمومی، هر توافقی به سرعت در داخل کشور بی‌اعتبار خواهد شد.

سناریو‌های جایگزین: پیشبرد اقتصاد مقاومتی و همکاری‌های منطقه‌ای و حرکت به مسیری که مذاکرات تنها گزینه روی میز نباشد.

نعیم‌آبادی در جمع‌بندی یادداشت خود آورده است: شروط تازه آمریکا، در ظاهر «پیش‌شرط مذاکره» هستند، اما در عمل بیشتر به سیاست فشار حداکثری شبیه‌اند. واشنگتن عملاً از ایران می‌خواهد هم توان هسته‌ای، هم توان موشکی و هم نقش منطقه‌ای خود را کنار بگذارد؛ این یعنی محدود شدن به یک بازیگر صرفاً منفعل در نظم منطقه‌ای.

از سوی دیگر، ایران امروز در موقعیتی قرار دارد که نسبت به گذشته دشوارتر است؛ تحریم‌ها بازگشته و سنگر‌های اولیه سیاست خارجی  دچار تزلزل شده است. ادامه این روند می‌تواند کشور را به عقب‌نشینی‌های بیشتر و پیامد‌های سنگین‌تر اقتصادی و نظامی سوق دهد.

با این حال، اگر سیاست خارجی ایران از مسیر واکنش منفعلانه خارج شود و خطوط قرمز روشن، ابزار‌های مرحله‌ای چانه‌زنی و ظرفیت‌های بین‌المللی و داخلی به کار گرفته شوند، هنوز امکان تغییر معادله وجود دارد.
 
نکته مهم اینجاست که حوزه دفاعی ایران ـ برخلاف اقتصاد ـ مستقیماً در اختیار دولت نیست و همین مسئله تا امروز مانع از برخی خطا‌های راهبردی شده است. تجربه جنگ ۱۲ روزه نشان داد که حداقل در حوزه نظامی، تصمیم‌گیری‌ها بر پایه ملاحظات بازدارندگی کلان است و این خود می‌تواند آخرین سپر در برابر فشار‌های فزاینده آمریکا باشد.

انتهای پیام/