مرحلهای که از نظر آمریکا و اروپا به معنای بازگشت خودکار تحریمهاست، ولی گویا در سوی دیگر جهان قرار نیست جدی گرفته شود.
حجم عهدشکنیهای طرف غربی آنچنان بوده که اعتباری برای برجام باقی نگذاشته تا برای بازگشت تحریمها به آن استناد شود. بنابراین چنین فرایند یکطرفهای در جهان چندقطبی امروز پذیرفته نیست و چنین تحریمهایی نیز بدون اجماع جهانی عملیاتی نخواهند شد.
این ادعا البته همراهی قدرتهایی مثل روسیه و چین را هم با خود دارد که میتواند مکانیسم اجرایی تحریمها را از همین حالا به شکست بکشاند. تا جایی که نماینده روسیه در جلسه شورای امنیت پایان برجام را به منزله پایان عملی تحریمها تلقی و فعال شدن اسنپبک و بازگشت تحریمها را انکار کرد: «اسنپبک فعال نشد و هیچ گاه هم فعال نخواهد شد و همه قطعنامههای قبلی علیه ایران در ماه اکتبر پایان خواهد یافت». اما در عرصه داخلی فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای شورای امنیت قطعاً بیتأثیر نیست. در اقتصاد شرطی شدهای که دهههاست چشم به میز مذاکرات دارد طبیعی است که تأثیراتی داشته باشد.
ولی حالا که تحریمهایی به مراتب شدیدتر اعمال شده و به اشباع رسیده و کشور نه سایه جنگ، که خود جنگ را لمس کرده و در برابرش ایستاده، دیگر واقعیتی پشت این تهدید وجود ندارد و صرفاً با آثار روانی آن مواجه خواهیم بود. آثاری که میتوان امیدوار بود با عینیت یافتنش رنگ ببازد و با پایان بلاتکلیفی و شرطیسازی، فروکش کند.
این امیدواری البته مشروط بر آن است که ارادهای برای مهار چنین آثار روانی وجود داشته باشد و کارگزاران کشور و رسانههای داخلی بهجای آب ریختن بر این آتش، بر آن ندمند و ماشههایی از داخل بر اعتماد و اقتصاد چکانده نشود.
نخستین نشانههای این امیدواری در دو روز گذشته در بازار ارز و سرمایه قابل مشاهده بود. گرچه بازار ارز با وجود پمپاژ اخبار هیجانی از انفجار نرخ ارز با پیشزمینه جهش در بازار تتر، واکنش کمرمقی به این خبر داشت، اما بازار سرمایه به عنوان دماسنج اقتصاد کشور واکنش متفاوتی از خود نشان داد .این خروج از بلاتکلیفی را میتوان به عنوان فرصتی در دل تهدید تلقی کرد. برزخ به پایان رسیده و جامعه و اقتصاد، تکلیفش را با ضعفها و قوتهای خودش روشنتر میبیند و کمتر به انتظار متغیرهای بیرونی مینشیند. البته اگر نقطه پایانی بر این وضعیت کجدار و مریز «نه جنگ، نه صلح» در عرصه دیپلماسی گذاشته و چنین مذاکراتی از دستور خارج شود.
این تجربه سنگین و گرانقدر نشان داد دعوا دیگر بر سر میزان و درصد غنیسازی نیست و توقعات غرب، اصل توان هستهای و دفاعی و امنیتی ما را نشانه گرفته است. با این توصیف، هدف آنها از مذاکره، معامله بر سر حقوق ملی و موجودیت و تمامیت ارضی کشورمان است که چنین مذاکرهای در دکترین سیاست خارجی ما جایی ندارد.
حضور در ان.پی.تی هم با وجود انجام همه تعهدات و وظایف و پذیرش شدیدترین نظارتها، نهتنها منافعی برای کشورمان نداشته، بلکه بستر جاسوسی و بمباران را فراهم کرده است و به نظر میرسد تداوم این حضور دیگر توجیهی ندارد و تنها حاصلش ادامه فشارهای بینالمللی خواهد بود.
حالا دستگاه سیاست خارجی و امنیتی که دو دهه معطل این گره کور شده بود، باید کشور را از این بنبست غربی خارج کند و بزرگراههای ارتباطی جهان را بیابد؛ که ارض الله الواسعة.
شاید بتوان گفت یکی از تبعات برجام هم همین معطلی و بلاتکلیفی بود که جامعه را با متغیرهای خارجی شرطی کرد و چشمها را به خارج از مرزها دوخت. اینها بود که دهه ۹۰ را به دهه رکود و کمکاری تبدیل کرد. ۲۰ روز پیش رهبر معظم انقلاب در دیدار هیئت دولت خطرات همین بلاتکلیفی را گوشزد کردند: «در حل مشکلات نباید منتظر تحولات بیرونی بود... روحیه کار و تلاش را غلبه بدهیم بر حالت نه جنگ، نه صلحی که دشمن میخواهد بر ما تحمیل کند...».
پایان بلاتکلیفی با غروب برجام
مخالفت جبهه غربی با قطعنامه پیشنهادی روسیه و چین درباره جلوگیری از بازگشت قطعنامههای سازمان ملل علیه ایران، فرایند اسنپبک را پس از غروب برجام وارد مرحله نهایی کرد.
صاحبخبر -
∎