سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - نیلوفر شهسواریان: نامش بهتازگی در فهرست نهایی نامزدهای پنجاهوسومین دوره دوسالانه تصویرگری قلم طلایی بلگراد ۲۰۲۵ قرار گرفته و همینطور برندهی مدال برنز مسابقه ی پاندای طلایی شده است. سلیمه باباخان میگوید هر کتابی را که به او پیشنهاد میشود نمیپذیرد، بلکه داستان برای او اهمیت دارد. با این تصویرگر گزیدهکار و طراح کتاب و اسباببازی در مورد کتابهایی که تصویرگری کرده مانند «والک و رویای سفر» و «رنگ رویای کلاغ» و دنیای هنرمندانهاش که پر از خیال و به دنیای کودکان نزدیک است، به گفتوگو نشستیم.
برای تصویرگری یک کتاب کودک، چطور کار را شروع می کنید؟ مراحل کار چگونه است و به چه صورتی با نویسنده تعامل می کنید؟
روند کار اینگونه است که متن از سوی ناشر به تصویرگر پیشنهاد داده میشود. اگر تصویرگر متن را با نوع نگاه و شیوه کاری خود متناسب بداند آن را میپذیرد. توافق بر مفاد قرارداد نیز در این مرحله انجام میشود.
برای من متن همیشه بسیار اهمیت دارد. بارها پیش آمده متنهایی را که برای تصویرگری پیشنهاد شده نپذیرفتهام. باید جهان فانتزی متن برایم قابل تصور و باورپذیر باشد و مهمتر اینکه متن مرا ترغیب کند تا آن شخصیتها، مکانها و روایت را به تصویر بکشم. پس از گذشت از این مرحلهی مهم، چندین بار متن را میخوانم و بر اساس رویدادها و کنشها، آن را به تعداد مشخصی فریم (بر اساس تعداد صفحات کتاب) تقسیم میکنم. هر فریم معمولاً باید بخشی از کل روایت را پوشش دهد. سپس برای تکتک شخصیتهای داستان بارها و بارها اتود میزنم تا به یک فرم قابل قبول برای خودم برسم. پس از آن نوبت طراحی کنشهاست. سپس فضایی که داستان در آنجا اتفاق میافتد. این مسیر در نهایت به طراحی استوریبرد میانجامد. متناسب با داستان و گروه سنی تست تکنیک انجام میدهم. پالت رنگی را انتخاب و یکی دو فریم را اجرای رنگی میکنم. البته در همهی این مراحل نظرات مدیر هنری و نویسندهی پروژه به کارم اضافه میشود. خالق اول کتاب، نویسنده است و برایم نظرات او بسیار مهم است. سعی میکنم در هر مرحله از نظرات و پیشنهادات او بهره ببرم. همیشه دوست دارم کارم را با الهام از جهان کودکان پیش ببرم و درهمتنیدگی متن و تصویر تا جایی باشد که مخاطب نتواند این متن و تصاویر را جدا از هم ببیند.
فکر میکنید تصویرگران ایرانی برای کتابهای کودک فارسی باید چطور به روحیات و دنیای مخاطب کودک نزدیک شوند؟ شما برای این کار چه میکنید؟
زبان تصویر یک زبان جهانی است. با این پرسش به یاد روایت نزاع آن ۴ نفر بر سر انگور از کتاب مثنوی مولوی میافتم. اگر آنها تصویری از انگور داشتند میفهمیدند که هر ۴ نفر یک چیز میخواهند. تصویر زبان مخصوص خود را برای درک و تحلیل دارد اما شبیه زبان نیست و برای همه افراد قابل فهم است. بسیاری از موضوعات چالشهای جهانی هستند و مخصوص کودک ایرانی یا غیر ایرانی نیستند. موضوعاتی مثل پذیرش خود، اعتماد به نفس، یا صلح. اما اینکه هر تصویرگر در کار خود به پیشینهی فرهنگی و تصویری زادگاه و زیستگاه خود توجه داشته باشد، اغلب ناخودآگاه صورت میگیرد چرا که ما در حافظهی تصویریمان آن چیزهایی را که از کودکی دیدهایم جمعآوری کردهایم. وقتی با مراجعه به گنجینه درونی خودمان کار میکنیم، تصاویر رنگ و بوی فرهنگی خودمان و کودک ایرانی را خواهد داشت.
کتاب «والک و رویای سفر» را چطور خلق کردید؟ اول تصویرگری کردید یا اول داستان را نوشتید؟
والک نهنگ کوچکی است که سالها پیشتر از آنکه بنویسم و ترسیماش کنم در ذهن و قلبم زندگی میکرد. بچهنهنگی که دوست دارد رویاهایش را دنبال کند هر چند محال به نظر برسند. پس از تولد پسرم این بچهنهنگ خودش را به لایههای بالاتر ذهن من رساند و اصرار میکرد که من را بکش و بنویس! از او کلیت روایی در ذهن داشتم اما شروع کارم با تصویر بود و بعد متن را نوشتم. البته بارها و بارها ویرایش کردم و تغییراتی در متن و تصاویر به وجود آوردم. دو سال بعد از انتشار والک یک نقاشی کوچک از دورهی ابتدایی خودم در انباری پیدا کردم و بسیار برایم جالب بود. آن زمان تصوری از اینکه میتوانم تصویرگر باشم نداشتم و فقط نویسنده را خالق کتاب میدانستم و روی این تصویر نوشتهام: نوشته سلیمه باباخان!
کتابهایی مانند «والک و رویای سفر» چه تفاوتی با کتابهایی که تصویرگر و نویسندهی آنها متفاوت است، دارد؟
اکنون که تجربه هر دو نوع کار را دارم یعنی نویسنده و تصویرگر یک نفر باشد یا دو نفر باشند، میگویم داستان مهم است؛ مهمتر از اینکه چه کسی نوشته است. داستان به تصویرگر مجال گسترش و بسط ذهنی میدهد. کد میدهد و شما در کنار روایت تصویری متن، میتوانید روایت خودتان را نیز داشته باشید. ساخت شخصیت و لوکیشن داستان به تصویرگر بستگی دارد اما بر اساس آنچه که نویسنده گفته است. هر دو نوع کار را دوست دارم و البته بر این باور هستم که تصویرگر وقتی خودش داستان مینویسد حتماً باید حرف مهمی برای گفتن داشته باشد.
معمولاً نظر مخاطبان در مورد تصویرگریهایتان چیست و چه حسی از آن میگیرند؟ آیا به بازخورد مخاطبان توجه میکنید؟
مخاطب اصلی ما کودکان هستند و خوشبختانه در بسیاری موارد مربیان و معلمان که با کودکان کار میکنند (بیشتر در قالب برنامه «با من بخوان» و ترویجگران مستقل) گاهی این نظرات را به من میرسانند و میدانند که چقدر از این موضوع خوشحال میشوم و استقبال میکنم. معمولاً از جهان رنگی و فانتزیهای کارم تعریف میکنند. خودم هم معلم هنرستان هستم. نظرات هنرجویانم را میپرسم. گاهی بدون اینکه متن را در اختیارشان بگذارم فقط تصاویر را نشان میدهم و از آنها میخواهم خودشان بگویند چه اتفاقی در تصاویر در جریان است و اینگونه وقتی درست متوجه میشوند میفهمم که کارم به نتیجه رسیده است.
شما کتابهای گوناگونی را تصویرگری کردهاید، مثل کتاب «پروین دولتآبادی» و آثاری از آقای محمدهادی محمدی. بین این آثار برای شما کدام از همه پر چالشتر بوده؟
هر کاری را که تمام میکنم با خودم میگویم که این یکی دیگر پر چالشترین کارم بود اما وقتی کتاب جدیدی آغاز میکنم نظرم عوض میشود که حالا متن جدید با چالشهای فراوان از راه رسیده است!
هر متنی چالشهای خودش را دارد. اگر از من بپرسید چرا در میان رشتههای مختلف هنرهای تجسمی مثل عکاسی، گرافیک یا نقاشی دست آخر به سراغ تصویرگری رفتهام پاسخم همین است. تصویرگری هر کتاب برایم غرقشدن در یک جهان پر از چالش است. از چالش جدید لذت میبرم. برای هر متن جدید باید از صفر شروع کنم. هیچ نمیدانم و باید طراحی کنم، تجربه و آزمون و خطا کنم تا به نقطهای برسم که برای اثر مناسب است. متنهای آقای هادی محمدی غالباً نیاز به کار زیاد دارند چرا که عمیق و پرمعنا هستند و شانس همکاری با او را داشتهام. مثلاً در کتاب «۱۸+۲ دارکوب» کشیدن ۲۰ دارکوب و ۲۰ کودک برایم چالشبرانگیز بود، آن هم در چندین فریم از داستان که همهی ۲۰ دارکوب و ۲۰ کودک باید حضور میداشتند. داستان در دهکدهای ساحلی اتفاق میافتاد و نشان دادن گوشه و کنار دهکده و این همه شخصیت کار سادهای نبود. در کتاب «رنگ رویای کلاغ» نمایش احساساتی چون طرد شدن، تنهایی و ترسیدن، غم و شادی و جستوجوگری در یک کلاغ باز هم آسان نبود. یا در داستان «آرزوها چه دور چه نزدیک» که بیش از سه سال طول کشید داستان فقط یک شخصیت اصلی داشت؛ یک انسان با امکان تبدیل شدن متعدد به چیزهایی مثل خورشید و ابر و باد. یا داستان «نارنج یلدا» که به تازگی تمام شده و منتظر انتشارش هستم، داستانی است درباره نبرد اهریمن و اهورا. داستان به یک دنیای اساطیری و در عین حال کودکانه و فانتزی نیاز داشت و کشیدن اهریمن و سایر دیوان زایش دوبارهی خورشید و دختری به نام خورشید راحت نبود.
بهتازگی برندهی مدال برنز مسابقهی پاندای طلایی برای تصویرگری کتاب «نارنج یلدا» نوشته محمدهادی محمدی شدهاید. وقتی برنده شدید چه حسی داشتید و این جایزه چه جایگاهی در کارنامه شما دارد؟
دوست عزیزم میترا عبدالهی چند پیام گذاشته بود و گفته بود کجا هستی خبر مهمی دارم! او این خبر را به من داد. خیلی خوشحال شدم و لبخند رضایتی به پهنای صورت بر لب داشتم! خوشحالیام زمانی که فهمیدم تعداد آثار شرکتکننده در مجموع، ۲۸۶۵ اثر از ۲۸۰ هنرمند از بیش از ۵۸ کشور و منطقه بوده است، دو چندان شد. به هر حال مسابقات نقطه عطفی برای توجه و دیده شدن آثار افراد منتخب از سوی منتقدان و نهادهای کتاب کودک است و اتفاق مثبتیست.
نام شما در میان نامزدهای پنجاهوسومین دوره دوسالانه تصویرگری قلم بلگراد ۲۰۲۵ که به تازگی اعلام شده، دیده میشود. برای تصویرگری کدام کتاب انتخاب شدهاید؟
«قلم طلایی بلگراد» یک رویداد معتبر بینالمللی تصویرگری است که در قالب دوسالانه در بلگراد، صربستان، برگزار میشود و به عنوان یکی از قدیمیترین و شناختهشدهترین جشنوارههای تصویرگری در اروپا شناخته میشود. این دوسالانه به آثار تصویرگران سراسر جهان میپردازد و جوایز معتبری را در زمینه تصویرسازی کتاب اهدا میکند. من با تصاویر دو کتاب اخیرم «آرزوها چه دور چه نزدیک» و «نارنج یلدا» که با کمال افتخار نوشته محمدهادی محمدی، نویسنده و پژوهشگر سرشناس ایرانی هستند، در نمایشگاه و کاتالوگ این مسابقه حضور خواهم داشت. در حال حاضر اسامی هنرمندان منتخب اعلام شده و نمایشگاه اوایل نوامبر یعنی حدود یک ماه دیگر در صربستان برگزار خواهد شد. همه افراد منتخب شانس برنده شدن جایزه قلم طلایی این مسابقه را دارند.
بین تصویرگران ایرانی و خارجی، آثار کدام تصویرگر را بیشتر دنبال میکنید؟
در میان تصویرگران ایرانی آثار زندهیاد و زندهنام پرویز کلانتری را بسیار دوست دارم همچنین آثار بهرام خائف را. در میان تصویرگران جوانتر آثار افراد زیادی را دوست دارم که شاید نتوانم از همه نام ببرم. اما آثار علیرضا گلدوزیان، راشین خیریه و نوشین صفاخو همیشه برایم جالب هستند. در بین تصویرگران غیر ایرانی هم آثار خاویر زابالا، آلبرتین، یوتا باوئر برایم بسیار دلنشین و الهامبخش هستند.
∎