شناسهٔ خبر: 74672497 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

مینو ملکی، کارگردان تئاتر «آنسوی افسانه»:

از وجه زنانه شاهنامه غافل شده‌ایم/ شاهنامه بزرگ است و حرف‌های پوچ خللی به آن وارد نمی‌کند

شاهنامه فردوسی در دل حماسه‌ها و قصه‌هایش، زنانی دارد که روایت‌های خود را دارند و در طول این سال‌ها کمتر به آن پرداخته شده است؛ گویا وجوه زنانه شاهنامه در سایه روایت مردانه قرار گرفته است.

صاحب‌خبر -

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - بهاره گل‌پرور؛ شاهنامه فردوسی در بستر فرهنگ حماسی زمان خود از دید پهلوانان و مردان بوده است و به گفته برخی شاهنامه‌شناسان، زبان مردانه دارد. با این حال در دل حماسه‌ها و قصه‌هایش، زنانی دارد که روایت‌های خود را دارند و در طول این سال‌ها کمتر به آن پرداخته شده است؛ گویا وجوه زنانه شاهنامه در سایه روایت مردانه قرار گرفته است. در لابلای داستان‌های شاهنامه گاهی عشق‌ها، اشتباه‌ها و انتخاب‌های زنانه‌ای وجود دارد که برای مخاطب قابل تأمل است. به عنوان مثال سودابه نه فقط یک زن اغواگر بلکه زنی در تنگنای اجتماعی، اسیر قدرت مردانه و قربانی قضاوت کور جمعی به تصویر کشیده می‌شود و مخاطب امروز می‌تواند با او همدلی کند، نه لزوماً برای توجیه رفتار، بلکه برای درک پیچیدگی موقعیت‌اش. موضوعی که می‌تواند سوژه یک نمایش باشد. تئاتر «آنسوی افسانه» به کارگردانی مینو ملکی روایتی زنانه از شاهنامه و به ویژه داستان «سودابه و سیاوش» است که این قصه از شاهنامه را از نو و این بار از زبان سودابه و سایر زنانی که به سراغ او می‌آیند، روایت می‌کند. با مینو ملکی درباره این نمایش به گفت‌وگو نشستیم.

چطور شد که سراغ داستانی از شاهنامه رفتید و شاهنامه را برای اجرا انتخاب کردید؟

متن این نمایش را دوستم خانم مهرنوش بلمه در دوران دانشجویی‌مان نوشته بود. در آن سال‌ها ما این متن را کار کردیم و من همچنان در آن سال‌ها تا امروز فکر می‌کردم آن‌طور که باید تاکنون به این داستان از داستان‌های شاهنامه پرداخته نشده است. داستانی مثل داستان سودابه و سیاوش که یکی از انسانی‌ترین و زیباترین داستان‌های شاهنامه است به آن پرداخته نشده است.

داستانی مثل داستان سودابه و سیاوش که یکی از انسانی‌ترین و زیباترین داستان‌های شاهنامه است به آن پرداخته نشده و حق مطلب درباره‌اش ادا نشده بود. در تمام این سال ها به دنبال این بودم امکانش مهیا شود تا آن را کار کنیم. تا اینکه سال گذشته این امکان فراهم شد و همچنین حس کردم از لحاظ اجتماعی نیز جای پرداختن به قصه‌های کهن و ادبیات و هنر ما از جمله شاهنامه خالی است. برای همین دوباره این کار را شروع کردم.

به تازگی اتفاق خوبی در حوزه نمایش افتاده است که برخی از کارگردانان سراغ متون کهن مثل شاهنامه رفته‌اند. به نظر شما چقدر این متون ظرفیت دراماتیک برای اجرای نمایش دارد؟

این متون ظرفیت بسیاری برای اجرای نمایش دارد. البته در سال‌های اخیر توجه زیادی به این متون شده است اما به نظر من آنقدر که باید به آن پرداخته نشده است و پتانسیل زیادی در تاریخ و ادبیات داریم. اگر کسانی که به عنوان نویسنده در حوزه ادبیات نمایشی کار می‌کنند تاریخ را مفصل‌تر بخوانند در آن کاراکترها و داستان‌های بسیار جذابی وجود دارد. همچنین ادبیات کهن ما منبع عظیمی از داستان‌هایی است که می‌توان از آنها الهام گرفت. سال‌های زیادی است که روی متون غربی کار کرده‌ایم و این در جایگاه خود بسیار ارزشمند است، اما کمی از آنچه که داریم غافل شده‌ایم. در شاهنامه ۲۶ پادشاه بررسی می‌شود و هر کدام قصه‌ای دارند که در آنها مسائل مختلفی اعم از فداکاری، شهامت، ایثار و مردانگی و زندگی مطرح می‌شود که در جای دیگر نمی‌توان یافت.

شما سراغ روایت زنانه‌ای از شاهنامه رفته‌اید. چقدر این جنس روایت را در شاهنامه می‌بینید و چرا این روایت برای شما جذابیت داشت؟

اصولاً روایت پهلوانی در ادبیات ما و ادبیات کهن بیشتر از نگاه مردانه دیده می‌شود؛ همچنین کنشگر اصلی این روایت‌ها پهلوانان مرد هستند و ما کمتر از زاویه دید زنان، داستان را می‌بینیم. شاهنامه منبع عظیمی از کاراکترهای زنی بود که در قصه‌ها مطرح می‌شدند، ازجمله سودابه در داستان «سودابه و سیاوش». نقطه جذاب این متن برای من در نمایش «آنسوی افسانه» همین بود که فرصتی دوباره به کاراکتر اسطوره‌ای و تاریخی داده می‌شد که دوباره حرف بزند و این بار قصه را از زبان خودش روایت کند و آنچه که بر او رفته و تمام زجری که در این ماجرا کشیده یک بار بازگو کند. این متن محملی را ایجاد کرد که از این زاویه به سودابه پرداخته شود. این برای من نقطه بسیار جذابی بود و همین باعث شد سراغ این متن بروم. وگرنه متون دیگری در حوزه پرداختن به شاهنامه وجود دارد اما من دوست داشتم با نگاه زنانه به این قصه ورود کنم و این بار به گونه‌ای متفاوت قصه سودابه و سیاوش را از نگاه سودابه و زنانی که سراغ سودابه می‌آیند، بشنویم.

به‌طور کلی نوشتن و اقتباس از متون کهن و دراماتیزه کردن آنچه چالش‌هایی دارد؟

من متن را بازنویسی کردم و بر اساس ایده‌های کارگردانی خود می‌خواستم چیزهایی را به آن اضافه کنم. زمان نمایش را نیز باید در نظر می‌گرفتم. به نظرم کسی که به منابع عظیمی مثل شاهنامه برای ساخت یک نمایش رجوع می‌کند، باید بتواند شأن متن را حفظ کند با ساخت و پرداخت شخصیت‌هایی که ارائه می‌دهد حق مطلب را ادا کند. از آن کاراکترهای عظیم و بزرگی که در شاهنامه ساخته شده و قصه‌پردازی که خود فردوسی انجام داده، فردوسی تصویرپردازی فوق‌العاده‌ای برای این قصه می‌کند و حالات روانی و درونی کاراکترها را بسیار زیبا بیان می‌کند که شما به عنوان نویسنده با خود می‌گویید حالا اگر بخواهم پرداخت دیگری داشته باشم، چگونه باید بنویسم که حق مطلب ادا شود؟ فکر می‌کنم این بزرگ‌ترین چالش هر نویسنده‌ای باشد که سراغ چنین متونی می‌رود تا بتواند از آن الهام بگیرد و متن تازه‌ای را خلق کند.

چرا بازخوانی زنانه از شاهنامه برای روزگار ما اهمیت دارد؟

وقتی در متن «آنسوی افسانه» دقیق‌تر می‌شوید هم نگاه زنانه در آن وجود دارد و هم قدمی فراتر در دفاع جانانه که سودابه در انتها از خود می‌کند، دیگر نگاه زنانه را نمی‌بینیم بلکه او مسائلی را مطرح می‌کند که در قضاوت ما تاثیر می‌گذارد که چقدر جامعه و مردم می‌توانند در یک رویداد شریک باشند. حتی شاید خودشان هم متوجهش باشند. بنابراین از بعد و نقد اجتماعی نیز این متن دیدگاه عمیقی دارد و همه آنچه از زبان سودابه گفته می‌شود تنها نگاه دوباره به انگیزه‌های درونی خود نیست و اشک‌ها و دردهای خود را توضیح نمی‌دهد، بلکه گاهی نقدی می‌زند به جامعه‌ای که با آن مواجه است و به این اشاره می‌کند شما نوک پیکانتان به سمت من است تا یک مقصر و قربانی برای آنچه شما را آزار می‌دهد پیدا کنید ولی حاضر نیستید به خودتان نگاه کنید و بیینید کجا و نابه‌هنگام چه کردید و کجا چه کاری نکردید که باید انجام می‌دادید. از این لحاظ برای من بسیار قابل تأمل بود.

در نمایش «آنسوی افسانه» از شیوه‌های نمایشی مثل نقالی و تعزیه استفاده کردید. به نظر شما اجرای این ایده‌ها امروز چقدر مهم است و برای مخاطب امروز چقدر جذابیت دارد؟

ما در شکل نمایش به این شیوه‌های سنتی بسیار مدیونیم. شکل اصیل نمایش ما ایرانی‌ها در نقالی، تعزیه و پرده‌خوانی است و این‌ها شیوه‌هایی است که هنوز هم در بسیاری از نمایش‌های مختلف از این شکل‌ها استفاده می‌شود. هنوز هم برای اینکه نگاه تازه‌ای به این نمایش‌ها شود ظرفیت وجود دارد. می‌وان در نمایش‌های مختلف از آن استفاده کرد تا تماشاگر با آن بیشتر مواجه شود. شاید برخی بگویند دیگر نقالی و پرده‌خوانی طرفدار ندارد. اگر گاهی این‌طور به نظر می‌رسد برای این است که هنرمندان آن‌طور که باید از آن استفاده نکرده‌اند؛ وگرنه تعزیه و نقالی شکل‌های نمایشی بسیار فوق‌العاده‌ای هستند که می‌تواند در جاهای زیادی مورد استفاده کارگردانان و نویسندگان قرار بگیرد و از آن می‌توان شاهکارهای فوق‌العاده‌ای درآورد. در این نمایش بر اساس شیوه اجرا، کاراکترها به صورت بازی در بازی داستان را تعریف می‌کنند. من هم در این نمایش اشکال سنتی نمایش را استفاده کردم تا غنای بیشتری به آن ببخشم. استفاده کردن از این‌ها وجه ایرانی بودن کار را عمیق‌تر و آن را دیدنی‌تر می‌کرد.

خدا را شکر می‌کنم که بازخوردهای مثبتی دریافت کردیم و مخاطب به این شکل اجرایی علاقه‌مند بود. متأسفانه روزهای اول که کار را شروع کرده بودم، وقتی با برخی از دوستان صحبت می‌کردم به من گفته می‌شد که چنین نمایش‌هایی که وجه حماسی دارد ممکن است فروش نداشته باشد، دوره این اجراها گذشته و ممکن است با سالن خالی مواجه شوید. این موضوع بسیار مرا ناراحت می‌کرد و قلب مرا به درد می‌آورد. با خود فکر می‌کردم که چه چیزی بهتر و بالاتر از شاهنامه را می‌توان کار کرد؟ اگر امروز گروهی با تمام توان و بضاعتش روی داستانی از شاهنامه کار کند چرا باید درباره آن این‌گونه فکر کرد؟ ممکن است کار خاصی باشد و مخاطب خاص هم داشته باشد اما در عین حال ضروری است چنین آثاری ارائه شود. باید این حق انتخاب را به مخاطبمان بدهیم که از این کارها نیز دیدن کند. خدا را شکر می‌کنم که تماشاگران حرفه‌ای و مردم عادی با این نمایش ارتباط برقرار می‌کردند و آن را واقعاً دوست داشتند.

موسیقی، طراحی صحنه و دکور در نمایش‌های حماسی تا چه اندازه اهمیت دارد؟

در این کار تعویض صحنه نداشتیم و کار به صورت یکپارچه از ابتدا تا آخر اجرا می‌شد. من دوست نداشتم نور صحنه برود و طراحی صحنه‌ای انجام شود. درباره موسیقی کار هم می‌توانم بگویم اگر گروهی باشد که موسیقی را زنده اجرا کند، در کار کاراکتر داشته باشد نیز می‌تواند به عنوان یکی از بازیگران کار مطرح شود. به نظرم این بسیار حائز اهمیت است و می‌تواند فضا را راحت‌تر برای مخاطب بسازد. ما در این کار از موسیقی زنده استفاده نکردیم و در جاهایی از نمایش از پرده سایه و وهم استفاده کردم و این احتیاج داشت از ابزارآلات موسیقی بیشتری استفاده کنیم. تصمیم گرفتم که موسیقی کار ساخته شود. خدا را شکر می‌کنم که آهنگساز نمایش هم درست کار را پیش برد و موسیقی خوبی ساخت که بسیار خوب روی کار نشسته است. اما فکر می‌کنم موسیقی زنده می‌تواند بسیار در فضاسازی نمایش کمک کند و تماشاگر را با فضاهای مختلف کار همراه کند.

اخیراً دیده‌ایم که یک بلاگر طنز در یک برنامه با شاهنامه شوخی‌هایی کرده که واکنش‌های متفاوتی را به دنبال داشته است. به عنوان کسی که در حوزه شاهنامه کار نمایشی کرده است، نظرتان چیست؟

متأسفانه من هم این ویدئو را دیده‌ام و از دیدن آن بسیار غمگین شدم. انگیزه این فرد را به عنوان کسی که مخاطبان زیادی دارد نمی‌دانم و نمی‌دانم در ذهن او چه گذشته است. قطعاً اثری که بسیار بزرگ است و جایگاه ویژه خود را بر قله تاریخ ادبیات این مملکت دارد، تلاش‌هایی مذبوحانه و کوچک که این افراد برای مطرح کردن خودشان، حتی با تبلیغات منفی به‌کار می‌گیرند، گرد و خاکی بر دامن آن اثر بزرگ و فاخر نمی‌گذارد. از این جهت بهترین برخورد با او را بی‌برخوردی و سکوت می‌دانم. چرا که شاهنامه آنقدر عظیم و بزرگ است که چنین حرف‌های پوچ و بی‌معنی خللی در وجود آن ایجاد نمی‌کند.