شناسهٔ خبر: 74742303 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

تو در توی خانه‌ای به جا مانده از دوره قاجار؛

مهمانی باد و آفتاب در خانه «نیما یوشیج»/ وصیتی که بعد از ۳۴ سال اجرا شد

مازندران- خانه اجدادی نیما یوشیج عمارتی به جا مانده از دوره قاجار، جایی است که پدر شعر نوی فارسی ۱۲ سال ابتدای عمرش را در آن گذراند و سال‌های جوانی نیز در آن رفت و آمد داشت و حالا بیش از ۳۰ سال است که در آن آرمیده است.

صاحب‌خبر -

گروه استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مریم قاضی زاده: جاده هراز را به سمت تهران که می‌روی، خروجی بخش بلده خودنمایی می‌کند. جاده‌ای پر پیج و خم و زخمی از معدن‌های متعدد شن و ماسه که رنگ سبز درختان حاشیه جاده را به طوسی تبدیل کرده و بعید به نظر می‌رسد سال‌ها بارندگی نیز بتواند غبار از چهره درختان بزداید.

هرچه در جاده بیشتر جلو می‌روی، حال و هوای طبیعت بهتر می‌شود. درختان تبریزی کنار جاده که رقص باد لابلای برگ هاشان موسیقی گوش نوازی می‌نوازد، باغ‌های میوه و شاخه‌های پربار سیب و آلو و گلابی که به مسافران جاده چشمک می‌زنند و رود خروشان پایین دست جاده، تصویری رویایی را رقم می‌زنند و همه چیز وقتی جذاب‌تر می‌شود که به یوش می‌رسی. روستایی کوچک با خانه‌هایی که هنوز قدمت و اصالت خود را حفظ کرده‌اند و پدر شعر نوی فارسی نیما یوشیج در آن چشم به جهان گشوده است.

از مسیر سنگفرش روستا که به سمت خانه پدری نیما می‌روی، تنها صدایی که سکوت بی نهایت روستا را می‌شکند، جریان آب و وزش باد لای درختان است. برای رسیدن به خانه نیما باید وارد کوچه هَلِم شوی و انتهای کوچه پس از پیچ، خانه‌ای پر نقش و نگار خودنمایی می‌کند.

خانه در دو طبقه با پنجره‌های منبت کاری و نقاشی‌های دیواری بنا شده و سر در خانه نوشته شده «موزه نیما»، تأسیس ۱۳۸۸.

برای اینکه به حیاط و ساختمان اصلی برسی باید از دالان کوتاهی رد شوی که مزین به سردیس نیما است و در قسمتی از آن فروشگاه صنایع دستی دایر است. از دالان نسبتاْ تاریک که رد می‌شوی، ترکیبی از خنکای نسیم و نور آفتاب به استقبالت می‌آیند و ورودت را به خانه‌ای که نیما در آن متولد شده خوشامد می‌گویند.

مهمانی باد و آفتاب در خانه «نیما یوشیج»/ وصیتی که بعد از ۳۴ سال اجرا شد

رو به اتاق شاه نشین که درهای چوبی و پنجره‌های رنگارنگش پر از خاطرات خاندان اسفندیاری است بایستی، سمت چپ پلکانی دو طرفه است که تو را به سمت اتاق‌های شمالی خانه می‌برد. دو طرف حیاط پر از اتاق‌های تو در توی سه دری و پنج دری است که روزی محل بازی و جست و خیز نیما بوده است.

کارشناس میراث فرهنگی درباره قدمت این بنا توضیح داد: این بنا در سال ۱۲۰۷ قمری توسط جد پدری نیما به نام علی خان نظام الایه ساخته شده که نسل به نسل این خاندان در آن زندگی می‌کردند تا به پدر نیما می‌رسد.

بهنام داوودی ادامه داد: این خانه محل تولد نیما بوده و وی تا ۱۲ سالگی در آن زندگی کرده و بعد از مهاجرت به تهران نیز در مواقعی که به یوش تردد داشت در همین خانه ساکن می‌شد.

وی افزود: این بنا مربوط به دوره قاجار است که سه ورودی دارد و دارای اتاق‌های شاه نشین، تابستانی و زمستانی سه و پنج دری با اُرسی است. بیشتر مصالح استفاده شده در این بنا از چوب و گل و خشت است و فضای خانه با گچبری‌های متنوع تزئین شده و یکی دیگر از ویژگی‌های این بنا دیوارهای منقش و سقف‌های منبت کاری شده است که زیبایی بی‌نظیری به این بنا داده است.

مهمانی باد و آفتاب در خانه «نیما یوشیج»/ وصیتی که بعد از ۳۴ سال اجرا شد

بازدید از بنا را از اتاق شاه نشین شروع می‌کنم. اتاقی که به گفته داوودی هم محل تولد علی اسفندیاری بوده و هم محل برگزاری جلسات شعرخوانی او و رفقایش.

برای رسیدن به شاه نشین باید ۸ پله با ارتفاع زیاد را بالا بروی. وارد اتاق شاه نشین که می‌شوی بازی نور و رنگ مسحورت می‌کند. آفتابی که از لای درزِ در و پنجره‌های رنگی به داخل تابیده، دنیایی از رنگ را به اتاق پاشیده و انگار هنوز صدای گفتگوی نیما با شهریار و بدیع الزمان فروزانفر در اتاق به گوش می‌رسد. وسط اتاق ویترینی قرار داده شده که قباله ازدواج نیما، شناسنامه همسرش و چند شماره از مجله موسیقی و کتاب‌های اسرارالتوحید و دستورزبان فارسی به همراه عینک نیما که موقع مطالعه از آن استفاده می‌کرده، قرار گرفته است.

داوودی درباره این اتاق توضیح داد: بر اساس مستندات موجود، نیما یوشیج در این اتاق به دنیا آمده و بعدها هم از آن به عنوان اتاق جلسات و شعرخوانی استفاده می‌کرده و حتی مدت زمانی که قبل از مرگش در این خانه ساکن بوده نیز در این اتاق زندگی می‌کرد و در حال حاضر هم وسایل به جا مانده از وی در اتاق قرار داده شده است.

مهمانی باد و آفتاب در خانه «نیما یوشیج»/ وصیتی که بعد از ۳۴ سال اجرا شد

از اتاق شاه نشین به سمت اتاق‌های دیگر که می‌روی، پر از وسایل به‌جا مانده از افرادی است که زمانی هیاهوی حضورشان این خانه خان نشین را پر می‌کرده است. از قاشق و چنگال و لگن مسی گرفته تا زین و یراقی که نیما روی اسبش می‌بسته و به شکار می‌رفته است.

کارشناس میراث فرهنگی درباره این اتاق‌ها گفت: این اتاق‌های سه و پنج دری اتاق‌هایی بودند که برای استراحت و یا اسکان مهمانان از آن استفاده می‌شده و تهویه آنها از طریق پنجره‌های بلندی است که رو به حیاط باز می‌شوند و تمامی وسایلی که در اتاق‌ها قرار دارند، وسایل به جا مانده از خاندان اسفندیاری است و بیشترشان وسایلی است که مورد استفاده خود نیما بوده است.

در این بنا از هر اتاقی که وارد بشوی می‌توانی یک دور کامل دور بنا بچرخی و از همان اتاق یا هر اتاق دیگری خارج شده و وارد حیاط شوی. حیاطی که حالا آرامگاه نیما یوشیج، سیروس طاهباز و بهجت اسفندیاری خواهر نیما است.

سنگ قبر نیما ساده و بی آلایش در میانه حیاط جای گرفته و تنها چیزی که روی آن نوشته شده نام و تاریخ درگذشت اوست.

مهمانی باد و آفتاب در خانه «نیما یوشیج»/ وصیتی که بعد از ۳۴ سال اجرا شد

داوودی درباره این سنگ قبر توضیح داد: نیما چند روز قبل از فوتش در یوش اقامت داشته و در همین آخرین سفرش به یوش بوده که دچار ذات الریه می‌شود و تا به تهران برسد، در سپیده دم پنج شنبه ۱۳ دی ماه ۱۳۳۸ فوت می‌کند. هرچند وصیت کرده بود که در همین حیاط به خاک سپرده شود ولی متأسفانه به دلیل صعب العبور بودن جاده یوش، این امکان فراهم نمی‌شود و نیما را در شهر ری به خاک می‌سپارند و در نهایت بعد از گذشت ۳۴ سال از فوت وی، در سال ۱۳۷۲ به آرامگاهش در یوش منتقل می‌شود.

وی همچنین با اشاره به دوستی دیرینه سیروس طاهباز و نیما یوشیج گفت: سیروس طاهباز یکی از شاگردان و همسایه نیما در تهران و از معتمدین وی بوده که بعد از درگذشت نیما تمامی آثار وی را گردآوری و منتشر کرده و او هم بنابر وصیت خودش در جوار استاد و رفیق قدیمی خود نیما یوشیج به خاک سپرده شد.

صحبت‌هایم که با کارشناس میراث فرهنگی تمام می‌شود، دوباره چرخی در حیاط می‌زنم. باد به مهمانی خاطرات آمده و انگار با هوهوی خود هیاهوی گذشتگان را زنده کرده است. کمی دقیق تر گوش می‌کنم و صدای نیما از اتاق شاه نشین می‌آید که زمزمه می‌کند:

می‌تراود مهتاب

می‌درخشد شب تاب

نیست یکدم شکند خواب در چشم کس و لیک،

غم این خفته ی چند،

خواب در چشم ترم می شکند.