سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مانی سپهری: در دو محیط متفاوت در مکزیک، دو زن، یکی شهری و مدرن و دیگری روستایی و سنتی، سرنوشتشان بهواسطۀ یک قتل به هم گره میخورد. ماجرای رمان «ساحره» از این قرار است که شخصی به نام پالوما را در روستایی در مکزیک کشتهاند. پالوما ظاهراً قربانی خشونت جنسیتی شده است. روزنامهنگاری به نام زوئی میخواهد گزارش این قتل را بنویسد. زوئی دربارۀ انگیزهاش از پرداختن به این ماجرا میگوید: «دلیل موافقتم با نوشتن مقالهای درمورد قتل پالوما خشمی است که این خبر نسبت به خشونت جنسیتی در من برمیانگیزد. من نمیتوانستم این حجم از اخبار بیپایان زنکشی، تجاوز و سوءاستفادۀ جنسی را تحمل کنم. هر موقعیت و هر گونه اشاره به زنی یا انسانی درگیر در چنین شرایطی بهشدت مرا به هم میریخت و سعی میکردم از سنگر اتاق خبر روزنامه هرچه در توان دارم انجام دهم.»
اما دلیل دیگری هم در کار است. زوئی میل دارد به بهانۀ تحقیق دربارۀ قتل پالوما و نوشتن گزارش این قتل، زنی به نام فلیسیانا را که از اقوام پالوماست و با او رابطهای نزدیک داشته، ملاقات کند چون شخصیت این زن برایش جذاب است. فلیسیانا که یکی از راویان رمان «ساحره» است و رمان با روایت او آغاز میشود، یک درمانگر سنتیست که در روستایی در مکزیک زندگی میکند.
«ساحره» رمانیست با دو راوی؛ یکی فلیسیانا و دیگری زوئی. این دو در عین تفاوتهای فرهنگیِ ظاهری که باهم دارند، هرچه در طول رمان پیش میرویم میبینیم که بیش از آنچه به نظر میرسد به هم نزدیکند. زوئی زنی تحصیلکرده و روشنفکر و پرورشیافته در خانوادهای مدرن و شهرنشین است و فلیسیانا زنی عامی و روستایی با دانشی کهن و سنتی که آن را از پیشینیان خود به ارث برده است؛ دانشی که فلیسیانا جسم و درون انسانها را بهکمک آن شفا میدهد. جهان این دو بهظاهر متفاوت است و هر یک انگار به دنیایی دیگر تعلق دارند. اما وقتی زوئی برای سردرآوردن از معمای قتل پالوما به دیدار فلیسیا میرود، میبینیم که این هردو زن از دردی مشترک رنج میبرند که محصول فرهنگی کلان و فراگیر است که سلطۀ خشونتبار خود را هم بر جامعۀ سنتی و هم جامعۀ مدرن گسترده است.
فلیسیانا و زوئی هردو بهنحوی قربانی خشونتهای برآمده از جهان مردسالارند و زوئی هنگامی این حقیقت را درمییابد که بهواسطۀ فلیسیانا در خود مینگرد و وجوه پنهان خود و محیطی را که در آن پرورش یافته است کشف میکند. جالب اینکه زوئی نزد فلیسیانا رفته تا نقش قهرمان را برای قربانیان خشونتهای جنسیتی ایفا کند و صدای این قربانیان را در روزنامه منعکس کند، اما در مواجهه با فلیسیانا با وجهِ قربانیِ شخصیت خودش روبهرو میشود و حالا فلیسیاناست که نقش قهرمان را برای او ایفا میکند و دردهایش را شفا میدهد.
برندا لوزانو در رمان «ساحره» از خشونتهای مردان علیه زنان مینویسد و از جهانی که تحت سلطۀ تاریخ مذکر است؛ سلطهای که چنانکه در رمان میبینیم، هم جامعۀ روستایی و سنتی گرفتار آن است و هم جامعۀ مدرن و این نقطۀ پیوند دو زن داستان است.
دو صدای زنانهای که داستان را روایت میکنند بهموازات هم پیش میروند و نویسنده، ضمن به نمایش گذاشتن اشتراکات صاحبان هر یک از این دو صدا، تفاوتهایشان را نیز در شیوۀ روایت هرکدامشان عیان کرده است.
روایت فلیسیانا در رمان «ساحره»، بهاقتضای شخصیت او و محیط پر از سحر و جادویی که در آن رشد کرده و پیوندش با یک فرهنگ بومیِ کهن و رازآلود، روایتی شاعرانه و حلقوی است که تکرارهای ترجیعبندوار در آن نقش ویژهای دارد. روایت او روایتی توأم با استعاره و حاصل پیوند بیواسطۀ او با طبیعت و رمز و رازهای آن است.
روایت زوئی اما، متناسب با شغل و تحصیلات و پیشینۀ خانوادگی و طبقه و محیطی که در آن پرورش یافته، روایتی گزارشگونه و عینی و خطی و سرراست است؛ انگار که دارد گزارشی روزنامهای مینویسد.
زوئی و فلیسیانا هر دو داستان خودشان و گذشتۀ خانوادگیشان را بازمیگویند؛ گذشتهای که خشونت و مردسالاری در آن نقشی پررنگ دارد. ضمناً هردو راوی خواهرانی دارند که لابهلای نقل داستان خودشان، داستان آنها را نیز روایت میکنند؛ خواهرانی که هردو قربانی خشونت جنسیاند و هردو مورد تعرض قرار گرفتهاند؛ یکی در محیطی شهری و دیگری در محیطی روستایی. این شباهتها فلیسیانا و زوئی را به قرینه و همزاد یکدیگر بدل میکند و تکنیک روایی رمان نیز این تقارن را بازتاب میدهد.
«ساحره» داستان زنانیست که گرچه قربانی خشونت مردانند اما در عین حال میکوشند با آنچه در چنته دارند در برابر جهان مردسالار مقاومت کنند.
«ساحره» همچنین داستانی با سویۀ انتقادی نسبت به فرهنگ مسلطیست که میخواهد همه را مثل هم کند. این نقد را خصوصاً در جاهایی از رمان که زوئی از مقاومت خواهر سرکش خود در برابر جلوههای گوناگون این فرهنگ مسلط سخن میگوید، میبینیم.
مختصری درباب برندا لوزانو، نویسندۀ رمان «ساحره»
برندا لوزانو، متولد ۱۹۸۱، نویسندۀ مکزیکی است. لوزانو به نسل جدید ادبیات امریکای لاتین تعلق دارد و از چهرههای مطرح این نسل بهحساب میآید. شاعرانگی یکی از ویژگیهای اصلی آثار این نویسنده است.
مسائل زنان در جامعۀ مکزیک و فشارهای اجتماعیای که آنها متحمل میشوند، هویت جنسی، قدرت، تنهایی و حافظۀ فردی و جمعی از موضوعاتی هستند که لوزانو در آثارش به آنها میپردازد.
از آثار برندا لوزانو، بهجز رمان «ساحره»، میتوان به رمان «حلقه» اشاره کرد. «حلقه» از آثار برجسته و تحسینشدۀ این نویسنده است و ترجمۀ انگلیسی آن جایزۀ ترجمۀ پن انگلیسی را گرفته است.
رمان «ساحره» به ترجمۀ نسرین کوچه مشکیان، با قیمت ۲۵۰ هزار تومان در نشر عینک منتشر شده است.
∎