فکر گزش دوباره ایران از همان سوراخ همیشگی!
روزنامه قدس نوشت:
هنوز جای مُهر غیرقانونی تروئیکای اروپایی بر بازگشت اسنپبک خشک نشده که دو سوی آتلانتیک با کمال پررویی ظاهراً دوباره ایده مذاکره را روی میز قرار دادهاند. در این راستا مارکو روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا تنها ساعاتی پس از فعالسازی مکانیسم ماشه با بیان اینکه دیپلماسی همچنان یک گزینه است؛ مطالبه مذاکره مستقیم با ایران را پیش کشید. در ادامه انگلیس، فرانسه و آلمان، شریکان جرم واشنگتن، وارد میدان شده و دیروز همزمان با صدور بیانیهای درباره اینکه بلوک اروپایی در چارچوب سازوکار شورای امنیت، تحریمها علیه ایران را بازگرداندهاند، اعلام کردند چارهای جز اعمال تحریم نداشتیم ولی آماده مذاکره با تهران برای توافق جدید هستیم!
وضعیت دولت ترامپ که مشخص است اما وقاحت «تروئیکای اروپایی» در همراهی با سیاست فشار حداکثری ایالات متحده و همزمان سخن گفتن از مذاکره با ایران در شرایطی است که این طرفهای همیشه طلبکار پس از خروج یکطرفه آمریکا در سال ۲۰۱۸ از برجام که جمهوری اسلامی با حسن نیت در این توافق ماند، نه تنها به وعدههای خود عمل نکردند، بلکه در مسیر اقدامهای خصمانه واشنگتن و تلآویو آخرین تیر در ترکش خود یعنی مکانیسم ماشه را فعال کرده تا تهران را به پذیرش شکست و تسلیم وادارند. اما رویکرد تکراری غرب در مواجهه با کشورمان برای ما ایرانیها انگشتنما شده و باید سخن گفتن آنها از مذاکره را هم دانهپاشی اروپا برای دامی دیگر تعبیر کرد. این نکتهای است که رئیس جمهور هم اخیراً به آن اشاره کرد. مسعود پزشکیان بعدازظهر روز یکشنبه در جلسه هیئت دولت گفت: ما همواره آمادگی خود را برای گفتوگویی منطقی، عادلانه و مبتنی بر معیارهای روشن اعلام کردهایم، اما هرگز به مذاکرهای که ما را درگیر مسائل و مشکلات جدید کند تن نخواهیم داد.
حقیقت این است که جمهوری اسلامی از سوراخ مذاکره با غرب چندین بار گزیده شده و در قبال تعهدات ایجاد شده جز بدعهدی و زیادهخواهی بیپایان ندیده است. تهران اکنون هم تمامی مسیرهای منطقی و سازنده دیپلماسی را دنبال کرده؛ از توافق قاهره گرفته تا مذاکرات مستقیم با سه کشور اروپایی، حتی در میانه حملات اسرائیل به خاک ایران، ولی آنچه واضح بوده این است که آمریکا و اروپا به سیاست فشار کاملاً پایبند هستند. با این اوصاف پیشنهاد مذاکره احتمالی آنها هم هویجی برای زدن چماقی دیگر بر سر کشورمان است. تهران با دیپلماسی و رعایت منافع ملی تلاش داشت بحران ایجاد شده را مدیریت کند، اما غربیها در زمینه استفاده از مذاکره به عنوان ابزاری فریبکارانه برای محدود کردن توان هستهای و دفاعی ما قمار کردهاند و این موضوعی است که هیچ ایرانی به آن تن نخواهد داد.
******
تکذیب ادعای ساخت هتل لوکس برای شوراینگهبان
روزنامه خراسان نوشت:
در روزهای اخیر، یکی از اظهارنظرهای رسانهای در برنامه پرمخاطب «سمت خدا» به سوژهای داغ در فضای سیاسی و رسانهای کشور تبدیل شد. حجتالاسلام حسینیقمی، از روحانیون شناختهشده و کارشناس مذهبی صداوسیما، در سخنانی درباره ضرورت دقت در مصرف بودجههای عمومی تأکید کرد: «باید شفافسازی شود که هر نهاد چه مقدار بودجه دریافت میکند و چه خدماتی ارائه میدهد. آیا نمیتوان با نصف یا حتی یکدهم این بودجهها کارهای مؤثرتری انجام داد؟» در نگاه نخست، این سخنان چیزی جز یادآوری یک ضرورت بدیهی نبود؛ ضرورتی که همواره در محافل کارشناسی مطرح میشود و کمتر کسی با آن مخالفت دارد. اما ماجرا زمانی به حاشیه رفت که حسینیقمی به طور مصداقی، شورای نگهبان را نام برد و مدعی شد این شورا اقدام به ساخت یک «هتل پانزده طبقه لوکس» در مشهد کرده است. او گفت: «هفته گذشته خدمت دو نفر از فقهای محترم شورای نگهبان رسیدم و با احترام پرسیدم: این هتل بزرگ با دهها اتاق و صدها تخت متعلق به کیست؟ گفتند برای شورای نگهبان است. عرض کردم: شورای نگهبان چه نیازی به چنین ساختمانی دارد؟ فرمودند: ما پیگیری میکنیم.»
این جملات کافی بود تا در کمتر از چند ساعت، تیتر «ساخت هتل چندین طبقه برای شورای نگهبان» در فضای مجازی دستبهدست شود و رسانههای ضدانقلاب با ذوقزدگی خاصی روی آن موجسواری کنند. موضوعی که بار دیگر نشان داد در عصر رسانه، یک جمله بدون پشتوانه میتواند چگونه خوراک عملیات روانی بیرونی شود. بعدتر مجری برنامه «سمت خدا» اعلام کرد که سخنان کارشناس برنامه صحت نداشته و اطلاعات حجتالاسلام حسینیقمی دقیق نبوده است. این واکنش اما کافی نبود تا ماجرا فروکش کند. کمی بعد، عضو دفتر روابط عمومی شورای نگهبان، در صفحه شخصی خود در شبکه اجتماعی «ایکس» توضیحاتی ارائه داد و به صراحت گفت: «شورای نگهبان هیچگاه و در هیچ نقطهای از کشور هتل یا مجتمع تفریحی نداشته و ندارد. آنچه در مشهد ساخته شده، نه هتل بلکه یک مجتمع آموزشی-فرهنگی است که برای آموزش بیش از ۳۰۰ هزار ناظر مردمی انتخابات طراحی شده است. او همچنین تأکید کرد این ساختمان تنها پنج طبقه دارد و به دلیل مشکلات مالی هنوز نیمهکاره مانده است».
با وجود این تکذیبیهها، نمیتوان از اصل سخن حسینیقمی عبور کرد. تأکید او بر ضرورت شفافیت در بودجهریزی نهادها و دستگاهها سخنی درست و منطقی است؛ مطالبهای که هم مردم و هم نخبگان بارها بر آن تأکید کردهاند. اما اشکال اصلی آن جاست که طرح چنین موضوع مهمی با استناد به اطلاعات نادرست، نه تنها اصل بحث را تحتالشعاع قرار میدهد بلکه زمینه سوءاستفاده را هم برای جریانهای معاند فراهم میسازد.واقعیت این است که جامعه امروز ایران بیش از هر زمان نیازمند شفافیت مالی در دستگاههای مختلف است. شفافیت، بهویژه در نهادهای حاکمیتی، میتواند سرمایه اجتماعی را تقویت کند و اعتماد عمومی را افزایش دهد. اما شرط این مطالبه بهحق، آن است که منتقدان و کارشناسان مذهبی یا سیاسی، سخنان خود را با تکیه بر دادههای مستند و دقیق مطرح کنند. در غیر این صورت، حتی اگر اصل موضوع درست باشد، در هیاهوی تکذیبها و شایعات گم میشود.
******
طرف منافع ملی یا کارچاقکن ترامپ و نتانیاهو؟!
روزنامه کیهان در نقد مقاله روزنامه هم میهن نوشت:
این روزنامه به سرزنش دولت پرداخت که چرا نتوانسته با آمریکا و اروپا توافق کند؟! این روزنامه در سرمقاله خود با عنوان چند پرسش کلیدی از آقای پزشکیان نوشت: «یکی از وعدهها یا ادعاهای آقای پزشکیان کوشش و اقدام مؤثر برای حل مسئله تحریمها بود. اکنون بیش از یک سال است که از آمدن این دولت گذشته و نهتنها تحریمها حل نشده، بلکه اسنپبک هم اجرائی شد. پرسش اساسی این است که باید توضیح دهند چرا چنین شده است؟ پاسخها از چند حالت خارج نیست. آنچه که ما به عنوان ناظر بیرونی میدیدیم، این بود که هیچ ایده روشنی که طرف مقابل را در موضع دفاعی و توافقی قرار دهد وجود نداشت. اگر قرار بود که حرفهای دولت قبلی زده شود که آنان خودشان میتوانستند مسائل را حل کنند. ما حتی در ادبیات رسمی هم تغییری ندیدیم. در برخی از مقاطع، سخنان شما به جدی یا طنز، بهگونهای بود که گویی کارها فقط دست آقای عراقچی و بیرون از دولت است. حالا چهکار خواهید کرد؟ آیا باز هم منتظر باید نشست که دیگران تصمیم بگیرند که چه اقدامی در برابر ایران انجام دهند؟ اتفاق اخیر تغییر مهمی است چه تاثیری بر رویکردها و برنامههای دولت خواهد گذاشت؟ از حالا به بعد منتظر چه تحولاتی هستید؟ آیا مذاکره خواهید کرد؟ آیا منتظر جنگ هستید؟ اگر جنگ شود برنامه شما چیست؟ اگر نشود چهکار خواهید کرد؟»
در ادبیات روزنامه آقای کرباسچی دقت کنید؟ این شماتتها با وجود همه تلاشهای دولت در مذاکره چه معنایی میتواند داشته باشد، جز ضریب دادن به فشار طرف بیمنطق غربی؟ و این ادبیات چه تفاوتی با ادبیات رسانههای دشمن در جنگ روانی علیه ایران دارد؟ اینکه میز مذاکره وسط مذاکرات توسط آمریکا و اسرائیل بمباران شده، تقصیر پزشکیان و عراقچی است؟! اینکه سه ماه انعطاف طرف ایرانی دائما از سوی اروپا (و آمریکا) مورد کارشکنی قرار گرفته، مقصرش طرف ایرانی است؟ این واقعیت را که وعدههای غربگرایان (از جمله هممیهن و دیگران) مبنی بر تاجر بودن ترامپ و قریبالوقوع بودن توافق و شراکت چند هزار میلیاردی کاملا برعکس و صرفا عملیات فریب جنگی از آب درآمده، غربگرایان باید پاسخگو باشند یا دیگران؟! اینکه اسنپبک مورد انکار ظریف و روحانی واقعی از آب درآمده، تقصیرش با کیست؟ آیا هممیهن شریک این خیانت بزرگ نیست؟
دولت و وزارت خارجه، جز عقبنشینی چندباره در تعامل با آمریکا و اروپا و آژانس (که صددرصد اشتباه هم بود) چه کار دیگری باید میکردند و چه امتیاز افزونتری باید میدادند؟ در اینجا هممیهن، طرف منافع ملی است یا کارچاقکن ترامپ و نتانیاهو؟! نظام با وجود یقین به فزونطلبی و یاغیگری غرب، جز صدور مجوز قریب به یک سال مجوز مذاکره و خوندل خوردن و صبوری کردن، چه کار دیگری باید میکرد؟ توان نظامی را به حراج میگذاشت تا همان بلای برنامه هستهای را سر توان دفاعی بیاورند؟ آیا ناراحتی پایوران دونپایه ترامپ و نتانیاهو از این است که نظام دست بزن داشت و متجاوزان را ادب کرد و خواب دشمن برای فریب و خلع سلاح تعبیر نشد؟
در موضوع جنگ، مگر مذاکره در جریان نبود که جنگ شد؟
... نکته بعدی این است که بدیل بنبست مذاکراتی و خیانت غرب، التماس دوباره مذاکره نیست بلکه اهتمام به احیای ظرفیتهای داخلی و بینالمللی به موازات پاسخ متقابل به تهدیدات دشمن است.
******
غرب تا ایران را تجزیه نکند، دستبردار نیست
بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه گفت و گویی را با روزنامه اعتماد درباره شرایط کنونی ایران و اهداف غرب از فشارهای خود بر کشور انجام داده که بخشهایی از آن به شرح زیر است:
* هنوز كه هنوز است بخشی از نخبگان و مردم ایران تحت تاثیر فضاسازی خاص رسانههای غربی و برخی رسانههای ماهوارهای فارسی زبان قرار دارند. نخبگان و روشنفكران ناتویی ما و كنشگران سیاسی و اجتماعی متاثر از ایران اینترنشنال میگویند ایران باید ترك تخاصم كند! این افراد یك بار هم نگفتهاند این غرب است كه باید تغییر رویه بدهد.
* معتقدم ما ایرانیها به عنوان یك واحد سیاسی در این جریان مظلومیم. توجه داشته باشید كه میگویم در این جریان خاص مظلومیم نه در همه شؤونات و پروندهها! معتقد نیستم نظام حكمرانی ایران اشتباهی نداشته اما امروز ایران میگوید آقا من حاضرم بیایم و در قالب نظام بینالملل و محتوای NPT و... مذاكره كنم. اما امریكا نمیپذیرد. امریكا و غرب در برابر ایران دو گزینه قرار داده است. یا جنگ یا تسلیم مطلق. هر دوی این مسیرها برای ایران هزینههای خاص خود را دارد. اما تسلیم مطلق ایران را به دوران پیشااستعمار و استعمار بازمیگرداند كه ایران بخشی از مستعمره غرب بود. البته غرب به همین هم قانع نخواهد شد. اینها تا ایران را تكه تكه نكنند، ول كن نیستند. هر كنشكر سیاسی و اجتماعی و هر روشنفكری كه در جهت تشدید تعارض دولت - ملت در ایران حركت كند، یك امر غیراخلاقی مرتكب شده و به كشور و ملت ایران خیانت كرده است.
* به نظرم شرایط تاریخی خوبی است برای اینكه یك رنسانس فرهنگی از منظر امر اجتماعی در ایران رخ بدهد. از این طریق میتوان انسجام ملی را بالا برد. آنچه طی 12 روز جنگ اخیر شكل گرفت، یك صیانت نفس غریضی بین مردم بود. این موضوع با خودآگاهی ملی فاصله زیادی دارد. این خودآگاهی ملی را باید ایجاد كرد و قوام بخشید. این وظیفه حاكمیت است كه نشانههای مناسب را به مردم ارسال كند. وضعیت اقتصادی مردم در این شرایط سرنوشتساز است. این اقتصاد یله و رها، باعث فاصله گرفتن مردم از گفتمان مقاومت میشود. حاكمیت سریعتر باید كاری بكند. حاكمیت ایران از فقدان تئوری در حوزه فلسفه اقتصاد سیاسی رنج میبرد. به همین دلیل حاكمیت در مواجهه با مسائل اقتصادی و مشكلات معیشتی مردم گیج و گنگ است.
* همواره به این نكته تاكید كردهام كه حاكمیت باید مطالبات مردم را مدنظر قرار بدهد. ایجاد دو قطبیهای مبتذل و سطحی و عدم توجه به مطالبات، خواستهها و سبك زندگی مردم باعث میشود تا مرجعیت فكری و رسانهای و ذهنی مردم به دست بیگانگان بیفتد. همچنین نهادهایی مانند صدا و سیما و سایر ظرفیتهای رسانهای باید تلاش كنند امر ملی را ترویج كنند. مساله مهم بعدی توجه به اقتصاد و معیشت مردم است. مردم باید احساس كنند در داشتههای كشور مطابق تلاش خود سهیم هستند و ایران مال آنهاست.
******
غرب را نمی شناسند
روزنامه جوان نوشت:
فعالسازی مکانیزم ماشه و بازگشت تحریمها از سوی ایالات متحده و همپیمانان غربی، بار دیگر نشان داد که غرب در ذات خویش نه به عهد وفادار است، نه به اخلاق پایبند و نه به آنچه سالهاست با زبان فریب و تبلیغ، «نظم بینالمللی مبتنی بر قواعد» میخواند. این رخداد، تنها یک حادثه سیاسی مقطعی نیست، بلکه پردهای دیگر از تاریخ مطول پیمانشکنیها، سلطهطلبیها و بیاخلاقیها و توحش تمدن غربی است. هر آن کس که با اندیشه، فلسفه و اصول تمدن غرب آشنایی مختصری داشته باشد، بهخوبی میداند که انتظار پایبندی به عهد و پیمان از این فرهنگ، سادهاندیشی و خامخیالی است.
حقیقت آن است که از چنین فرهنگی جز این انتظاری نمیرود. آن کس که با تاریخ مدرن غرب آشناست و مبانی فلسفی انسان غربی را بشناسد، شگفتزده نمیشود اگر ببیند قراردادها و میثاقها جز ابزاری در دست قدرتهای غربی برای پیشبرد منافع مقطعی و سلطهجوییشان نیست. مارتین هایدگر، فیلسوف بزرگ آلمانی، دههها پیش هشدار داده بود که در بطن تمدن مدرن غرب، انسان و جهان به «ذخیرهای برای مصرف» تقلیل یافتهاند؛ ارزشها و اخلاق در چنین وضعی جایگاهی جز ابزاری موقتی ندارند.
از اینرو، کسانی که دلخوش بودند شاید غرب در برجام یا در هر معاهده دیگری با ما به انصاف و وفاداری رفتار کند و امضای فلانی و لبخند بهمانی تضمین قراردادشان خواهد بود، اساساً با فرهنگ غربی بیگانهاند. ادوارد سعید در اثر سترگ خود شرقشناسی نشان داد که نگاه غرب به دیگران، حتی در عرصه علم و معرفت، همواره آغشته به سلطهجویی بودهاست؛ انسان شرقی را نه بهعنوان «انسان برابر» که به مثابه موضوعی برای تسلط و بهرهبرداری و بهرهکشی میبیند. چگونه میتوان انتظار داشت چنین فرهنگی، در سیاست امروز دست از سلطه بشوید و عهدشکن نباشد؟
تمدن غرب، در تمام دوره مدرن، بر مدار عقلانیت ابزاری میچرخد. در این منطق، قرارداد صرفاً کاغذی است که تا وقتی سود دارد محترم است و به محض تغییر شرایط، با بیپروایی نقض میشود. چنین است که اخلاق و تعهد، در عمل جایی در مناسبات غربی ندارد.
تعجب نه از غرب، که از برخی آقایان داخلی است؛ آنان که هنوز خیال میکنند غرب اهل منطق و اخلاق است و اگر به اندازه کافی امتیاز دهیم، به عهد خود وفا خواهد کرد. اینان یا غرب را نمیشناسند یا چشم بر واقعیت بستهاند. هر کس با تاریخ استعمار، با فلسفه مدرن و با جامعه سرمایهداری غرب آشنا باشد، میداند که انتظار وفاداری از غرب همانقدر بیثمر است که امید بستن به بوتهای کاکتوس برای رویش موز!
******
به هیولای اسنب بک امتیاز نمی دهیم
سید عباس عراقچی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران درباره جمع بندی سفر خود به نیویورک و رایزنیهای انجامشده اظهاراتی را مطرح کرد که بخشهایی از آن به شرح زیر است:
* هفته کاملا فشردهای در نیویورک داشتیم و فعالیتهای مختلفی صورت گرفت. قسمتی از آن مربوط به بحث اسنپ بک میشود ولی ما در عین حال از فرصت حضور در مجمع عمومی همیشه برای پیشبرد روابط دو جانبه با کشورهای دیگر، حضور در مجامع بین المللی، جلسات مختلف در سازمان ملل و غیر سازمان ملل استفاده کردهایم. امسال هم خیلی در این جهت، فعالیتهای گستردهای صورت گرفت.
* در بحث اسنپ بک آنچه اتفاق افتاد، ما با یک تلاش برای امتیازگیری از جمهوری اسلامی ایران مواجه شدیم؛ امتیازات کاملا غیرمعقول و ناشدنی. در مقابل، ما هم پیشنهادات کاملا معقول خود را که به اعتراف اروپاییها هم کاملا معقول بود، ارائه کردیم.
* در طول یک هفته، ملاقاتهای متعددی بین ما و سه کشور اروپایی، دبیرکل سازمان ملل و مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی انجام شد. تلاش بر این شد یک مصالحهای بین پیشنهادات دو طرف انجام شود که با زیاده خواهی مفرطی که آمریکاییها داشتند و همراهی که کشورهای اروپایی انجام دادند، نتوانستیم به یک مصالحه برسیم. چرا؟ چون ما اینجا هستیم که از حقوق و منافع مردم ایران دفاع کنیم و قطعا هیچ توافقی که متضمن منافع ایران نباشد از طرف ما، قابل پذیرش نیست.
* با آمریکاییها هم با واسطه هم بی واسطه، پیامهایی رد و بدل شد. در نهایت ما از این جهت آسوده خاطر هستیم که آنچه که لازم بود انجام دهیم، انجام دادیم و مسلم و مسجل شد، تعبیری که رهبر معظم انقلاب فرمودند، یک بار دیگر که مذاکره با آمریکاییها یک بن بست محض است واقعا در این حرکت هم نشان داده شد.
* خیال میکردند هیولایی که از اسنپ بک ساختهاند، آنقدر ما را میترساند که حاضر هستیم هر امتیازی را بدهیم. قطعا اینطور نیست. ما با قطعنامههایی که الان تلاش در احیای آنها دارند، قبلا هم زندگی کردهایم. نمیگویم چیز خوبی است و بارها این را گفتهام اصلا خوب نیست ولی هیولایی که از آن تصویر کردند، که ما را وادار به امتیاز دادن بکنند، نیست.
* ما با شرایط جدیدی هم در شورای امنیت، هم سازمان ملل و هم آژانس بین المللی انرژی اتمی مواجه هستیم. از نظر ما در شورای امنیت (سازمان ملل) اجماع لازم برای اینکه تصمیم اسنپ بک گرفته شود، وجود نداشت. روسیه و چین هم معتقدند وجود نداشت. حالا در خصوص توافق قاهره و دیگر مسائل باید در شورای عالی امنیت ملی و کمیته هستهای این شورا بحث و بررسی شود و ما با توجه به مجموعه شرایط، آنچه که منفعت کشور اقتضا کند، اجرا خواهیم کرد و مطمئن هستم تصمیمات درست و حساب شدهای در شعام گرفته خواهد شد.
******
ماموریت واقعی ویتکاف
روزنامه صبحنو نوشت:
مکس بلومنتال خبرنگار مشهور آمریکایی که در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد حضور فعال و پررنگی ( به لحاظ رسانهای ) ایفا نموده است، جمله ای را به نقل از رئیس جمهور کشورمان مطرح نموده که در نوع خود قابل تامل است. بر اساس ادعای بلومنتال، آقای پزشکیان در خصوص شخصیت ویتکاف و رویکرد وی در مذاکرات هسته ای با ایران گفته است: «ویتکاف یک شیاد است؛ کاش جلسات با او را ضبط می کردیم. در جلسه با ما یک حرف مثبت می زد و بعد که به واشنگتن برمیگشت چیز دیگری می گفت.» این جملات، می تواند در بطن پرسش و سوالی به مراتب مهم تر مورد توجه و تحلیل مخاطبان قرار گیرد: اینکه واقعا کارکرد و کارویژه ویتکاف در مذاکرات هسته ای با ایران چیست؟ به عبارت بهتر، مذاکره کننده ارشد آمریکایی در ماورای مواضع بعضا ایجابی خود در قبال متن و فرامتن مذاکرات صورت گرفته با تهران درصدد تحقق چه هدف کلانی است؟
در این خصوص دو نکته اساسی وجود دارد: نخست اینکه ویتکاف ترجمان و مصداقی از یک دیپلمات نیست! وظیفه و مسئولیت اصلی ویتکاف تنظیم فرامتن مذاکرات مستقیم یا غیرمستقیم با جمهوری اسلامی ایران و روایتگری از این تصویر خودساخته در راستای منافع ملی آمریکاست. همگان به یاد دارند که پس از برگزاری دور نخست مذاکرات هسته ای ایران و آمریکا در مسقط ، نماینده ویژه ایالات متحده از پیشرفت خاص در مذاکرات سخن گفت. متعاقبا اکثریت قریب به اتفاق منافع خبری تاکید کردند که اساسا در آن مذاکرات بحثی از غنی سازی صفر درصدی به میان نیامده و صرفا مسئله ارائه تضمینهای لازم در خصوص عدم حرکت به سوی ساخت سلاح هسته ای موضوعیت و اصالت داشته است. با این حال با گذشت سه دور از مذاکرات مسقط، ویتکاف عامدانه مواضع خود را تغییر داد. او حق ذاتی غنی سازی اورانیوم از سوی ایران و دیگر اعضای ان پی تی را انکار نموده و تاکید کرد “غنی سازی صفر درصدی” تنها کلید راه حل پرونده هسته ای کشورمان محسوب می شود. پس از تجاوز 12 روزه رژیم صهیونیستی به ایران و بمباران سایتهای نطنز و فردو توسط آمریکا ، نماینده ویژه این کشور بار دیگر در کسوت یک دیپلمات دروغین ایفای نقش نموده و پیامهایی را در خصوص از سرگیری مذاکرات و لزوم رسیدن به یک “مبنای مشترک” به تهران مخابره کرد.
نکته دوم اینکه ویتکاف مسئولیت غیراعلامی سختی از سوی ترامپ بر عهده گرفته و آن عملیاتی سازی استراتژی مهار حداکثری ایران قدرتمند توسط آمریکاست. در این خصوص متن مذاکرات و توافقاتی که در جریان آن ( ولو به صورت ضمنی و غیرمستقیم ) حاصل می شود اعتباری برای خود نماینده ویژه آمریکا نیز ندارد! ویتکاف مسئولیت دستکاری در فرامتن مذاکرات و تنظیم آنها به سود استراتژی مهار حداکثری را عهده دار است و همچنان بر روی همین رویکرد اصرار دارد. در چنین شرایطی شنیدن نام ویتکاف نباید مولد گمانه زنی ها در خصوص مذاکره واقعی و فراتر از آن، توافق نهایی با ایران باشد.تجاوز رژیم صهیونیستی به خاک مقدس کشورمان معلول ریل گذاری ویتکاف و ترامپ در مذاکراتی بوده که هدفی جز انحراف ایران نسبت به هدف پشت پرده مشترک واشنگتن -تل آویو نداشت.بدون شک در چنین شرایطی باید نسبت به هر پیام، گزاره،القاگری و روایتگری ویتکاف از صحنه مذاکرات گذشته و آتی به دیده تردید مطلق نگریست. این اقتضای عقلانیت در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان است.
******
روایت نبویان از برجام
محمود نبویان، عضو کمیسیون امنیتملی و سیاستخارجی مجلس گفت و گویی را با خبرگزاری دانشجو درباره محتوای برجام و تعهدات عجیبی که ایران به طرفهای غربی داد، انجام داده که بخشهایی از آن به شرح زیر است:
* ما نیروگاه هزار مگاواتی بوشهر را داریم که نیاز به ۳۰ تن سوخت داریم و به دلیل آنکه نمیتوانیم این میزان را تولید کنیم، سوخت را به قیمت ۶۰ میلیون دلار از روسیه میخریم. این میزان سوخت برای هزار مگاوات است و اگر بخواهیم ۲۰ هزار مگاوات برق تولید کنیم، به چه شکلی باید آن را تامین کنیم؟ به دلیل این نیاز، قبل از برجام قرار بود ۱۰ مرکز هستهای دیگر ساخته شود و جانمایی آن هم انجام شد و به آژانس گزارش دادیم.
* اما در برجام هر چه که غربیها گفتند ما انجام دادیم. گفتند هیچ کدام از آن ۱۰ مرکز نباید ساخته شود گفتیم چشم. حتی غنیسازی در فردو را هم ممنوع کردند و گفتیم چشم. نکته مهم اینکه چون حمله به فردو سختتر بود و به مدت ۱۵ سال غنیسازی در آنجا ممنوع شد و قرار شد در سایتهای دیگر غنیسازی محدود را انجام دهیم.
* غنیسازی ۳/۵ تا ۵ درصد ما برای تامین سوخت نیروگاه برق هستهای بوشهر بود و غنیسازی ۲۰ درصد ما برای راکتور تحقیقاتی تهران و تامین نیاز داروی بیماران سرطانی بود. ما قبل از برجام حدود ۱۱ تن اورانیوم غنیشده ۳/۵ تا ۵ درصد داشتیم و ۴۴۸ کیلوگرم اورانیوم ۲۰ درصد در اختیار داشتیم. در برجام پذیرفتیم که تمامی میزان اورانیوم غنیشده ۲۰ درصد را نابود کنیم و یا به خارج کشور بفرستیم. درباره آن ۱۱ تن اورانیوم ۳/۵ تا ۵ درصد هم گفتند که فقط ۳۰۰ کیلو را در اختیار داشته باشید و باز هم گفتیم چشم، هر چه که شما میفرمایید!