کادر رهبری حماس جملگی از حملهی دیروز اسرائیل به قطر جان سالم به در بردهاند.
با توجه به محکومیت گستردهی جهانی این حمله، ناکامی اسرائیل در این زمینه، یک شکست بزرگ سیاسی محسوب می شود.
در یک مقایسهی تاریخی، فضاحت پدید آمده را می توان با جنگ کانال سوئز در سال ۱۹۵۶ مقایسه کرد. در آن زمان پس از آنکه جمال عبدالناصر کانال را ملی اعلام کرد، هدف تجاوز مشترک انگلیس، فرانسه و اسرائیل قرار گرفت.
مصر به لحاظ نظامی به سرعت شکست خورد ولی با نهیب ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا و تهدید موشکی خروشچف رهبر شوروی، کشورهای متجاوز ناچار شدند به سرعت عقب بنشینند.
اسرائیل از سوی دو ابرقدرت وقت جهان سرزنش شد و مصر یک پیروزی سیاسی فوق العاده بدست آورد. امری که آرایش سیاسی خاورمیانه را دگرگون ساخت.
اکنون هم به نظر می رسد حماس و نه البته قطر صاحب یک پیروزی سیاسی اتفاقی شده است.
چه هیات رهبری آن در حالیکه برای بررسی پیشنهاد آتش بس آمریکا گرد آمده بودند، هدف یک حملهی غیرمترقبه قرار گرفتند.
نقش آمریکا در این میان چیست؟
وقتی کاخ سفید می گوید پیشاپبش از حمله مطلع شده و به دولت قطر هم اطلاع داده، آیا این به معنای آگاه کردن حماس هم نیست؟
چرا آمریکا هم با اصل حمله موافقت و هم به صورت غیر مستقیم به حماس اطلاع داده است؟
یحتمل جهت فشار بر رهبران این جنبش جهت پذیرش آخرین طرح ترامپ و این اخطار که حتی دوحه هم از این به بعد امن نیست!
با این اوصاف بازندهی اصلی ماجرا اسرائیل و در درجهی دوم قطر است.
تل آویو هم اکنون زیر فشارهای بی سابقهی افکار عمومی جهانی و دولت های اروپایی متحدش قرار دارد.
سرمایهی سیاسی و قدرت نرم آن در دو سال گذشته به باد رفته و بمباران دیروز تنها تیر خلاصی به آن بود.
قطر هم به عنوان یکی از ببرهای اقتصادی خلیج فارس در سه ماه گذشته این دومین بار است که ترکش می خورد:
یک بار از سوی ایران و به دلیل میزبانی از آمریکا و دومین بار هم از جانب اسرائیل و به خاطر پذیرایی از حماس!
این نقش های متناقض بخشی از بلندپروازی سیاسی یک کشور تازه به دوران رسیدهی فوق ثروتمند است. اما ظاهرا تناسبی با جمعیت و مساحت ناچیز آن ندارد!
منبع: روزنامه آرمان امروز، پنج شنبه، ۲۰ شهریور ۱۴۰۴