شناسهٔ خبر: 75112770 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایمنا | لینک خبر

روزنامه‌های امروز در یک نگاه؛

بدتر از ماشه؛ طرح تصاحب غزه با اسم رمز آتش‌بس!

مهم‌ترین عناوین روزنامه‌های امروز _چهارشنبه نهم مهر_ را در ادامه می‌خوانید.‌

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری ایمنا، رسانه‌های آزاد، روزنامه‌ها و مطبوعات در هر جامعه‌ای از ارکان توسعه و دموکراسی به‌شمار می‌آید، بر این اساس خبرگزاری ایمنا، مرور عناوین مطبوعات کشور را به‌صورت روزانه در دستور کار خود دارد.

روزنامه ایران در صفحه نخست امروز خود با تیتر «کریدور به مثابه ابزار بازدارندگی» نوشت: «در دهه اخیر اهمیت کریدورها در روابط بین‌الملل و سیاست جهانی به طرز چشمگیری افزایش یافته است این امر ناشی از چیست؟

اهمیت کریدورها به دلیل رشد همگرایی اقتصادی و نقش ژئوپلیتیکی کشورها و مناطق افزایش یافته است. جهان امروز چنان درهم تنیده شده که اقتصاد، سیاست و جریان‌های تجاری نمی‌توانند مستقل عمل کنند و کریدورها مسیرهای حیاتی برای حمل کالا، افراد و ایده‌ها هستند. این مسیرها امکان دسترسی سریع‌تر به بازارها، کاهش هزینه‌ها و زمان حمل‌ونقل و ادغام منطقه‌ای را فراهم می‌کنند. علاوه بر این، کریدورها چشم‌انداز ژئوپلیتیکی مناطق عبوری خود را شکل می‌دهند؛ کنترل آنها به معنای افزایش نفوذ و قدرت در عرصه جهانی است. به همین دلیل، کریدورها نه تنها نظم موجود جهانی را تقویت می‌کنند، بلکه در شکل‌دهی به نظم جدید جهانی و تغییر نظم سنتی اقتصادی و سیاسی نیز نقش دارند. ضمن اینکه در نگاه نخست کریدورها صرفاً پدیده‌های اقتصادی به نظر می‌رسند، اما واقعیت این است که امروز رقابت اصلی بر سر کنترل آنها جنبه ژئوپلیتیک یافته است. مسیرهای کریدورها معمولاً از چند کشور عبور می‌کنند و میزان «همسویی سیاسی» کشورها تعیین‌کننده دسترسی و سهم آنها از مسیرهاست. حتی مسیرهای کوتاه و اقتصادی ممکن است به دلیل اختلافات سیاسی کنار گذاشته شوند. به عنوان مثال ایران که موقعیت جغرافیایی ممتازی دارد، اما تحریم‌ها و اختلافات سیاسی مانع مشارکت حداکثری آن در مسیرهای بین‌المللی می‌شود.

یعنی شکل‌گیری کریدورها صرفاً در چهارچوب منافع اقتصادی تعریف نمی‌شود؟

امروزه روابط تجاری بیش از آنکه صرفاً بر اساس مزیت اقتصادی باشد، با ژئوپلیتیک گره خورده است. کشورهایی که سیاست خارجی نزدیک‌تری دارند، مسیرهای کریدوری را از سرزمین‌شان عبور می‌دهند و سهم بیشتری از تجارت و حمل‌ونقل جهانی نصیب‌شان می‌شود. به همین دلیل، بلوک‌ها و قدرت‌های بزرگ مثل چین، آمریکا، روسیه و اتحادیه اروپا، از کریدورها به عنوان ابزار نفوذ، افزایش سهم در اقتصاد جهانی و شکل‌دهی به شبکه‌های وابستگی استفاده می‌کنند. لذا کریدورها نقطه‌ای هستند که اقتصاد، سیاست، امنیت و ژئوپلیتیک درهم می‌آمیزند و رقابت و همکاری قدرت‌ها را تعیین می‌کنند.

با این توضیح نرم‌افزار و سخت‌افزار در این عرصه تغییر کرده است؟

فناوری و سرمایه‌گذاری‌های زیرساختی در کنار جغرافیا نقش مداخله‌گر در کریدورها دارند. در دوره‌ای از تاریخ دسترسی به دریا و آب‌های آزاد مزیت غیر قابل جایگزینی بود. به این نحو که کشورهایی مثل افغانستان یا ارمنستان که محصور در خشکی هستند مزیت جغرافیایی قابل توجهی در نظام جهانی نداشتند اما در حال حاضر به دلیل طراحی مسیرهای ترانزیتی و کریدورهای پیوند دهنده شرق و غرب جهان جایگاه این کشورها اهمیت یافته است. موضوع اینجاست که این استعداد با سخت افزار فنی مثل زیرساخت ریلی و ترانزیتی و نرم‌افزار سیاسی باید ممزوج شود. ابتکار «کمربند و راه» چین نمونه‌ای از این طرح‌ها است که سبب شده جغرافیای افغانستان مورد توجه واقع شود.

ضمن اینکه این تغییر در ماهیت روابط نیز شکل گرفته. روابط اقتصادی جهان امروز پیچیده‌تر و همزمان رقابتی و همکاری‌آمیز است. برخلاف دوران جنگ سرد که بلوک‌ها تقریباً همکاری اقتصادی نداشتند، امروز کشورها با ایجاد گره‌ها و پل‌های ارتباطی با کشورهای منابع‌محور سهم خود را در اقتصاد جهانی افزایش می‌دهند. تجارت و رقابت بین قدرت‌های بزرگ مانند چین و آمریکا چندوجهی است و شامل کالا، انرژی، فناوری و کشاورزی می‌شود. بنابراین جهان پیچیده‌تر و چندقطبی است و کریدورها نقش محوری در این ساختار دارند.

وضعیت ایران نسبت به دنیای کریدورها چگونه است؟

ایران از نظر ژئوپلیتیکی موقعیت بسیار مهمی دارد و یک «گره اتصال» بالقوه بین چندین منطقه جغرافیایی است. این موقعیت اگر با هماهنگی و همسویی کشورهای هرمنطقه همراه باشد، می‌تواند ایران را به مسیرهای کریدوری اصلی بین‌المللی وصل کند.

بزرگ‌ترین نمونه کریدورهای موجود در ایران مربوط به پروژه «یک کمربند، یک جاده» است. شبکه ریلی ایران از شمال غربی، از جلفا شروع می‌شود و تا امیرآباد و نکا و بندر ترکمن ادامه دارد که دسترسی به دریای مازندران و بنادر ترکمنستان، قزاقستان، آذربایجان و روسیه را فراهم می‌کند. در شمال شرقی، از مرز سرخس و اینچه برون به ترکمنستان، آسیای میانه، روسیه و چین متصل می‌شود و از جنوب شرقی، از مرز میرجاوه، دسترسی به پاکستان و از جنوب، از طریق بندر امام و خلیج فارس، به آب‌های آزاد جهان فراهم است.

کریدور بین‌المللی شمال–جنوب در ایران سه شاخه اصلی دارد: یکی مسیر چین به اروپا، دیگری ترکیه– ایران– پاکستان و شاخه سوم مسیر کشورهای آسیای مرکزی به جنوب آسیا و اروپا است. همچنین، کریدورهایی مانند مسیر قزاقستان–ترکمنستان– ایران، کریدور اسلام‌آباد– تهران– استانبول و مسیر ایران–افغانستان–تاجیکستان–بندرعباس به آلماتی و استانبول، نشان‌دهنده اهمیت عبور ایران در شبکه حمل‌ونقل منطقه‌ای و بین‌المللی است. به عنوان مثال، کریدور اسلام‌آباد–تهران–استانبول با طول ۶۵۶۶ کیلومتر، به طور بالقوه جنوب آسیا، آسیای مرکزی و خلیج فارس را به اروپا متصل می‌کند و می‌تواند به کاهش ترافیک جاده‌ای و افزایش حمل‌ونقل در غرب ایران کمک کند. مسیر از قزاقستان شروع شده و ۱۶۰۰ کیلومتر آن در داخل ایران قرار دارد.

از بین تمامی کریدورها و پروژه‌های بین‌المللی، اگر بخواهیم ضرورت فعال شدن ایران را به صورت مصداقی بررسی کنیم، اولویت با کدام کریدور است؟

به نظر من، اولویت اصلی با کریدوری است که دقیقاً در امتداد مرز ایران قرار دارد و نقش اتصال مستقیم ایران به مسیرهای بین‌المللی را ایفا می‌کند. یعنی کریدور «زنگزور» که از مرز ایران با ارمنستان عبور کرده و امتداد آن ازیکسو به دریای مازندران و ازدیگرسو به غرب ایران می‌رسد. در حال حاضر، برای ایران حیاتی است که هرچه سریع‌تر در این مسیر فعال شود، چه از طریق توافقنامه‌ها و قراردادهای مرزی با ارمنستان و چه با اقدامات زیرساختی مانند تونل‌ها و گذرگاه‌ها. یعنی با ایجاد موافقتنامه‌ها و تعامل مستقیم با جمهوری ارمنستان و آذربایجان، سهم خود را در این کریدور تثبیت کند. هر تأخیر در این اقدام، به‌مرور زمان امکان‌پذیری فعال شدن ایران را کاهش می‌دهد و مشکلات بیشتری ایجاد می‌کند.

اگر ایران نتواند در این کریدور حضور پیدا کند، مسیر اتصال زمینی آذربایجان و نخجوان بدون وابستگی به خاک ایران ایجاد می‌شود و نقش استراتژیک ایران کاهش می‌یابد. تجربه تاریخی نشان می‌دهد ایران سال‌ها پس از فروپاشی شوروی، حمایت‌های قابل توجهی از نخجوان و ارمنستان داشته است، اما ضعف در سیاست خارجی و قدرت چانه‌زنی محدود، باعث شد کریدور بدون عبور از خاک ایران شکل بگیرد و ایران از مزایای ترانزیت مستقیم محروم شود.

بقیه کریدورها نیز در صورتی قابل فعال‌سازی هستند که ایران بتواند روابط خارجی خود را متعادل و متوازن کند و تنش‌های موجود را کاهش دهد. با دیپلماسی فعال و مدیریت هوشمندانه، ایران می‌تواند در سایر کریدورها نیز نقش‌آفرینی کند، اما در کوتاه‌مدت و از نظر اولویت، حضور در کریدور زنگزور حیاتی است.»

بدتر از ماشه؛ طرح تصاحب غزه با اسم رمز آتش‌بس!

روزنامه کیهان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «طرح تصاحب غزه با اسم رمز آتش‌بس!» نوشت: «چکیده طرح ترامپ برای غزه که در دیدار دوشنبه او با نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در کاخ‌سفید رسانه‌ای شد، رسیدن به همان نقطه‌ای است که تاکنون با جنگ و خونریزی و کشتار وسیع ساکنان غزه، به آن نرسیده‌اند. آنها به دنبال تصاحب غزه و نابودی حماس، با نام «آتش‌بس با حماس» هستند!

پس از دیدار ترامپ و نتانیاهو در کاخ‌سفید که روز دوشنبه و با تبلیغات گسترده و با نام «تلاش برای آتش‌بس در غزه» رسانه‌ای شد، این دو حرف‌هایی زدند که هیچ سنخیتی با آتش‌بس و صلح نداشت. طبق طرحی که این دو اعلام کرده‌اند، تمام اُسرای صهیونیست در ازای آزادی هزاران اسیر فلسطینی آزاد می‌شوند، حماس از قدرت کناره‌گیری می‌کند، و صهیونیست‌ها نیز طی چند مرحه از غزه عقب‌نشینی می‌کنند اما هرگز از آن خارج نمی‌شوند! مرحله بعد خلع سلاح حماس و تسلیم شدن آنهاست! یعنی همان هدفی که از جنگ‌افروزی در غزه به دنبال آن بوده‌اند! به عبارتی این دو پس از قتل‌عام ۶۸۰ هزار فلسطینی ساکن غزه و ویرانی این شهر، تلاش دارند خود را «مُصلحانی» جا بزنند که توانسته‌اند آتش‌بس را در غزه حاکم کنند! در این طرح موارد دیگری هم وجود دارد مثل، تسلط آمریکا و رژیم صهیونیستی بر این باریکه و حاکم کردن «تونی بلر» نخست‌وزیر پیشین انگلیس بر آن! عجیب‌تر از طرح «آتش‌بس» ترامپ- با به عبارت دقیق‌تر طرح تصاحب غزه، واکنش کشورهای مرتجع عربی و ترکیه به آن است که به‌شدت از آن استقبال کرده‌اند!

«محمد البرادعی» سیاستمدار مصری و رئیس پیشین آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در واکنش به طرح اعلامی ترامپ درباره غزه گفت: «کنفرانس خبری کاخ‌سفید در خصوص فلسطین و غزه را گوش دادم و برای شرایط کنونی و آینده فلسطین و حتی تمام منطقه عربی عمیقاً احساس تاسف کردم چراکه این طرح صلح نبوده بلکه برنامه‌ای برای تسلیم است». «فوزی العشماوی»، معاون پیشین وزیر خارجه مصر نیز این طور در این‌باره موضع گرفت که «خلاصه آنچه ترامپ و نتانیاهو در کنفرانس مطبوعاتی گفتند صلح در برابر تسلیم شدن بود.

دفتر رسانه‌ای دولتی غزه نیز اعلام کرد، طرح ترامپ «مشروعیت‌بخشی به اشغالگری اسرائیل» است. «اسماعیل الثوابته» مدیرکل دفتر اطلاع‌رسانی دولتی در نوار غزه گفت: «آنچه طرح ترامپ برای توقف جنگ خوانده می‌شود راه‌حل منصفانه و حقیقی نیست بلکه تلاشی برای تحمیل قیمومیت جدید است که اشغالگری اسرائیلی را مشروعیت بخشد و ملت فلسطین را از حقوق میهنی، سیاسی و انسانی خود محروم کند… تنها راه برای توقف جنگ، پایان دادن به اشغالگری اسرائیل، رفع محاصره ظالمانه، توقف نسل‌کشی برنامه‌ریزی شده، اعطا و تضمین حقوق ثابت ملت فلسطین در آزادی، استقلال و حق تعیین سرنوشت‌، همزمان با به رسمیت شناختن حق ملت فلسطین در برپایی دولت فلسطینی خود از سوی جهانیان است. هرگونه طرحی که این حقوق را نادیده بگیرد و با غزه به عنوان موجودیتی امنیتی، بدون سلاح و تحت مدیریت بین‌المللی تعامل کند، تماماً در خردجمعی ملی فلسطینیان، مردود است.» به گزارش فارس، جنبش جهاد اسلامی فلسطین نیز با صدور بیانیه‌ای علیه این طرح اعلام کرد: «آنچه در کنفرانس مطبوعاتی بین ترامپ و [بنیامین] نتانیاهو [نخست‌وزیر اسرائیل] اعلام شد، دستورالعملی برای ادامه تجاوز است. اسرائیل تلاش می‌کند از طریق آمریکا آنچه را که به روش جنگ نتوانست به دست آورد، تحمیل کند… ما این اعلامیه آمریکایی- اسرائیلی را دستورالعملی برای انفجار منطقه می‌دانیم».

اما پیشنهاد ۲۰ ماده‌ای رئیس‌جمهور آمریکا برای آتش‌بس در غزه شامل بندهای مبهم و نامشخصی نیز در خصوص نحوه مدیریت غزه، تشکیل کشور فلسطین و خروج نیروهای اشغالگر هست. به نوشته خبرگزاری فارس، وقتی این طرح در کاخ‌سفید با حضور بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی ارائه شد، رئیس‌جمهور آمریکا آن را «تاریخی» توصیف کرد، اما تبدیل مفاد آن به واقعیت، با مشکلات عملی قابل توجهی روبه‌رو خواهد بود. غزه چگونه اداره خواهد شد؟ این طرح «حکومت موقت انتقالی از طریق تشکیل یک کمیته فلسطینی تکنوکرات و غیرحزبی» را برای مدیریت امور نوار غزه پیش‌بینی می‌کند. با این حال، فاقد سازوکارهایی برای تشکیل این کمیته یا معیارهایی برای انتخاب اعضای آن است. ماهیت رابطه کمیته با «شورای صلح» به رهبری ترامپ و تونی بلر یا سطح اختیارات اجرائی روزانه شورا در مقایسه با کمیته محلی را روشن نمی‌کند. آیا تشکیلات خودگردان فلسطین نقشی خواهد داشت؟ به نقل از الجزیره، این طرح قید می‌کند که مقامات انتقالی تا زمانی که تشکیلات خودگردان فلسطین برنامه اصلاحات خود را تکمیل کند و بتواند «به طور ایمن و مؤثر» کنترل را به دست گیرد، غزه را مدیریت خواهند کرد. با این حال، هیچ نهاد خاصی برای تأیید آمادگی تشکیلات خودگردان وجود ندارد و همچنین معیارها یا شاخص‌ها برای تعیین زمان صلاحیت تشکیلات خودگردان جهت به دست گرفتن اداره امور وجود ندارد. هیچ جدول زمانی وجود ندارد؛ فقط یک اعلامیه مبهم. این سند همچنین غزه را به عنوان یک بخش جداگانه، نه به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از سرزمین‌های اشغالی فلسطین، در نظر می‌گیرد که این امر پیامدهای سیاسی و حقوقی به دنبال خواهد داشت. از سوی دیگر، به نظر می‌رسد نتانیاهو عملاً بازگشت تشکیلات خودگردان به غزه را رد کرده است. نیروی بین‌المللی چگونه تأسیس خواهد شد؟ این طرح به یک «نیروی موقت بین‌المللی برای برقراری ثبات» جهت تأمین امنیت غزه اشاره دارد، اما هیچ کشور بالقوه‌ای را نام نمی‌برد و همچنین اختیارات یا قوانین مداخله آن را روشن نمی‌کند. مسئولیت‌های آن مشخص نیست: آیا به عنوان یک نیروی نظامی، پلیس یا ناظر عمل خواهد کرد و آیا با حماس درگیر خواهد شد یا از درگیری با نیروهای اسرائیلی برای محافظت از غیرنظامیان خودداری خواهد کرد؟ اسرائیل چه زمانی از نوار غزه عقب‌نشینی خواهد کرد؟ این طرح عنوان می‌کند که عقب‌نشینی اسرائیل «با معیارها و جدول‌های زمانی مرتبط با فرآیند غیرنظامی‌سازی» انجام خواهد شد، اما جدول زمانی یا معیار مشخصی برای سنجش غیرنظامی‌سازی مشخص نمی‌کند.

امکان حفظ یک «محیط امنیتی» در داخل غزه توسط اسرائیل تا زمانی که آن را «ایمن از هرگونه تهدید تروریستی مجدد» نداند، همچنان باز است، بدون اینکه مشخص کند چه کسی در مورد برآورده شدن این شرایط تصمیم خواهد گرفت. آیا امکان تأسیس یک کشور فلسطینی مطرح است؟ این سند شامل اشاره‌ای بسیار مبهم به امکان دستیابی به مسیری معتبر برای خودمختاری و تشکیل کشور فلسطین است، اما این امر منوط به پیشرفت در بازسازی غزه و موفقیت برنامه اصلاحات تشکیلات خودگردان است. این عبارت، استقلال و تشکیل کشور را به عنوان «اهدافی که فلسطینیان به دنبال آن هستند» قرار می‌دهد، نه به عنوان حقوقی که مستقیماً به رسمیت شناخته شده‌اند. این بدان معناست که این مسیر همچنان برای تفسیر بسیار باز است و نتیجه نهائی را تضمین نمی‌کند.»

بدتر از ماشه؛ طرح تصاحب غزه با اسم رمز آتش‌بس!

روزنامه جوان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «آمادگی نیروهای مسلح در اوج» نوشت: «رئیس ستادکل نیروهای مسلح در بازدید از یگان‌های سطحی، زیرسطحی، تکاوری و پروازی نیروهای دریایی ارتش و سپاه در هرمزگان، آمادگی این نیروها برای مقابله با هر نوع تهدید را «فوق‌العاده» توصیف کرد.

امیر سرلشکرستاد سیدعبدالرحیم موسوی، رئیس ستادکل نیروهای مسلح در بازدید از یگان‌های مختلف نیروی دریایی ارتش و سپاه در هرمزگان، تأکید ویژه‌ای بر آمادگی «فوق‌العاده» نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران داشت: «دریادلان ارتش در جنوب کشور آماده اجرای مأموریت‌های محوله هستند و تمام طرح‌های دفاعی و تهاجمی در مقابله با دشمن را روز به روز تمرین و به‌روزرسانی می‌کنند. ارتقاهای خوبی با توجه به تجربیات دفاع مقدس ۱۲ روزه در نیروی دریایی انجام شده است و همرزمانم در این نیرو آماده مقابله با دشمنان خبیث ایران هستند.» این سخنان در شرایطی بیان می‌شود که منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز همچنان یکی از نقاط پرتنش ژئوپلیتیکی جهان به شمار می‌رود و هرگونه تحرک نظامی در این منطقه می‌تواند بازتاب‌های گسترده‌ای در سطح بین‌المللی داشته باشد.

رئیس ستادکل نیروهای مسلح در جمع کارکنان نیروی دریایی ارتش، گفت: «نیروی دریایی راهبردی از آمادگی کامل رزمی در دریا، زمین و هوا برخوردار است.» این بیان، نشان‌دهنده نگاه جامع به تهدیدات چندوجهی و تمرکز بر توان رزمی یکپارچه در سه حوزه مهم عملیاتی است. او همچنین اشاره کرد که «تمام طرح‌های دفاعی و تهاجمی در مقابله با دشمن را روز به روز تمرین و به‌روزرسانی می‌کنند.»

این عبارت نیز حاوی نکته‌ای بسیار مهم است: دکترین نظامی جمهوری اسلامی ایران نه‌تنها در حالت دفاعی بلکه در حالت تهاجمی نیز فعال و پویا باقی مانده است. این پیام روشنی است برای دشمنانی که تصور می‌کنند ایران تنها در موضع دفاعی منفعل باقی می‌ماند. همچنین سرلشکر موسوی با اشاره به «تجربیات دفاع مقدس ۱۲ روزه» در نیروی دریایی، تلویحاً به درگیری‌های اخیر اشاره دارد که به‌عنوان یک آزمون عملیاتی برای نیروهای مسلح عمل کرده و باعث افزایش سطح آمادگی و انسجام رزمی شده است.

وی می‌گوید: «ارتقاهای خوبی با توجه به تجربیات دفاع مقدس ۱۲ روزه در نیروی دریایی انجام شده است و همرزمانم در این نیرو آماده مقابله با دشمنان خبیث ایران هستند.»

رئیس ستادکل نیروهای مسلح پس از بازدید از یگان‌های نیروی دریایی سپاه بیان کرد: «تلفیقی از ایمان، انگیزه، دانش، تجربه و روحیه‌های جهادی و انقلابی را مشاهده کردم که این نشان از آمادگی صد درصدی نیروی دریایی سپاه در حوزه‌های مختلف رزمی، دفاعی و تهاجمی دارد. در همین مدت کوتاهِ بعد از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، کارهای بسیار بزرگی در نیروی دریایی سپاه انجام گرفته و آنچه امروز دیدیم، آمادگی فوق‌العاده این نیرو برای درگیری احتمالی آینده است.»

این عبارات حامل یک پیام روشن و هشدارآمیز است: نیروهای مسلح ایران تنها متکی بر تسلیحات نیستند، بلکه آنچه نیروی انسانی را متمایز می‌کند، روحیه انقلابی و ایمان راسخ به آرمان‌هاست؛ عاملی که در بسیاری از نبردهای نامتقارن، تعیین‌کننده نتیجه نهایی بوده است.

پیامی که از مجموع سخنان رئیس ستادکل نیروهای مسلح به دشمنان ایران منتقل می‌شود، واضح و قاطع است: «نیروهای مسلح ایران، به‌ویژه نیروی دریایی ارتش و سپاه، در بالاترین سطح آمادگی قرار دارند و به‌صورت مستمر در حال تمرین و به‌روزرسانی طرح‌های عملیاتی خود هستند. آمادگی تنها دفاعی نیست؛ بلکه نیروهای مسلح آماده «تهاجم» نیز هستند، آن هم نه به‌صورت واکنشی بلکه در قالب عملیات پیش‌دستانه در صورت تشخیص تهدید جدی. تجربه «دفاع مقدس ۱۲ روزه» اخیر، نه‌تنها ضعف ایجاد نکرده، بلکه موجب افزایش توان عملیاتی و بازنگری در شیوه‌های نبرد شده است. روحیه انقلابی، جهادی و مؤمنانه در نیروهای سپاه و ارتش، عاملی مهم در موازنه قدرت با دشمنان منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای محسوب می‌شود.

سخنان امیر سرلشکر موسوی در واقع هشداری راهبردی به دشمنان است: اگر خطایی از سوی شما سر بزند، پاسخ ایران نه تنها سریع، بلکه همه‌جانبه، عمیق و دردناک خواهد بود. در عین حال، این سخنان برای ملت ایران نیز پیام اطمینان‌بخشی دارد؛ مبنی بر اینکه نیروهای مسلح کشور در اوج آمادگی بوده و از استقلال، تمامیت ارضی و منافع ملی با تمام توان دفاع خواهند کرد.»

بدتر از ماشه؛ طرح تصاحب غزه با اسم رمز آتش‌بس!

روزنامه وطن امروز در صفحه نخست امروز خود با تیتر «بدتر از ماشه» نوشت: «اکنون با اقدام اروپا و آمریکا در فعال‌سازی غیرقانونی مکانیسم ماشه، پروژه برجام رسماً به اتمام رسیده. اگرچه پس از خروج یکجانبه آمریکا از این توافق و همین‌طور تبعیت تروئیکای اروپا از اقدام آمریکا و عدم پایبندی به تکالیف‌شان، برجام و کارکرد آن خاتمه یافته تلقی می‌شد اما به صورت رسمی، روز ۶ مهر، مهر ابطال بر پرونده برجام نقش بست.

حالا با گذشت نزدیک به ۱۰ سال از امضای برجام و با توجه به گزاره‌های مشهود، بویژه رفتار غرب در قبال این توافق، می‌توان یک جمع‌بندی کامل درباره این تجربه ارائه کرد.

۱- هدف ایران از برجام، لغو تحریم‌ها بود. ایران در قبال محدود و متوقف کردن بخش‌های مهمی از برنامه هسته‌ای خود، به دنبال این بود تحریم‌های آمریکا، اروپا و سازمان ملل لغو شود. بنابراین معادله توافق مطلوب از نگاه ایران، کاملاً شفاف بود: اعمال محدودیت در برنامه هسته‌ای در ازای لغو تحریم‌ها.

آیا برجام این هدف ایران را محقق کرد؟ خیر! پس از امضای برجام، اگرچه طرف آمریکایی متعهد به تعلیق - و نه لغو - تحریم‌ها شد و در قالب قطعنامه ۲۲۳۱، تحریم‌های سازمان ملل علیه ایران نیز معلق شده بود اما طرف آمریکایی در عمل، تعهدات خود را درباره برداشتن تحریم‌های ایران انجام نداد. به اذعان مقامات دولت حسن روحانی، بدعهدی غرب در قبال برجام، از دولت اوباما شروع شد. چند ماه پس از امضای برجام، ولی‌الله سیف، رئیس کل وقت بانک مرکزی صراحتاً اذعان کرد ایران در حوزه بانکی، «تقریبا هیچ» دستاوردی از برجام نداشت. حسن روحانی و محمدجواد ظریف نیز بعدها اذعان کردند دولت اوباما تکالیف خود در برجام را زیر پا گذاشت و بدعهدی آمریکا در قبال برجام، از دولت اوباما شروع شد. به عبارتی، دولت اوباما ۱۹ ماه در برجام حضور داشت اما در این مدت، آمریکا حاضر نشد تعهدات خود در برجام را انجام دهد. دولت ترامپ نیز حدود ۱۵ ماه در برجام حضور داشت و همین رویه تا ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ که آمریکا رسماً از برجام خارج شد، دنبال شد. در واقع در هر ۲ دولت دموکرات و جمهوری‌خواه، آمریکا نشان داد تمایلی برای برداشتن تحریم‌های ایران ندارد. در واقع عمر حضور آمریکا در برجام کمتر از ۳ سال یعنی ۳۴ ماه بود. همان‌گونه که گفته شد، در این ۳۴ ماه تحریم‌های اصلی، بویژه تحریم بانکی ایران، اگرچه در ظاهر و بر اساس مفاد برجام تعلیق شده بود اما در عمل، این تحریم‌ها کماکان علیه ایران اعمال می‌شد. بارزترین اقدام دولت آمریکا برای حفظ تحریم‌های بانکی ایران، در جلسه جان کری با بانکداران بزرگ اروپایی در لندن نمودار شد. در این جلسه ۶ ساعته، بانکداران اروپایی با استناد به مفاد برجام، از کری خواستند تضمین‌های لازم برای از سرگیری همکاری‌های بانکی با ایران را به آنها بدهد اما وزیر خارجه آمریکا، یعنی همان کسی که به عنوان نماینده آمریکا برجام را امضا کرده بود، از دادن تضمین به بانکداران بزرگ اروپایی اجتناب کرد.

با خروج رسمی آمریکا از برجام، دولت ترامپ به سرعت همه تحریم‌های مربوط به قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران را در قالب تحریم‌های جدید علیه ایران تصویب و اعمال کرد.

در این شرایط، توافق برجام از ۱+۵ تبدیل به ۱+۴ شد. در ایران منتقدان با توجه به واقعیات مربوط به مناسبات آمریکا و اروپا، همچنین بدعهدی اروپا نسبت به پایبندی به تعهدات خود در برجام، این توافق را رسماً پایان‌یافته دانستند و با بیان اینکه هدف ایران از برجام -‌لغو تحریم‌ها - عملاً محقق نشده، خواستار کاهش تعهدات ایران در برجام شدند اما دولت روحانی به جد معتقد بود می‌تواند برجام را با اروپایی‌ها ادامه دهد. از همین رو، ایده اینستکس، به عنوان یک سازوکار مالی جدید بین اروپا و ایران مطرح شد. دولت روحانی مدعی بود از این طریق، اروپایی‌ها تعهدات برجامی خود را انجام خواهند داد. با این حال، همان‌گونه که منتقدان پیش‌بینی کرده بودند، تروئیکای اروپا نیز در عمل، از سیاست آمریکا در قبال برجام تبعیت و از انجام تعهدات برجامی خود استنکاف کرد. از ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ که آمریکا به صورت رسمی از برجام خارج شد تا ۱۸ آذر ۱۳۹۹ که قانون اقدام راهبردی مجلس برای کاهش تعهدات برجامی ایران تصویب شد، ۳۱ ماه طول کشید. دولت روحانی ۲ سال و ۷ ماه به اروپایی‌ها فرصت داد پس از خروج آمریکا از برجام، تعهد خود به توافق با ایران را ثابت کنند اما در عمل اروپایی‌ها نیز همانند آمریکا از اجرای تعهدات برجامی خودداری کردند.

آمریکا به صورت رسمی ۳۴ ماه در برجام حضور داشت، در حالی که در همین مدت، هم در دوره دولت اوباما و هم دوره دولت ترامپ، نسبت به لغو تحریم‌های ایران بدعهدی کرد. رفتار اروپا نیز در این ۳۴ ماه کمابیش شبیه آمریکا بود. انگلیس، فرانسه و آلمان اگرچه به صورت رسمی از برجام خارج نشده بودند اما آنها نیز مانند آمریکا به برجام وفادار نماندند.

در این بین ایران ۵ سال و ۵ ماه به صورت کامل به تعهدات خود وفادار ماند و پس از اثبات بدعهدی اروپا نسبت به برجام، نهایتاً ۱۸ آذر ۱۳۹۹ با تصویب قانون اقدام راهبردی مجلس، ایران تعهدات برجامی خود در محدود کردن برنامه هسته‌ای‌اش را کاهش داد.

نتیجه برجام اینگونه شد که ایران ۵ سال و نیم برنامه هسته‌ای خود را محدود و متوقف کرد اما در این مدت هدف و خواسته اصلی ایران از توافق یعنی لغو تحریم‌ها محقق نشد. به عبارتی در نتیجه برجام، طرف غربی توانست نزدیک ۶ سال به خواسته خود درباره برنامه هسته‌ای ایران برسد، بدون اینکه خواسته ایران مبنی بر لغو تحریم‌ها را برآورده کند. از این حیث، برجام یک ایده شکست‌خورده و یک تجربه خسارت‌بار برای لغو تحریم‌ها بود.

به هر حال واقعیات مربوط به برجام برای افکار عمومی کاملاً آشکار شده است. در ایران، افکار عمومی تقریباً به هر آنچه لازم بود درباره برجام بدانند، پی برده‌اند. روحانی اما گویی در یک حلقه ثابت گرفتار شده است. کاملاً مشخص است مواضع روحانی و اظهارات او، از نگرانی نسبت به آشکار شدن واقعیات و آگاهی مردم از این واقعیات نشأت می‌گیرد. کاملاً مشخص است او به انگاره‌های مردم نسبت به برجام واکنش نشان می‌دهد. به عبارتی، اگر به صورت دقیق در اظهارات و ادعاهای او تامل شود، پیداست او در حال واکنش نشان دادن به برآوردهای جامعه از تجربه برجام است.

به عبارت دقیق‌تر، حسن روحانی در حال بحث و مجادله با مردم است. غافل از اینکه هیچ مانع و عاملی نمی‌تواند در این برآورد عمومی تردید و تشکیک وارد کند. از همین رو کاملاً معلوم است مجادله روحانی با افکار عمومی، برای او بی‌فایده است. شاید تنها مفر روحانی، تن دادن منتقدان به مجادله کلامی با او است.

بر همین اساس، باید دقت کرد هیچ گریزگاهی برای فرار او از محکمه افکار عمومی ایجاد نشود.»

بدتر از ماشه؛ طرح تصاحب غزه با اسم رمز آتش‌بس!

روزنامه شرق در صفحه نخست امروز خود با تیتر «گره آخر FATF» نوشت: «امروز (چهارشنبه) مجمع تشخیص مصلحت نظام بار دیگر به موضوعی بازخواهد گشت که بیش از یک دهه در فضای سیاسی و اقتصادی ایران محل بحث و جدل بوده است: بررسی لایحه الحاق ایران به کنوانسیون مقابله با تأمین مالی تروریسم (CFT). این جلسه در شرایطی برگزار می‌شود که از یک سو سرانجام در بهار گذشته گره لایحه پالرمو پس از سال‌ها کش‌وقوس باز شد و اکنون نگاه‌ها به تصمیم مجمع درباره CFT دوخته شده است؛ لایحه‌ای که از ابتدا نیز مهم‌ترین نقطه اختلاف میان مجلس، شورای نگهبان و مجمع تشخیص بوده است. از سوی دیگر، با فعال‌شدن مکانیسم ماشه، دست مخالفان برای مانع‌افکنی بر سر تصویب آن باز است و دستاویز جذابی برای به حاشیه بردن این لایحه خواهند داشت.

تجربه تصویب لایحه پالرمو نشان می‌دهد که روند بررسی این لوایح، بیش از آنکه فنی و حقوقی صرف باشد، در بطن منازعات سیاسی و ملاحظات راهبردی کشور قرار دارد. پالرمو با وجود ایرادات هیئت عالی نظارت مجمع و تأکیدهای مکرر مجلس، نهایتاً اردیبهشت‌ماه امسال با رأی سه‌پنجم اعضا در مجمع تشخیص تصویب شد؛ آن هم پس از سه جلسه صحن و پنج جلسه کمیسیون مشترک. مجمع البته با شرط و ملاحظاتی خاص به این لایحه چراغ سبز نشان داد. جمهوری اسلامی ایران پیوستن به کنوانسیون مبارزه با جرائم سازمان‌یافته فراملی را مشروط به رعایت چارچوب‌های قانون اساسی و قوانین داخلی پذیرفت. همین الگو اکنون به عنوان مدلی برای بررسی CFT مطرح است، اما مخالفان این لایحه معتقدند ماهیت و تبعات آن با پالرمو قابل مقایسه نیست.

از سال ۲۰۰۹ که موضوع تعامل ایران با گروه ویژه اقدام مالی (FATF) به طور رسمی مطرح شد، اقتصاد کشور مسیری پرپیچ‌وخم را طی کرده است. ایران از سال ۲۰۰۷ در فهرست سیاه این گروه قرار گرفت و اقدامات متقابل علیه تهران به طور رسمی کلید خورد. دولت‌های مختلف برای خروج از این وضعیت تلاش‌هایی کردند؛ از تصویب «نقشه راه شورای عالی مبارزه با پولشویی» در سال ۱۳۸۹ تا تصویب دو لایحه اصلاحی در دولت یازدهم. اما دو لایحه کلیدی یعنی پالرمو و CFT سال‌ها پشت سد مجمع تشخیص مصلحت نظام ماندند. این بن‌بست در سال‌های گذشته نه‌تنها هزینه‌های تجاری و بانکی کشور را بالا برد، بلکه دسترسی فعالان اقتصادی به نظام مالی جهانی را بیش از پیش دشوار کرد.

کارشناسان اقتصادی سال‌هاست بر یک واقعیت تأکید می‌کنند که نپیوستن ایران به FATF خود نوعی تحریم مضاعف است. امروز حتی تجار کوچک نیز ناچارند به خاطر ریسک بالای همکاری با ایران، کارمزدهای گزافی به بانک‌ها و واسطه‌ها بپردازند؛ هزینه‌هایی که نهایتاً به قیمت کالا برای مردم منتقل می‌شود. برآوردها نشان می‌دهد بخش مهمی از هزینه‌های واردات ناشی از همین محدودیت‌های بانکی است. این وضعیت نه‌تنها به افزایش هزینه زندگی مردم منجر شده، بلکه نوسان‌های ارزی را نیز تشدید کرده است. فعالان اقتصادی باور دارند که اگر ایران از لیست سیاه FATF خارج شود، بخشی از فشار بر بازار غیررسمی ارز کاهش یافته و معاملات بیشتر به سمت بازار رسمی حرکت خواهد کرد.

دولت چهاردهم به ریاست مسعود پزشکیان، از آغاز فعالیت خود، رفع محدودیت‌های ناشی از نپیوستن به FATF را در اولویت قرار داده است. عبدالناصر همتی، زمانی که هنوز وزیر اقتصاد دولت پزشکیان بود، از موافقت رهبر معظم انقلاب با بررسی مجدد این لوایح خبر داد؛ نشانه‌ای که بسیاری آن را روزنه‌ای تازه برای عبور از بن‌بست تلقی می‌کنند. هرچند وقتی رسیدگی مجدد آغاز شد، او استیضاح شده و دیگر در دولت نبود. با این حال، تغییر وزیر اقتصاد تأثیر منفی بر روند پیگیری این لوایح از سمت دولت نداشت. هرچند مخالفان همچنان بر این باور بودند که پیوستن به گروه اقدام ویژه مالی می‌تواند بهانه‌ای برای فشارهای بیشتر غربی‌ها باشد. آنان تأکید داشتند و دارند که ابزارهای جایگزین همچون پیمان‌های منطقه‌ای، عضویت در شانگهای و بریکس یا روابط دوسویه پولی می‌تواند نیازهای ایران را تأمین کند. اما مدافعان این لوایح پاسخ می‌دهند که مقررات FATF ماهیتی جهان‌شمول دارد و حتی شرکای شرقی ایران نیز در روابط مالی خود ملزم به رعایت آن هستند.

پالرمو ناظر بر مبارزه با جرائم سازمان‌یافته فراملی بود، اما CFT مستقیماً به تأمین مالی تروریسم مربوط می‌شود؛ مفهومی که در ادبیات بین‌المللی با برداشت‌های متنوع و گاه متعارض روبه‌رو است. نگرانی اصلی مخالفان این است که گروه‌های مقاومت منطقه‌ای، که جمهوری اسلامی ایران آنها را مشروع و قانونی می‌داند، در نگاه برخی کشورها مصداق تروریسم تلقی شوند. به همین دلیل، منتقدان معتقدند پذیرش CFT می‌تواند دست ایران را در حمایت‌های منطقه‌ای ببندد. در مقابل، موافقان می‌گویند تصویب مشروط و الحاق با حق‌شرط‌های حقوقی می‌تواند از بروز چنین تهدیدهایی جلوگیری کند؛ همان‌گونه که در لایحه پالرمو تجربه شد.»

بدتر از ماشه؛ طرح تصاحب غزه با اسم رمز آتش‌بس!

روزنامه دنیای اقتصاد در صفحه نخست امروز خود با تیتر «طرح ترامپ برای غزه» نوشت: «دونالد ترامپ با رونمایی از طرح ۲۰ ماده‌ای «صلح ابدی» در غزه، ادعای پایان جنگ را مطرح کرد؛ اما واقعیت پیچیده‌تر است. این طرح که خلع سلاح کامل حماس، حاکمیت تکنوکرات‌ها و تشکیل «هیات صلح» به ریاست خود ترامپ را پیش‌بینی می‌کند، عملاً اولتیماتوم تسلیم به مقاومت فلسطین است. نتانیاهو ضمن حمایت ظاهری، بر حضور دائمی ارتش اسرائیل و مخالفت قاطع با کشور فلسطین تاکید کرد. تناقضات درونی طرح و واکنش‌های تند اعضای کابینه نتانیاهو نشان می‌دهد این «صلح تاریخی» بیش از آنکه راه‌حل باشد، چراغ سبز به نتانیاهو برای تشدید عملیات است.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، پس از دیدار دوشنبه شب (به وقت ایران) با بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، از یک طرح جامع ۲۰ ماده‌ای برای پایان دادن به جنگ در غزه رونمایی کرد. ترامپ در یک کنفرانس خبری مشترک با نتانیاهو در کاخ سفید، با اعلام اینکه به دستیابی به صلح در خاورمیانه «بسیار بسیار نزدیک» هستند، این روز را «یکی از بزرگ‌ترین روزهای تاریخ تمدن» خواند. این طرح که با مشورت شرکای منطقه‌ای تدوین شده، بر خلع سلاح کامل حماس، ایجاد یک ساختار حکومتی جدید در غزه و تضمین امنیت بلندمدت اسرائیل متمرکز است؛ اما با واکنش‌های متفاوتی از سوی طرف اسرائیلی، بازیگران منطقه‌ای و تحلیلگران مواجه شده است.

به گزارش الجزیره، طرح ترامپ که آن را «اصول صلح» می‌نامد، مجموعه‌ای از تعهدات قاطع را از سوی کشورهای عربی و اسلامی برای مدیریت وضعیت پس از جنگ در غزه پیش‌بینی می‌کند. مهم‌ترین محورهای این طرح عبارتند از:

۱. خلع سلاح کامل حماس: کشورهای عربی و اسلامی متعهد می‌شوند که توانایی‌های نظامی حماس و سایر گروه‌های مقاومت را «فورا» از بین ببرند. این شامل نابودی زیرساخت‌هایی مانند تونل‌ها، سلاح‌ها و تاسیسات تولید تسلیحات است. ترامپ با بیان اینکه «ما برای مقابله با حماس به این کشورها اتکا می‌کنیم»، افزود که به نظر می‌رسد خود حماس نیز خواهان پایان درگیری است.

۲. حاکمیت تکنوکرات در غزه: بر اساس این طرح، اداره امور روزمره غزه به یک «رهبری تکنوکرات» از فلسطینیان که به هیچ جناح سیاسی وابسته نیستند، سپرده می‌شود. انتخاب این رهبری نه از طریق انتخابات، بلکه توسط یک نهاد بین‌المللی جدید به نام «هیات صلح» صورت خواهد گرفت.

۳. «هیات صلح» به ریاست ترامپ: این نهاد نظارتی که مسوولیت تضمین موفقیت توافق را بر عهده خواهد داشت، شخصاً توسط دونالد ترامپ ریاست خواهد شد. به گفته او، شخصیت‌هایی مانند تونی بلر، نخست‌وزیر سابق بریتانیا، نیز برای عضویت در این هیات ابراز تمایل کرده‌اند. ترامپ تاکید کرد که «حماس و دیگر گروه‌ها هیچ نقشی در این هیات نخواهند داشت.»

۴. نیروی ثبات‌بخش بین‌المللی (ISF): برای تامین امنیت بلندمدت، یک نیروی بین‌المللی با مشارکت آمریکا و شرکای عربی آن تشکیل خواهد شد تا پس از خلع سلاح حماس، بر امنیت غزه نظارت کند. این نیرو با اسرائیل، مصر و پلیس محلی جدید فلسطین همکاری خواهد کرد.

بنیامین نتانیاهو در کنفرانس خبری ضمن حمایت از طرح ترامپ، آن را راهی برای دستیابی به اهداف جنگی اسرائیل، از جمله بازگرداندن اسرا و حذف حماس توصیف کرد. با این حال، اظهارات او در برخی موارد کلیدی با متن طرح ترامپ در تضاد بود. نتانیاهو تاکید کرد: «اسرائیل مسوولیت امنیتی، از جمله یک محدوده امنیتی را برای آینده قابل پیش‌بینی حفظ خواهد کرد.» این در حالی است که طرح ترامپ بر نقش نیروی بین‌المللی تاکید دارد.

نتانیاهو همچنین تصریح کرد که غزه توسط «یک دولت غیرنظامی صلح‌آمیز اداره خواهد شد که نه توسط حماس و نه توسط تشکیلات خودگردان فلسطین اداره می‌شود.» این موضع با بخش دیگری از طرح ترامپ که امکان واگذاری حکومت غزه به تشکیلات خودگردان در صورت انجام اصلاحات را باز می‌گذارد، مغایرت دارد. نخست‌وزیر اسرائیل هشدار داد که اگر حماس طرح را رد کند یا در اجرای آن کارشکنی کند، «اسرائیل کار را به تنهایی تمام خواهد کرد.» آخرین گزارش‌ها حاکی است که مصر و قطر این طرح را به مقام‌های حماس تحویل داده و آنها هم گفته‌اند که در حال مطالعه روی این طرح هستند.

به گزارش سی‌ان‌ان، دونالد ترامپ دیروز سه‌شنبه اعلام کرد که به حماس «سه تا چهار روز» فرصت می‌دهد تا به طرح صلحی که او در کنار نتانیاهو ارائه کرده است، پاسخ دهد. او با لحنی تهدیدآمیز هشدار داد که اگر حماس با این توافق موافقت نکند، با «پایان بسیار غم‌انگیزی» روبه‌رو خواهد شد. این در حالی است که ترامپ روز قبل، پس از موافقت نتانیاهو با طرح ۲۰ ماده‌ای، پایان جنگ در غزه را نزدیک دانسته بود.»

بدتر از ماشه؛ طرح تصاحب غزه با اسم رمز آتش‌بس!