به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، هانی فرید، استاد دانشگاه کالیفرنیا در برکلی و متخصص تحلیل تصاویر دیجیتال، نوشته است: «شاید این تصور را داشته باشیم که دیگر نمیتوان به عکاسی اعتماد کرد. از مجلات زرد و صنعت مد گرفته تا رسانههای جریان اصلی، کمپینهای سیاسی و حتی ایمیلهای جعلی، عکسهای دستکاریشده روزبهروز بیشتر و پیچیدهتر میشوند. اما واقعیت این است که عکاسی خیلی وقت پیش بیگناهیاش را از دست داد.»
از همان آغاز، عکاسان با «بازآفرینی واقعیت» بازی میکردند. بسیاری از پیشگامان اولیه عکاسی، خود نقاش بودند و بین علم و هنر در تصاویرشان پیوند برقرار میکردند. با این حال، پرترههای عکاسی سالها بهعنوان دقیقترین شیوه ثبت چهره یک فرد در نظر گرفته میشد.
آبراهام لینکلن درست در آستانه فراگیر شدن عکاسی به ریاستجمهوری رسید (۱۸۶۱) و با ذکاوتی خاص از پرترهها به نفع خود استفاده کرد. «هارولد هولزر»، نویسنده کتاب «تصویر لینکلن»، میگوید: «لینکلن بهخوبی درک کرده بود که تصویرهای چاپلوسانه میتوانند نجاتدهنده ظاهر او باشند.»
لینکلن با وجود شوخطبعی نسبت به چهره خود («اگر من دو چهره داشتم، فکر میکنید این یکی را انتخاب میکردم؟») در گرفتن پرتره بسیار فعال بود. او طی ۱۸ سال آخر عمرش بیش از ۱۲۰ بار جلوی دوربین نشست.
یکی از این عکسها در فوریه ۱۸۶۴ توسط آنتونی برگر گرفته شد و بعدها به تصویری نمادین تبدیل شد؛ تصویری که برای حک v,d اسکناس ۵ دلاری آمریکا از ۱۹۱۴ تا ۲۰۰۷ استفاده شد. برگر در استودیوی متیو بریدی، یکی از نخستین عکاسان خبری آمریکا، کار میکرد. بریدی که شهرتش را از عکسهای میدان جنگ داخلی به دست آورد، بهگفته دکتر فرید، «اغلب تصاویر را دستکاری میکرد تا آنها را جذابتر کند».

طبق گزارش نیویورک تایمز، بریدی ــ که قبلاً نقاش بود ــ ابایی از رتوش و تغییرات نداشت. هولزر هم میگوید: «این کار پیشتر هم انجام شده بود، اما در زمان جنگ داخلی آمریکا به اوج رسید. پرترههای قهرمانان جنگ مکزیک با سرهای جدید دوباره منتشر میشد. حتی عکسهای بدون ریش از لینکلن یا ژنرالهای دیگر با چهرههای تازه ترکیب میشدند. ناشری در اوهایو با استفاده از فقط پنج یا شش بدن، بیش از ۵۰ پرتره از قهرمانان ارتش منتشر کرد و سرها را بسته به تقاضای بازار عوض میکرد.»
لینکلن هم از این قاعده مستثنی نبود. حدود سال ۱۸۶۵، سر او از عکس ۱۸۶۴ برگر برداشته شد و روی بدن حکاکی الکساندر ریچی از جان سی. کالخون (۱۸۵۲) قرار گرفت. کالخون، سیاستمدار جنوبی، از مدافعان سرسخت بردهداری بود. فرید میگوید: «کنایه بزرگ تاریخ این است که یکی از مشهورترین پرترههای لینکلن، ترکیبی است از سر او بر بدن کالخون؛ یعنی چهره آزادکننده بردگان بر بدن یکی از سرسختترین مدافعان بردهداری.»
در این تصویر، حتی نوشتههای روی کاغذها هم تغییر کردند. در نسخه کالخون عباراتی چون «قانون اساسی سختگیرانه» و «تجارت آزاد» دیده میشد. اما در نسخه لینکلن، این کلمات به «قانون اساسی»، «اتحاد» و «اعلامیه آزادی» تغییر یافت.
به تعبیر هولزر: «پرتره کالخون به لینکلن تبدیل شد؛ همان ردای فاخر اما اینبار بهجای جداییطلب، اتحادطلب. بزرگترین طنز تاریخی این است: سرِ پاسدار اتحاد بر بدنِ بزرگترین حامی بردهداری.»
لینکلن از همان ابتدا فهمیده بود که پرترهها چطور میتوانند او را در ذهن مردم جا بیندازند. نیویورک تایمز نوشته است: «او در ماههای نخست ریاستجمهوری، بیش از آنکه عکاسان را تحمل کند، شهوداً درک میکرد که آنها چقدر به او کمک میکنند تا برای اتحاد چهرهای بسازد؛ چهره خودش.»
به گفته هولزر، چاپ پرترهها در ابتدا لینکلن را برای رأیدهندگان پذیرفتنیتر کرد و بعدها او را به نمادی از فرصتهای بیپایان آمریکایی بدل ساخت. پس از ریاستجمهوری، با رویش ریشها، تصویر او دگرگون شد و چاپخانهها پرترههای آبرومندتر و پدرانهتری از او منتشر کردند.
بعد از ترور لینکلن در ۱۸۶۵، تقاضا برای تصاویر او به اوج رسید: از پرترههای قهرمانانه گرفته تا صحنههای بستر مرگ. احتمالاً پرتره ترکیبی لینکلن/کالخون هم در همین زمان ساخته شد، زمانی که مردم بیش از همیشه خواستار تصویر قهرمان کشتهشده بودند.
بر اساس گفته هولزر، نخستینبار «میلتون کاپلان»، آرشیویست کتابخانه کنگره، در مقالهای علمی در سال ۱۹۷۰ این موضوع را آشکار کرد که پرتره مشهور لینکلن ترکیبی بوده است.
این دستکاریها، در نهایت، لینکلن را تا جایگاه اسطوره آمریکایی بالا برد. هولزر میگوید: «خانوادههای آمریکایی این تصاویر را در مقدسترین نقطه خانهشان میگذاشتند؛ بالای شومینه در اتاق نشیمن.»
به این ترتیب، شاید در نهایت خود لینکلن بود که هم میخندید: به یاد مانده بهعنوان قهرمان اتحاد، آن هم با بدنی که زمانی به یکی از دشمنان آزادی تعلق داشت.
ترجمه زینب کاظمخواه
منبع: بیبیسی
5959
