شناسهٔ خبر: 74727387 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

نگاهی به نمایشنامه «ارمایل و گرمایل» در گفت‌وگو با نویسنده‌ کتاب؛

بخش‌های اسطوره‌ای و پهلوانی شاهنامه ظرفیت‌های زیادی برای نمایشی شدن دارند

شاهنامه که پر از مفاهیم اخلاقی همچون شجاعت، وفاداری، عدالت، مهرورزی و نبرد بین خیر و شر است و این ارزش‌ها برای همه جوامع انسانی در هر زمانی قابل فهم هستند و مخاطب با آن ارتباط می‌گیرد.

صاحب‌خبر -

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا ادبیات کهن ایرانی ریشه در هویت تاریخی و فرهنگی کشورمان دارند که سرشار از مفاهیم و داستان‌های آموزنده است و می‌تواند دستمایه آثار نمایشی بسیاری باشد. به ویژه شاهنامه که پر از مفاهیم اخلاقی همچون شجاعت، وفاداری، عدالت، مهرورزی و نبرد بین خیر و شر است و این ارزش‌ها برای همه جوامع انسانی در هر زمانی قابل فهم هستند و مخاطب با آن ارتباط می‌گیرد. فضای حماسی و دراماتیک این داستان‌ها می‌تواند موضوعی برای آثار نمایشی باشد. کتاب «ارمایل و گرمایل» شامل سه نمایشنامه است که هر سه اقتباسی از سه منبع مهم در ادبیات کهن فارسی هستند: شاهنامه، گلستان سعدی و زندگی شیخ خرقانی. این کتاب نمایشنامه نوشته حسینعلی جعفری، تلاشی برای دریافت‌های بدیع از ادبیات فارسی باشد. با این نویسنده درباره جزئیات این کتاب به گفت‌وگو نشستیم.

لطفاً درباره عنوان «ارمایل و گرمایل» که عنوان کتاب است توضیح دهید که مربوط به کدام بخش از شاهنامه است؟

ارمایل و گرمایل دو شخصیت در شاهنامه هستند که در ماجرای ضحاک به قصر می‌روند و آشپزی می‌کنند. آنها از معدود افرادی بودند که بخشی از جوانانی که کشته می‌شدند را نجات می‌دهند. در ذهنم این سوال پیش آمد که مبنای کشتن و نجات دادن یک جوان در هر روز چه بود و توسط چه کسانی انجام شد. برای همین به دنبال اقتباس نمایشی از این داستان از شاهنامه رفتم.

شاهنامه در مباحث دراماتیک چه اهمیتی دارد و چقدر دست نمایشنامه‌نویس را برای اقتباس باز می‌گذارد؟

به نظرم شاهنامه بسیار جای کار دارد. من معمولاً رمان می‌نویسم و پیش از این نمایشنامه ننوشته بودم ولی زمانی که این ایده را با یکی دوستانم در میان گذاشتم به من گفت «به تو تبریک می‌گویم با این سوالی که درباره شاهنامه به ذهنت آمد. من بارها شاهنامه را خوانده بودم ولی به چنین چیزی فکر نکرده بودم!» این مبنی بر این نیست که من انسان بسیار باهوشی هستم، می‌خواهم بگویم که شاهنامه فردوسی بسیار جای کار دارد و می‌توان اقتباس‌های جدیدی از آن انجام شود. از بخش ضحاک شاهنامه کتاب‌های زیادی نوشته شده و نمایش‌های زیادی اجرا شده است اما کسی درباره این دو آشپز چیزی نگفته است؛ هنوز هم احساس می‌کنم همین بخش نیز باز هم جای کار برای اقتباس‌های بیشتر دارد.

دو داستان دیگر درباره چه موضوعی است و چرا سراغ آنها رفتید؟

دو نمایشنامه دیگر این کتاب، اقتباس از گلستان سعدی و دیگری زندگی شیخ‌ابوالحسن خرقانی است که منبع اصلی آن کتاب «نوشته بر دریا» از محمدرضا شفیعی کدکنی است. همیشه دوست داشتم فرصتی مهیا شود و من بتوانم از ادبیات کهن اقتباس کنم. زمانی که گلستان سعدی را می‌خواندم تصمیم گرفتم این بخش از زندگی سعدی را به صورت نمایشنامه دربیاورم. سعدی در این بخش در طرابلس اسیر اروپایی‌ها می‌شود و می‌گوید «تا وقتی که اسیرِ فرنگ شدم، در خندقِ طرابلس با جهودانم به کارِ گِل بداشتند.» پس از آن می‌گوید امیر حلب و دخترش به او کمک می‌کنند به ایران برگردد. این نمایشنامه به نوعی تقدیر از امیر حلب و دخترش است؛ امیر حلب که سعدی را آزاد می‌کند و دختر امیرحلب که همسر سعدی شده بود با بداخلاقی‌هایش باعث می‌شود که سعدی از آن دیار به ایران برگردد.

شیخ ابوالحسن خرقانی نیز عارفی بزرگی بود که مقبره‌اش در روستای قلعه‌نو خرقان است. این عارف زن بداخلاقی داشت که شیخ خرقانی او را تحمل می‌کرد؛ مولوی در دفتر پنجم آن را به صورت شعر درآورده است: «چه کردی که درنده رام تو شد / نگین سعادت به نام تو شد؟ شیخ گفت: از تحمل این زن!» با خود گفتم این موضوع برای یک کار نمایشی مناسب است. این روزها آستانه تحمل ما کم شده است و یک عارف بزرگ چنین درسی به ما می‌دهد که اگر می‌خواهید چیزی را تحت سیطره بگیرید باید سختی‌ها را تحمل کنید. این نکته باعث شد سمت این موضوع بروم و دیدم که ظرفیت تبدیل به نمایش شدن را دارد.

ما می‌بینیم که معمولاً در نمایشنامه‌ها بیشتر به داستان‌های رستم و سیاوش پرداخته می‌شود. شما این دو شخصیت ارمایل و گرمایل را برای تبدیل به نمایش شدن انتخاب کردید. به نظر شما دیگر کدام بخش از داستان‌های شاهنامه قابلیت نمایشی شدن را دارند؟

بخش‌های پیشاتاریخ و اسطوره‌ای و پهلوانی شاهنامه ظرفیت‌های بسیاری دارد. به یکی از جوانان توصیه کرده بودم که شاهنامه بخواند؛ او خوانده بود و برایم تعریف کرد که موضوع کشف آتش در شاهنامه چقدر برایش جالب و جذاب بوده است: یک مار می‌رفت، هوشنگ سنگی پرتاب می‌کند، آن سنگ به سنگی برخورد می‌کند و او آتش را کشف می‌کند. حال این موضوع را در کشورهای غربی به صورت انیمیشن و فیلم درآورده‌اند. برای همین فکر می‌کنم ظرفیت‌های زیادی در این داستان‌ها وجود دارد. مثلاً در داستان رستم و اسفندیار چرا اسفندیار با اینکه برای رستم این همه احترام قائل است، قبول می‌کند که او را به بند بکشد؟ رستم همراه او می‌آمد ولی اسفندیار گفت باید دستت را ببندم. و بعد آن هم رستم آن جمله معروف را می‌گوید که: «که گوید برو دست رستم ببند / نبندد مرا دست چرخ بلند» همین موضوع قدرت‌نمایی دو قدرتمند می‌تواند موضوع یک نمایشنامه باشد.

در شعری از فاضل نظری نیز می‌خوانیم: «از رستم پیروز همین بس که بپرسند / از کشتن سهراب به تهمینه چه گفتی؟» همین سوال می‌تواند موضوع یک نمایش باشد. اینکه رستم به تهمینه چه گفت و تهمینه چه کار کرد؟ در دنیای نقالی هم کتاب‌های نقالانی مثل مرشد عباس زریری اصفهانی را می‌بینیم که این ظرفیت‌های نمایشی آنجا هم وجود دارد و برخی مرشدها خودشان از تخیل خودشان به داستان اضافه کرده‌اند و می‌توان این‌ها را به صورت نمایش درآورد.

کتابی به نام «گنجینه حماسه‌های جهان» از ژرار شالیان، نویسنده فرانسوی را می‌خواندم که حماسه‌های دنیا را بررسی کرده بود؛ این نویسنده معتقد بود که بهترین حماسه جهان شاهنامه است و شاید این گنجی است که ما قدرش را نمی‌دانیم. قدیم شاهنامه‌خوانی و نقالی میان مردم بیشتر بود؛ در واقع شاهنامه در کنار خود هنر به‌وجود آورد و امروز فکر می‌کنم هنوز این ظرفیت را دارد.

آیا از نظر شما این ظرفیت‌ها را بوستان و گلستان سعدی نیز دارد؟

بله. من چند طرح نمایشنامه از سعدی دارم که یکی از آنها «کار گِل» است که مربوط به اسیر شدن سعدی است. همچنین طرح‌های دیگری از گلستان و بوستان سعدی دارم. می‌توان آن را امروزی کرد و به صورت نمایش درآورد. اصلاً قرار نیست همانند کتاب آن را اقتباس کنید. کتاب‌های دیگر از جمله ادبیات کلاسیک ما نیز همینطور است. کتاب‌هایی مانند کلیله و دمنه، قابوس‌نامه، مرزبان‌نامه و… این ظرفیت‌ها را دارند. از این رو باید به کسانی که در این حوزه نمایشنامه می‌نویسند کمک شود.

برای اقتباس از منابع کهن فارسی به چه نکاتی باید توجه کرد؟ آیا کار سختی به حساب می‌آید؟

زمانی که شما با آن متن آشنا می‌شوید و در متن عمیق می‌شوید می‌توانید از آن اقتباس کنید و در برخی اقتباس‌ها آن را امروزی کنید. مهم این است که با این متون آشنا شویم و آن‌ها را بخوانیم و در آنها عمیق شویم. در حال حاضر در کلاس داستان‌نویسی‌ام از شاهنامه مثال می‌زنم و متعجبم که برخی از شاگردانم هنوز شاهنامه را نخوانده‌اند و آمده‌اند که داستان‌نویس شوند. به آنها می‌گویم حداقل حکایت حسنک وزیر را بخوانید. برخی از داستان‌های ادبیات کهن ما این ظرفیت را دارند که تبدیل به فیلم‌های فانتزی و تخیلی شوند و از آنها درآمد زیادی کسب کرد. اگر به این سمت و سو برویم می‌توان ادبیات امروز را غنی‌تر کرد.

بخش‌های اسطوره‌ای و پهلوانی شاهنامه ظرفیت‌های زیادی برای نمایشی شدن دارند

مثلاً شک ندارم که در غرب داستان «راپانزل» را از داستان رودابه گرفته‌اند. جالب این است که در ادبیات ما ادبی میان شخصیت‌های داستان وجود دارد که در داستان‌هایی که غربی شده‌اند نیست. در داستان راپانزل، موی او را می‌گیرند و از برج بالا می‌روند اما زال در شاهنامه این کار را نمی‌کند؛ کمند می‌اندازد و بالا می‌رود. من طرح نمایشنامه‌ای به نام «سه روئین‌تن در برزخ» دارم. اسفندیار، آشیل و زیگفرید سه روئین‌تنی که در جهان مشهورند در این داستان حضور دارند. وقتی به آنها دقت می‌کردم دیدم چشم‌های اسفندیار محل آسیب اوست در حالی که در روئین‌تن‌های دیگر پاشنه پا و بین دو کتفشان محل آسیب است. چشم عضو مهمی است تا جایی که باباطاهر هم می‌گوید: «ز دست دیده و دل هردو فریاد / که هرچه دیده بیند دل کند یاد؛ چشم جایی است که انسان را آسیب‌پذیر می‌کند. فردوسی نیز در شاهنامه می‌گوید اسفندیار اگر ضربه خورد از طریق چشمش بود و دنیایی را می‌خواست که چشمش دیده بود. به پدرش گفت تاجت را به من بده و او هم می‌گوید که شرطش این است که رستم را دست بسته بیاوری.

در داستان منیژه می‌خواندم که منیژه، دختر شاه به خاطر عشقش گدایی می‌کند و او را بیرون می‌کنند. گدایی می‌کند تا بتواند غذا را به عشقش که در چاه است برساند. ظرفیت‌های داستان‌های این چنینی زیاد است. من معتقدم بحرانی که در سینما و تئاتر امروز در فیلمنامه‌نویسی و نمایشنامه‌نویسی داریم، بحث محتواست ک همیواند از این ادبیات کهن بسیار بهره برد.

دلیل اینکه در تئاترهایمان کمتر به متون کهن می‌پردازیم چیست؟ ما ادبیاتی غنی داریم و چرا در هنرهای نمایشی کمتر سراغ این متون می‌روند؟

یک دلیل می‌تواند این باشد که چون تئاتر به شکل امروزی از غرب وارد ایران شده است، اکثر استادان تئاتر متون غربی را می‌خوانند و از متون ایرانی غفلت می‌کنند. مورد دیگر تنبلی است! معمولاً نمایش آماده‌ای وجود دارد که یکی از نویسندگان غربی آن را نوشته و ایرانیان اجرا می‌کنند. مثلاً ۲۰ گروه نمایشی تئاتر «هملت» را اجرا می‌کنند. اجرای نمایش با موضوع متون کهن دشوارتر است. البته اجراهایی شده ولی آنطور که باید نبوده است. یکی برایم تعریف می‌کرد که در کلاس فیلمنامه‌نویسی استادش به او گفته بود که ما در ایران رمان نداریم! این را چگونه باید به آن استاد گفت که رمان‌های ایرانی بسیاری داریم که شاید از رمان‌های غربی بهتر باشد. آن استاد فقط رمان‌های خارجی خوانده و رمان‌های خودمان را ندیده است. می‌بینم که در کشورهای غربی بهترین فیلم‌ها اقتباسی هستند. اما در این زمینه در کشورمان کم کاری می‌شود. زمانی در ایران فیلم‌های اقتباسی بسیار خوب جواب داد. باید به آن دوران برگردیم و برای آن برنامه‌ریزی کنیم.

برای اینکه این نمایشنامه‌ها به اجرا برسند، ایده خاصی مد نظر دارید؟ این متون چطور روی صحنه برود تا برای مخاطبان جذاب باشد؟

این نمایشنامه‌ها کاملاً قابلیت اجرا را دارد. یکی از دوستانم که آن را برای تئاتر بررسی کرده بود گفته بود که تنها مورد آن است که شخصیت‌هایش زیاد است و جمع کردن این تعداد بازیگر ممکن است هزینه‌بر باشد. معمولاً کار تئاتر منابع مالی محدودی دارد. فعلاً آن را منتشر کرده‌ایم تا ببینیم برای آن بعدها چه اتفاقی می‌افتد. در واقع از مباحث و ایده‌های اجرایی تئاتر چیزی نمی‌دانم و تنها آن را نگارش کرده‌ام. پیش از این چندین رمان و داستان نوشته‌ام و این اولین کتاب نمایش‌نامه من است؛ امیدوارم اتفاقات خوبی برای آن بیفتد.