شناسهٔ خبر: 75077160 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: الف | لینک خبر

افول قشر خاکستری و تنش عقلانیت و عاطفه در جامعه ایران

صاحب‌خبر -

تحولات اجتماعی ایران در دهه‌های اخیر نشان می‌دهد که قشر خاکستری، به معنای لایه‌ای وسیع از مردم که فاقد مواضع واضح سیاسی‌اجتماعی بوده و قابلیت تغییر جهت سریع داشته باشند، در حال افول است. تجربه‌های پی‌درپی سیاسی، فشارهای اقتصادی و مواجهه مستمر با بحران‌های بین‌المللی، جامعه را به سوی مواضعی صریح‌تر و تحلیلی‌تر سوق داده است. به بیان دیگر، گرایش به عقلانیت و تحلیل مبتنی بر استدلال در میان مردم افزایش یافته و از گستره ناعقلانیت کاسته شده است.

اما همزمان با این همگرایی شناختی، شاهد واگرایی عاطفی هستیم. کاهش همدلی میان افراد، نه فقط بین نسل‌ها، بلکه درون نسل‌ها و حتی در روابط خانوادگی و زناشویی، آشکارا محسوس است. در بسیاری موارد، اهداف مشترک (مانند اولویت‌یافتن پول یا رفاه) به‌جای ایجاد همبستگی، موجب رقابت و فرسایش روابط می‌شود. این وضعیت، یادآور تحلیل‌های دورکیم در باب «آنومی» و همچنین برداشت‌های هانا آرنت از جامعه توده‌ای است؛ وقتی افراد، هرچند به لحاظ تحلیلی همسو می‌شوند، اما در سطح عاطفی و وجودی، تنهاتر و گسسته‌تر می‌گردند.

از منظر اقتصادی‌اجتماعی، فقر نسبی بیش از فقر مطلق مستعد ایجاد اعتراض و شورش است. همان‌گونه که شورش نان ۱۸۲۴ میلادی در دوره قاجار و اعتراضات بنزین سال‌های اخیر نشان داد  در شرایطی که مردم هنوز حداقلی از امکان زندگی دارند، میل به اعتراض فعال‌تر است. اما در وضعیت فقر مطلق، انرژی اجتماعی به جای براندازی ساختاری، به سمت درگیری‌های درونی و خشونت پراکنده سوق پیدا می‌کند. این الگو را می‌توان به مثابه «منطق بقا» درک کرد؛ جامعه به‌ جای تلاش برای تغییر بنیادین، به مدیریت فردی برای زنده‌ماندن فروکاسته می‌شود.

از منظر تاریخی، مردم ایران در هنگام تهاجم خارجی کمتر به شورش علیه حکومت پرداخته‌اند؛ زیرا منشأ بحران را بیرونی دانسته‌اند. این امر را می‌توان نوعی «شعور تاریخی» دانست که به جامعه امکان می‌دهد بین فشارهای درونی و بیرونی تمایز قائل شود و واکنش‌های متفاوتی نشان دهد.

استعاره‌ جامعه ایران؛ آینه‌های چندلایه

این جامعه،  به تعبیر من، "جامعه آینه‌های چندلایه" شده است.  آینه‌ ها یک تصویر مشترک را منعکس می‌ کنند (نزدیکی شناختی)، اما هرکدام زاویه و شکستگی خاص خود را دارند که سبب می‌شود نور بازتاب‌ شده، پراکنده و ناهمدلانه به اطراف پخش شود (دوری عاطفی). در نتیجه، جامعه همزمان واجد شفافیت تحلیلی و گسست روانی است. این استعاره را به آن منظور به کار می برم که بگویم  مردم ایران، برخلاف برخی جوامع که به صورت خطی و یکپارچه واکنش نشان میدهند، در لحظه‌ های تاریخی می‌ توانند همگرایی عقلانی و واگرایی عاطفی را به طور همزمان تجربه کنند.

در بسیاری موارد، ممکن است یک شهروند معترض منتظر حمله آمریکا و اسرائیل هم باشد، اما وقتی حمله صورت می گیرد، همین شهروندِ مخالف جمهوری اسلامی، طرفدار آن می شود یا دست‌کم، مخالف مهاجمان. 

نکته دیگر، ایرانیان در فقر نسبی، بیشتر مستعد اعتراضات وسیع هستند و نیز در فقر نسبیِ نزدیک به فقر مطلق، اما در فقر مطلق، معمولا کارایی انتقادی شان از دست می رود.