شناسهٔ خبر: 74923916 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: آنا | لینک خبر

در گفت‌و‌گوی تفصیلی با آنا بررسی شد

حکایت «یک سوراخ و دو گزش»؛ جامعه‌شناسیِ استراتژی‌های شکست‌خورده غرب در مواجهه با ایران

اروپا پس از شکست تحقیرآمیز متحدانش ـ آمریکا و رژیم صهیونیستی ـ در برابر ایران در جنگ ۱۲ روزه، بار دیگر مکانیسم ماشه را به‌عنوان حربه فشار سیاسی مطرح کرده؛ اقدامی که از نگاه تهران فاقد مبنای حقوقی، نشانه‌ای از استانداردهای دوگانه غرب و تلاشی برای مهار الگوی استقلال‌طلبانه ایران در نظم جهانی نوین است.

صاحب‌خبر -

خبرگزاری آنا ـ حسین بوذری؛ چندی است که کشورهای اروپایی متشکل از آلمان، فرانسه و بریتانیا به‌دلیل شکست مفتضحانه و توأم با ذلت‌بار رژیم جعلی و فاسد صهیونیستی و آمریکای جنایتکار در برابر جمهوری اسلامی در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه کشورهای اروپایی که در این جنگ به حمایت بی‌چون و چرا از صهیونیست‌ها و آمریکا پرداخته بودند با شکست طرح تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران اسلامی دوباره موضوع اسنپ‌بک یا به عبارتی «مکانیسم ماشه» را مطرح کردند، موضوعی که از دیگاه ایران کاملاً سیاسی و فاقد مبنای حقوقی است، چراکه آمریکا به‌طور یکجانبه از برجام خارج شد و کشورهای اروپایی هم به‌هیچ عنوان به تعهداتشان در قبال برجام عمل نکردند.

در این گزارش به بررسی ماهیت مکانیسم ماشه، دلایل اقدامات سه‌کشور اروپایی، پیامد‌های احتمالی فعال‌سازی آن، گزینه‌های واکنش ایران، تأثیر این تحولات بر روابط خارجی، اهداف پنهان تهدیدها، آینده برجام و پرونده هسته‌ای ایران و همچنین ارزیابی توافق اخیر با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با رویکرد جامعه‌شناسی سیاسی می‌پردازیم. 

رویکرد جامعه‌شناسی سیاسی به ما امکان می‌دهد تا این پدیده‌ها را نه صرفاً به‌عنوان موضوعات حقوقی یا فنی، بلکه به‌عنوان جلوه‌هایی از مبارزات قدرت در عرصه بین‌الملل و تأثیر آن بر ساختار اجتماعی و سیاسی داخلی ایران تحلیل کنیم.

خبرنگار آنا در گفت‌وگو با سارا فیروزیان مدرس دانشگاه درصدد است با ارائه یک چارچوب فکری ساختارمند و با تکیه بر تحلیل‌های واقع‌گرایانه به درک عمیق‌تری از چالش‌های پیش‌رو و فرصت‌های احتمالی در این برهه حساس از تاریخ معاصر دست یافته و پدیده «مکانیسم ماشه» را از منظر جامعه‌شناسی سیاسی مورد بررسی قرار دهد.

گپ و گفت آنا با فیروزیان در پی می‌آید:

نقد مکانیسم ماشه و حق توسعه ایران 

«مکانیسم ماشه» در برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت ملل متحد، دقیقاً چه سازوکار حقوقی و اجرایی را از منظر جامعه‌شناسی سیاسی تعریف می‌کند؟ 

فیروزیان: مکانیسم ماشه که در متن برجام گنجانده شده، یک ابزار قوی و در عین حال بحث‌برانگیز در ساختار قدرت جهانی است که عمدتاً برای اعمال فشار سیاسی علیه کشور‌های مستقل و دارای برنامه‌های هسته‌ای یا حساسیت‌های ژئوپلیتیک به کار گرفته می‌شود.

این سازوکار به صورت بالقوه به هر یک از طرفین توافق (طرف‌های اروپایی) اجازه می‌دهد تا در صورت تشخیص عدم پایبندی طرف دیگر به تعهدات خود، روند بازگرداندن تحریم‌های بین‌المللی را آغاز کنند.

از منظر جامعه‌شناسی سیاسی، مکانیسم ماشه نه‌تنها یک سازوکار حقوقی - فنی، بلکه ابزاری برای اعمال نفوذ سیاسی و حفظ هژمونی قدرت‌های غربی است.

این سازوکار در فضایی طراحی شده که در آن استاندارد‌های دوگانه در قبال کشور‌های مختلف کاملاً مشهود است؛ کشور‌هایی که خود دارای زرادخانه‌های هسته‌ای هستند، در تلاشند تا دسترسی کشور‌های در حال توسعه به فناوری هسته‌ای صلح‌آمیز را محدود کنند.

حق توسعه ایران

براساس ماده ۴ پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT)، تمامی کشور‌های عضو از جمله ایران حق لاینفک استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای را دارند که این حق شامل تولید انرژی برای مصارف داخلی، پزشکی، کشاورزی و تحقیقاتی است.

مکانیسم ماشه با ایجاد امکان بازگرداندن تحریم‌ها در صورت بروز اختلاف، این حق طبیعی و قانونی ایران را به رضایت سیاسی غرب مشروط می‌کند.

این مشروط‌سازی، نقض صریح روح و متن NPT و همچنین اصول بنیادین حقوق بین‌الملل و حاکمیت ملی است و این عمل مصداق بارز تبعیض و اعمال استاندارد دوگانه است که در آن، منافع و الزامات قدرت‌های بزرگ بر حقوق اولیه کشور‌های دیگر اولویت داده می‌شود.

این رویکرد غیرعادلانه، نقض آشکار اصول برابری حاکمیت‌ها و حقوق بین‌الملل است. اعمال چنین مکانیسمی، نه‌تنها مانع از توسعه علمی و اقتصادی ایران می‌شود، بلکه نمادی از استعمار نو به شمار می‌رود؛ استعماری که نه با اشغال نظامی، بلکه از طریق ابزار‌های اقتصادی، سیاسی و حقوقی صورت می‌پذیرد.

این فشارها، به جای تضعیف در عمل انسجام داخلی جامعه و گفتمان مقاومت را در میان مردم ایران اسلامی تقویت می‌کند.

تجربه تاریخی نشان داده که فشار‌های خارجی، هرچند دشوار، همواره موجب افزایش خودباوری ملی و تلاش برای دستیابی به خودکفایی در عرصه‌های مختلف شده است.

آنا: به نظر شما، دلایل اصلی که سه کشور اروپایی (آلمان، فرانسه و بریتانیا) را به سمت تهدید یا اقدام برای فعال‌سازی مکانیسم ماشه سوق داد، چه بود و نقش هریک از این کشور‌ها در این فرآیند را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

فیروزیان: اقدام سه‌کشور اروپایی (آلمان، فرانسه و بریتانیا) برای فعال‌سازی یا تهدید به فعال‌سازی مکانیسم ماشه، ریشه در مجموعه‌ای از ملاحظات ژئوپلیتیک، اقتصادی و سیاسی دارد که عمدتاً درراستای منافع ملی و استراتژیک این کشور‌ها و همچنین همسویی با قدرت‌های غربی، به‌ویژه ایالات متحده آمریکا، صورت می‌گیرد.

آلمان: آلمان، به‌عنوان بزرگ‌ترین اقتصاد اروپا و عضو کلیدی ناتو تحت فشار‌های قابل توجهی از سوی ایالات متحده و سایر متحدان ناتو برای حفظ روایت قانونی و اجماع غربی در قبال ایران قرار دارد.

مواضع آلمان معمولاً ترکیبی از تلاش برای حفظ ظاهر دیپلماتیک و پایبندی به هنجار‌های بین‌المللی (آن‌گونه که غرب تفسیر می‌کند) و همچنین تأمین منافع اقتصادی خود در چارچوب روابط با غرب است.

وابستگی آلمان به چتر امنیتی ناتو و آمریکا، نقش آن را در اینگونه اقدامات تعیین‌کننده می‌سازد. حفظ روایت «قانون‌مداری» فشارها به آلمان اجازه می‌دهد تا نقش یک واسطه یا ناظر را ایفا کند، درحالی که در عمل در راستای اهداف کلی غرب گام برمی‌دارد.

فرانسه: فرانسه که همواره در سیاست خارجی خود رویکردی فعال و مستقل (در مقایسه با برخی دیگر از کشور‌های اروپایی) داشته، درمورد پرونده هسته‌ای ایران به‌دنبال جست‌وجوی منافع ژئوپلیتیک خود است.

این کشور با پوشش «دیپلماسی نرم» و «تلاش برای حفظ صلح و ثبات»، سعی در تأثیرگذاری بر معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی دارد.

فرانسه که خود عضو باشگاه هسته‌ای است، در قبال برنامه‌های هسته‌ای سایر کشور‌ها رویکردی محتاطانه و اغلب خصمانه دارد، به‌خصوص زمانی که احساس کند این برنامه‌ها می‌توانند توازن قدرت را به نفع رقبای غرب تغییر دهند.

بریتانیا: بریتانیا با توجه به پیوند‌های تاریخی و استراتژیک عمیق با ایالات متحده، نقش هماهنگ‌کننده فشار‌ها را ایفا می‌کند.

سیاست خارجی بریتانیا در قبال ایران اسلامی عمدتاً درراستای سیاست‌های ایالات متحده قرار دارد و تلاش می‌کند تا از هرگونه واگرایی قابل توجه در رویکرد غرب جلوگیری کند.

ایران اسلامی با اتکا به ظرفیت‌های داخلی، همبستگی ملی و رویکرد استراتژیک مبتنی بر مقاومت، درصدد است تا علاوه بر حفظ حقوق مسلم خود در بهره‌گیری از انرژی هسته‌ای برای مقاصد صلح‌آمیز از گزند فشار‌های خارجی در امان بماند

این کشور به‌دنبال تثبیت و حفظ جایگاه خود در نظام بین‌الملل و نمایش اتحاد با آمریکا در برابر چالش‌های جهانی است.

ریشه مشترک: در یک نگاه کلان‌تر ریشه مشترک اقدامات این سه کشور، تلاشی هماهنگ برای مهار «الگوی استقلال‌طلبانه ایران» در جهان جنوب و یا جنبش عدم تعهد است.

ایران با اتکا به توانمندی‌های داخلی و رویکرد مقاومت در برابر سلطه غرب، توانسته الگویی موفق از استقلال را ارائه دهد که برای بسیاری از کشور‌های در حال توسعه جذاب است.

این کشورها با فعال‌سازی مکانیسم ماشه در پی آن هستند تا از گسترش این الگو جلوگیری کرده و ایران را مجبور به انطباق با قواعد نظام بین‌المللی تحت رهبری غرب کنند و این اقدام، در واقع واکنشی به موفقیت‌های ایران در حفظ استقلال و پیشبرد اهداف ملی خود است.

پیامد‌های فعال‌سازی مکانیسم ماشه 

آنا: در صورت فعال‌سازی کامل مکانیسم ماشه و بازگشت تمامی قطعنامه‌های تحریمی شورای امنیت علیه ایران، چه پیامد‌های اقتصادی، سیاسی و بین‌المللی کوتاه‌مدت و بلندمدتی برای ایران قابل تصور است؟

فیروزیان: فعال‌سازی مکانیسم ماشه توسط سه کشور اروپایی، پیامد‌های گسترده و چندوجهی برای ایران خواهد داشت که در کوتاه‌مدت و بلندمدت قابل رصد هستند.

این پیامد‌ها نه‌تنها بر حوزه اقتصادی، بلکه بر روابط سیاسی و جایگاه راهبردی ایران در سطح بین‌المللی نیز تأثیرگذار خواهند بود.

کوتاه‌مدت

فشار اقتصادی: فعال‌سازی ماشه به معنای بازگشت تحریم‌های سازمان ملل و تحریم‌های ثانویه اتحادیه اروپا و آمریکا خواهد بود و این امر منجر به محدودیت‌های جدی در بخش بانکی، تسهیلات اعتباری، بیمه و حمل‌ونقل دریایی و هوایی خواهد شد.

صادرات نفت ایران با چالش‌های جدی‌تری رو‌به‌رو شده و امکان دسترسی به بازار‌های مالی بین‌المللی به شدت محدود خواهد شد.

این فشار‌های اقتصادی در وهله نخست معیشت مردم و روند توسعه اقتصادی را تحت تأثیر قرار خواهد داد.

پایان نمادین برجام: فعال‌سازی مکانیسم ماشه در واقع به معنای پایان رسمی و نمادین توافق برجام خواهد بود، حتی اگر ایران همچنان به برخی تعهدات خود عمل کند، این اقدام، اعتبار و اثربخشی دیپلماسی چندجانبه را زیرسؤال برده و فضایی از بی‌اعتمادی عمیق را میان ایران و قدرت‌های غربی ایجاد خواهد کرد.

انجماد روابط با اروپا: روابط سیاسی و دیپلماتیک ایران با کشور‌های اروپایی (به خصوص سه کشور یادشده) به شدت متأثر شده و به سمت انجماد پیش خواهد رفت. کانال‌های گفت‌و‌گو بسته شده و امکان حل و فصل اختلافات از طریق مذاکره به حداقل خواهد رسید.

بلندمدت

توسعه اقتصاد مقاومتی: فشار‌های حداکثری، ایران را وادار به تمرکز بیشتر بر تقویت اقتصاد مقاومتی، کاهش وابستگی به درآمد‌های نفتی، توسعه صادرات غیرنفتی و تکیه بر توانمندی‌های داخلی خواهد کرد.

این رویکرد ضمن سختی‌های خود، می‌تواند به افزایش تاب‌آوری اقتصادی و خودکفایی در بلندمدت منجر شود.

تثبیت استقلال راهبردی: مقاومت در برابر فشار‌های خارجی به تثبیت بیشتر استقلال راهبردی ایران کمک خواهد کرد و ایران با تجربه‌ای دیگر از بدعهدی غرب، سیاست‌های خود را براساس منافع ملی و با اتکا به توانمندی‌های داخلی تنظیم خواهد کرد.

انتقال مرکز ثقل سیاست خارجی به شرق و جنوب جهانی: ناکامی برجام و فشار‌های غرب ایران اسلامی را بیش از پیش به سمت تقویت روابط با قدرت‌های نوظهور و کشور‌های جنوب جهانی سوق خواهد داد.

همکاری‌های استراتژیک با چین و روسیه و تعمیق روابط با همسایگان و کشور‌های دوست در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین به اولویت سیاست خارجی ایران تبدیل خواهد شد.

این تغییر، آرایش قدرت در نظام بین‌الملل را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد.

گزینه‌های واکنش ایران

آنا: فرض بر اینکه مکانیسم ماشه فعال شود، ایران چه گزینه‌هایی برای واکنش دارد؟ آیا ایران به تعهدات خود در برجام (در صورت باقی ماندن) ادامه خواهد داد یا از آن خارج خواهد شد و پیامد‌های هریک از این واکنش‌ها چیست؟ (البته براساس اظهارات مسئولان ایران در صورت فعال‌سازی مکانیسم ماشه قطعاً از NPT خارج می‌شود)

فیروزیان: در مواجهه با تهدید فعال‌سازی مکانیسم ماشه، ایران با طیف وسیعی از گزینه‌ها برای واکنش رو‌به‌رو است که هرکدام پیامد‌های خاص خود را در سطوح داخلی و بین‌المللی خواهند داشت.

انتخاب رویکرد مناسب، نیازمند یک ارزیابی دقیق از منافع ملی، ظرفیت‌های موجود و سناریو‌های احتمالی آینده است.

خروج کامل از برجام: این گزینه، به‌معنای قطع کامل پایبندی ایران به توافق هسته‌ای است و خروج از برجام، نه‌تنها تعهدات باقی‌مانده طبق توافق را لغو می‌کند، بلکه به ایران اجازه می‌دهد تا برنامه هسته‌ای خود را با سرعت و در سطحی که صلاح می‌داند، پیش ببرد.

این اقدام، سیگنال قاطعی از عدم تمکین به فشار‌های غرب ارسال می‌کند، اما می‌تواند منجر به انزوای بیشتر ایران در عرصه بین‌المللی و تشدید تحریم‌ها شود.

خروج از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT): این گزینه گامی بسیار رادیکال‌تر است که ایران را از چارچوب حقوقی بین‌المللی موجود خارج می‌کند. خروج از NPT به معنای از دست دادن برخی از حقوق و تعهدات مرتبط با استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای و همچنین عدم برخورداری از برخی حمایت‌های بین‌المللی خواهد بود و این اقدام، تبعات بسیار سنگینی در پی خواهد داشت و می‌تواند منجر به اتهامات جدی مبنی بر تلاش برای دستیابی به سلاح هسته‌ای شود.

ادامه محدود تعهدات به‌عنوان راهبرد تاکتیکی: در این سناریو، ایران ممکن است تصمیم بگیرد که به صورت تاکتیکی، همچنان به برخی از تعهدات خود در چارچوب برجام یا توافقات قبلی با آژانس پایبند بماند، اما در مقابل با افزایش سطح غنی‌سازی اورانیوم یا توقف اجرای پروتکل الحاقی، فشاری متقابل بر طرف‌های مقابل وارد کند.

این رویکرد تلاشی برای حفظ مقداری از اهرم فشار و جلوگیری از تشدید کامل تنش‌هاست، اما ممکن است در بلندمدت نیز کارایی لازم را نداشته باشد.

خروج از هر دو توافق (برجام و NPT) می‌تواند پاسخی قاطع به نقض مکرر تعهدات توسط غرب و تداوم فشار‌های غیرقانونی تلقی شود و این اقدام، بیانگر اراده ملی برای دفاع از حاکمیت و حق توسعه کشور در برابر زیاده‌خواهی‌های قدرت‌های خارجی است.

با این حال این رویکرد باید با تدبیر و با در نظر گرفتن تمام پیامد‌های احتمالی و با اتکاء به ظرفیت‌های داخلی و حمایت‌های بین‌المللی جایگزین صورت پذیرد و تصمیم نهایی باید براساس سنجش دقیق هزینه‌ها و منافع و با هدف تضمین امنیت و پیشرفت پایدار ایران اتخاذ شود.

تأثیر بر روابط خارجی 

آنا: فعال‌سازی مکانیسم ماشه چگونه می‌تواند بر آینده روابط ایران با سه کشور اروپایی تأثیر بگذارد و این اقدام چه پیامد‌هایی برای روابط ایران با قدرت‌های شرقی مانند چین و روسیه خواهد داشت؟

فیروزیان: تحولات مرتبط با برجام و مکانیسم ماشه، تأثیر عمیق و دگرگون‌کننده‌ای بر روابط خارجی ایران به‌خصوص در دو محور اروپا و بلوک شرق و جنوب جهانی خواهد داشت و این تأثیر، چارچوب سیاست خارجی ایران را بازتعریف کرده و معادلات قدرت را در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی تغییر خواهند داد.

اروپا

گسست کامل اعتماد: فعال‌سازی مکانیسم ماشه به‌معنای پایان تلخ و قطعی اعتماد میان ایران و کشور‌های اروپایی به‌خصوص سه کشور امضاکننده توافق خواهد بود. سابقه بدعهدی‌ها و رویکرد جانبدارانه اروپا، هرگونه امید به همکاری‌های سازنده در آینده را از بین خواهد برد.

تبدیل اروپا به رقیب سیاسی: در چنین شرایطی، اروپا نه‌تنها شریک اقتصادی و سیاسی ایران نخواهد بود، بلکه به‌عنوان یک بلوک سیاسی که در چارچوب منافع آمریکا و با اهداف مهار ایران عمل می‌کند، در ردیف رقبا و حتی مخالفان قرار خواهد گرفت و این تحول، روابط دیپلماتیک و سیاسی را به پایین‌ترین سطح خود خواهد رساند. 

با چین و روسیه

تقویت همکاری راهبردی: در مقابل، ناکامی برجام و تشدید فشار غرب، ایران را بیش از پیش به سمت تقویت روابط با چین و روسیه سوق خواهد داد و این دو قدرت، به‌عنوان بازیگران اصلی در مقابل هژمونی غرب، منافع مشترکی در مقاومت در برابر فشار‌های آمریکا دارند.

همکاری‌های اقتصادی (به‌خصوص در حوزه انرژی و تجارت)، نظامی و امنیتی و همچنین هماهنگی در مجامع بین‌المللی، اولویت بالاتری پیدا خواهد کرد.

افزایش وزن چانه‌زنی ایران در بلوک غیرغربی: با گسترش روابط با شرق و جنوب جهانی، ایران می‌تواند وزن چانه‌زنی خود را در این بلوک افزایش دهد و این امر به ایران امکان می‌دهد تا از حمایت‌های سیاسی و اقتصادی این کشور‌ها بهره‌مند شده و در برابر فشار‌های غرب، از پشتوانه یک ائتلاف رو به رشد و قدرتمند برخوردار شود.

این تحول، نشان‌دهنده گذار از نظم تک‌قطبی به نظم چندقطبی و ظهور قدرت‌های جدید در صحنه بین‌المللی است.

در مجموع، این دگرگونی‌ها، ایران را از تمرکز بر روابط با غرب به سمت ایجاد یک شبکه همکاری و همگرایی قوی‌تر در بلوک شرق و جنوب جهانی هدایت خواهد کرد که این خود گامی مهم در جهت تحقق استقلال راهبردی و تنوع‌بخشی به روابط خارجی کشور است.

اهداف پنهان تهدید به مکانیسم ماشه

آنا: به نظر شما در پسِ تهدید به فعال‌سازی مکانیسم ماشه اهداف پنهان‌تری (مانند تغییر رفتار منطقه‌ای ایران، فشار برای مذاکرات جدید یا …) از سوی غرب و سایر بازیگران منطقه‌ای وجود دارد و این اهداف تا چه حد با واقعیت‌های ژئوپلیتیک همخوانی دارند؟

فیروزیان: تهدید به فعال‌سازی مکانیسم ماشه و فشار‌های دیپلماتیک و اقتصادی مرتبط با آن، فقط به مفاد برجام محدود نمی‌شود، بلکه در پس پرده، اهداف کلان‌تر و پنهانی نهفته است که قدرت‌های غربی به دنبال تحقق آنها در قبال ایران هستند.

درک این اهداف، چارچوب صحیحی برای تحلیل راهبرد‌های ایران در مواجهه با این فشار‌ها فراهم می‌کند.

تحریم‌های اقتصادی، هرچند چالش‌برانگیز، جامعه ایران را وادار به تکیه بر ظرفیت‌های داخلی، توسعه دانش بومی و خلاقیت در مواجهه با محدودیت‌ها کرده و این رویکرد موجب تقویت روحیه خوداتکایی و استقلال اقتصادی شده و زمینه‌ساز نوآوری در بخش‌های مختلف از فناوری هسته‌ای گرفته تا صنایع دفاعی و علوم پزشکی، شده است

تغییر رفتار منطقه‌ای ایران: یکی از مهم‌ترین اهداف غرب، مهار و تغییر رفتار منطقه‌ای ایران است و این کشورها، نفوذ و نقش ایران در منطقه غرب آسیا را عاملی بی‌ثبات‌کننده تلقی کرده و خواهان کاهش یا حذف نقش آن در سوریه، عراق، یمن، لبنان و سایر مناطق هستند.

آنها ایران را به دخالت در امور داخلی کشور‌های منطقه متهم کرده و تلاش می‌کنند تا از طریق فشار، ایران را مجبور به عقب‌نشینی از مواضع منطقه‌ای خود کنند.

کشاندن ایران به مذاکرات مکمل شامل موضوعات موشکی و امنیتی: قدرت‌های غربی به‌خصوص ایالات متحده آمریکا همواره تلاش کرده‌اند تا پرونده هسته‌ای ایران را به موضوعات دیگری مانند برنامه موشک‌های بالستیک، توانمندی‌های دفاعی و مسائل امنیتی منطقه‌ای گره بزنند.

هدف از تهدید به فعال‌سازی مکانیسم ماشه، کشاندن ایران به میز مذاکرات جدیدی است که در آن، ایران مجبور به محدود کردن برنامه موشکی و کاهش تنش‌های امنیتی خود شود و این در حالی است که ایران این موضوعات را کاملاً در حوزه دفاعی و مرتبط با حاکمیت ملی خود می‌داند و حاضر به مذاکره در این چارچوب نیست.

اطمینان‌بخشی به رژیم صهیونیستی و برخی کشور‌های عربی: این اقدامات همچنین درراستای اطمینان‌بخشی به متحدان منطقه‌ای غرب به‌خصوص رژیم کودک‌کُش و جعلی صهیونیستی و برخی کشور‌های عربی صورت می‌گیرد.

این کشورها، برنامه هسته‌ای و توانمندی‌های دفاعی ایران را تهدیدی مستقیم برای امنیت خود تلقی کرده و خواستار اقدام قاطع جامعه جهانی علیه ایران هستند. در حقیقت فشار‌های غرب پاسخی به این درخواست‌ها و تلاشی برای حفظ موازنه قدرت در منطقه به نفع این متحدان است.

تحلیل واقعیت: با وجود این اهداف، باید اذعان داشت که ساختار ژئوپلیتیک منطقه و واقعیت‌های میدانی، تحقق این اهداف را بسیار دشوار و پرهزینه می‌کند. قدرت منطقه‌ای ایران، حمایت‌های مردمی و منطقه‌ای از مقاومت و همچنین تغییر موازنه قدرت جهانی به نفع بلوک‌های غیرغربی موانع جدی در برابر اجرای کامل خواسته‌های غرب محسوب می‌شوند، بنابراین هرچند این اهداف پنهان وجود دارند، اما دستیابی به آنها در گروی تغییرات بنیادین در معادلات قدرت و اراده ملی ایران خواهد بود.

آینده برجام و پرونده هسته‌ای ایران 

آنا: با توجه به وضعیت فعلی برجام و تهدیدات مربوط به مکانیسم ماشه، چه آینده‌ای را برای توافق هسته‌ای و پرونده هسته‌ای ایران در عرصه بین‌المللی پیش‌بینی می‌کنید، آیا بازگشت به توافق اولیه یا مذاکرات جدید قابل تصور است؟

فیروزیان: آینده برجام و پرونده هسته‌ای ایران در مسیری پر فراز و نشیب قرار دارد که کمتر از توافقات جدید یا بازگشت به وضعیت اولیه به سوی تثبیت موقعیت کنونی و ارتقای خودکفایی ایران پیش می‌رود و نگاه وطن‌دوستانه به این آینده، بیش از هر چیز بر تاب‌آوری و استقلال ملی تأکید دارد.

بازگشت به برجام اولیه: بازگشت کامل و بدون قید و شرط به برجام اولیه، در شرایط فعلی و با توجه به بدعهدی‌های طرف‌های غربی و تحریم‌های مداوم، تقریباً ناممکن به نظر می‌رسد.

اعتماد از بین رفته و طرفین، رویکردی محتاطانه و بدبینانه نسبت به یکدیگر دارند و فشار‌های داخلی در ایران و همچنین تغییرات در دولت‌های غربی، این امکان را هرچه کمتر کرده است.

مذاکرات جدید: هرگونه مذاکره جدید برای جایگزینی برجام یا افزودن بند‌های جدید (مانند موضوع موشکی یا منطقه‌ای)، پرخطر و بدون تضمین معتبر خواهد بود و تجربیات گذشته نشان داده که مذاکرات با غرب، اغلب به ضرر ایران تمام شده و تعهدات طرف مقابل صرفاً کاغذی باقی مانده و ایران اسلامی با توجه به فشار‌های حداکثری، انگیزه‌ کمتری برای ورود به مذاکراتی دارد که تضمین‌کننده رفع کامل تحریم‌ها و منافع ملی آن نباشد.

مسیر محتمل: با توجه به واقعیت‌های موجود، مسیر محتمل پیش رو، تداوم وضعیت فرسایشی است؛ به این معنا که نه برجام به طور کامل احیا می‌شود و نه ایران به سمت خروج از NPT یا دستیابی به سلاح هسته‌ای سوق داده خواهد شد.

در عوض ایران به تدریج موقعیت خود را به عنوان کشوری با «ظرفیت کامل و مستقل هسته‌ای» تثبیت خواهد کرد و این به معنای ادامه فعالیت‌های هسته‌ای در چارچوب قوانین داخلی و با رعایت برخی محدودیت‌های فنی، اما بدون پذیرش فشار‌های سیاسی و بازرسی‌های فراقانونی خواهد بود.

این رویکرد به ایران اسلامی اجازه می‌دهد تا ضمن حفظ توانمندی‌های علمی و فنی از انزوای کامل نیز جلوگیری کند و این وضعیت، در واقع نوعی «توانمندی هسته‌ای در وضعیت یخ‌زده» است که در صورت لزوم قابل فعال‌سازی است.

این مسیر، پیامد منطقی فشار‌های بی‌وقفه غرب و استراتژی مقاومت ایران است و نشان می‌دهد که آینده پرونده هسته‌ای، بیش از آنکه در اتاق‌های مذاکره تعیین شود، در عرصه عمل و براساس اراده ملی و توانمندی‌های داخلی شکل خواهد گرفت.

تحلیل توافق اخیر ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی 

آنا: اخیراً ایران توافقی را با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به امضا رساند، با توجه به بدعهدی آمریکا و کشورهای غربی در عمل به تعهداتشان و اثبات این موضوع که رافائل گروسی گماشته آمریکا و صهیونیست‌هاست، اصولاً می‌توان به این توافق امیدوار بود و به نظرتان این توافق شامل بازرسی از سایت‌های هسته‌ای هم می‌شود؟

فیروزیان: توافقات اخیر میان ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با وجود تلاش‌هایی برای مدیریت بحران و بازگرداندن فضا به سمت همکاری، همچنان با چالش‌های جدی رو‌به‌رو است و درک واقع‌بینانه از این توافقات، نیازمند تحلیل دقیق ارتباط آن با بدعهدی‌های غرب و تأثیر امنیتی بازرسی‌هاست.

بدعهدی غرب و وابستگی گروسی به سیاست‌های ضدایرانی: اساساً هرگونه تلاش برای دستیابی به توافق با آژانس، در بستری صورت می‌گیرد که غرب به‌خصوص آمریکا و اروپا، به تعهدات خود در برجام عمل نکرده‌اند و این بدعهدی، اعتبار توافقات را خدشه‌دار کرده و زمینه را برای بدبینی ایران فراهم آورده است.

در این میان گروسی مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ناگزیر است تا در چارچوب فشار‌های سیاسی غرب و همچنین وظایف قانونی خود عمل کند و این وابستگی امید به دستیابی به توافقاتی که منافع واقعی ایران را تضمین کند، محدود می‌سازد، چراکه سیاست‌های آژانس به‌طور فزاینده‌ای تحت تأثیر فشار‌های سیاسی و خصومت‌های کشور‌های غربی نسبت به ایران قرار گرفته است.

بازرسی‌ها، همکاری و ابزار نفوذ امنیتی: بازرسی‌های آژانس، بخشی جدایی‌ناپذیر از همکاری‌های بین‌المللی در چارچوب پیمان NPT و پادمان‌های مربوط است و ایران به‌عنوان کشوری متعهد به استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای، تاکنون در بسیاری از موارد همکاری‌های گسترده‌ای با آژانس داشته است، اما نکته حیاتی اینجاست که هرگونه بازرسی فراقانونی، خارج از چارچوب NPT، پادمان‌های شناخته شده یا بدون تضمین معتبر و رفع تحریم‌ها، می‌تواند به ابزاری برای نفوذ امنیتی غرب در ایران تبدیل شود.

درخواست برای دسترسی به سایت‌های نظامی یا اطلاعاتی غیرمرتبط با برنامه هسته‌ای، نمونه‌ای از این سوءاستفاده‌هاست و ایران باید قاطعانه در برابر هرگونه تلاشی برای گسترش دامنه بازرسی‌ها در چارچوب سوءاستفاده از پیمان‌های بین‌المللی مقاومت کند.

توافق اخیر اگرچه ممکن است گامی درراستای مدیریت تنش باشد، اما نباید به‌عنوان نشانه‌ای از تغییر رویکرد غرب تلقی شود و ایران باید ضمن حفظ هوشیاری، منافع ملی و امنیت خود را در اولویت قرار داده و فقط در صورتی با بازرسی‌های فراقانونی موافقت کند که تضمین‌های ملموس و واقعی برای رفع تحریم‌ها و احترام به حاکمیت ملی ارائه شود، درغیراینصورت، هرگونه توافق به ابزاری در دست دشمنان ایران برای اعمال فشار و نفوذ تبدیل خواهد شد.

آنا: لطفا «مکانیسم ماشه» را از منظر جامعه‌شناسی سیاسی تحلیل و بررسی کنید.

فیروزیان: مکانیسم ماشه و برجام نه صرفاً پدیده‌هایی حقوقی، فنی یا صرفاً امنیتی، بلکه صحنه‌هایی پیچیده از کشمکش بلندمدت میان «حفظ استقلال ملی» و «ساختار قدرت جهانی» هستند.

از منظر جامعه‌شناسی سیاسی، این سازوکار‌ها و توافقات، بازتاب‌دهنده و در عین حال شکل‌دهنده پویایی‌های اجتماعی، فرهنگی و هویتی در جامعه ایران هستند:

درونی‌سازی گفتمان مقاومت: مواجهه مداوم با فشار‌های خارجی، تحریم‌ها و تهدیداتی مانند مکانیسم ماشه، نه‌تنها رویکرد مقاومت را تقویت کرده، بلکه به بخشی از گفتمان ملی و هویت جامعه ایرانی تبدیل شده و این فشارها به جای تضعیف، انسجام سیاسی و وفاداری به آرمان‌های ملی را در میان بخش‌های وسیعی از جامعه افزایش داده است. 

جامعه ایران با تاریخی از مقاومت در برابر بیگانگان، این تهدیدات را نیز در همین چارچوب تاریخی تحلیل کرده و با رویکردی مبتنی بر استقلال و خودباوری به آن پاسخ می‌دهد.

تقویت اقتصاد بومی و خوداتکایی: تحریم‌های اقتصادی، هرچند چالش‌برانگیز، جامعه ایران را وادار به تکیه بر ظرفیت‌های داخلی، توسعه دانش بومی و خلاقیت در مواجهه با محدودیت‌ها کرده و این رویکرد موجب تقویت روحیه خوداتکایی و استقلال اقتصادی شده و زمینه‌ساز نوآوری در بخش‌های مختلف از فناوری هسته‌ای گرفته تا صنایع دفاعی و علوم پزشکی، شده است. 

جامعه با درک این واقعیت که تکیه بر خارج نه‌تنها تضمین‌کننده رفاه نیست، بلکه می‌تواند به ابزاری برای وابستگی و فشار تبدیل شود، به سمت تقویت پایه‌های اقتصادی داخلی سوق داده می‌شود.

بازتعریف روابط بین‌الملل و هویت ملی: مواجهه با ناکارآمدی و بدعهدی غرب در توافقاتی مانند برجام، منجر به بازتعریفی عمیق در درک جامعه ایرانی از جایگاه خود در نظام بین‌الملل شده است.

این تحولات، مرکز ثقل سیاست خارجی و روابط بین‌الملل را از تمرکز بر غرب به سمت تعمیق روابط با شرق و جنوب جهانی سوق داده است.

این تغییر نه‌تنها یک رویکرد سیاسی، بلکه بازتابی از بازتعریف هویت ملی در بستر جهانی جدید و ظهور قطب‌های قدرت نوظهور است.

جامعه ایران در این میان با اتکا به هویت اسلامی و ایرانی خود، به‌دنبال ایجاد روابطی مبتنی بر احترام متقابل و منافع مشترک با کشور‌هایی است که در پی چالش کشیدن نظم تک‌قطبی و ایجاد جهانی عادلانه‌تر هستند.

موضوعاتی مانند برجام و مکانیسم ماشه صرفاً مسائل فنی یا حقوقی نیستند، بلکه ابعاد عمیق‌تری دارند که با هویت، اراده ملی و پویایی‌های اجتماعی جامعه ایران گره خورده‌اند.

آینده برجام و پرونده هسته‌ای ایران در مسیری پیش می‌رود که بنیان آن استقلال کامل، خوداتکایی و گفتمان مقاومت است.

این مسیر، حاصل تجربه‌های تلخ از بدعهدی غرب و درس‌آموخته‌های تاریخ است و هر توافق یا مذاکره‌ای که این بنیان را تضعیف کند، نه‌تنها کمکی به حل بحران‌ها نخواهد کرد، بلکه زمینه‌ساز فشار‌های جدید و استقامت بیشتر جامعه در برابر سازوکار‌های سلطه‌گرانه خواهد شد.

ایران اسلامی با اتکا به ظرفیت‌های داخلی، همبستگی ملی و رویکرد استراتژیک مبتنی بر مقاومت، درصدد است تا علاوه بر حفظ حقوق مسلم خود در بهره‌گیری از انرژی هسته‌ای برای مقاصد صلح‌آمیز از گزند فشار‌های خارجی در امان بماند. 

این استراتژی تضمین‌کننده بقا، پیشرفت و نقش‌آفرینی مؤثر ایران در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی در چارچوب نظمی نوین و چندقطبی خواهد بود. آینده، متعلق به ملت‌هایی است که بر اراده و توانمندی‌های خود تکیه می‌کنند.

انتهای پیام/