به گزارش ایرنا، پیش از آنکه جوهر بر کاغذ بنشیند اندیشه ها در سینه ها محبوس یا بر پوست و سنگ به سختی نگاشته می شد، اما با ورود صنعت چاپ به عنوان بزرگ ترین انقلاب رسانه ای تاریخ بشر دانش از انحصار نخبگان خارج شد و دروازه های آگاهی را به روی همگان گشود و با اختراع ماشین چاپ کلمات به پرواز درآمدند و اندیشه ها تکثیر و چاپخانه ها به قلب تپنده جوامع تبدیل شدند و فرهنگ، هویت و بیداری را تولید کردند.
هرچند در گذر زمان غرش دستگاه های چاپ ملخی و چیدمان طاقت فرسای حروف سربی جای خود را به سرعت و دقت چاپ دیجیتال داد اما رسالت این حرفه همچنان پابرجاست و هر چاپخانه دار در واقع یک پاسدار فرهنگی است، چرا که در سکوت اندیشه یک نویسنده، شعر یک شاعر، علم یک محقق و خبر یک رویداد را به دست هزاران نفر می رساند بنابراین به جرات می توان گفت این حرفه آمیزه ای از هنر، صنعت، تعهد و مسیری پر از چالش های اقتصادی و دشواری های فنی اما سرشار از شیرینی خلق اثری ماندگار است.
در شهرستان کوچک سلسله ستار ملکی صادقی مسوول چاپخانه "حافظ" به عنوان نخستین چاپخانه دار شهرستان نمونه ای درخشان از همین عشق و ایستادگی در قلب ایران است که توانسته با نزدیک به نیم قرن سابقه همچنان در دل مردمان این شهر کوچک بماند و خدمتی صادقانه داشته باشد.
طلوع در سختی ها
چاپخانه حافظ اکنون بیش از نیم قرن است که در این مسیر گام برداشته و همچون نگینی درخشان بر تاریخ معاصر منطقه نقش بسته در این چاپخانه کوچک مرکب چاپ اندیشه ها را بر کاغذ ماندگار کرده و نسل های متعدد را به دانش، ایمان و فرهنگ پیوند داده است.
ملکی صادقی که بنیان گذار نخستین چاپخانه در سلسله است از دشواری های روزهای اول چنین یاد می کند: سال ۱۳۶۵ پس از فراز و نشیب های بسیار و با وجود شرایط سخت گیرانه حاکم بر صدور پروانه فعالیت توانستم مجوز تاسیس اولین چاپخانه شهرستان سلسله را بگیرم تا بتوانم در این زمینه نیاز شهرستان را برآورده و خدمتی هرچند کوچک به مردم این دیار داشته باشم.
وی افزود: چاپخانه ها در آن زمان با حروف سربی کار می کردند که بسیار طاقت فرسا بود اما توانستم با هزینه پنج میلیون ریالی در آن سال ها که بسیار رقم بالایی هم بود یک دستگاه چاپ ملخی قدیمی با حدود ۵۰ سال کارکرد بگیرم و برای خرید حروف های سربی نیز حدود سه میلیون ریال هزینه کردم که بسیار بالا بود اما چون علاقه داشتم معتقد بودم که کار باید برای رضای خدا باشد.
ملکی صادقی ادامه داد: در ابتدای کار نه تنها حمایتی از سوی مسوولان وجود نداشت بلکه بسیاری از نهادهای اداری حتی کارهای چاپی خود را به شهرهای دیگر می سپردند اما من باور داشتم اگر نیت خالص باشد خداوند روزنه ای باز خواهد کرد و همین طور هم شد و سفارش ها از شهرهای دور رسید و راهی برای ادامه مسیر پیدا می کردم.
این چاپخانه دار عنوان کرد: بعدها که کار رونق گرفت حدود ۶ نفر در چاپخانه به کار مشغول شدند اما بعدها که زمینه های کاری کم شد چاپخانه جوابگوی هزینه کارگرها نشد.
وی افزود: چاپ کارتهای عروسی بسیاری از جوانان شهرستان از دهه های پیش تاکنون توسط این چاپخانه صورت گرفته و سعی کرده ام درخصوص هزینه سخت گیری نکنم تا زوجین راضی از چاپخانه بروند.
ملکی صادقی می گوید: اولین جمله ای که دستگاه من روی کاغذ ثبت کرد یاد خدا بود و همان ذکر، چراغی شد که همیشه بر کار من می تابید.
دانشگاهی خاموش برای پرورش اندیشه ها
ملکیصادقی چاپخانه را تنها یک واحد اقتصادی نمی داند بلکه آن را به «دانشگاهی خاموش» تشبیه می کند چرا که بسیاری از جوانانی که سال ها در این مکان به کار پرداخته اند بعدها در مسیر علم و پیشرفت گام های بلندی نیز در مسیر علم و دانش برداشته اند.
وی اعتقاد دارد چاپخانه همانند مزرعه ای است که اندیشه های اندیشمندان بذر آن و محصولش رشد فرهنگی و اجتماعی جامعه محسوب میشود، می گوید: بسیاری از جوانانی که اینجا کار می کردند بعدها استاد دانشگاه، پزشک یا مهندس شدند و چاپخانه برایشان تنها محل کار نبود بلکه پلی میان معاش و کسب دانش بود.
این روحیه علمی تنها در فضای چاپخانه باقی نماند بلکه به خانه ملکی صادقی نیز راه یافت و فرزندان او هر یک در حوزه ای علمی رشد کردند، دختر بزرگش پزشک شد و یکی از پسرانش هم مهندس برق و دیگری معمار و بی شک این رشد علمی حاصل هم نشینی کتاب با جان انسان است.
عطر کلام خدا در هم نشینی با مرکب و کاغذ
یکی از برجسته ترین افتخارات ملکی صادقی ترمیم، تعمیر و صحافی نزدیک به ۵۰ هزار جلد قرآن کریم، مفاتیح الجنان و سایر متون دعا است و در این باره می گوید: چاپ قرآن برای من فقط یک حرفه نبود بلکه عبادتی بود که زندگی ام را پر از آرامش کرد.
ملکیصادقی اعتقاد دارد که بدون چاپ، فرهنگ جامعه ناقص می ماند، و ادامه میدهد: اگر علم و اندیشه بر صفحه ای مکتوب نشود در قفسه ها خاموش می ماند و چاپ همان پلی است که اندیشه دانشمندان را به ذهن مردم منتقل می کند و حتی در عصر اینترنت و فضای مجازی کتاب همچنان اصالت و ماندگاری خود را دارد و سندی است که به نسلهای آینده می رسد و هویت یک ملت را حفظ می کند.
میراثی ماندگارتر از مرکب
داستان چاپخانه حافظ و بنیان گذار آن فراتر از یک گزارش شغلی و روایتی از عشق، ایمان و تعهد به فرهنگ یک سرزمین است که نشان می دهد یک چاپخانه می تواند چیزی بیش از یک بنگاه اقتصادی و دانشگاهی بی نام و مزرعه ای برای پرورش اندیشه و محرابی برای عبادت باشد و در روزگاری که سرعت و سطحی نگری بر بسیاری از جنبه های زندگی سایه افکنده وجود چنین افرادی غنیمتی بزرگ است که به ما یادآوری می کند که برخی ارزش ها هرگز کهنه نمی شوند و کتاب اصالت دارد و مکتوب سندی است که تاریخ و هویت را زنده نگاه می دارد.
میراث ملکی صادقی تنها در هزاران کتاب، کارت دعوت و اوراق اداری خلاصه نمی شود چرا که میراث واقعی او در جان جوانانی است که در آن «دانشگاه خاموش» راه خود را یافتند و اگرچه صدای دستگاه چاپ او شاید در هیاهوی توسعه و پیشرفت امروز کمتر به گوش برسد اما بی شک طنین خدمتش برای همیشه در حافظه فرهنگی سلسله باقی خواهد ماند.