سرویس بینالملل خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: رمان «کتاب سوابق» اثر مادلین تین (منتشرشده در ۱۹ می ۲۰۲۵ توسط W. W. Norton & Company) داستانی را در مرکز سازهای عظیم به نام «دریا» روایت میکند. «دریا» نام مجموعهای عظیم از مهاجران است که در ساحل، در آیندهای نزدیک، گسترده شده است. لینا و پدر بیمار او، وویی شین، در آپارتمانی پیچدرپیچ در طبقهٔ دوازدهم زندگی میکنند؛ جایی که از آن میتوانند آمد و شد قایقهای پناهجویان را ببینند. آنها از دلتای غرقشده رودخانه مروارید گریختهاند، مادر، برادر و عمه لینا را جا گذاشتهاند، اما سه جلد کهنه از مجموعه بلندآوازهای به نام زندگیهای بزرگ دریانوردان همراهشان است: جلدهایی درباره هانا آرنت، فیلسوف یهودیآلمانی، دو فو، شاعر چینی، و باروخ اسپینوزا، فیلسوف یهودیپرتغالی. این کتابها هم پیوندی به گذشتهاند و هم ابزار مسیریابی. لینا میآموزد که جهان در جریان بیپایان تغییر است، اما در «دریا» هیچچیز گم نمیشود؛ تالارهایش مانند حوضچههای کشتیرانی پر و خالی میشوند، و بخشهای مختلفش با دهههای گوناگون پیوند دارند. وویی شین توضیح میدهد: «ساختمانهای دریا از جنس زماناند.»
این تمثیل مهاجرت در آینده نزدیک، به شکلی طبیعی، رمانی ایدهمحور هم هست: درباره اینکه تجربه و دانش چگونه منتقل میشوند یا از دست میروند، تا آنجا که ما زندگی کسانی را که پیش از ما آمدهاند به ارث میبریم و در آنها سکونت میکنیم. وویی شین زمانی «مهندس فضای مجازی» برای یک شرکت دولتی فناوری بوده که دسترسی به اینترنت چین را محدود میکرد. اما داستان دخترش جستوجویی آزاد و بیمرز است که قوانین فیزیک را با نوشتههای کافکا، پروست و ایتالو کالوینو پیوند میدهد. تین – زاده کانادا از والدین چینی – شیفته نسبت میان حافظه و تاریخ و آمیزش متقابل فرهنگها و نویسندگان است.
لینا سالها را در «دریا» خواهد گذراند، اما در آغاز کتاب، هنوز در آپارتمان مستقر نشده که درها باز میشوند و چهره همسایهها آشکار میشود. مهاجران، همچون همراهان دوروتی در جادوگر شهر اُز، اطراف تازهوارد جمع میشوند. آنها خود را ژوپیتر، بنتو و بلوخر معرفی میکنند، اما در عین حال آواتارهای دو فو، اسپینوزا و آرنت هستند. از خلال داستانهای آنان میفهمیم اسپینوزا در آمستردام قرن هفدهم مرتد شناخته شد و آرنت در فرانسهٔ اشغالشدهٔ نازیها پنهان زندگی میکرد. جایی لینا به ژوپیتر میگوید: «خیلی دربارهٔ دو فو میدانی.» ژوپیتر جواب میدهد: «جز آنچه میدانم، چه هستم؟»
طبقهٔ دوازدهم دریا، قلمرویی است استثنایی؛ گفتوگوها مدام به موضوعات بنیادین بازمیگردند: تاریخ و زبان، آزادی و هویت. اما کتاب سوابق فراتر از یک نشست فکری است. همین آپارتمان کوچک سکوی پرش روایت میشود تا در خردهداستانهای رنگارنگ پرکش کند، با انبوهی شخصیت فرعی که گاه در یک یا دو جمله معرفی و کنار گذاشته میشوند (مانند کارمند بور ویزا با بینی آبریزشدار یا شاگرد عدسیتراش با دستی بانداژشده). سه مهاجر لینا خود شبحوارند، در چشمبرهمزدنی از دل تاریخ عبور میکنند، اما جستوجوهایشان آنچنان زنده و ادامهدار است که خواننده ماجراهایشان را در زمان حال حس میکند. آرنت و همسرش سرانجام با پای پیاده از رشتهکوه پیرنه میگذرند، بر مسیر باریک کوهستانی میلغزند و مراقب نگهبانان مرزیاند. آنها در رؤیای گذر ایمن از اقیانوس اطلس و شروعی تازه در نیویورکاند؛ «جایی در آینده که گذشته میتواند به دیدارش بیاید.»
کتاب سوابق رمانی سرشار و زیباست؛ در عین جدیت، بازیگوش است؛ پژوهشی در برزخ و رکود که با همهٔ اینها از حرکت و دگرگونی سخن میگوید. اگر این داستان پرتلاطم و دمدمی لنگری دارد، همان باوری است که میگوید: «برای گسترش زندگی و حفظ تمدن، موظفیم یکدیگر را نجات دهیم.» تین در بخش سپاسگزاریها مینویسد که این جمله را از کتاب کوهها و رودها (۲۰۱۲)، مجموعه مقالهای اثر نویسنده چینی یو کیویو، گرفته است. او این جمله را از آرنت به بلوخر و از بلوخر به لینا در «دریا» میسپارد، گویی مشعلی یا طناب نجاتی است که همهٔ دریانوردان بزرگ جهان را به هم پیوند میدهد.
منبع: آمازون و گاردین
∎