سرویس مدیریت کتاب خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در میانه قرن سیزدهم هجری قمری، در شیراز، شهری آکنده از عطر کتاب و سنتهای دیرین علمی، کودکی چشم به جهان گشود که نامش بعدها در تاریخ نشر ایران ماندگار شد: میرمحمدعلی شیرازی. او در خانوادهای مذهبی و کتابدوست به دنیا آمد و از همان آغاز، کتاب و فرهنگ در تار و پود زندگیاش تنیده شد. هنوز خردسال بود که همراه پدر، میرزا ابوالقاسم، راهی تهران شد؛ پدری که نخستین پایههای خاندان «کتابچی» را در پایتخت بنا گذاشت. برخلاف برخی منابع، شواهد و آثار برجایمانده نشان میدهد میر محمدعلی از همان کودکی در تهران رشد کرد، در فضایی که بوی جوهر و کاغذ در آن میپیچید.
نخستین ردپای فعالیت حرفهای او در انتشار شاهکار چاپ سنگی «افتخارنامه حیدری» در سال ۱۳۱۰ قمری دیده میشود؛ اثری که نه تنها نشانی از ذوق و جسارت اوست، بلکه سندی استوار برای اثبات حضورش در پایتخت پیش از آن تاریخ. میر محمدعلی علاوه بر حضور در بازار کتاب و تجارت، تحصیلات حوزوی را نیز پی گرفت و افتخار پوشیدن لباس روحانیت یافت. پیوند میان دانش دینی و کار کتاب، در واقع مسیری تازه بود که او و خاندانش برای ترویج فرهنگ مذهبی در ایران گشودند.
او بعدها بنیانگذار کتابفروشی و انتشارات اسلامیه شد؛ نهادی که از دل تیمچه حاجبالدوله، نخستین مرکز متمرکز کتابفروشان تهران، قد کشید و به مرور به یکی از معتبرترین پایگاههای نشر مذهبی کشور بدل شد. روایتهای خاندان کتابچی میگویند حجره او در تیمچه چنان رونقی داشت که حتی ناصرالدین شاه شخصاً برای خرید کتاب بدانجا سر میزد.
میرمحمدعلی شیرازی، پدر هفت فرزند، در طول عمر هفتاد سالهاش جز عشق به نشر و خدمت به فرهنگ، سرمایهای برای خود نخواست. او در سال ۱۳۲۰ قمری درگذشت، اما میراثش در قالب اسلامیه همچنان زنده است؛ چراغی که به دست فرزندانش روشن ماند و تا امروز، نام خاندان کتابچی را با نشر و ایمان گره زده است.
تولد و تحصیل
میرمحمدعلی شیرازی به سال ۱۲۵۰ ق. در شیراز و در خانوادهای مذهبی فرهنگی و کتاب دوست دیده به جهان گشود. هنوز کودک بود که به همراه خانواده راه سفر به پایتخت را در پیش گرفت تا در آینده به یکی از پیشگامان چاپ و نشر کتابهای مذهبی در ایران بدل شود برخلاف برخی منابع که سال هجرت میر محمد علی از شیراز به تهران را ۱۲۹۰ ش ذکر کرده اند، بر اساس اسناد و شجره نامههای، خانوادگی، میرزا ابوالقاسم پدر ایشان اولین کسی از خاندان کتابچی بود که شیراز را ترک کرد و در تهران ساکن شد میر محمد علی نیز از خردسالی در تهران رشد کرد و فضایی را که پدر در پی ایجاد آن بود از نزدیک لمس کرد و با آن خو گرفت.
نکته دیگری که ناقض ادعای مذکور در باب مهاجرت اوست، در نظر داشتن این مسأله است که او در سال ۱۲۸۱ ش. فوت کرد، که در این صورت تاریخ یاد شده برای مهاجرت او نه سال پس از فوت وی بوده است.
مورد بسیار مهم دیگری که باید به آن اشاره داشت، کتاب چاپ سنگی شاهکاری همچون افتخار نامه حیدری که ذکر مشروح آن در ادامه خواهد آمد است که میرمحمدعلی شیرازی آن را در تهران و در سال ۱۳۱۰ ق. /۱۲۷۱ ش. یعنی ۱۰ سال پیش از درگذشت و ۱۹ سال پیش از تاریخ ادعایی پیشین به زیور طبع آراسته بود؛ این مسئله نیز ردّ دیگری برادعا و اطلاعات منبع مورد نظر است.
میرمحمدعلی پس از چندی علاوه بر حضور در بازار کسب و کار و کتابفروشی تحصیلات حوزوی خود را آغاز کرد و بعد از اتمام افتخار پوشیدن لباس روحانیت را نیز به دست آورد که این مسئله نمایندۀ نقش مذهب در کسب و تجارت و مسیر تولید کتابهای مذهبی است که بعدها او و خاندان او بدون هیچ چشم داشتی با تمام توان در چاپ و انتشار آنها تلاشهای بیوقفهای کردند.
او صاحب هفت فرزند چهار پسر و سه دختر به نامهای سیدمهدی (۱۳۲۳-۱۳۰۰ ق.)، سیّدحسین (۱۳۰۳-۱۳۷۳ ق)، سیداحمد (۱۳۷۵-۱۳۱۰ ق.)، سیدمحمود (۱۳۱۲-۱۴۰۳ ق.)، زهرا بیگم، طاهره بیگم و خدیجه بیگم شد که از میان آنها سیدحسین، سیداحمد و سیدمحمود راه پدر را در پیش گرفته و علاوه بر ادامه دادن شغل موروثی مفتخر به پوشیدن لباس روحانیت نیز شدند.
زندگی حرفهای
میرمحمدعلی شیرازی در طول زندگی حرفهای خود همواره مسیری ثابت و با برنامه را دنبال کرد، و با پایهگذاری مجموعه بخشهای مختلف تولید و نشر کتاب تحت عنوان «اسلامیه» میراثی نام آشنا از خود به جا گذاشت.
انتشارات و کتابفروشی اسلامیه، کتابفروشی و انتشارات اسلامیه، که از عصر قاجار سابقه فعالیت دارد از معروفترین کتابفروشان و ناشران خصوصی در تهران است، که فعالیتهای خود را در زمینه نشر آثار مذهبی آغاز کرد و ادامه داد. اینگونه ناشران قرآن کریم ادعیه شماری از منابع درسی حوزههای علمیه و منابع اعتقادی - شیعی را منتشر میساختند.
مرحوم سیدرضا کتابچی، نوه میرمحمدعلی شیرازی درباره محل کتابفروشی اسلامیه میگوید:
کتابفروشی پدربزرگم مرحوم سیدمحمدعلی شیرازی ابتدا در «تیمچه حاجبالدوله» بود. لذا پدربزرگ ما در آنجا حجرهای برای کتابفروشی داشت حکایتها از آن زمان حاکی بر این است که جد ما جزو اولین افرادی است که شروع به چاپ کتب به روش چاپ سنگی کرده و مقداری کتاب هم از بمبئی و هندوستان به ایران وارد میکند؟
دیگر نوه میرمحمدعلی شیرازی، سیدجلال کتابچی، درباره کتابفروشیهای تیمچه حاجبالدوله میگوید:
«من حاجبالدوله را یادم نمیآید اما شاگرد پیری داشتیم که با پدربزرگم در تیمچه کار میکرد او میگفت کتابفروشیها تا ظهر هیچ فروشی نمیکردند دم ظهر میآمدند پیش پدربزرگم، او هم به شاگردش پولی میداد تا غذایی تهیه کند و بعد همگی با هم میخوردند.»
براساس خاطرهای از مرحوم حاج سیدمحمود کتابچی که در میان خاندان کتابچی مورد توافق است، او روایت میکند که کتابفروشی پدرش در تیمچه حاجبالدوله از چنان اعتبار و شهرتی برخوردار بوده که او خود در هنگام کودکی شاهد بوده که ناصرالدین شاه شخصاً برای خرید کتاب به حجره میرمحمدعلی شیرازی مراجعه میکرده است.
نخستین محل متمرکز کتابفروشان و ناشران در تهران تیمچه سرپوشیده حاجبالدوله بود که بعداً به تیمچه کتابفروشها هم معروف شد و علاوه بر کتابفروشها و ناشران کاغذفروشها و صحافها و فروشندگان لوازم تحریر و عمل آورندگان کاغذ نیز در همین بازار به کسب اشتغال داشتند.
به گفته شادروان محمد علی، ترقی کتابفروشانی که بعضی از آنها ناشر و برخی تاجر و وارد کننده کتاب هم بوده اند در آن تیمچه تمرکز یافته و میر محمد علی شیرازی نیز از ناشران تأثیرگذار آن تیمچه بوده است است.
آقا از دست راست تیمچه که وارد میشدید دوم مرحوم میرمحمد علی شیرازی به کتابفروشی مشغول بودند که از اجل ناشران آن زمان به شمار میرفتند و از ایشان سه اولاد به نامهای آقایان سیدحسین و حاج سیداحمد و حاج سیدمحمود باقی ماندند که هر رسه به دنبال کار پدر بودند.
اولی آقای سیدحسین که اولاد او این شغل را رها کرد و دو نفر دیگر همواره در یک محل مشغول کار بودند و پس از مدتی از هم جدا ده و از حاجی سیداحمد چند اولاد باقی مانده و همگی در کار پدر وارد بوده و میتوانیم از آقای حاج سیداسماعیل که اولاد بزرگ وی میباشند نام ببریم که فعالیتهای چشمگیری در این باب دارند و انتشارات اسلامیه را اداره مینمایند و از حاج سیدمحمود سه فرزند باقی مانده که اولی به نام حاج سیدمرتضی و نیز اگر سیدمصطفی به کار نشر مشغول ادامه کارند. اطلاعاتی که هوشنگ ساعدلو، استاد اقتصاد و از آگاهان تاریخ ایران، از میان اوراق بازمانده از نیای خود میرزا عبدالوهاب رئیسالکتاب و از استادان مدرسه دارالفنون به دست داده است روایت مرحوم ترقی را تأیید و تکمیل میکند:
«کتابفروشان این محل مردمی فاضل و معتبر و فهمیده بودند و برای کتاب حرمتی داشتند و به اقتضای علایق قلبی خود با اهل فضل و کمال روابطی دوستانه برقرار میکردند معتبرترین کتابفروش این تیمچه آقا میرزا محمدعلی شیرازی بوده که حجرهاش بیش از حجره دیگران رونق داشته و خود او هم اهل مطالعه بوده و با اهل علم بحث و فحص داشته است.»
تیمچه حاجبالدوله که مرکز اصلی و فعال کتاب در پایتخت بود بر اثر تغییر بافت شهر تهران و دور شدن مرکز شهر از مرکز بازار سنتی بهتدریج اهمیت خود را از دست داد. پس از این دوره کتابفروشی اسلامیه به خیابان ناصرخسرو انتقال یافت تا اینکه به دستور رضاشاه برخی از مغازههای موجود در ناصرخسرو خراب شد که مغازه کتابفروشی اسلامیه از آن جمله بود و ظرف مدت یک هفته خیابان بوذرجمهری با خراب کردن خانهها ساخته شد.
در این زمان مرحوم سیداحمد کتابچی در خیابان بوذرجمهری (۱۵ خرداد فعلی) جنب بازار آهنگرها شروع به ساخت یک ساختمان سه طبقه کرد اما تا قبل از آماده شدن ساختمان، مدتی در خیابان باب همایون، مغازهای را اجاره کرد تا اینکه بعدها به ساختمان مذکور نقل مکان کرد و در محل کنونی انتشارات اسلامیه ساکن شد.
چاپخانه اسلامیه
چاپخانه اسلامیه: بنا بر گفته سیدجلال کتابچی، نوه میرمحمد علی شیرازی، چاپخانه اسلامیه به سال ۱۳۰۰ ش دائر شده است. کار این چاپخانه ابتدا چاپ سنگی بود و سیداحمد کتابچی در کنار فروش کتاب، به دلیل علاقه زیادی که به نشر کتابهای مذهبی داشت، این چاپخانه را خرید و چاپخانه اسلامیه را تأسیس کرد.
در باب نامگذاری این چاپخانه، نوه آن مرحوم میگوید: پدرم مرحوم سیداحمد، کتابچی، موفق به تأسیس چاپخانه اسلامیه در همین محل شد. البته در ابتدا نام این چاپخانه «علمیه اسلامیه» بود که بعدها به علت جدا شدن عمویم از این چاپخانه، نام علمیه اسلامیه را ایشان برداشتند و از همان روز این چاپخانه با نام «چاپ اسلامیه» کار خود را ادامه داد.
او همچنین درمورد تاریخچه تأسیس این چاپخانه میگوید: «زمانی که من به دنیا آمدم سالهای متمادی بود که چاپخانه برقرار بود و فعالیت داشت به یاد دارم که در انتهای سالن چاپ یک دستگاه ماشین چاپ سنگی داشتیم که در حدود نصف سالن را احاطه کرده بود اولین موجودی ماشینآلات چاپخانه اسلامیه عبارت بود از:
۱. ماشین چاپ سنگی دو ورقی
۲. ماشین چاپ حروف پایی
۳. ماشین چاپ نیمه اتوماتیک حروف سلکتا
۴. ماشین چاپ دو ورقی برقی ژوهانسبورگ
۵. ماشین دو ورقی چاپ حروف و گراور هایدلبرگ
ماشین چاپ سنگی، حدود ۲۰ متر عرض داشت و شخصی به نام حاج محمود شفیعی که در اصفهان مقیم بود این ماشین را همراه با حدود ۳۰۰ سنگ چاپ دوورقی یکجا خریداری و به اصفهان بردند و از چدن آنها استفاده کردند. این ماشین بیش از هشت نفر پرسنل داشت که روزی پنج الی هشت سنگ را چاپ میکردند تیراژ چاپ هر سنگ حداکثر از ۳۰۰ تا ۵۰۰ و به ندرت به هزار برگ میرسید.
زمانی در چاپخانه اسلامیه حدود فقط بیست نفر پرسنل در رشته حروفچینی فعالیت میکردند و بهترین حروفچین ما آقای سیدهادی گیتی آرا، سرپرست قسمت بودند. در حدود سالهای ۱۳۳۵ ش. حروف عربی معرب را از بیروت وارد میکردیم این قلم حروف که در اصل ۱۸ پنط بر روی پایه ۲۴ پنط ریخته شده بود، که ۴ پنط بالا و ۴ پنط پایین آن خالی بود، جهت اعراب گذاری، سخت ترین حروف قابل حروفچینی بود، که بهخاطر چاپ قرآنی ویژه آن را از خارج وارد کرده بودیم که به نام حروف ۲۴ پنط نازک معرب دار» نامیده میشد.
این سیستم حروف در مقطع سالهای ۳۰ و ۴۰ در چاپخانههای انگشتشماری موجود بود و برای چاپخانه ما افتخاری بود که این قلم را داشتیم. متأسفانه بعدها با آمدن کامپیوتر و جایگزین شدن روش حروفچینی از سربی به کامپیوتری حدود پنج تن حروف را که این قلم هم در بین آنها بود به ریختهگر فروختیم. ماشین چاپ متأسفانه این چاپخانه جریانساز و مهم با قدمتی ۹۲ ساله به علت موقعیت مکانی و مسائلی در رابطه با شهرداری، سرانجام در سال ۱۳۹۲ ش برای همیشه برچیده شد.
شعبههای قم و اراک: این کتابفروشی دارای شعبهای در قم بود، چنانکه در صدر تمام صفحات فهرست کتابفروشی اسلامیه در سال ۱۳۱۸ ش، دو کلمۀ «تهران قم» درج شده است.
آثار
میرمحمد علی شیرازی اثری از خود به یادگار، نگذاشت اما در عوض بیشتر زندگانی خود را صرف چاپ و نشر آثار مذهبی و همچنین فرهنگ کتابخوابی در روزگار خود کرد. این سلوک او از آنچنان عمقی برخوردار بود که سبک و سیاق و نوع نگاه او به کتاب سالیان درازی است که همچنان در میان اعضای خانواده او جاری است و آنان نیز برای ادامه این مسیر از هیچ تلاشی مضایقه نکردهاند و چراغ کتابفروشی و نشر او را همچنان روشن نگاه داشتهاند.
درگذشت
میرمحمد علی شیرازی، بنیادگذار انتشارات اسلامیه پس از ۷۰ سال زندگی پربار و تلاشهای بیوقفه در راه چاپ و نشر کتاب به ویژه کتابهای،، مذهبی سرانجام به دلیل ابتلا به بیماری حصبه به سال ۱۳۲۰ ق در تهران بدرود حیات گفت. پیکر وی به شهر قم منتقل شد و در آرامگاه شیخان به امانت، به خاک سپرده شد اما پس از چند سال طبق وصیت ایشان باقیمانده جسد او به شهر نجف اشرف در عراق منتقل شد و برای همیشه در قبرستان وادیالسلام دفن گردید.
پس از فوت او کتابفروشی و انتشارات اسلامیه به همت و کوشش شایسته تقدیر فرزندان و انساب با تمام سختیهای جاری در این حرفه به کار خود ادامه داد و همچنان نیز در همان مکان و به همان شیوه و سبک و سیاق به حیات خود ادامه میدهد.
∎