شناسهٔ خبر: 74549419 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

در نشست تحلیلی ایرنا مطرح شد؛

«اسرائیل بزرگ» خوابی که نتانیاهو برای خاورمیانه دیده است/کشورهای منطقه نگران باشند

تهران-ایرنا- کارشناسان معتقدند طرح «اسرائیل بزرگ» تنها یک شعار انتخاباتی یا ابزاری برای حفظ پایگاه راست‌گرایان تندرو نیست، بلکه ریشه‌ای عمیق در تاریخ صهیونیسم دارد و تجربه‌های گذشته نشان داده که «اسرائیل» هرگاه فرصت یافته، به توسعه سرزمینی دست زده است؛ مسئله‌ای که می‌تواند بار دیگر امنیت منطقه را با چالش جدی روبه‌رو کند.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار بین الملل ایرنا؛ بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی به تازگی در گفت وگو با شبکه صهیونیستی «آی ۲۴» اعلام کرده بود: «من در حال انجام یک مأموریت تاریخی و معنوی هستم و از نظر احساسی به رؤیای «اسرائیل» بزرگ پیوند خورده‌ام.»

این اظهارات نخست وزیر رژیم اشغالگر «اسرائیل» با واکنش شدید کشورها و مقامات جهان به ویژه مقامات منطقه و محکومیت گسترده‌ در بین ملت‌های مسلمان مواجه شده است.

وزرای خارجه ۳۱ کشور عربی و اسلامی، اتحادیه عرب، سازمان همکاری اسلامی و شورای همکاری خلیج فارس با صدور بیانیه‌ای اظهارات بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی درباره طرح موسوم به ««اسرائیل» بزرگ» را محکوم و آن را تهدیدی مستقیم برای امنیت ملی عربی و حاکمیت کشورها دانستند.

رؤیای «اسرائیل بزرگ»؛ از شعار انتخاباتی تا چالشی جدی برای منطقه

در همین ارتباط هم سید عباس عراقچی وزیر امور خارجه کشورمان در واکنش به گفته های نخست وزیر رژیم صهونیستی در مورد ««اسرائیل» بزرگ» تصریح کرد، رسانه‌های غربی معمولاً هر کسی را که به ایده ««اسرائیل» بزرگ» صهیونیست‌ها اشاره کند متهم به «یهودی‌ستیزی» می‌کنند.

جهت بررسی ابعاد مختلف این طرح،‌ امکان اجرایی شدن و تحقق اهداف آن و البته موانع و محدودیت‌هایی که رژیم «اسرائیل» با آن مواجه است، در نشستی تحلیلی با حضور «سیدهادی برهانی» و «منصور براتی» کارشناسان مسائل فلسطین به بحث و گفت‌وگو پرداختیم.

متن بخش نخست این نشست تحلیلی به شرح ذیل است:

دکتر برهانی به نظر شما بیان طرح نتانیاهو موسوم به ««اسرائیل» بزرگ»‌ چقدر مصرف داخلی و تا چه میزان هم قابلیت اجرایی شدن دارد؟

این طرح در واقع دو بُعد دارد؛ هم مصرف داخلی پیدا می‌کند و هم ریشه‌های عمیق ایدئولوژیک در تاریخ صهیونیسم دارد. از منظر داخلی، واقعیت این است که نتانیاهو امروز در داخل «اسرائیل» تحت فشار افکار عمومی است. او بخش عمده‌ای از حمایت سکولارها و غیرمذهبی‌ها را از دست داده و تنها پایگاه اصلی‌اش مذهبی‌های تندرو و جریان راست افراطی هستند.

طبیعی است که تلاش کند همین گروه را در کنار خود نگه دارد. مطرح کردن ایده ««اسرائیل» بزرگ» هم در همین چارچوب قابل فهم است، چرا که این جریان در «اسرائیل» آشکارا و بی‌پرده طرفدار چنین طرحی است.

اما مسئله تنها به این جنبه داخلی محدود نمی‌شود. اگر تاریخ «اسرائیل» و صهیونیسم را مرور کنیم، به روشنی می‌بینیم که هرگاه فرصتی پیش آمده، این رژیم سیاست توسعه‌طلبی و گسترش سرزمینی را در پیش گرفته است؛ برای نمونه: در جنگ ۱۹۴۸ که بر اساس طرح تقسیم سازمان ملل قرار بود ۵۵ درصد فلسطین به یهودیان و ۴۵ درصد به عرب‌ها برسد، «اسرائیل» پس از جنگ حدود ۸۰ درصد سرزمین فلسطین را اشغال کرد و در سال ۱۹۶۷ کرانه باختری و غزه را هم تصرف کرد.

رؤیای «اسرائیل بزرگ»؛ از شعار انتخاباتی تا چالشی جدی برای منطقه

در مقاطع بعدی هم صحرای سینا از مصر، بلندی‌های جولان از سوریه و بخش‌هایی از جنوب لبنان را اشغال کردند.

شیوه عمل «اسرائیل» در این زمینه کاملاً روشن است؛ ابتدا اشغال موقت را اعلام می‌کنند، بعد آن را تمدید می‌کنند و در نهایت به حضور دائم تبدیل می‌شود. همین روند را در سوریه و جولان هم دیدیم. بنابراین تاریخ «اسرائیل» نشان می‌دهد که این موضوع صرفاً یک شعار داخلی یا لفاظی سیاسی نیست؛ بلکه منطقه باید جدی نگران باشد.

جناب براتی؛ برای همین سوالی که از آقای برهانی پرسیده شد اگر پاسخی دارید برای ورود به بحث بفرمایید.

ریشه‌های ایده ««اسرائیل» بزرگ» به دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ برمی‌گردد؛ یعنی زمانی که ذهنیت صهیونیست‌ها برای تأسیس «اسرائیل» شکل می‌گرفت. در آن دوران دو گرایش عمده وجود داشت: صهیونیسم جریان اصلی (چپ‌گرا) که بیشتر بر حداقل‌گرایی سرزمینی تأکید داشت تا در آینده شانس همزیستی و شناسایی (به رسمیت شناخته شدن) توسط همسایگان افزایش یابد.

صهیونیسم تجدیدنظرطلب (راست‌گرا) که حداکثرگرایی سرزمینی را دنبال می‌کرد و به تفاوت میان یهودی و غیر یهودی قائل بود.

از ۱۹۴۹ تا ۱۹۷۷ جناح چپ قدرت را در دست داشت. اما راست‌گرایان، مخصوصاً از زمان قدرت‌گیری لیکود، همواره پرچمدار توسعه‌طلبی بودند. جنگ ۱۹۶۷ نقطه عطفی بود؛ «اسرائیل» ظرف شش روز مساحت تحت کنترل خود را سه برابر کرد.

هرچند بعدها ایده «زمین در برابر صلح» مطرح شد به نحوی که در برابر به رسمیت شناختن «اسرائیل» از سوی کشورهای مختلف،‌ سرزمین‌های آنها را تدریجا باز می‌گرداندند که به طور مثال صحرای سینا هم از این طریق به مصر بازگردانده شد، اما بلندی‌های جولان، کرانه باختری و بخش‌های دیگر همچنان در اشغال باقی ماندند.

امروز نیز شرایطی مشابه ۱۹۶۷ دیده می‌شود؛ هیئت حاکمه «اسرائیل» خود را پیروز مطلق می‌پندارد و احساس می‌کند می‌تواند هر اقدامی انجام دهد. این ذهنیت بعد از جنگ غزه و تحولات سوریه، عراق، بحث خلع سلاح حزب الله لبنان و تجاوز به ایران تقویت شده است.

در عین حال جناح راست افراطی از جمله لیکود و احزاب مذهبی به طور آشکار از الحاق غزه و کرانه باختری سخن می‌گویند و عملاً این سیاست را دنبال می‌کنند.

حتی ارتش که در ابتدا با اشغال دوباره غزه مخالف بود، در نهایت در برابر فشار نتانیاهو عقب‌نشینی کرد.

جناب برهانی! با توجه به اختلافات درونی ساختار قدرت سیاسی «اسرائیل» آیا امکان تحقق توسعه طلبی این رژیم در قالب طرح ادعایی نتانیاهو وجود دارد؟

این درست است که جناح راست و مذهبی به طور شفاف توسعه طلبی را مطرح می کند. از منظر سیاسی نیز باید توجه داشت که جناح چپ در طول تاریخ «اسرائیل» هیچ گاه به اندازه امروز ضعیف نبوده است؛ به طوری که در پارلمان ۱۲۰ نفره «اسرائیل» آنها تنها ۵ کرسی دارند.

در افکار عمومی «اسرائیل» هم جناح راست در حال رشد است و این نشان می‌دهد روند تحولات داخلی «اسرائیل» به سود راست‌گرایان و مذهبی‌هاست و در آینده احتمالاً قدرت بیشتری در دست خواهند گرفت.

البته نباید فراموش کرد که توسعه‌طلبی فقط مختص راست‌ها نبوده است. حتی چهره‌هایی چون بن‌گوریون نخست‌وزیر بنیان‌گذار «اسرائیل» در نوشته‌های خود «اسرائیل»ی بسیار بزرگ‌تر از محدوده فعلی سرزمین‌های اشغالی ترسیم کرده بود.

صهیونیسم به‌طور کلی برای توجیه تصرف سرزمین فلسطین عمدتا سه استدلال محوری دارد؛ استدلال تاریخی (حکومت باستانی داوود و سلیمان)؛ استدلال مذهبی (سرزمین موعود از نیل تا فرات) و استدلال ژئوپولیتیکی (لزوم داشتن مرزهای قابل دفاع و منابع کافی برای بقا) و همیشه توسط همه جناح‌ها در «اسرائیل» استفاده شده است.

«اسرائیل» همواره خودش را موجودیتی بسیار کوچک در برابر دشمنانی بسیار بزرگ می‌بیند. ترامپ هم اخیرا گفته که «اسرائیل» همچون نقطه‌ای در نقشه خاورمیانه است و این برای «اسرائیل» پیام‌آور ضعف است و از این جهت است که می‌خواهند وسعت سرزمینی خود را گسترش دهند.

با چنین استدلال‌هایی، صهیونیست‌ها خود را محق می‌دانند بخش‌هایی از اردن، سوریه، لبنان و حتی مصر را ضمیمه کنند. بنابراین ایده «اسرائیل» بزرگ در ذات صهیونیسم وجود دارد؛ هرچند جناح راست آن را آشکارا بیان می‌کند و جناح چپ با ملاحظات سیاسی و دیپلماتیک محتاطانه‌تر سخن می‌گوید.

در مجموع، تجربه تاریخی نشان داده است که هرگاه «اسرائیل» فرصت یافته، به توسعه سرزمینی دست زده است. بنابراین این ایده را نباید فقط یک شعار تبلیغاتی یا مصرف داخلی دانست، بلکه باید آن را جدی گرفت؛ چرا که با تغییر توازن قوا می‌تواند به اقدام عملی تبدیل شود.

جناب براتی! باتوجه به اعتراف رژیم «اسرائیل» به کشته شدن حدود ۹۰۰ نفر از نیروهای ارتش خود در جنگ غزه و با در نظر داشتن جنگ این رژیم در جبهه های مختلف، ارتشی که به لحاظ جسمی و روحی فرسوده شده و آمار خودکشی آنها بالا رفته است چقدر می تواند در تحقق طرح «اسرائیل» بزرگ موفق باشد؟

منصور براتی: تحقق این طرح بسیار دشوار است، سرزمین‌های گسترده‌ای از جمله بخش‌های بزرگی از سوریه، لبنان، اردن، عربستان سعودی، کویت و حتی مصر در قلمرو ادعایی «اسرائیل» گنجانده شده است. روشن است که اشغال چنین گستره‌ای، خیلی سخت است. با این حال، برخی از مولفه‌های این طرح به‌صورت محدودتر دنبال می‌شوند؛ اشغال نوار غزه، تغییرات در کرانه باختری به‌منظور آماده‌سازی برای الحاق، حضور نظامی در سوریه که اکنون از نظر دفاعی ضعیف است و تداوم اشغال پنج نقطه در لبنان.

اگرچه آمریکا برای خروج «اسرائیل» از بخش‌هایی از لبنان فشار وارد کرده، هنوز مشخص نیست «اسرائیل» این خواسته را بپذیرد یا خیر. بنابراین، آنچه در عمل دیده می‌شود تلاش برای اجرای بخش‌هایی از طرح است، نه تحقق کامل آن.

تحقق طرح اسرائیل بزرگ شامل بخش‌های بزرگی از سوریه، لبنان، اردن، عربستان سعودی، کویت و حتی مصر بسیار دشوار است، اما برخی مولفه های آن شامل اشغال غزه و حضور نظامی در سوریه به طور محدود دنبال می شود هر چند برای اشغال غزه نیز ارتش «اسرائیل» با مشکلات جدی روبه‌روست.

نکته قابل‌توجه این است که سخنان نتانیاهو درباره ««اسرائیل» بزرگ» واکنش جدی جهان عرب را در پی نداشته است. اگرچه کشورهای عربی واکنش‌هایی نشان داده‌اند، اما این واکنش‌ها بسیار ضعیف بوده‌اند و تأثیر خاصی بر رفتار رژیم «اسرائیل» نداشته‌اند.

در زمینه اشغال غزه نیز ارتش «اسرائیل» با مشکلات جدی روبه‌روست. پس از حدود ۲۴ ماه جنگ، ارتش دچار فرسودگی شدید شده و طبق آمار رسانه‌های داخلی خود «اسرائیل»، برای اشغال کامل غزه به ۳۰۰ هزار نیروی جدید نیاز دارد. این در حالی است که چنین نیرویی در جامعه «اسرائیل» اساساً وجود ندارد.

رؤیای «اسرائیل بزرگ»؛ از شعار انتخاباتی تا چالشی جدی برای منطقه

جامعه «اسرائیل» از اقشار متفاوتی تشکیل شده؛ سکولارهای میانه‌رو، چپ و راست، یهودیان مذهبی سنتی، ملی-مذهبی‌ها (هواداران راست افراطی) و ارتودوکس‌ها یا همان حریدی‌ها. از میان این گروه‌ها، تنها حریدی‌ها در خدمت سربازی شرکت نمی‌کنند. اکنون فشار زیادی برای سربازگیری از آنان وجود دارد.

دیوان عالی «اسرائیل» نیز حکم داده از ابتدای سپتامبر ۲۰۲۵، ارتش موظف به جذب نیرو از میان ۵۴ هزار نفر حریدی خواهد بود. این مسئله می‌تواند بحران سیاسی جدیدی برای نتانیاهو ایجاد کند، چراکه او برای حفظ ائتلافش به حمایت احزاب حریدی نیاز دارد.

فرسودگی نیروهای ذخیره در این دو سال جنگ و کمبود نیروی تازه‌نفس، چالش بزرگی برای ارتش «اسرائیل» است. همین موضوع باعث شد برخی فرماندهان ارتش با طرح اشغال کامل غزه مخالفت کنند.

دکتر برهانی! در صورت شکایت کشورهای منطقه از اسرائیل در خصوص طرح «اسرائیل بزرگ» به دادگاه های بین المللی،چقدر احتمال دارد، از منظر حقوقی رژیم اسرائیل تحت فشار قرار گیرد و جلوی پیشبرد این طرح گرفته شود؟

از منظر بین‌المللی، طرح ««اسرائیل» بزرگ» نقض آشکار قوانین بین‌المللی و منشور سازمان ملل است و قابلیت پیگیری حقوقی از سوی کشورهای مسلمان و منطقه دارد؛ اما واقعیت این است که نظام بین‌الملل بیشتر بر قدرت استوار است تا بر حقوق. تجربه فلسطین طی ۷۰ تا ۸۰ سال گذشته نمونه روشنی از این واقعیت است؛ با وجود آنکه حدود ۱۴۰ کشور از ۱۹۰ کشور فلسطین را به رسمیت شناخته‌اند، این ملت همچنان بی‌کشور و بی‌سرزمین مانده است.

چاره کار در مراجعه به سازمان های بین المللی نیست،‌ البته که خوب هست که کشورهای مسلمان و کشورهای منطقه بتوانند از این فرصت استفاده کنند و تلاش خود را هم در این زمینه انجام دهند،‌ اما صرف این اقدام کافی نخواهد بود.

بنابراین، اگر کشورهای اسلامی بخواهند تجاوزات «اسرائیل» را مهار کنند، باید به قدرت کافی دست یابند. اصل ماجرا در همبستگی و هم‌افزایی کشورهای منطقه است، چراکه تاریخ ثابت کرده که هیچ کشوری به‌تنهایی قادر به مقابله با «اسرائیل» و حمایت‌های آمریکا از آن نیست. «اسرائیل» اکنون هم برای ایران، هم برای عربستان، هم برای ترکیه و هم برای مصر تهدید محسوب می‌شود.

واقع این است که کشورهای منطقه همه باید نگران رفتارها و سیاست رژیم «اسرائیل» باشند و هستند و برخی نیز این موضوع را ابزار می‌کنند و اینکه همه برای جلوگیری از اقدامات این رژیم نفع دارند.

آقای دکتر برهانی! با شکایت آفریقای جنوبی حکم موقت دستگیری نتایناهو و گالانت صادر شد،‌ اما در عمل اتفاق خاصی نیفتاد و این «بی کیفرمانی» مقامات تل آویو آنها را گستاخ تر کرده، دلیل ناتوانی نظام بین الملل کنونی در برابر این رژیم چیست؟

در جهان امروز کشورهایی که قدرت دارند، می توانند پروژه‌های خود را پیش ببرند و اهداف خود را به دیگران تحمیل کنند. موضوع دیگر اینکه نباید به سازمان های بین المللی سیاه و سفید نگاه کنیم.اینکه فکر کنیم چون یک شکایتی ثبت کردیم کار تمام شده است این برداشت اشتباهی است و اگر هم تصور کنیم که این سازمان‌ها کاملا بی خاصیت هستند این نیز نمی‌تواند درست باشد.

ما در ایران به درستی نتوانستیم از پتانسیل سازمان های بین المللی استفاه کنیم و تعداد افرادی که نسبت به این سازمان ها و ظرفیت‌های آنها شناخت کافی داشته باشند خیلی محدود است. اگر میخواهیم استفاده کنیم باید بتوانیم پیگیری جدی داشته باشیم.

به نظر منی که مسائل مرتبی با سازمان ملل را پیگیری میکنم، دبیرکل سازمان ملل (گوترش) در موضوع غزه یکی از قهرمانان هست. این فرد بیش از ظرفیت خودش عمل کرده و شجاعانه موضع گرفته است. به طور مثال دو سه روز پیش بود که دبیرکل سازمان ملل این تعبیر را به کار برد که «دیگر کلمه‌ای وجود ندارد که بتواند فاجعه در غزه را توصیف کند».

اگر بتوانیم فنی و حرفه‌ای از ظرفیت‌های سازمان ملل استفاده کنیم به نظرم اتفاقات بهتری می‌تواند رخ دهد. همینطور خانم «فرانچسکا آلبانیز» نماینده دبیرکل سازمان ملل در امور فلسطین که به نظرم غوغایی داشته و با جان خودش بازی کرده است. ما نیز از سوی کشورهای اسلامی اگر بتوانیم به این افراد برای بهتر انجام دادن ماموریت های خود کمک کنیم به نوعی غیرمستقیم کمک دیگری به مردم فلسطین و غزه انجام داده‌ایم.

آقای براتی نظر شما در این خصوص چیست؟

در بُعد حقوقی نیز اگرچه سازمان ملل و دادگاه‌های بین‌المللی ظرفیت‌هایی دارند، اما کشورهای اسلامی تاکنون از این ظرفیت‌ها به‌خوبی استفاده نکرده‌اند. نمونه روشن آن، شکایت آفریقای جنوبی علیه «اسرائیل» است که منجر به صدور حکم موقت دیوان بین المللی کیفری شد. این حکم هرچند دائمی نیست و بعضا حتی برخی رفتارهای «اسرائیل» را تشدید هم کرد، از جمله سیاست گرسنگی دادن به مردم غزه، اما «اسرائیل» را تا حدی تحت فشار قرار داد. به نظرم اگر این حکم موقت هم نبود و دنیا صدور چنین حکمی را نمی‌دید، ابعاد جنایات در غزه می‌توانست به مراتب گسترده‌تر باشد و شاید شاهد این بودیم که «اسرائیل» با خیالی آسوده اتوبوس اتوبوس مردم غزه را از منطقه خود خارج و به مناطق دیگری منتقل می‌کرد.