شناسهٔ خبر: 74465784 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

گفت‌وگوی «ایبنا» با محمد عباداللهی، کارگردان نمایش؛

نمایش «قبیله‌ها» نقدی بر هر نوع تعصب است / تائیدی بر نظریه لکان درباره زبان و قدرت

محمد عباداللهی گفت: نمایشنامه «قبیله‌ها» که در سال ۲۰۱۰ موفق به دریافت جوایز بین‌المللی شد، به‌سرعت در کانون توجه اروپا قرار گرفت و از ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۷ روی صحنه بسیاری از کشورهای اروپایی رفت. این اثر به‌روشنی نقدی است بر هر نوع تعصب. فرقی نمی‌کند این تعصب در یک قبیله، یک گروه روشنفکری، یک خانواده یا حتی در سطح ملی و مذهبی باشد. نمایش نشان می‌دهد که زبان و واژگان، ابزار جدال و دفاع از هویت هستند و هر گروه برای تثبیت خود از آن بهره می‌گیرد.

صاحب‌خبر -

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سمیه خاتونی؛ نمایش «قبیله‌ها» به کارگردانی محمد عباداللهی این روزها در عمارت نوفل‌لوشاتو روی صحنه می‌رود؛ نمایشی مدرن به قلم نینا رین و با ترجمه عاطفه احمدی که به شکلی جسورانه به رنج انسان معاصر، سلطه ساختارها و مهم‌تر از همه سیطره زبان در مناسبات انسانی می‌پردازد. در گفت‌وگو با کارگردان این اثر، از دغدغه‌های او درباره مواجهه تماشاگر امروز با چنین متنی سخن گفتیم.

چه زمانی با این متن آشنا شدید و روند انتخاب آن برای اجرا چقدر طول کشید؟

این متن توسط آقای خوش‌نژاد به من معرفی شد. حدود دو سال زمان برد تا به این نتیجه برسم که آن را برای اجرا انتخاب کنم، زیرا که متنی چند لایه و پیچیده بود و طبیعتاً اجرای آن دشواری‌های زیادی داشت.

فاصله انتشار متن تا تصمیم شما برای کار روی آن چقدر بود؟

اگر اشتباه نکنم، حدود دو سال از انتشار نمایشنامه «قبیله‌ها» گذشته بود که تصمیم گرفتم روی آن کار کنم. در آن زمان، متن چندان شناخته‌شده نبود، اما امروز شهرت بسیاری میان دانشجویان و اساتید حوزه نمایش یافته است؛ تا جایی که استادان دانشگاه آن را به دانشجویان خود معرفی می‌کنند و حتی استادانی که بیرون از فضای دانشگاه در تئاتر فعالیت دارند، متن را در اختیار هنرجویان قرار می‌دهند. من ابتدا جلد نخست این اثر را تهیه کردم و اکنون یه دلیل استقبال مخاطب، جلد هفتم آن نیز به بازار آمده است.

آیا نگران نبودید که گروه دیگری همزمان با شما کار را آغاز کند؟

چنین نگرانی وجود داشت. به همین دلیل در یافتن مترجم عجله داشته باشیم. از طرفی، انتشارات نیز همکاری لازم را نداشت با این موانع، پیش‌تولید کار بسیار طولانی شد.

دلیل عدم همکاری انتشارات چه بود؟

ناشر نوروز هنر اعلام کرد که قراردادشان به‌گونه‌ای است که باید خود مترجم مجوز اجرا را صادر کند. در حالی که هیچ راه ارتباطی با مترجم وجود نداشت؛ نه شماره‌ای، نه ایمیلی و نه حتی صفحه‌ای در شبکه‌های اجتماعی. پس از چهار ماه جست‌وجوی بی‌نتیجه، تصمیم گرفتیم متن مبداء را تهیه و خودمان ترجمه کنیم. اما درست در روزی که با یک مترجم دیگر در حال مذاکره برای عقد قرارداد بودیم، آقای محمد مومن توانستند خانم عاطفه احمدی- مترجم- را در فیسبوک پیدا کنند. خوشبختانه همان روز با ایشان صحبت کردم و با لطف فراوان، بدون دریافت هیچ هزینه‌ای مجوز اجرا را در اختیار ما قرار دادند. بعدها متوجه شدم یکی از دوستان همان انتشارات، خود نیز قصد اجرای این متن را داشت و مجوز را از مدیر انتشارات دریافت کرده بود. البته زمانی که متوجه شدند ما روی متن کار می‌کنیم، سریعاً خبری منتشر کردند مبنی بر اینکه قصد دارند این اثر را برای نخستین بار اجرا کنند. اما در نهایت اولویت با گروهی بود که زودتر کار را روی صحنه ببرد. البته کار آن‌ها تنها در حد بازنویسی متن باقی ماند، و در نهایت هم خبری از ادامه فعالیتشان نشد. برای گروه ما نیز با اینکه پروسه پیش‌تولید زمان‌بر شد، پس از آن با گروه ۶۵ جلسه تمرین برگزار کردیم و ۱۰ جلسه جداگانه را نیز به آموزش زبان اشاره اختصاص دادیم و مرداد ماه وارد مرحله اجرا شدیم، خوشبختانه نتیجه مطلوبی به دست آمد و به‌نوعی می‌توان گفت اجرای این اثر قسمت ما بود.

نمایش «قبیله‌ها» نقدی بر هر نوع تعصب است / تائیدی بر نظریه لکان درباره زبان و قدرت

این متن پیش از اجرا در ایران، چه بازخوردی در سطح جهانی داشت؟

متن در سال ۲۰۱۰ موفق به دریافت جوایزی شد و همین امر باعث شد خصوصاً در کشورهای اروپایی به شدت مورد توجه قرار گیرد و از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۷ نیز در سراسر اروپا اجراهای متعددی از آن روی صحنه رفت.

آیا فیلم یا نسخه‌ای از اجراهای اروپایی در دسترس شما بود؟

متأسفانه خیر. هیچ فیلمی از اجراهای متعدد متن در جهان در دسترس نبود. همین مسئله در فرآیند بازنویسی و کارگردانی دشواری‌هایی ایجاد می‌کرد. به‌ویژه در دیالوگ‌ها، جایی که کنایه‌وار بودند و یا بار کمدی خاصی در زبان مبداء وجود داشت اما هنگام ترجمه به فارسی یا به دلیل سانسور، آن بار معنایی و طنز از دست رفته بود.

با این توصیف، متن اساساً یک اثر نیمه‌کمدی با رویکرد گروتسک بوده است؟

البته کمدی سیاه آن چندان پررنگ نیست. ویژگی اصلی آن این است که اگر در جایی خنده‌ای ایجاد کند، بلافاصله موقعیتی متضاد ارائه می‌دهد و آن خنده را پس می‌گیرد. نمایش در ظاهر به مسئله ناشنوایی و نشنیدن می‌پردازد، اما در لایه‌های عمیق‌تر درباره سلطه زبان و قدرت فرهنگ از طریق زبان است. متن نشان می‌دهد که زبان ابزاری برای قدرت و تعلق است و الزاماً ارتباط محدود به گفت‌وگو یا کلمات رایج نیست. اثر تأکید می‌کند که راه‌های دیگری نیز برای ایجاد قدرت و هویت وجود دارد.

در شرایط کنونی که جامعه با چندصدایی و شکل‌گیری هژمونی‌های گوناگون مواجه است، این متن چه نسبتی با مخاطب امروز دارد؟

متن به‌روشنی نقدی است بر هر نوع تعصب. فرقی نمی‌کند این تعصب در یک قبیله، یک گروه روشنفکری، یک خانواده یا حتی در سطح ملی و مذهبی باشد. نمایش نشان می‌دهد که زبان و واژگان، ابزار جدال و دفاع از هویت هستند و هر گروه برای تثبیت خود از آن بهره می‌گیرد. از این منظر، پیام نمایش کاملاً به وضعیت امروز قابل تعمیم است. متن به‌خوبی نشان می‌دهد که این تعصبات حتی به درون خانواده نفوذ می‌کند. مثلاً رابطه فرزند ناشنوا با خانواده‌اش به‌گونه‌ای تصویر می‌شود که انگار از دو دنیای متفاوت آمده‌اند و قادر به درک زبان یکدیگر نیستند. این موقعیت تراژیک، تعصبات خانوادگی را به سطحی گسترده‌تر از جامعه پیوند می‌زند.

نمایش «قبیله‌ها» نقدی بر هر نوع تعصب است / تائیدی بر نظریه لکان درباره زبان و قدرت

آیا می‌توان شخصیت «پسر ناشنوا» را به منزله عامل برهم‌زننده تعادل روایی تلقی کرد؟ شخصیتی که با پیوستن به جمع ناشنوایان، درواقع قرار است آرامش را مختل سازد...

این شخصیت به‌نوعی قهرمان یک تراژدی مدرن است. او در برابر خانواده‌ای که تنها زبان گفتاری را معیار ارتباط می‌داند، ایستادگی می‌کند و از حق خود برای ارتباط از طریق زبان اشاره دفاع می‌نماید. او می‌گوید که سالهاست من الزاماً سعی کردم که مانند شما باشم؛ اما حالا شما هم باید تلاش کنید تا با من ارتباط برقرار کنید، او خانواده را ترک می‌کند و مهاجرت را تجربه می‌کند؛ اما این مهاجرت او را از قید و بند رها نمی‌سازد. او وارد قبیله‌ای دیگر می‌شود و باز هم نمی‌تواند صدای دیگران را برتابد. این همان چرخه‌ای است که متن به‌خوبی تصویر می‌کند؛ اینکه انسان از یک دایره تعصب خارج می‌شود اما ممکن است در دام دیگری گرفتار گردد.

با توجه به ساختار دراماتیک اثر، شخصیت «دختر» اگرچه در آغاز روایت نقش حادثه محرک را ایفا می‌کند، اما در ادامه، در فرایند تولید معنا و تعمیق لایه‌های مفهومی نمایش، حضوری تأثیرگذار دارد. به نظر شما نویسنده چگونه جایگاه این شخصیت را از سطح یک عنصر صرفاً کنش‌زا، به سطحی تأویل‌پذیر و معناآفرین ارتقا داده است؟

بله، به نظر من نقش دختر در نمایش اهمیت ویژه‌ای دارد. او میان دو دنیا ایستاده و تلاش می‌کند پیوندی میان این دو دنیای متفاوت برقرار کند. این شخصیت نشان می‌دهد که امکان همزیستی میان تفاوت‌ها وجود دارد.

از نظر شما متن چه نسبتی با نظریه‌های فلسفی و روان‌کاوی لکان دارد؟

برخی معتقدند نمایش نقدی است بر نظریه لکان، اما من فکر می‌کنم متن برعکس، تأییدی بر آن است. در واقع متن نشان می‌دهد که نظریه لکان درباره زبان و قدرت آن درست است، اما در عین حال لایه‌های دیگری نیز برای تحلیل وجود دارد. متن میان زبان شنیدنی و زبان دیدنی نوسان ایجاد می‌کند و همین ویژگی باعث می‌شود که بتوان آن را در چارچوب نظریات گوناگون تفسیر کرد.

نمایش به‌خوبی نشان می‌دهد که انسان گاه از بیم یک ساختار به دامان ساختاری دیگر پناه می‌برد، بی‌آنکه از منطق ساختارمندی رهایی یابد؛ همچنان درون همان چرخه باقی می‌ماند. این ایده را می‌توان به نوعی «مهاجرت میان روایت‌ها» یا به تعبیر دیگر «مهاجرت میان قبیله‌ها» دانست. بر اساس چنین رویکردی، نباید به یک روایت یا ایده‌ی واحد متوسل شد، زیرا رهایی حقیقی در عدم سکونت در دایره‌ی واژگانی است که خود به‌سان قبیله‌ها، مرزها و محدودیت‌هایی تازه می‌سازند

پیام اصلی این است که باید بتوانیم همه صداها را بشنویم؛ حتی صداهایی که از عمق تاریخ می‌آیند، که اگر بخواهیم آنها را هم بشنویم، با روایت های منقطع و خوانش‌های متضاد روبرو می‌شویم به تعبیری انگار تاریخ برای بازگویی خود دچار لکنت و دشواری در تکلم و اختلاط است

معتقدم متن فراتر از نظریه لکان حرکت می‌کند. اگر لکان بر نقش زبان در شکل‌گیری هویت تأکید دارد، این نمایش یک گام جلوتر می‌رود و نشان می‌دهد که ما باید بین روایت‌ها حرکت کنیم و در یک روایت ثابت نمانیم.

زبان صرفاً گفتار نیست؛ زبان بدن و اشکال دیگر ارتباط نیز می‌توانند هویت‌ساز باشند. متن همچنین به مشکل هویت‌های نادیده‌گرفته‌شده یا هویت‌هایی که در تقابل با یکدیگر قرار می‌گیرند، اشاره می‌کند. این مسئله ابتدا در قالب خانواده‌ای پنج نفره طرح می‌شود و سپس به سطوح بزرگ‌تر اجتماعی تعمیم می‌یابد.

نمایش «قبیله‌ها» نقدی بر هر نوع تعصب است / تائیدی بر نظریه لکان درباره زبان و قدرت

آیا در اجرا به متن وفادار بودید یا تغییراتی هم اعمال شد؟

تمام تلاش ما بر وفاداری به متن بود. با این حال، محدودیت‌های اجرایی باعث شد در برخی بخش‌ها کوتاه‌سازی انجام دهیم. نسخه اصلی نمایش حدود ۱۲۰ دقیقه است و من آن را روی ۱۰۰ دقیقه تنظیم کرده بودم. اما برای اجرا به‌دلیل محدودیت‌های زمانی (چیدمان صحنه، ورود و خروج تماشاگران و…) ناچار شدیم مدت را به ۸۵ دقیقه کاهش دهیم. البته سعی کردیم هیچ‌گاه حذف مستقیم یک بخش کامل اتفاق نیفتد. بلکه دیالوگ‌های طولانی یا پراکنده را خلاصه کردیم. از هر صحنه یا هر شخصیت یک یا دو دیالوگ کوتاه حذف شد، بدون آنکه به ساختار کلی یا شخصیت‌پردازی آسیبی برسد. هدف این بود که متن همچنان یکپارچه و منسجم باقی بماند.

در اجرای شما از ویدئوپروژکتور و زیرنویس استفاده شده است. آیا این تمهید در متن اصلی وجود داشت یا ایده کارگردانی خودتان بود؟

در متن اصلی وجود داشت؛ به این شکل که پیشنهاد داده می‌شود بخش‌هایی که پررنگ یا کج نوشته شده‌اند، به‌صورت زیرنویس نمایش داده شوند. بنابراین این ایده به‌طور کامل از متن آمده بود، اما ما در کارگردانی از آن بهره گرفتیم. در برخی موارد تغییرات جزئی و اضافات از سوی خود من صورت گرفت، به ویژه در بخش‌های مربوط به میزانسن یا ورود و خروج شخصیت‌ها.

با توجه به زحمات انجام‌شده و کیفیت متن، استقبال مخاطبان چگونه بود؟

صادقانه بگویم که برخلاف انتظار، آن استقبالی که پیش‌بینی می‌کردیم اتفاق نیفتاد. اجرای ما با شرایط دشواری همراه شد و پس از آغاز جنگ، اوضاع تئاتر به‌طور کلی تغییر کرد و این امر بر بازخورد مخاطبان نیز تأثیر گذاشت.
خوشبختانه حدود ۸۰ تا ۹۰ درصد مخاطبان به‌ویژه استادان و افراد صاحب‌نظر از اجرای متن راضی بودند؛ البته در فضای مجازی بعضی نقدهای مشکوک هم منتشر شد که به‌نظر می‌رسید از سوی پروفایل‌های جعلی بوده است. اما آنچه برای ما مهم است، واکنش مستقیم مخاطب در سالن است؛ جایی که رضایت را در نگاه تماشاگران می‌بینیم. همین همراهی و نظر مثبت تماشاگران فرهیخته، انرژی‌بخش بوده و کاستی‌های طبیعی هر اثر نمایشی را تا حدی پوشانده است.

نمایش «قبیله‌ها» در دسته آثار نخبه‌گرا قرار می‌گیرد؛ رویکردی که می‌تواند به کاهش ارتباط با مخاطب عام و محدود شدن دایره‌ی تماشاگران منجر شود. در شرایط فعلی، بسیاری از آثار روی صحنه بیشتر به سمت گونه‌ای «تئاتر لاله‌زاری به‌روز شده» حرکت کرده‌اند و طبیعتاً تماشاگران بیشتری را جذب می‌کنند. اما مسئله اصلی اینجاست که آیا چنین روندی مانع درک صحیح مخاطب عام از ظرفیت‌های واقعی تئاتر نخواهد شد؟

متأسفانه همان آسیبی که در سینما به واسطه تولیدات کمدی سطحی و مبتذل وارد شد، امروز به تئاتر هم سرایت کرده است. البته در تاریخ سینمای ایران کمدی‌های ارزشمند هم داشته‌ایم، اما جریان فعلی اغلب به سمت تولیدات بی‌کیفیت رفته است. در تئاتر هم شاهد نمونه‌های مشابه هستیم. امیدوارم این روند همه‌گیر نشود و هنرمندان همچنان دغدغه‌های جدی خود را روی صحنه بیاورند، هرچند می‌دانم دشواری‌های مالی و هزینه‌های تولید باعث می‌شود برخی کارگردانان برای جبران هزینه‌ها به سراغ چنین آثار عامه‌پسند بروند.