شناسهٔ خبر: 74943347 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: قدس آنلاین | لینک خبر

با وجود عقل چه نیازی به پیامبران داریم؟

باور به کفایت عقل برای هدایت بشر، در نگاه اول منطقی می‌نماید، اما با نگاهی ژرف‌تر، ابعاد ناپیدای نیاز انسان به هدایت وحیانی آشکار می‌شود. پیامبران نه در تقابل با عقل، بلکه در امتداد آن، نقش راهنما و تبیین‌گر مسیر حقیقت را بر عهده دارند.

صاحب‌خبر -

یکی از پرسش‌های پرتکرار در فضای فکری و رسانه‌ای امروز این است که آیا با وجود عقل، انسان نیازی به پیامبران و دین دارد؟

این پرسش، در ظاهر ساده اما در باطن، حاوی ابعاد عمیق معرفتی و فلسفی است که تأمل در آن ضروری به نظر می‌رسد و در این مطلب به انتشار پرسش و پاسخ آن خواهیم پرداخت.

پرسش و پاسخ:

یکی از سؤالاتی که ذهن بسیاری از افراد را به خود مشغول کرده و گاهی نیز به عنوان حربه‌ای در عرصه‌ی جنگ نرم و تبلیغات ضد دینی مورد استفاده قرار می‌گیرد، این است:

«وقتی انسان دارای عقل است، دیگر چه نیازی به پیامبران و دین دارد؟»

این پرسش، در ظاهر ساده به نظر می‌رسد، اما در واقع حاوی لایه‌های عمیق معرفتی و فلسفی است که توجه به آن، ما را به درکی روشن‌تر از نسبت میان عقل و وحی می‌رساند.

نخست باید روشن کرد که منظور از «عقل»، در چنین بحثی چیست؟ عقل در کاربردهای رایج خود، گاه به ابزار معیشت و زندگی روزمره محدود می‌شود، اما در بحثی چون پذیرش نبوت و دین، عقل به معنای قوه‌ی ادراک و تحلیل هستی‌شناسانه و هدایت‌گرانه است؛ یعنی آنچه به تعبیر آموزه‌های دینی، «حجت درونی» خوانده می‌شود.

در حقیقت، این عقل است که نخستین گام‌ها را در مسیر خداشناسی، هدف‌مندی آفرینش و نیاز به هدایت الهی برمی‌دارد. اگر انسان، با عقل خود به تأمل بنشیند، درخواهد یافت که نظام هستی، نه حاصل تصادف، بلکه محصول اراده‌ی خالقی حکیم و تواناست؛ و از آن‌جا که این خالق، کار خود را بیهوده نمی‌آفریند، قطعاً زندگی بشر نیز بی‌هدف و بی‌راهنما نخواهد بود. همین عقل حکم می‌کند که انسان، برای پیمودن مسیر صحیح زندگی، نیازمند هدایت بیرونی، برنامه‌ای تشریعی و راهنمایی آگاه و مورد اعتماد است.

حال اگر این استدلال عقلی را بپذیریم، روشن می‌شود که نقش پیامبران، نه تعطیل کردن عقل، بلکه تکمیل، تقویت و جهت‌بخشی به آن است. عقل، ما را تا آستانه‌ی درک ضرورت هدایت الهی می‌رساند، اما برای دستیابی به جزئیات این هدایت، یعنی شناخت دقیق راه، مقصد، بایدها و نبایدها، و چگونگی حرکت، نیازمند وحی و تعلیم پیامبران هستیم.

به تعبیر دیگر، عقل مسیر را تشخیص می‌دهد، اما برای رفتن در آن مسیر، به نقشه، قانون و راهنما نیاز است. همان‌گونه که اگر کسی قصد سفر از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر را داشته باشد، عقلش به او حکم می‌کند که هم ابزار سفر لازم دارد، هم شناخت جاده و مقصد، و هم راهنمایی که او را از پرتگاه‌ها و انحرافات حفظ کند؛ در مسیر زندگی نیز همین قاعده برقرار است. عقل، به‌تنهایی کافی نیست؛ بلکه عقل سالم، خود گواهی می‌دهد که نبی، دین و شریعت، ضرورتی انکارناپذیرند.

از سوی دیگر، اگر عقل دچار انحراف، غفلت یا ضعف شود، خود نیازمند تذکر و اصلاح است؛ و این همان کاری است که پیامبران انجام می‌دهند. آنان همچون طبیبانی الهی، دل‌های بیمار را شفا می‌دهند، پرده‌های جهل را کنار می‌زنند و با کلام وحی، عقل‌های خفته را بیدار می‌سازند. در این معنا، پیامبران ادامه‌ی راه عقل‌اند، نه جایگزین آن؛ و دین، پاسخ عقلانی به نیازهای واقعی انسان است، نه امری تحمیلی و بی‌پایه.

قرآن کریم نیز به همین حقیقت اشاره می‌کند، آن‌جا که می‌فرماید:

«کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِّنکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ» (سوره بقره، آیه ۱۵۱)

همان‌گونه که پیامبری از خودتان را در میان شما فرستادیم، تا آیات ما را بر شما تلاوت کند، شما را پاک سازد، کتاب و حکمت بیاموزد و آن‌چه را نمی‌دانستید، به شما یاد دهد.

در نتیجه، اگر کسی حقیقتاً از عقل بهره‌مند باشد، خود این عقل به او حکم می‌کند که به پیامبران الهی نیاز دارد؛ زیرا پیامبران، راه را روشن، مقصد را مشخص و روش حرکت را آموزش می‌دهند. به همین دلیل است که گفته شده:

«کسی که به نبوت ایمان دارد، در واقع ابتدا دعوت عقل را پذیرفته است؛ و کسی که پیامبران را انکار می‌کند، در حقیقت سخن عقل را نشنیده یا نادیده گرفته است.»

یکی از پرسش‌های پرتکرار در فضای فکری و رسانه‌ای امروز این است که آیا با وجود عقل، انسان نیازی به پیامبران و دین دارد؟

این پرسش، در ظاهر ساده اما در باطن، حاوی ابعاد عمیق معرفتی و فلسفی است که تأمل در آن ضروری به نظر می‌رسد و در این مطلب به انتشار پرسش و پاسخ آن خواهیم پرداخت.

پرسش و پاسخ:

یکی از سؤالاتی که ذهن بسیاری از افراد را به خود مشغول کرده و گاهی نیز به عنوان حربه‌ای در عرصه‌ی جنگ نرم و تبلیغات ضد دینی مورد استفاده قرار می‌گیرد، این است:

«وقتی انسان دارای عقل است، دیگر چه نیازی به پیامبران و دین دارد؟»

این پرسش، در ظاهر ساده به نظر می‌رسد، اما در واقع حاوی لایه‌های عمیق معرفتی و فلسفی است که توجه به آن، ما را به درکی روشن‌تر از نسبت میان عقل و وحی می‌رساند.

نخست باید روشن کرد که منظور از «عقل»، در چنین بحثی چیست؟ عقل در کاربردهای رایج خود، گاه به ابزار معیشت و زندگی روزمره محدود می‌شود، اما در بحثی چون پذیرش نبوت و دین، عقل به معنای قوه‌ی ادراک و تحلیل هستی‌شناسانه و هدایت‌گرانه است؛ یعنی آنچه به تعبیر آموزه‌های دینی، «حجت درونی» خوانده می‌شود.

در حقیقت، این عقل است که نخستین گام‌ها را در مسیر خداشناسی، هدف‌مندی آفرینش و نیاز به هدایت الهی برمی‌دارد. اگر انسان، با عقل خود به تأمل بنشیند، درخواهد یافت که نظام هستی، نه حاصل تصادف، بلکه محصول اراده‌ی خالقی حکیم و تواناست؛ و از آن‌جا که این خالق، کار خود را بیهوده نمی‌آفریند، قطعاً زندگی بشر نیز بی‌هدف و بی‌راهنما نخواهد بود. همین عقل حکم می‌کند که انسان، برای پیمودن مسیر صحیح زندگی، نیازمند هدایت بیرونی، برنامه‌ای تشریعی و راهنمایی آگاه و مورد اعتماد است.

حال اگر این استدلال عقلی را بپذیریم، روشن می‌شود که نقش پیامبران، نه تعطیل کردن عقل، بلکه تکمیل، تقویت و جهت‌بخشی به آن است. عقل، ما را تا آستانه‌ی درک ضرورت هدایت الهی می‌رساند، اما برای دستیابی به جزئیات این هدایت، یعنی شناخت دقیق راه، مقصد، بایدها و نبایدها، و چگونگی حرکت، نیازمند وحی و تعلیم پیامبران هستیم.

به تعبیر دیگر، عقل مسیر را تشخیص می‌دهد، اما برای رفتن در آن مسیر، به نقشه، قانون و راهنما نیاز است. همان‌گونه که اگر کسی قصد سفر از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر را داشته باشد، عقلش به او حکم می‌کند که هم ابزار سفر لازم دارد، هم شناخت جاده و مقصد، و هم راهنمایی که او را از پرتگاه‌ها و انحرافات حفظ کند؛ در مسیر زندگی نیز همین قاعده برقرار است. عقل، به‌تنهایی کافی نیست؛ بلکه عقل سالم، خود گواهی می‌دهد که نبی، دین و شریعت، ضرورتی انکارناپذیرند.

از سوی دیگر، اگر عقل دچار انحراف، غفلت یا ضعف شود، خود نیازمند تذکر و اصلاح است؛ و این همان کاری است که پیامبران انجام می‌دهند. آنان همچون طبیبانی الهی، دل‌های بیمار را شفا می‌دهند، پرده‌های جهل را کنار می‌زنند و با کلام وحی، عقل‌های خفته را بیدار می‌سازند. در این معنا، پیامبران ادامه‌ی راه عقل‌اند، نه جایگزین آن؛ و دین، پاسخ عقلانی به نیازهای واقعی انسان است، نه امری تحمیلی و بی‌پایه.

قرآن کریم نیز به همین حقیقت اشاره می‌کند، آن‌جا که می‌فرماید:

«کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِّنکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ» (سوره بقره، آیه ۱۵۱)

همان‌گونه که پیامبری از خودتان را در میان شما فرستادیم، تا آیات ما را بر شما تلاوت کند، شما را پاک سازد، کتاب و حکمت بیاموزد و آن‌چه را نمی‌دانستید، به شما یاد دهد.

در نتیجه، اگر کسی حقیقتاً از عقل بهره‌مند باشد، خود این عقل به او حکم می‌کند که به پیامبران الهی نیاز دارد؛ زیرا پیامبران، راه را روشن، مقصد را مشخص و روش حرکت را آموزش می‌دهند. به همین دلیل است که گفته شده:

«کسی که به نبوت ایمان دارد، در واقع ابتدا دعوت عقل را پذیرفته است؛ و کسی که پیامبران را انکار می‌کند، در حقیقت سخن عقل را نشنیده یا نادیده گرفته است.»

برچسب‌ها: