مهاجرت فکری یعنی فیزیک فرد در جامعه خود حضور دارد، اما سبک فکر، سلیقهها، آرزوها و ارزشهایش به جامعهای دیگر گره خورده است. به زبان ساده، بدن اینجاست، اما ذهن جای دیگری زندگی میکند.
این موضوع روایت ایرانیانی است که خود در ایران و ذهنشان در فرهنگهای خارجی است. مانند نوجوانهایی که مدام در شبکههای اجتماعی با سبک زندگی غربی خوگرفته و حتی اگر هرگز از مرزهای کشور بیرون نرفته باشند، ذهنشان مدتهاست از این جغرافیا کوچ کرده است. این پدیده به مرور سبب تغییر فرهنگ روزمره، ارزشها و حتی روابط خانوادگی شده است.
با پیشرفت اینترنت و فضای مجازی مرزها درهم شکسته و مهاجرت فکری افزایش یافته است. این فرآیند با نشانههایی مانند تغییر در سبک لباس پوشیدن، ورود الفاظ و کلمات خارجی به مکالمات روزمره و حتی طرز فکر افراد همراه است که گاه سطحیاند و گاهی ریشه در لایههای عمیقتر باورها دارد.
شاید در نگاه نخست این تغییرات بیخطر و جالب باشند چرا که موجب گسترش فرهنگها و تعامل میان افراد میشوند، اما در طولانی مدت تضاد در نوع سبک زندگی بین افراد جامعه و نزدیکان مشکلات اساسی ایجاد میکند.
مهرداد ناظری، جامعه شناس، در خصوص مهاجرت فکری گفت: مهاجرت فکری یک مفهوم خیلی عمیق و چند لایه است که ما باید نخست آن را درک کنیم. فرد یک جور گسست ذهنی و فرهنگی از هویت یا سرزمین خود پیدا میکند. یعنی اگرچه فرد از لحاظ فیزیکی در جامعه ایران زیست میکند، اما در حقیقت انگار در این جامعه نیست و یک جور بیگانگی فرهنگی با ارزشها و هنجارهای جامعه خود دارد. انگار در این جهان فعلی است و در عین حال در این جهان نیست؛ فرد حالت دو جهانی را تجربه میکند.
وی افزود: فرد علایق، خواستهها و دغدغههایی که مد نظرش است را در فرهنگ خودی پیدا نمیکند و به مرور به سمت جایی میرود که بتواند پاسخی برای این نیازهاش پیدا کند و آرام آرام مهاجرت انجام میدهد. یعنی در عین حال که از لحاظ فیزیکی در این جامعه است، اما انگار در این جامعه زیست ندارد.
وی با اشاره به مفهوم کار درگیر و خود درگیر گفت: کار درگیر یعنی فرد در یک مکانی حضور دارد، اما فقط فیزیکش آنجاست و روح و روانش در آن فضا نیست. خود درگیر هم زمانی است که فرد هم فیزیک و هم روح و جسمش در کار است. اتفاقی که در جامعه ما درحال رخ دادن است این است که ما به مرور داریم در زیست فردی و جمعی خودمون از یک شرایط خود درگیرانه به سمت کار درگیر میرویم. یعنی نسل جدید به دلیل اینکه آن پاسخهایی را که میخواهند در زندگی نمیگیرند از ارزشهای خانوادگیشان فاصله میگیرند.
ناظری با تاکید بر این که مهاجرت فکری یک نوع از مهاجرت است خاطر نشان کرد: اساساً در جوامع امروزی به دلیل اینکه افراد ممکن است در جایی زندگی کنند که رضایت کامل را از زندگی نداشته باشند این عدم رضایت سبب جابجایی آن ها از یک نقطه به نقطه دیگر میشود. این جا به جایی میتواند فیزیکی یا ذهنی باشد.
وی ضمن اشاره به مهاجرت فیزیکی گفت: ما در شرایطی زندگی میکنیم که موضوعات اقتصادی و تورم باعث سخت شدن مهاجرت مکانی شده است. خیلی از نسلها امکان مهاجرت از ایران به سایر کشورها را ندارند و مدام مهاجرت فکری را انجام میدهند. یعنی مرتباً یک زیست و سبک زندگی خاصی را الگو قرار میدهند.
وی در ادامه ضمن اشاره به کنشگری مصرفگرا و ژرفانگر افزود: در کنشگری مصرفگرا آن دنیای خیالی و ایدهآلی که از اروپا و آمریکا در ذهن نسل جدید هست ضمن اینکه ممکن است در زندگیشان محدودیتها یا محرومیتهایی هم داشته باشند، افراد را به سمت مهاجرت فکری میبرد. اما کنشگران ژرفانگر کسانی هستند که در میدانهای فرهنگی خود و ذهنشان زیست میکنند ولی اینجوری نیست که غرب ایدهآل داشته باشند.
این جامعه شناس با اشاره به نقش آموزش و پرورش اظهار کرد: آموزش پرورش ما در حال حاضر به صورت خطی عمل میکند، یعنی ما هیچ موقع روی تفکر واگرا، خلاقیت و تفکر انتقادی بچهها کار نمیکنیم. ما اگر بتوانیم قدرت ژرفا نگری و ژرفاندیشی را در بچهها تقویت کنیم مدل مهاجرت بچهها به آن شکل مصرفگرا نخواهد بود.
تعلیق در تعلق
وی با اشاره به خطرات پدیده مهاجرت فکری میگوید: وقتی فرد از جامعهاش جدا شود و زیست دیگری را تجربه کند این خطر وجود دارد که ما دچار نوعی تعلیق تعلق شویم. در نسل جدید این تعلیق تعلق بسیار خطرناک است، چون در ابتدا ممکن است اینطور به نظر بیاید که اتفاق خوبی رخ میدهد و الگوهای ذهنی خوبی برایشان ساخته میشود، اما یک جایی بالاخره وقتی از ذهنشان به جامعه خودشون میآیند و مسائل جامعه خودشان را میبینند نمیتوانند فاصله و گسستی که در ارزشها وجود دارد را حلاجی کنند و امکان دارد به آسیبهای اجتماعی مثل خودکشی و اعتیاد روی بیاورند.
ناظری ضمن تاکید بر اهمیت مدیریت مهاجرت فکری افزود: اگر مهاجرت فکری مدیریت نشود شاید تا یک دهه آینده بچههای ما حتی به راحتی فارسی صحبت نکنند و ما به سمتی برویم که زبان مخفی جوانان جایگزین فارسی شود. حتی ممکن است به سمتی برویم که الفاظ رکیک تبدیل به بخشی از فرهنگ ما شود. در مهاجرت فکری وقتی آگاهی نباشد افراد به مرور وارد فضایی میشوند که با ما بیگانه میشوند.
وی معتقد است: ما باید بتوانیم مهاجرت فکری را مدیریت کنیم. اگر قرار است مهاجرت فکری رخ بدهد این مهاجرت به جای رفتن به سوی آن غرب کاذب باید به سوی خود اصیل و واقعی انسانی ما باشد. باید بتوانیم با جامعه اطراف خودمان ارتباط برقرار کنیم، چون در غیر این صورت این پدیده میتواند خیلی خطرناک باشد.