در سال ۱۹۴۱، پایهگذار کمپانی دیسی کامیکز آشکارا درباره خلق دستهای نظامی تحت عنوان ارتش بتمنها برای مبارزه با آدولف هیتلر و نیروی نازی او ایدهپردازی میکرد. این ایده به چاپ رسید و ارتش ایالات متحده آمریکا نیز کم و بیش چراغ سبز عملی کردن این ایده را داده بود. ولی ماجرا از چه قرار بود؟ در این نوشتار به این میپردازیم که چه اندازه نزدیک بود دنیا شاهد رویارویی ارتش بتمنها با ارتش نازی رایش سوم باشد.
زندگی نظامی مالکولم ویلر نیکلسون
سرگرد مالکولم ویلر نیکلسون، نویسنده و کارآفرین در زمینه مجلههای پالپ و همین طور پیشرو در حوزه کمیک بوکهای آمریکایی به شمار میآید. انتشارات نشنال الاید (National Allied Publications) که به دست او راه اندازی شد، نخستین ناشری بود که به جای چاپ مجدد کمیک استریپهای روزنامهها روی آثار کاملاً اورجینال و غیراقتباسی کار میکرد. از بین این آثار میتوان به سری Detective Comics اشاره کرد. انتشارات نشنال الاید بعدها با عنوان DC Comics شناخته شد.

مالکولم در سال ۱۹۱۷ به ارتش سواره نظام ایالات متحده آمریکا با درجه ستوان دومی پیوست و در سن ۲۷ سالگی به درجه سرگردی رسید. او زندگی خود به عنوان یک نظامی را این گونه توصیف کرده است:
در مرز مکزیک به دنبال راهزنان بودم، در فیلیپین با [انواع] تبها جنگیدم و چوگان بازی کردم، یک گردان پیاده نظام را برای رویارویی با بلشویکها در سیبری هدایت کردم، کمک کردم امور ارتش در فرانسه تقویت شود [و] در [مجاورت] رود راین اداره مرکز فرماندهی سواره نظام نیروی آمریکا را بر دوش داشتم.
در مرز مکزیک به دنبال راهزنان بودم، در فیلیپین با [انواع] تبها جنگیدم و چوگان بازی کردم، یک گردان پیاده نظام را برای رویارویی با بلشویکها در سیبری هدایت کردم، کمک کردم امور ارتش در فرانسه تقویت شود [و] در [مجاورت] رود راین اداره مرکز فرماندهی سواره نظام نیروی آمریکا را بر دوش داشتم.
اتهاماتی که مالکولم ویلر نیکلسون نسبت به افسران ارشد وارد کرد و همین طور انتقاد نمایان از فرماندهی ارتش به اتهامات متقابل، دادرسی و شکایت علیه او انجامید. خانواده نیکلسون باور داشتند او قربانی یک تلاش برای ترور از طرف ارتش بود و به دلیل زخم ناشی از شلیک گلوله در بیمارستان بستری شد. ویلر نیکلسون در سال ۱۹۲۲ تحت محاکمه نظامی قرار گرفت و در سال ۱۹۲۳ از سمت خود کنارهگیری کرد.
پایهگذاری انتشارات دیسی توسط یک نظامی
او زندگی خود را با نوشتن کتابهای نظامی غیرخیالی، رمانهای وسترن و ماجراجویی و داستانهای کوتاه پالپ ادامه داد. مالکولم در سال ۱۹۳۴ و هنگامی که دید مجله فیموس فانیز (Famous Funnies) و دیگر مجلههای شبیه به آن آغاز به چاپ دوباره کمیک استریپهای روزنامهها کردند، انتشارات نشنال الاید را پایه گذاری کرد و از آن جایی که در آن زمان همه کمیک استریپهای از-پیش-موجودِ روزنامهها خریداری شده بودند متوسل به آفرینش درونمایههای نو شد.
اولین اثر انتشارات پایهگذارشده توسط ویلر نیکلسون، شماره ۱ کمیک New Fun بود که در سال ۱۹۳۵ به چاپ رسید و تبدیل به نخستین کمیک بوکی شد که تمام محتوای آن کاملاً اورجینال و غیراقتباسی بود. همچنین شماره ۱ کمیک New Fun اولین کمیکی بود که شامل پیامهای بازرگانی و تبلیغات هم میشد.
دومین اثر انتشارات، New Comics در سال ۱۹۳۵ بود که از شماره ۱۲ به New Adventure Comics و از شماره ۳۲ به Adventure Comics تغییر نام داد. این کمیک تا شماره ۵۰۳ در سال ۱۹۸۳ توسط انتشارات دیسی چاپ شد، انتشارش متوقف و چند دهه بعد روند انتشار آن دوباره از سر گرفته شد تا این که در سال ۲۰۱۱ و شماره ۵۲۹ به پایان کار خود رسید.
سومین اثر از انتشارات مالکولم، کمیک Detective Comics نام داشت. با این حال وقتی Detective Comics به شماره ۲۷ و پیدا شدن سر و کله شخصیت بتمن رسید، مالکولم ویلر نیکلسون توسط شرکایش از انتشارات بیرون رانده شد.
پیش کشیدن ایده ارتش بتمنها
با وجود این اتفاق، مالکولم ویلر نیکلسون به نوشتن ادامه داد و آثارش به طور مداوم به چاپ میرسیدند. در بین آثار چاپشده از مالکولم این درخواست او در مجله مکانیکس ایلاستریتد (Mechanix Illustrated) در سال ۱۹۴۱ به ارتش ایالات متحده آمریکا دیده میشود که پیشنهاد پایهگذاری ارتشی تحت عنوان دسته بتمنها (Bat-Man Troops) را داد.
احتمال دسته بتمنها را در نظر بگیرید! ایده عجیبی به نظر میرسد. نمایش بتمن نخستین بار چندین سال پیش توسط چتربازان نمایشی آمریکایی در نمایش هواییشان پدیدار شد. بتمن خودش را به یک جفت بال ویژه شیرجه متصل به بازوهایش و چترهایی که تند باز میشوند مجهز میکند. او از هواپیما میپرد، بالهای بازوهایش را باز میکند و به سمت زمین شیرجه میرود. بالهای بازوهایش به او این امکان را میدهند تا شتاب سقوطش را کنترل و از آن مهمتر، جهت سقوطش را مشخص کند. نزدیک زمین، او چترش را برای فرود نهایی باز میکند.
ایده بتمن، که برای اهداف نظامی سازگار شده است، دو مورد از بزرگترین چالشهایی که دستههای چترباز در وضعیت حال حاضرشان با آنها دست و پنجه نرم میکنند را حل میکند. نخستین نقطه ضعف در مانورهای دستههای چترباز این است که [این نیروهای] هوایی هنگامی که به [فاصله] ۴۰۰ تا ۵۰۰ فوت لازم برای باز کردن چترهای عمودی میرسند نسبت به آتش دشمن بسیار آسیبپذیر هستند. مجهز به بالهای خفاشی، سرباز چترباز میتوانند پرواز را به صورت افقی و فاصله نسبتاً کمتری از زمین انجام دهد، چترش را آزاد کند و اجازه بدهد که [چتر] در زاویه گلاید شاید ۳۰ درجه باز شود. بدین گونه، زمانی که ناگزیر است و از چترش آویزان میماند، به طرز چشم گیری کاهش پیدا میکند.
دومین نقطه ضعف دستههای چترباز در این است که با روشهای موجود، به خاطر فاصله الزامی که نیروها باید موقع بیرون پریدن از هواپیما رعایت کنند، دستهها به صورت نابهسامان در همه سطح زمین پراکنده میشوند. دقایق تاکتیکیِ ارزشمند زمانی که دستهها روی زمین گرد هم میآیند از دست میرود. از طرف دیگر با بالهای خفاشی، چتربازها با توانایی کنترل مسیر سقوطشان، میتوانند در حالی که هنوز در هوا هستند با آرایشهای نسبی کنار هم جمع شوند و در گروههای بسیار نزدیک به هم فرود بیایند.
احتمال دسته بتمنها را در نظر بگیرید! ایده عجیبی به نظر میرسد. نمایش بتمن نخستین بار چندین سال پیش توسط چتربازان نمایشی آمریکایی در نمایش هواییشان پدیدار شد. بتمن خودش را به یک جفت بال ویژه شیرجه متصل به بازوهایش و چترهایی که تند باز میشوند مجهز میکند. او از هواپیما میپرد، بالهای بازوهایش را باز میکند و به سمت زمین شیرجه میرود. بالهای بازوهایش به او این امکان را میدهند تا شتاب سقوطش را کنترل و از آن مهمتر، جهت سقوطش را مشخص کند. نزدیک زمین، او چترش را برای فرود نهایی باز میکند.
ایده بتمن، که برای اهداف نظامی سازگار شده است، دو مورد از بزرگترین چالشهایی که دستههای چترباز در وضعیت حال حاضرشان با آنها دست و پنجه نرم میکنند را حل میکند. نخستین نقطه ضعف در مانورهای دستههای چترباز این است که [این نیروهای] هوایی هنگامی که به [فاصله] ۴۰۰ تا ۵۰۰ فوت لازم برای باز کردن چترهای عمودی میرسند نسبت به آتش دشمن بسیار آسیبپذیر هستند. مجهز به بالهای خفاشی، سرباز چترباز میتوانند پرواز را به صورت افقی و فاصله نسبتاً کمتری از زمین انجام دهد، چترش را آزاد کند و اجازه بدهد که [چتر] در زاویه گلاید شاید ۳۰ درجه باز شود. بدین گونه، زمانی که ناگزیر است و از چترش آویزان میماند، به طرز چشم گیری کاهش پیدا میکند.
دومین نقطه ضعف دستههای چترباز در این است که با روشهای موجود، به خاطر فاصله الزامی که نیروها باید موقع بیرون پریدن از هواپیما رعایت کنند، دستهها به صورت نابهسامان در همه سطح زمین پراکنده میشوند. دقایق تاکتیکیِ ارزشمند زمانی که دستهها روی زمین گرد هم میآیند از دست میرود. از طرف دیگر با بالهای خفاشی، چتربازها با توانایی کنترل مسیر سقوطشان، میتوانند در حالی که هنوز در هوا هستند با آرایشهای نسبی کنار هم جمع شوند و در گروههای بسیار نزدیک به هم فرود بیایند.
نکته جالب این است که ارتش ایالات متحده آمریکا ایده مالکولم ویلر نیکلسون را در نظر گرفت و برای تست شیوه انجام آن، آزمایشاتی را نیز پیش برد. درست است، دولت آمریکا به پایهگذار دیسی کامیکز و کمیکهای کاراگاهی گوش داد تا ارتشی از دستههای چترباز «بتمن» به همراه «بالهای خفاشی» را مورد امتحان قرار دهد. حتی مدارک تصویری از این که چنین روندی انجام شده است نیز وجود دارد.

البته این ایده در همان مرحله آزمایش ماند و بیشتر پیش نرفت. ارتش بتمنها تنها برنامه خفاشی ایالات متحده آمریکا به حساب نمیآید که امکان داشت در جنگ جهانی دوم استفاده شود. ایده استفاده از بمبهای خفاشی نیز وجود داشت؛ ایدهای که آفرینندهاش باور داشت از بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی جلوگیری میکرد.
∎