اسرائیل با ۱۰ الی ۱۵ جنگنده به محل نشست رهبران حماس در قطر حمله نمود و در این حمله بعضی از رهبران حماس کشته شدند. هر چند که تا زمان نوشتن این یادداشت اخبار متفاوتی از میزان و شخصیتهایی که مورد هدف قرار گرفتند منتشر شده است. قبلا نخست وزیر رژیم صهیونیستی اعلام کرده بود که رهبران حماس و دیگر گروههای مقاومت در هر کشوری که استقرار داشته باشند مورد هدف اسرائیل قرار خواهند گرفت.
با اعلام این سخنان چنین ذهنیتی به وجود آمد که منظور مقامات اسرائیلی کشورهایی همچون اردن، لبنان، سوریه، عراق و حتی ایران باشد، ولی کمتر کسی فکر میکرد که اسرائیل بخواهد با تعدادی هواپیمای جنگنده به کشوری حمله کند که اولا مدام با مقامات اسرائیلی برای ایجاد آتش بس در تماس است و حتی رئیس موساد در دوحه در نشستهایی شرکت میکند که راه حلی برای آزادی گروگانهای اسرائیلی پیدا کند.
ثانیا؛ این کشور یکی از متحدین اصلی آمریکا در منطقه است که همین چند ماه قبل دونالد ترامپ در سفری به آن کشور هواپیمای مخصوص ۶۰۰ میلیون دلاری به عنوان هدیه دریافت نمود و قرارداد چند صد میلیارد دلاری برای سرمایهگذاری در آمریکا با امیر قطر به امضاء رسانید. حالا اسرائیل اعلام میکند که حمله به قطر با اطلاع و هماهنگی دولت آمریکا بوده است. نکته جالب اینکه آمریکا در همه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس با هزینه کشورهای عربی منطقه پایگاه نظامی ایجاد کرده تا از این کشورها در مقابل حملات و تهدیدات امنیتی دفاع کند؛ حالا چه شده است که آمریکا موافقت میکند که بدون اخطار قبلی یکی از این کشورها که خود ترامپ آن را نزدیکترین شریک استراتژیک ناتو مینامد را آن هم با تعداد زیادی جنگنده مورد هدف قرار دهد؟!
با این مقدمه حالا این سؤال پیش میآید که چرا نتانیاهو با اطلاع و هماهنگی آمریکا برای از بین بردن سران سیاسی حماس به پایتخت قطر حمله نماید؟
اول اینکه در دو روز گذشته که اسرائیل با فراخواندن دهها هزار نیروی ذخیره، حملات خود را به غزه آغاز کرده. دو اتفاق نظامی مهم رخ داده که نخست وزیر اسرائیل را در مقابل مردمی که خواهان پایان جنگ هستند در تنگنا قرار داده است. یکی کشته شدن تعدادی سرباز اسرائیلی در غزه به علت حمله غافلگیرانه حماس و دیگری انفجار در بیت المقدس که ۶ اسرائیلی کشته و تعداد بیشتری زخمی شدند که این حملات غافلگیر کننده با تلفات بالا نتانیاهو و کابینه او را در تنگنا قرار داده است. لذا نتانیاهو تصمیم گرفت که دست به اقدامی بزند که از میزان اثرات منفی اتفاقات در غزه و بیت المقدس بکاهد.
سوم اینکه اسرائیل با حمله به نشست سران سیاسی حماس در دوحه این پیام را به جهانیان و به ویژه به اروپای منتقد و نیز کشورهای عربی میرساند که مذاکره برای آتش بس در غزه حرف بیخودی است. هدف اسرائیل به ویژه در مقطع فعلی حمله همه جانبه به تمام خاک غزه و تحت فشار قرار دادن بیشتر مردم این نوار باریک است تا اکثریت آنها خاک غزه را ترک کنند و اسرائیل وقعی به مذاکرات و آتش بس نخواهد گذشت.
اکثر رهبران کشورهای عرب حوزه خلیج فارس حمله اسرائیل به دوحه را محکوم کردهاند، ولی واقعا نیاز است که این کشورها با برگزاری نشست فوری سران شورای همکاری خلیج فارس این مسأله را مورد ارزیابی قرار دهند که آیا هزینهای که برای اداره پایگاههای آمریکا در کشورهایشان برای حفظ امنیتشان میپردازند و یا حرکتهایی که با اجرای طرح ابراهیم انجام داده و یا قرار است انجام دهند برای آنها امنیت به وجود آورده است یا خیر؟
پاسخ به این سؤال در روزهای آینده مشخص خواهد شد که آیا این کشورها حاضرند که در استراتژی خود تغییر دهند و به جای اتکا به قدرتهای جهانی بیشتر بر یک امنیت جمعی منطقهای تآکید کنند و یا به همان سیاستهای فعلی خود ادامه خواهند داد. این احتمال هم وجود دارد که کشورهای عربی و جنوبی حوزه خلیج فارس از این به بعد بر اتخاذ یک سیاست متوازنتر که بعضا شروع کردهاند و روابط خود را با شرق و به ویژه چین نزدیک کرده بودند، با اعتماد و سرعت بیشتری علیرغم فشار آمریکا ادامه دهند.