به گزارش خبرنگار دانش و فناوری گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، در کتاب بزرگ تاریخ نوآوری، کمتر رقابتی به اندازهی تقابل نیکولا تسلا و توماس ادیسون نمادین، دراماتیک و البته، سوءتعبیر شده است. سوال "چه کسی برق را اختراع کرد؟" دهههاست که ذهنها را به خود مشغول کرده و اغلب به یک دوگانهی ساده تقلیل مییابد: ادیسون، کارآفرین بیرحم، در برابر تسلا، نابغهی مظلوم. اما این نگاه، اگرچه جذاب، یک سادهسازی خطرناک از واقعیتی پیچیدهتر است. حقیقت این است که هیچکدام از آنها برق را "اختراع" نکردند؛ برق یک نیروی طبیعی است. سوال دقیقتر این است که کدام یک از این غولهای فناوری، سیستم الکتریکی مدرنی را که تمدن ما بر پای آن استوار است، شکل داد؟ پاسخ، در دل یک داستان پر از نبوغ، جاهطلبی، فریب و یک جنگ تجاری تمامعیار نهفته است که جهان را برای همیشه تغییر داد.
توماس ادیسون، مردی که برق را تجاری سازی کرد
توماس آلوا ادیسون یک مخترع نبود؛ او یک اکوسیستم نوآوری بود. با بیش از هزاراختراع و ایده به نام خود، او استاد تبدیل ایدههای آزمایشگاهی به محصولات تجاری موفق بود. بزرگترین دستاورد او در حوزهی برق، اختراع یک لامپ رشتهای بادوام و مقرونبهصرفه در سال ۱۸۷۹ نبود، بلکه خلق یک سیستم کامل برای استفاده از آن بود. ادیسون فهمیده بود که یک لامپ بدون شبکه توزیع برق، بیفایده است.
در سپتامبر ۱۸۸۲، او با راهاندازی اولین نیروگاه مرکزی جهان در خیابان پرل منهتن، تاریخسازی کرد. این نیروگاه با استفاده از جریان مستقیم (DC)، برق را برای روشن کردن دفاتر جیپی مورگان و نیویورک تایمز فراهم میکرد. این یک انقلاب بود. ادیسون نه تنها نور الکتریکی را به ارمغان آورد، بلکه زیرساخت آن را نیز فروخت: ژنراتور، کابلکشی، فیوز و کلید. امپراتوری او بر پایهی یک سیستم یکپارچه و کنترلشده بنا شده بود.
اما نبوغ تجاری ادیسون، وجه تاریکی نیز داشت. سیستم DC او یک نقص ذاتی و بزرگ داشت: به دلیل افت شدید ولتاژ، قادر به انتقال برق در مسافتهای طولانی نبود. این یعنی برای برقرسانی به یک شهر، به نیروگاههای متعدد و پرهزینه نیاز بود. ادیسون از این محدودیت آگاه بود، اما مدل تجاری او بر همین اساس شکل گرفته بود. در همین بستر بود که نیکولا تسلا، کارمند جوان و بااستعدادش، با ایدهای انقلابی وارد صحنه شد.
نیکولا تسلا، معماری که آینده برق را طراحی کرد
نیکولا تسلا یک رویاپرداز بود؛ ذهنی که دههها از زمان خود جلوتر فکر میکرد. او پس از مهاجرت به آمریکا در سال ۱۸۸۴، برای مدت کوتاهی در کارخانهی ادیسون مشغول به کار شد. داستان مشهور پیشنهاد پاداش ۵۰,۰۰۰ دلاری برای بهینهسازی ژنراتورهای DC و سپس امتناع ادیسون از پرداخت آن با این بهانه که "یک شوخی آمریکایی" بوده، نقطهی عطف این رابطه است. این اتفاق، که بیشتر یک کلاهبرداری مزدی بود تا دزدی ایده، تسلا را عمیقاً سرخورده کرد و او را به مسیری مستقل سوق داد.
تسلا متوجه محدودیتهای ذاتی DC شده بود و راهحل را در جریان متناوب (AC) میدید. سیستم AC، با قابلیت تغییر ولتاژ از طریق ترانسفورماتورها، میتوانست برق را با ولتاژ بسیار بالا و اتلاف کم در صدها کیلومتر منتقل کند و سپس در مقصد به ولتاژ ایمن برای مصرفکنندگان تبدیل شود. این همان سیستمی است که امروزه شبکهی برق جهانی بر اساس آن کار میکند. اختراع کلیدی تسلا، موتور القایی چندفاز AC بود؛ یک شاهکار مهندسی که بدون قطعات فرسایشی پیچیده کار میکرد و به ستون فقرات انقلاب صنعتی دوم تبدیل شد.
تسلا برخلاف ادیسون، یک دانشمند محض بود. او به دنبال حل بزرگترین چالشهای مهندسی بود، اما در دنیای بیرحم تجارت، سادهلوح بود. او تحقیقات سیستم AC خود را به جرج وستینگهاوس، کارآفرین و رقیب ادیسون، فروخت و اینگونه بود که صحنهی نبرد برای "جنگ جریانها" آماده شد.
جنگ جریانها، نبرد دیدگاهها و امپراتوریها
"جنگ جریانها" یک رقابت علمی صرف نبود؛ یک جنگ تجاری، تبلیغاتی و حیثیتی بود. ادیسون که تمام سرمایهگذاری خود را روی DC کرده بود، سیستم AC را تهدیدی برای بقای امپراتوریاش میدید. او به جای رقابت بر سر برتری فنی، به یک کمپین تهاجمی و غیراخلاقی برای بدنام کردن AC روی آورد.
ادیسون با برگزاری نمایشهای عمومی، حیوانات را با برق AC میکشت تا خطرناک بودن آن را در ذهن مردم حک کند. اوج این کمپین زمانی بود که او مخفیانه از استفاده از ژنراتور AC وستینگهاوس در ساخت اولین صندلی الکتریکی حمایت کرد تا نام رقیبش با مرگ و اعدام گره بخورد.
اعدام و کشتن یک فیل در بین مردم به واسطه جریان برق توسط ادیسون
این اقدامات، نشاندهندهی جنبهی تاریک شخصیت ادیسون بود: مردی که حاضر بود برای حفظ انحصار خود، علم را قربانی پروپاگاندا کند.
با این حال، برتری فنی و اقتصادی AC غیرقابل انکار بود. نقطهی عطف نهایی، قرارداد روشن کردن نمایشگاه جهانی شیکاگو در سال ۱۸۹۳ و سپس پروژهی عظیم مهار نیروی آبشار نیاگارا برای تولید برق بود. هر دو پروژه با استفاده از سیستم AC تسلا و توسط شرکت وستینگهاوس اجرا شدند و برتری مطلق این فناوری را به جهان ثابت کردند. سیستم ادیسون برای چنین مقیاسهایی کاملاً ناکارآمد بود. جنگ به پایان رسیده بود و آینده به جریان متناوب تعلق داشت. تسلا برنده شده بود.
مخترع واقعی برق چه کسی بود؟
پس مخترع واقعی کیست؟ پاسخ این است که این سوال از اساس اشتباه است. دنیای مدرن الکتریکی ما بر شانههای هر دو نفر ایستاده است، اما با نقشهایی کاملاً متفاوت.
توماس ادیسون مخترع زیرساخت تجاری برق بود. او الکتریسیته را از یک کنجکاوی علمی به یک کالای مصرفی تبدیل کرد. او با نبوغ خود در بازاریابی و تجاریسازی، درهای دنیای جدیدی را به روی مردم گشود.
نیکولا تسلا معمار واقعی شبکهی برق جهانی بود. او با دیدگاه آیندهنگر و نبوغ مهندسی خود، سیستمی را طراحی کرد که امکان توزیع برق در مقیاس وسیع، ارزان و کارآمد را فراهم ساخت. ما در دنیایی زندگی میکنیم که توسط سیستم AC تسلا نیرو میگیرد.
نسبت دادن افتخار به یک نفر و نادیده گرفتن دیگری، تحریف تاریخ است. ادیسون شمع اول را روشن کرد و راه را به خانهها باز نمود، اما تسلا بود که خورشیدی ساخت که میتوانست تمام جهان را روشن کند. داستان آنها یک تراژدی از فرصتهای از دست رفته و همکاریهای شکلنگرفته است، اما در نهایت، رقابت بیامانشان به نیرویی ختم شد که پایههای تمدن قرن بیستم و بیست و یکم را بنا نهاد. هرچند رقابت فناوری محور دو مخترع سال هاست پایان یافته، ولی بحث حقانیت تسلا و اقدامات کثیف ادیسون، همچنان زبانزد جریانات علاقمند به فناوری است و همچنان جدال بر سر این مسله ادامه دارد.