به گزارش تابناک ، روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا در قرن نوزدهم با ابتکار امیرکبیر و امضای قرارداد مودت در سال ۱۲۲۹ هجری شمسی (۱۸۵۰ میلادی) آغاز شد.
این قرارداد، که نتیجه مذاکرات میرزا محمدخان (سفیر ایران در عثمانی) و جرج پرکینز مارش (سفیر آمریکا در عثمانی) بود، به منظور ایجاد موازنه در برابر نفوذ بریتانیا و روسیه در ایران شکل گرفت
در دوران قاجار، آمریکا به دلیل دوری جغرافیایی و عدم داشتن منافع استعماری مستقیم، به عنوان یک نیروی سوم قابل اعتماد تلقی میشد. این دیدگاه در دوره رضاشاه نیز ادامه یافت، بهویژه با توجه به سیاست "موازنه منفی" که هدفش کاهش نفوذ قدرتهای بزرگ مانند بریتانیا و شوروی بود. این نگاه حتی تا مقطع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هم توسط نخبگان ایرانی از جمله دکتر محمد مصدق پذیرفته شده بود .
در دوره رضاشاه (۱۳۰۴-۱۳۲۰ هجری شمسی)، روابط ایران و آمریکا در ابتدا با همکاریهای اقتصادی و فنی، مانند استخدام مستشاران مالی آمریکایی نظیر آرتور میلسپو، تقویت شد.
میلسپو در سالهای ۱۹۲۲-۱۹۲۷ و سپس ۱۹۴۲-۱۹۴۵ برای اصلاح سیستم مالی ایران به کار گرفته شد و نقش مهمی در بهبود مدیریت مالی کشور ایفا کرد. با این حال، روابط دو کشور در این دوره به دلیل تفاوت در اولویتهای سیاسی و دیپلماتیک، فراز و نشیبهایی را تجربه کرد.
رضاشاه، که بنیانگذار اولین حکومت اقتدارگرای مدرن ایران بود، نگاه سنتی به روابط دیپلماتیک داشت و نوع این نگاه در ماجرای غفار خان جلال سفیر ایران در آمریکا خود را نشان داد و رضاشاه به سبک شاهان قدیمی ایران موضعی تند و رادیکال گرفت.
ماجرای قطع روابط دیپلماتیک: حادثه غفارخان جلال
اولین قطع روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا در سال ۱۳۱۲ هجری شمسی (۱۹۳۳ میلادی) به دنبال حادثهای رخ داد که به ظاهر ساده، اما از نظر رضاشاه توهینآمیز بود. غفارخان جلال، وزیر مختار ایران در واشنگتن، در ایالت مریلند به دلیل تخلف رانندگی (تندروی) توسط پلیس محلی متوقف شد.
طبق روایت حبیب نفیسی در پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، این حادثه زمانی پیچیده شد که همسر انگلیسیتبار جلال، که به مقام دیپلماتیک همسرش افتخار میکرد، با پلیس درگیر شد. او به سگش دستور داد تا به مامور پلیس حمله کند، و این اقدام منجر به بازداشت موقت جلال و همسرش شد. پلیس محلی، که ظاهراً با مفهوم مصونیت دیپلماتیک آشنا نبود، جلال را به دلیل ادعای او مبنی بر "وزیر" (minister) بودن، مورد تمسخر قرار داد و گفت: «حتی اگر خود حضرت مسیح باشی، برای من مهم نیست.»
این ماجرا، که در روز یکشنبه رخ داد، به دلیل عدم دسترسی فوری به مقامات وزارت خارجه آمریکا برای مداخله، چند ساعت طول کشید تا حل شود. خبر این حادثه به رضاشاه رسید
رضاشاه فوراً دستور قطع روابط دیپلماتیک با آمریکا را صادر کرد. همچنین، به دانشجویان ایرانی در آمریکا، از جمله حبیب نفیسی، دستور بازگشت به ایران داده شد.
مطبوعات آمریکایی آن زمان، مانند گزارشهای موجود در آرشیوهای نیویورک تایمز، این ماجرا را به عنوان نمونهای از حساسیتهای بیش از حد رضاشاه به مسائل دیپلماتیک توصیف کردند.
طبق مقالهای در نیویورک تایمز (۱۹۳۳)، این حادثه به عنوان یک سوءتفاهم دیپلماتیک گزارش شد که به دلیل ناآشنایی پلیس محلی با پروتکلهای دیپلماتیک رخ داد.
با این حال، رضاشاه این موضوع را به عنوان یک توهین ملی تلقی کرد و واکنش او به سرعت روابط دوجانبه را به سردی کشاند
پیامدها و احیای روابط
قطع روابط دیپلماتیک در سال ۱۳۱۲ هجری شمسی (۱۹۳۳ میلادی) تأثیرات قابل توجهی بر روابط ایران و آمریکا داشت، اما این قطع ارتباط دائمی نبود. پس از چند سال، با میانجیگری دیپلماتیک و مذاکرات، روابط در سال ۱۳۱۵ هجری شمسی (۱۹۳۶ میلادی) از سر گرفته شد.
غفار خان جلال که بود؟
جلال علاء در سال ۱۲۵۸ متولد شد. او خواهرزادهٔ علاءالسلطنه و پسرعمهٔ مهدی و حسین علاء است.
جلال مسیر حرفهای خود را با ورود به وزارت خارجه ایران در دهه ۱۹۲۰ میلادی آغاز کرد. او ابتدا به عنوان مترجم و دستیار در سفارتخانههای ایران در کشورهای عربی و اروپایی خدمت کرد.
منابع لاتین، مانند آرشیوهای دیپلماتیک بریتانیا، از حضور او در مذاکرات اولیه با مقامات بریتانیایی در مورد مسائل نفتی یاد میکنند.
یکی از نکات خواندنی درباره او، علاقهاش به جمعآوری آثار هنری و کتابهای نایاب بود. در سفرهای دیپلماتیکاش به اروپا، جلال مجموعهای از نسخ خطی فارسی و مینیاتورهای ایرانی را خریداری کرد که بعدها بخشی از آن به موزه ملی ایران اهدا شد.
جلال در دوران خدمت خود به عنوان وزیر مختار در برخی کشورهای عربی، تلاش کرد روابط فرهنگی ایران را تقویت کند. او در سفری به بغداد، با دعوت از شاعران و نویسندگان عراقی به سفارت ایران، برنامههایی برای تبادل ادبی ترتیب داد. یکی از این رویدادها، شبی شعر بود که در آن اشعار حافظ و سعدی به زبان عربی ترجمه و خوانده شد. این ابتکار، که در اسناد وزارت خارجه ایران ذکر شده است.
اسناد وزارت خارجه نشان میدهد جلال در اواخر عمر در نامهای به مقامات ایرانی پیشنهاد تأسیس یک مؤسسه فرهنگی در خلیج فارس را داد، ایدهای که هرچند در زمان خود اجرا نشد، اما بعدها الهامبخش پروژههای مشابه شد.
از این دیپلمات ایرانی مجموعه خاطراتی وجود دارد که خانواده و بازماندگانش علاقه ای برای انتشار آن نشان نداده اند.