روزنامه آرمان ملی در همین رابطه گفت و گویی با مصطفی هاشمی طبا انجام داده است. بخش هایی از اظهارات عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی درباره تحرکات تندروها را در ادامه می خوانید:
من معتقدم حداقل موضوع میتواند این باشد که گویا تندروها بوی کباب به مشامشان خورده است. یعنی چون در انتخابات شکست خوردند و به رغم اینکه آقای پزشکیان به اشتباه با این جریان حسن نیت نشان داد و با عنوان وفاق یکسری آدمهای وابسته به این جریان را به دولت وارد کرد که البته آنها نیز در جهت سیاستهای دولت نیستند؛ این جریان احساس میکند که اگر به تلاسهای خودشان ادامه دهد تا آقای پزشکیان نباشد، دوباره انتخاباتی شکل خواهد گرفت و مردم نیز حداقلی شرکت میکنند و اینها با همان رای ۲ تا ۳ درصد نفر مورد اعتماد خودشان را رئیسجمهور میکنند. به عبارت دیگر اینها معتقدند ایران فدای اهداف و مراممان.
آنچه که در کف اهداف تندروها میبینم این است که اگر آقای پزشکایان را بزنند و مردم نیز در انتخابات احتمالی آنها حضور حداقلی داشته باشند نماینده اینها پیروز میشود و دولت را در دست خواهند گرفت. البته آقای پزشکیان نیز در خصوص وفاق ملی اشتباه میکند چراکه فکر میکند وفاق نشاندن افراد کنار یکدیگر است در حالی که وفاق باید پیرامون یک محور باشد. مثلا بگویند که ما میخواهیم اقتصادمان را اینگونه اداره کنیم و آن وقت هر آدمی با هر فکری که نسبت به آن مسئله حساسیت نشان بدهد و قبول کند که برای آنجا کار کند این معنای وفاق خواهد داشت. لذا وفاق باید حول یک محور باید باشد و نمیشود ۳۰ نفر وزیر دور هم بنشینند و از جریانهای مختلف با دیگاههای متفاوت و اسمش را هم وفاق بگذاریم.
آدمهای وابسته به جای دیگر بخواهند کاری کنند که اتفاقاتی بیفتد؛ ولی متاسفانه مشکلاتی که ما داریم ریشه در سالهای گذشته دارد. حرام کردن ارز کشور به خصوص در زمان احمدینژاد، ناکارآمد کردن سازمانهای دولتی و عدم توجه به تخصص که البته آقای پزشکیان هنوز انتظارات را برآورده نکرده و اخیرا کسی را از همان قشر برای سازمان بهینهسازی انرژی منصوب کرده که نه تخصص لازم را دارد، نه همفکر پزشکیان است و نه توانایی دارد که بگوییم صبر کنیم تا یاد بگیرد. آدم تعجب میکند که اگر واقعاً آقای پزشکیان میگوید ما به تخصص خیلی اهمیت میدهیم اینها را چه کسانی آوردهاند؟ چطور ممکن است کسی که اصلا هیچ بویی از انرژی، نفت، برق و... نبرده باشد بتواند مسئولیت ساماندهی انرژی را بهعهده بگیرد و سپس رئیس آن شود. لذا آقایان باید به این حرفایی که گفتند به متخصصین مراجعه کنیم وفادار باشند. من خدمت آقای پزشکیان نامه نوشتم که این چه اشتباهی است میکنید؟ قرار نیست این همه کارشناس و متخصص کنار زده شوند و یک آدمی که مخالف است؛ بلد نیست و ناتوان است، تحت عنوان وفاق مسئولیت بگیرد.
مردم در کنار هم هستند، باهمند و کشور خود را دوست دارند. این سیاستمدارها هستند که متاسفانه تفکرات مختلفی دارند و این اتحاد را بهم میزنند. یک روز به این و یک روز به آن حمله میکنند و در حقیقت کسانی که در راس امور هستند و سمتهای مختلف میگیرند با حرفهای مختلف و با رفتار خودشان آن اتحاد را از بین میبرند. مردم که یکدیگر و ایران را دوست دارند ولی برخی از چهرهها و جریانات معلوم است که نه تنها ایران را دوست ندارند؛ بلکه صرفا خودشان را دوست دارند. کما اینکه بعضی از این افراد که مسئولیت میگیرند سوء استفادههای خیلی بزرگی در کشور کردند یا همدستی داشتند.
ناترازیها بعد از دولت آقای موسوی شروع شد. البته فرقی هم نمیکند که دولت آقای هاشمی باشد یا آقای خاتمی، هیچ کدام در جهت اینکه در زمینههای مختلف تراز در کشور وجود داشته باشد فکر درست حسابی نکردند. از همه بدتر احمدینژاد بود که همهچیز را بهم زد. آقای روحانی هم کاری نکرد و آقای رئیسی هم همینطور ادامه داد. لذا اینگونه نیست که فقط در زمان رئیسی بوده، در واقع نوع سیاستگذاری در کشور ما باعث ایجاد ناترازی در همه زمینهها شده است. در حالی که به رغم تحریمها بالاخره سیاستگذاری در کشور مهم است. وقتی شلختهبازی و فساد در کشور هست، وقتی خرج کردن اموال کشور به راههای بیهوده هست ناترازی ایجاد میشود. میگویند چرا به جاهای مختلف بودجه میدهیم، اما توجه ندارند که خودشان دارند بودجه میدهند. مگر این بودجههایی که همین امسال عمل میشود تاییدیه دولت را ندارد؟ دولت باید محکم بایستد و بگوید من به اینجا آنقدر بودجه میدهم. به نظر میرسد دولت ما اصلا اولویت ندارد. دولت الان باید چهار تا پنج اولویت اصلی داشته باشد و به بقیه کاری نداشته باشد
روزنامه آرمان ملی در همین رابطه گفت و گویی با مصطفی هاشمی طبا انجام داده است. بخش هایی از اظهارات عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی درباره تحرکات تندروها را در ادامه می خوانید:
من معتقدم حداقل موضوع میتواند این باشد که گویا تندروها بوی کباب به مشامشان خورده است. یعنی چون در انتخابات شکست خوردند و به رغم اینکه آقای پزشکیان به اشتباه با این جریان حسن نیت نشان داد و با عنوان وفاق یکسری آدمهای وابسته به این جریان را به دولت وارد کرد که البته آنها نیز در جهت سیاستهای دولت نیستند؛ این جریان احساس میکند که اگر به تلاسهای خودشان ادامه دهد تا آقای پزشکیان نباشد، دوباره انتخاباتی شکل خواهد گرفت و مردم نیز حداقلی شرکت میکنند و اینها با همان رای ۲ تا ۳ درصد نفر مورد اعتماد خودشان را رئیسجمهور میکنند. به عبارت دیگر اینها معتقدند ایران فدای اهداف و مراممان.
آنچه که در کف اهداف تندروها میبینم این است که اگر آقای پزشکایان را بزنند و مردم نیز در انتخابات احتمالی آنها حضور حداقلی داشته باشند نماینده اینها پیروز میشود و دولت را در دست خواهند گرفت. البته آقای پزشکیان نیز در خصوص وفاق ملی اشتباه میکند چراکه فکر میکند وفاق نشاندن افراد کنار یکدیگر است در حالی که وفاق باید پیرامون یک محور باشد. مثلا بگویند که ما میخواهیم اقتصادمان را اینگونه اداره کنیم و آن وقت هر آدمی با هر فکری که نسبت به آن مسئله حساسیت نشان بدهد و قبول کند که برای آنجا کار کند این معنای وفاق خواهد داشت. لذا وفاق باید حول یک محور باید باشد و نمیشود ۳۰ نفر وزیر دور هم بنشینند و از جریانهای مختلف با دیگاههای متفاوت و اسمش را هم وفاق بگذاریم.
آدمهای وابسته به جای دیگر بخواهند کاری کنند که اتفاقاتی بیفتد؛ ولی متاسفانه مشکلاتی که ما داریم ریشه در سالهای گذشته دارد. حرام کردن ارز کشور به خصوص در زمان احمدینژاد، ناکارآمد کردن سازمانهای دولتی و عدم توجه به تخصص که البته آقای پزشکیان هنوز انتظارات را برآورده نکرده و اخیرا کسی را از همان قشر برای سازمان بهینهسازی انرژی منصوب کرده که نه تخصص لازم را دارد، نه همفکر پزشکیان است و نه توانایی دارد که بگوییم صبر کنیم تا یاد بگیرد. آدم تعجب میکند که اگر واقعاً آقای پزشکیان میگوید ما به تخصص خیلی اهمیت میدهیم اینها را چه کسانی آوردهاند؟ چطور ممکن است کسی که اصلا هیچ بویی از انرژی، نفت، برق و... نبرده باشد بتواند مسئولیت ساماندهی انرژی را بهعهده بگیرد و سپس رئیس آن شود. لذا آقایان باید به این حرفایی که گفتند به متخصصین مراجعه کنیم وفادار باشند. من خدمت آقای پزشکیان نامه نوشتم که این چه اشتباهی است میکنید؟ قرار نیست این همه کارشناس و متخصص کنار زده شوند و یک آدمی که مخالف است؛ بلد نیست و ناتوان است، تحت عنوان وفاق مسئولیت بگیرد.
مردم در کنار هم هستند، باهمند و کشور خود را دوست دارند. این سیاستمدارها هستند که متاسفانه تفکرات مختلفی دارند و این اتحاد را بهم میزنند. یک روز به این و یک روز به آن حمله میکنند و در حقیقت کسانی که در راس امور هستند و سمتهای مختلف میگیرند با حرفهای مختلف و با رفتار خودشان آن اتحاد را از بین میبرند. مردم که یکدیگر و ایران را دوست دارند ولی برخی از چهرهها و جریانات معلوم است که نه تنها ایران را دوست ندارند؛ بلکه صرفا خودشان را دوست دارند. کما اینکه بعضی از این افراد که مسئولیت میگیرند سوء استفادههای خیلی بزرگی در کشور کردند یا همدستی داشتند.
ناترازیها بعد از دولت آقای موسوی شروع شد. البته فرقی هم نمیکند که دولت آقای هاشمی باشد یا آقای خاتمی، هیچ کدام در جهت اینکه در زمینههای مختلف تراز در کشور وجود داشته باشد فکر درست حسابی نکردند. از همه بدتر احمدینژاد بود که همهچیز را بهم زد. آقای روحانی هم کاری نکرد و آقای رئیسی هم همینطور ادامه داد. لذا اینگونه نیست که فقط در زمان رئیسی بوده، در واقع نوع سیاستگذاری در کشور ما باعث ایجاد ناترازی در همه زمینهها شده است. در حالی که به رغم تحریمها بالاخره سیاستگذاری در کشور مهم است. وقتی شلختهبازی و فساد در کشور هست، وقتی خرج کردن اموال کشور به راههای بیهوده هست ناترازی ایجاد میشود. میگویند چرا به جاهای مختلف بودجه میدهیم، اما توجه ندارند که خودشان دارند بودجه میدهند. مگر این بودجههایی که همین امسال عمل میشود تاییدیه دولت را ندارد؟ دولت باید محکم بایستد و بگوید من به اینجا آنقدر بودجه میدهم. به نظر میرسد دولت ما اصلا اولویت ندارد. دولت الان باید چهار تا پنج اولویت اصلی داشته باشد و به بقیه کاری نداشته باشد