سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - ارسلان باقری، پژوهشگر ادبی: از گذشته تا امروز، ادبیات بوشهر در پهنه ادبیات ایران همواره حضوری زنده و تأثیرگذار داشته است؛ از شاعرانی که با دریای جنوب و بادهای موسمیاش حماسهها ساختند، تا داستاننویسانی که با نگاه رئالیسم بومی، زمین و مردم این سرزمین را به ادبیات معاصر پیوند زدند. نویسندگان بوشهر، با روایتهای خود، نه تنها فرهنگ و باورهای محلی را ثبت کردهاند، بلکه توانستهاند روح جنوب را به شکل جهانی به مخاطب معرفی کنند. در این مسیر، احمد آرام با رمان تازهاش «شبی که انتو با درد خویش آشنا شد» نشان میدهد که جنوب زنده همچنان است و میتواند جهانی تازه، پر از خاطره، اسطوره و زندگی را به ادبیات ایران عرضه کند.
شبی که انتو با درد خویش آشنا شد تنها داستانی آپارتمانی نیست؛ حکایتی است از آدمهایی که در دل سکوت، تاریکی و وهم، با جهان و خویشتن روبهرو میشوند. سکون و محصوریت، همچون همان خلیج جنوب است که سالهاست در آثار احمد آرام جاری است؛ جایی که موجها بیصدا میغلتند، بادها نفسها را میربایند و فانوسهای دوردست نور را پراکنده میکنند، اما روشنایی آن تنها به ذهن و خیال میرسد. حتی در آپارتمانی بسته، حس دریا، لنجها، فانوسها و خروش بادها حضور دارند؛ گویی هر دیوار، خاطرهای از طوفان و موجی را که در هم شکسته است، در خود دارد.
پشتوانه این رمان، اسطورهها و بومیت جنوب است؛ همان اقلیمی که اکنون در جغرافیایی دیگر زبان میکشد و جهان را در تاریکی و سکوت به هم پیوند میدهد. تاریکی و هراس، گویی وبا یا طاعونی است که از بندرهای جنوب تا قلب آپارتمانهای شهری امتداد یافته؛ مرگ، همیشه نزدیک است و شب هرگز به سپیدهدم نمیرسد. احمد آرام با این ساختار، رمانی آخرالزمانی میآفریند؛ جایی که سکون و انتظار، تنهایی و اضطراب، همه و همه در یک تابلو زنده به هم میآمیزند.
انتو و همسرش، همانند صیادان و دریانوردان جنوب، با تاریکی و سکوت محصور روبهرو هستند؛ دیوارها و پنجرهها جان میگیرند و سایهها نجوا میکنند، گاه به شکل موجوداتی وهمآلود که رازهای نهان ذهن را فاش میکنند. لحظههای معمولی، ناگهان رنگ افسانه میگیرند؛ هر پنجره، هر گوشه خانه، بازتابی از آب و موج و فانوسهای دوردست است که سکوت و تنهایی را به تعلیق میکشد.
رئالیسم جادویی آرام در این رمان هم مانند دیگر کارهای او پر رنگ است؛ واقعیت روزمره، با وهم و شگفتی درهم میآمیزد و هر لحظه پرسشهای بنیادین از معنای زیستن، مرگ و عادت در ذهن شکل میگیرد. جمله انتو، «عادت میکنیم، پس هستیم»، پژواکی است از فلسفه دیرین آرام: زیستن، پذیرش تاریکی و سکوت و آشتی با جهان و خود.
آرام نشان میدهد که بومینویسی نه تنها در خاک و دریا، بلکه در ذهن و روان انسان جاری است؛ حتی در آپارتمانی محصور، همان لنجها، موجها، فانوسها و بادها حضور دارند و جهان را شاعرانه، پرسشگرانه و جادویی میسازند. شب، تمثیلی است از تاریکی که در زندگی انتو و همسرش گسترده و رهایی از آن بیهوده است و در این تاریکی، هر سایه و هر صدا، پرسشی آخرالزمانی را درباره انسان و سرنوشتش بازمیخواند.
این رمان، تلفیقی است از بومینویسی، رئالیسم جادویی و پرسشهای فلسفی آخرالزمانی؛ اثری شاعرانه و فلسفی که در آن آدمها، سایهها، خاطرهها و دیوارها همچون موجی بیپایان، زندگی و مرگ را در هم میآمیزند. آرام ثابت میکند که جنوب، دریا و انسان، حتی وقتی به آپارتمانها و ذهنهای محصور منتقل میشوند، هنوز زندهاند، هنوز سخن میگویند و هنوز جهان را شاعرانه، پرسشگرانه، وهمآلود و جهانی میسازند.
∎