با دیوانهوارترین و بلندپروازانهترین طرحهای مهندسی تاریخ آشنا شوید که اگر اجرا میشدند، امروز در دنیای دیگری زندگی میکردیم.
اگر انسانها برای سفر به فضا، بهجای ساخت راکت و فضاپیما میتوانستند از آسانسوری استفاده کنند که زمین را به ماه متصل میکرد، راحتتر نبودند؟ به کشتی غولپیکری فکر کنید که صدهزار نفر را در خود جای میدهد و همچون شهری شناور روی آب حرکت میکند، یا تونلی را زیر آب مجسم کنید که مسافران را تنها در ۵۴ دقیقه از لندن به نیویورک میرساند.
هرچند چنین ایدههایی بیشتر به فیلمهای علمیتخیلی شباهت دارند، اما برخی از زبدهترین مهندسان و مخترعان تاریخ واقعاً به این رؤیاهای دیوانهوار نگاه کرده و گفتهاند: چرا که نه؟
با ما همراه باشید تا شما را با برخی از عجیبترین و جنونآمیزترین طرحهایی آشنا کنیم که در طول تاریخ بهطورجدی مطرح شدهاند؛ آنهم نه توسط اینفلوئنسرهای خیالپرداز بلکه از طرف متخصصین و دانشگاهیان.
سد دریای سرخ


بدون شک دریای سرخ با موقعیت جغرافیایی خاصش میان آفریقا و شبهجزیرهی عربستان، یکی از منحصربهفردترین تودههای آبی سیارهی ما است. گرمای این دریا معمولاً توجه محققان را جلب میکند، چنانکه گاهی دمای آب به ۳۰ درجه سانتیگراد میرسد. طبیعتاً این گرما باعث میشود آب با سرعتی بسیار بالا تبخیر شود.
سال ۲۰۰۷ دانشگاه اوترخت هلند طرحی ارائه داد که شگفتی آن در دایرهی لغات نمیگنجد: چرا دریای سرخ را پشت سد حبس نکنیم؟ بگذاریم آبش تبخیر شود و از همین راه برق تولید کنیم؛ البته این طرح فوقالعاده هیچ آسیب محیط زیستی هم ایجاد نخواهد کرد!
این سد قرار بود ۵۰ میلیارد وات برق تولید کند، یعنی بهاندازهای که بتواند ۳۷ میلیون خانه را روشن نگه دارد. اگر تصاویری را که با مضمون «شکافته شدن رود نیل و عصای موسی» طراحی شدهاند، دیده باشید، احتمالاً مفهوم کار را درک میکنید! برای ساخت چنین سازهای، باید دیواری حیرتانگیز به ارتفاع ۵۰ متر، عرض یک کیلومتر و طول صد کیلومتر از شمال یمن تا مرز اریتره و جیبوتی کشیده میشد.
نقشهی محققان دانشگاه به این ترتیب بود: ابتدا دریای سرخ را از اقیانوس هند جدا کنید. به این ترتیب آب دریا آرامآرام تبخیر میشود و سطح آن پایینتر میآید. سپس دوباره راه آب اقیانوس را باز بگذارید تا توربینها بچرخند و نور تولید کنند. دانشمندان این نوع انرژی تجدیدپذیر را «Heloh Hydroelectric Power» نامیدند که بهنوعی به انرژی خورشیدی اشاره داشت.
متأسفانه مشکل کوچکی در مسیر تحقق این ایده درخشان کشف شد: پایین رفتن سطح آب دریا، بسیار کند و زمانبر پیش میرود. طبق محاسبات، ۵۰ سال طول میکشید تا یکسوم دریا تبخیر شود و ۳۰۰ سال تا دو سوم آن به آسمان برود. هزینهی طرح هم فقط و فقط ۲۲۰ میلیارد دلار، چه کسی میگوید ارزشش را ندارد؟
شاید سد دریای سرخ میتوانست به تقاضای روبهرشد انرژی در خاورمیانه پاسخ دهد و به کاهش انتشار گازهای گلخانهای کمک کند، اما خیلی زود مشکلاتی جدیتر از هزینهی ساختوساز این طراح را زیر سؤال برد: خسارات زیستمحیطی.
دریای سرخ صدها گونه مرجان و ماهی و جانداران آبزی را در خود پناه میدهد. با تبخیر آب، شوری آن چندین برابر میشد و تمام این موجودات میمردند.
علاوه بر این، با تخلیه دریای سرخ و در واقع کاهش منطقه اقیانوسی سیارهمان در وسعت ۴۵۰ هزار کیلومترمربع، سطح دریاهای جهانی در طول ۵۰ سال اول ۱۲ سانتیمتر و بعد از ۲۹۱ سال تا ۳۰ سانتیمتر بالا میرود. برای درک بهتر ماجرا به آمار سازمان ملل اشاره میکنیم که میگوید از دهه ۱۸۸۰، یعنی بیش از یک قرن پیش، سطح دریاهای جهانی حدود ۲۳ سانتیمتر بالا آمده است.
برخی منتقدان پروژه، آن را با فاجعهی خشکشدن دریاچه آرال در دوران شوروی مقایسه کردند: دریاچهای میان قزاقستان و ازبکستان که زمانی چهارمین دریاچه بزرگ جهان بهشمار میرفت، اما طی سه دهه و در پی انحراف مسیر رودخانههای تغذیهکنندهاش به سمت سیستم آبیاری مسکو، تا حد زیادی از نقشهها محو شد.


امروز تنها ۱۰ درصد از دریاچهی «سابقاً زیبای» آرال باقی است و نمکها و مواد شیمیایی بهجا مانده، سلامتی میلیونها نفر در منطقه را به خطر میاندازند. طوفانها هر سال حدود ۱۰۰ میلیون تن غبار سمی را به هوا میبرند و در سراسر منطقه پخش میکنند.
و اگر همه این چالشها برای رد کردن پروژه کافی نیست، اشارهای هم به کشورهای اروپایی و آسیایی کنیم که همیشه از دریای سرخ بهعنوان میانبر حملونقل استفاده میکنند و درصد بالایی از کل تجارت دریایی هر دو قاره در مسیر این دریا پیش میرود.
در نهایت حتی خود طراحان این پروژه نیز اعتراف کردند که زیانهای محیطزیستیاش هرگز جبرانپذیر نیست.
نکتهی جالب؟ درحالیکه برخی دانشمندان میخواهند کل یک دریا را پشت سد محصور کنند، برخی دیگر به این فکرند که روی آب شهر بسازند.
شهر شناور خلیج توکیو
در دهههای میانی قرن بیستم، معماران دنیا دیوانهی اوتوپیاهای دریایی شده بودند. در ژاپن، گروهی از معماران دور هم جمع شدند و طرحهای احتمالی متعددی را مبتنی بر تصورات خود از شهرهای دریایی کشیدند. یکی از این پروژهها حاصل ذهن معمار افسانهای ژاپنی کنزو تانگه بود که موفق شد توجه جهانیان را جلب کند. تنگه این طرح را «خلیج توکیو ۱۹۶۰» نامید. اما اصل ماجرا چه بود:
آن روزها شهر توکیو با دو چالش بزرگ دستوپنجه نرم میکرد: ترافیک وحشتناک ماشینها و جمعیتی که از ۳٫۵ میلیون در ۱۹۴۵ به ۱۰ میلیون در ۱۹۶۰ افزایشیافته بود.
معمار مشهور استدلال میکرد که تنها راه نجات از این مخمصه، تنها راه تسکین ازدحام شهری و خلق فضایی بیشتر برای زندگی، متحد کردن شهر و سیستمهای حملونقلش در یک ساختار عظیم و خطی واحد است: ساختاری که وارد خلیج توکیو شود و تا چیبا در ساحل مقابل گسترش یابد.


نقشهی معمار شامل شبکهای از پل و آزادراه بود که ۱۸ کیلومتر روی خلیج گسترش مییافت، درست مثل ستون فقراتی غولپیکر. دو طرف این ستون فقرات، سکوهایی قرار داشت که ساختمانها روی آنها طبقهطبقه بالا میرفتند و حتی پارکینگهای شناوری هم تدارکدیدهشده بود!
سیستم عظیم بزرگراه، مجموعهای از حلقههای بههمپیوسته را دربرمیگرفت که در آنها مرکز مدنی، ساختمانهای اداری و البته بندر قرار داشت. آزادراهها امکان دسترسی به نواحی مسکونی پخش شده در آب روی سکوهای شناور بزرگ متصل را فراهم میکردند.
این شاهراه هوایی ۴۰ متر بالای توکیو کنونی جای میگرفت و دو مسیر جداگانه را برای تطبیق سرعتهای مختلف در نظر میگرفت:
حلقههای بیرونی مختص حملونقل پرسرعت بودند و روی پلهای معلق، شبیه پل خلیج سانفرانسیسکو ساخته میشدند. حلقههای داخلی در سطح پایینتری ساخته شده و به ترافیک محلی و اتصال شهروندان به ساختمانهای خدماتی و جوامع استفاده اختصاص مییافتند. قرار بود هر شبانهروز ۵ میلیون نفر از این راهها عبور کنند.


درحالیکه طرح خلیج توکیوی استاد تانگه توجه جامعهی معماری را به خود منعطف کرد؛ اما بیشتر مفهومی نمادین از یکپارچگی شهری بود تا طرحی عملی و قابلاجرا. ایدهی او هرگز رنگ واقعیت به خود نگرفت؛ اما در عوض پیشزمینهی طراحی و ساخت ورزشگاه ملی معروف یویوگی برای المپیک تابستانی ۱۹۶۴ در توکیو شد.
بعدها نیز بسیاری از آسمانخراشهای بزرگ سراسر دنیا، با الهام از ایدههای کنزو تانگه ساخته شدند.
حالا که از توکیو صحبت میکنیم؛ با ایدهی عجیب دیگری هم آشنا شوید: سال ۲۰۱۵، توکیو بهعنوان دومین شهر پرخطر جهان در برابر بلایای طبیعی مثل طوفان و زلزله شناخته شد. در این میان یک شرکت معماری به نام KPF طرح «توکیو آینده» را ارائه داد:
برجی به بلندی یک مایل که در برابر طوفانها مقاوم باشد و نیممیلیون نفر را در خودش جای دهد. البته این طرح هم فعلاً روی کاغذ باقیمانده است!
آسانسور فضایی
آسانسور فضای احتمالاً فانتزیترین و عجیبترین مگاپروژهای باشد که در این فهرست میبینیم.
ماجرا از ۱۸۹۵ آغاز شد، زمانی که دانشمند روسی کنستانتین تسیولکوفسکی با الهام از برج ایفل به نتیجهی عجیبی رسید: اگر برجی بسازیم که تا آسمان کشیده شود چطور؟


به عقیدهی او کاملاً منطقی بود که سازهای روی زمین بسازیم که تا ارتفاعی مشخص، یعنی ۳۶ کیلومتری بالای خط استوا کشیده شود. بعداً بشر میتوانست ماهوارهها را از بالای این برج به فضا بفرستد، مثل رهاکردن کبوتری در آسمان!
بزرگترین مشکل این بود که هیچ مادهای وجود نداشت که بتواند وزن مطلق چنین سازهی بلند و عظیمی را تحمل کند. ایدهی بسیار دور از ذهنی بود؛ اما مردم را از رؤیای سازههایی که سیارهمان را به فضای بیرونی وصل کند، باز نداشت.
سال ۱۹۶۰ مهندس روسی یوری آرتوتانوف راهحل بهتری یافت: او پیشنهاد داد بهجای برج، از یک کابل استفاده کنند که یک سر آن به ماهوارهای در مدار زمینثابت وصل شده و سر دیگرش به زمین متصل باشد.
آرتساتانوف فکر همهجا را هم کرده بود و میگفت برای جلوگیری از سقوط کابل (که حتماً وزن خیلی زیادی دارد) و نتیجتاً فروپاشیدن کل سیستم به دلیل جاذبه زمین، باید در طرف دیگر آن (یعنی آنسوی ماهواره) یک وزنهی تعادلی نصب کنیم. همین ایدهی وزنهی تعادلی بود که بعدها توجه زیادی به خود جلب کرد و پایهی اصلی مفهوم آسانسور فضایی شد.
ایدهی سادهشدهی آسانسور فضایی را میتوانیم به این صورت توضیح دهیم:


یک روبان یا نوار عظیم، بین استوا (روی زمین) و یک ایستگاه فضایی در مدار زمینثابت معلق میشود. در ارتفاع حدود ۱۴۴ هزارکیلومتری بالاتر از ایستگاه، وزنهی تعادلی قرار میگیرد که با نیروی گریزازمرکز، روبان و ایستگاه را در جای خود نگه میدارد؛ درحالیکه نیروی جاذبهی زمین در طرف دیگر، تعادل را حفظ میکند.
هرچند این پروژه «آسانسور» نامگرفته، اما هیچ شباهتی به آسانسورهای هتل یا ساختمانها ندارد. در واقع، این آسانسور بیشتر شبیه به یک کپسول رباتیک خودران خواهد بود که میتواند روی کابل بالا و پایین برود.


از نظر مهندسی، چنین سازهای فوقالعاده بلندپروازانه و پیچیده است. بااینحال، دلایلی وجود دارد که باعث شده این ایده همچنان در میان دانشمندان و مهندسان حوزهی فضا مطرح باشد. برای مثال، پرتاب موشک به فضا همیشه پر هزینه تمام میشود، چون به سوخت زیاد و فضاپیمای بزرگی نیاز دارد تا از گرانش زمین فرار کند.
پروژههایی مثل استارشیپ شرکت اسپیساکس تلاش میکنند این مشکل را با استفاده از سوختهای سازگار با محیطزیست و قابلیت استفادهی مجدد حل کنند؛ اما حتی سوختهای «تمیز» مانند متان هم در نهایت به گازهای گلخانهای مانند دیاکسیدکربن تبدیل میشوند که به گرمایش زمین دامن میزنند.
اما اگر آسانسور فضایی به واقعیت بپیوندد، میتوان محمولهها و حتی انسانها را بدون نیاز به موشک به مدار فرستاد. طرفداران این ایده معتقدند که میتوان فضاپیماها را در مدار زمین ساخت و مستقیماً از همانجا به فضا فرستاد؛ لااقل در تئوری.
تا پایان قرن بیستم، هیچ مادهی شناختهشدهای وجود نداشت که بتواند چنین سازهی عظیمی را تحمل کند. فولاد و تیتانیوم برای این کار بسیار ضعیفاند. روبان آسانسور فضایی باید تا ۲۰۰ برابر قویتر از فولاد باشد تا بهخاطر وزنش به پایین سقوط نکند.
مشکلات دیگری نیز وجود دارند؛ مانند سرمای شدید فضا که میتواند روانسازها و تجهیزات الکترونیکی را از کار بیندازد، یخزدگی روی روبان و زبالههای فضایی که ناگهان ظاهر میشوند و ممکن است صدمات جدی ایجاد کنند.
اما با اختراع نانولولههای کربنی و مواد فوقالعاده مقاوم دیگر در سالهای اخیر، امیدها برای تحقق این رؤیا دوباره زنده شدهاند. همزمان با بازگشت علاقهی بشر به سفر به ماه، یک شرکت آمریکایی به نام LiftPort ایدهی ساخت یک آسانسور فضایی بر سطح ماه را مطرح کرده است؛ بله، آسانسوری روی ماه!
طبق این ایده، فضاپیمایی در ایستگاهی در مدار ماه پهلو میگیرد و سرنشینان میتوانند با یک کپسول «بالا و پایینرو»، به سطح ماه منتقل شوند. به گفتهی این شرکت، چنین سیستمی میتواند فرایند استخراج منابعی مانند آبهای قطبی ماه و ایزوتوپ هلیوم-۳ را که برای تولید انرژی هستهای بسیار حیاتی هستند، بسیار آسانتر کند.
ضمن اینکه اجرای این پروژه در ماه راحتتر از زمین خواهد بود، زیرا ماه جاذبهی کمتری دارد و بنابراین ساختار آسانسور راحتتر وزن خود را تحمل میکند. همچنین در ماه خبری از یخزدگی یا زبالههای فضایی گسترده نیست که بخواهند به روبان آسیب بزنند.
شرکت لیفتپورت در ابتدا قصد داشت این آسانسور قمری را تا سال ۲۰۲۰ راهاندازی کند، اما هنوز چنین مگاسازهی فضایی ساخته نشده است. هرچند نانولولههای کربنی امیدوارکنندهاند، اما هنوز مشخص نیست که چطور میتوان آنها را در مقیاس انبوه تولید کرد تا بالاخره پروسه نهایی این آسانسورها آغاز شود.
این شرکت اکنون معتقد است که شاید مادهای مانند کولار (Kevlar) هم برای این پروژه کافی باشد، چون گرانش ماه کمتر است. ولی با همهی اینها، تأمین مالی و اجرای چنین پروژهی عظیمی، همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد.
کمی صبر کنید؛ پروژههای بعدی دوباره ما را به سطح آبهای اقیانوس بر میگردانند.
کشتی آزادی


حالا تصور کنید روی کشتی تفریحی لوکس غولپیکری زندگی کنید که نهتنها شما را به سفر دور دنیا میبرد، بلکه خودش یک شهر تمامعیار است. شهری با استادیوم، مدرسه، بازار، کتابخانه، خیابان و پارک و هرچیز دیگری که در شهرها میبینید، فقط شناور روی آب.
این دقیقاً همان ایده «کشتی آزادی» (Freedom Ship) است که مهندس نورمن نیکسون در پایان دهه ۱۹۹۰ طرحریزی کرد: سازهی شناوری با ۲۵ طبقه و طولی حدود ۱٫۴ کیلومتر، یعنی تقریباً چهار برابر طول Icon of the Seas، بزرگترین کشتی تفریحی جهان.
چشمانداز پشت پروژه هم ساخت اجتماعی جهانی، شکوهمند و خودکفا روی دریا است که ساکنانش در آن زندگی و کار کنند و فرهنگهایشان را درآمیزند. این شهر شناور هر سه سال یکبار کره زمین را دور میزند.
گرچه به گفتهی نورمن نیسکون این کشتی بهنوعی قادر خواهد بود در بنادر اصلی سراسر دنیا پهلو بگیرد، ولی مردم میتوانند از فرودگاهی که روی عرشهی بالایی کشتی ساخته میشود، به هرکجا که میخواهند سفر کنند. اگر این هم کافی نیست، شبکه مترویی هم برای رفتوآمد در درون کشتی کار گذاشته خواهد شد. درست شنیدید: مترو روی کشتی اقیانوسنوردی که فرودگاه هم دارد!
۴۰ هزار ساکن دائمی که سالانه میلیونها دلار برای اسکان پرداخت میکنند، به همه امکانات یک کلانشهر دسترسی دارند: دفاتر کار، رستورانهای گوناگون، بیمارستان پیشرفته، موزههای هنری و حتی پارکهای سرسبز با گیاهان و جانوران از سراسر دنیا.
کشتی آزادی میزبان دبستانها، دانشگاهها، مرکز پژوهشهای پزشکی و آموزشگاه خلبانی نیز خواهد بود. برای کسانی که ساکن نیستند اما میخواهند در این کشتی درس بخوانند، آموزشگاه شبانهروزی هم پیشبینی شده است!


شرکت بینالمللی The Freedom Ship هنوز مصرانه ادعا میکند این پروژه را محقق خواهد کرد. چگونه؟ آنها میخواهند بدنهای صاف و پهن برای کشتی بسازند که چنان پایدار و باثبات باشد که حتی در سهمگینترین طوفانها نیز آرامترین سفر را تقدیم ساکنین کند.
برای ساخت این پایهی غولپیکر، قرار است از مجموعهای از محفظههای بزرگ فولادی استفاده شود که فضای درون آنها کاملاً بسته و پر از هوا است. این محفظهها مانند بلوکهایی مستقل هستند که در برابر نفوذ آب مقاوماند و میتوانند بر سطح دریا شناور بمانند.
با اتصال این واحدهای فولادی به یکدیگر، سکویی عظیم و یکپارچه شکل میگیرد؛ سکویی که ساختار کلی آن شبیه به مجموعهای از شناورهای بارج خواهد بود که در کنار هم قرار گرفتهاند و سازهی اصلی شهر روی آن ساخته میشود.
شرکت میگوید فرایند ساخت را از سال آینده در آسیا شروع میکنند. اما در حال حاضر از این طرح فقط چند نقشه و اطلاعیه وجود دارد. هنوز کسی نمیداند سرمایهگذاران املاک چقدر به این پروژه روی خوش نشان دادهاند و تأمین مالی چگونه پیش میرود. البته فروش خانههای این کشتی کار سادهای نیست، بهویژه وقتی دو سوم مردم دنیا دریازده میشوند!
تونل فراآتلانتیک


سرانجام به عجیبترین طرح میرسیم: تونلی که لندن را در ۵۴ دقیقه به نیویورک متصل میکند.
سال ۱۹۱۳ نویسنده آلمانی برنهارد کلرمن داستانی نوشت درباره مهندسی که تونلی در کف اقیانوس اطلس حفر میکند تا اروپا را به آمریکا وصل کند. این داستان الهامبخش چهار فیلم شد و ایدهی آن تا امروز هم ذهن برخی را به خود مشغول میکند.
طبق برآوردهای امروزی ساخت پروژه عظیم تونل فراآتلانتیکی بیش از یک قرن طول میکشد و به نیروی کار فوقالعاده زیادی هم نیاز دارد. تصور کنید که طول آن بین لندن و نیویورک، ۵۵۰۰ کیلومترخواهد بود که میتوان آن را با طول چین از شمال تا جنوب مقایسه کرد.
بهعلاوه عمق متوسط اقیانوس اطلس ۳٫۳ کیلومتر است؛ درحالیکه عمیقترین تونل زیردریایی فعلی در جهان، یعنی تونل ریلکا در نروژ تنها ۲۹۳ متر عمق دارد.
مهندسان معتقدند که چنین تونلی باید قسمتقسمت ساخته شود: ساخت این پروژه حدود یک میلیارد تن فولاد میبرد؛ یعنی بیش از نیمی از تمام فولاد خام تولیدی جهان در یک سال.
بیش از ۵۰ هزار بخش مجزای تونل، هرکدام با وزن هزاران تن باید آماده شوند و در کف اقیانوس کنار هم قرار بگیرند. این سازه باید فشار هولناک و باورنکردنی اعماق دریا را تحمل کند، که به گفتهی دانشمندان معادل قراردادن ۱۷۴۷ هواپیما روی هر ۹۰۰ سانتیمتر مربع از تونل خواهد بود.
هزینهی اجرای این پروژه، کمی بیش از ۲۰ تریلیون دلار برآورد میشود، رقمی فراتر از کل دارایی خالص کشور انگلیس.
بااینحال، ایدهها و برنامههای زیادی برای ساختن چنین مگاپروژهای مطرح میشود، شاید چون ما انسانها موجودات جاهطلبی هستیم.
برای مثال برخی پیشنهاد دادهاند که تونل بهصورت ریلی زیر بستر دریا یا روی آن ساخته شود. اما این ایده با چالش بزرگی به نام رشته کوه میانی آتلانتیک مواجه میشود: زنجیرهی آتشفشانی عظیمی که مستقیماً در مسیر تونل قرار دارد و آمریکای شمالی را از اروپا و آفریقا جدا میکند.
حتی اگر مسیر تونل را تغییر بدهند تا از این منطقه عبور نکند، باز هم نمیتوان خطر را نادیده گرفت زیرا این منطقه سومین منطقهی زلزلهخیز جهان است.
گروهی دیگر از تونلی شناور صحبت میکنند که ۴۹ متر زیر سطح اقیانوس معلق باشد. در این طرح، تونل بهجای آنکه در بستر دریا مستقر شود، مانند زیردریایی با تنظیم تعادل هوا و وزنه (بالاست) درون خود، در حالت شناور نگه داشته میشود. هزاران کابل نگهدارنده، هر بخش از تونل را در محل خود ثابت نگه میدارند.
این طراحی لااقل تونل و مسافران را از فشارهای اقیانوس عمیق در امان نگه میدارد و از کشتیهای در حال عبور و آبوهوای طوفانی حفظ میکند.
اما اگر قرار باشد چنین سفری واقعاً سریع و مقرونبهصرفه باشد، تنها راه آن استفاده از قطارهای لوله خلأ یا همان VacTrain خواهد بود.
در این مدل مفهومی، قطارها با نیروی شناوری مغناطیسی (مثل قطار مگلو شانگهای)، درون یک تونل خلأ با سرعتی مافوقصوت حرکت میکنند. کمبود مقاومت هوا به این قطارها اجازه میدهد به سرعتهای فراصوتی تا ۸ هزار کیلومتر بر ساعت برسند.
بااینحال وقتی در سریعترین قطار مگلو فعلی با سرعت بالای ۴۶۰ کیلومتر بر ساعت حرکت میکند، ساختن وک ترینی که بتواند ۱۷ برابر سریعتر برود، بهاندازه خود ساختن تونل فراآتلانتیکی سخت و چالشبرانگیز خواهد بود.
برای تحمل چنین شتاب بالایی و اثرات نیروی گرانش، قطار باید در ۱۲۰۰ کیلومتر اول بهتدریج شتاب بگیرد. این مرحله در یک بخش قفلهوا (airlock) انجام میشود و حدود ۱۸ دقیقه طول میکشد تا قطار به حداکثر سرعت برسد.
صندلیهای مسافران نیز باید طوری طراحی شوند که بچرخند و بدن را با جهت شتاب هماهنگ کنند. هوای داخلی هر واگن بهطور مستقل تنظیم میشود و تحت فشار کنترلشده خواهد بود. قطار پس از این ۱۸ دقیقه با سرعتی بالاتر از گلوله حرکت خواهد کرد و سپس در ۱۸ دقیقهی پایانی، سرعت خود را کاهش میدهد.
اگر این برنامه روزی به واقعیت تبدیل شود، مسافران میتوانند فاصلهی لندن تا نیویورک را تنها در ۵۴ دقیقه طی کند. اما همین ایده هم احتمالاً تا آیندهای دور در حد خیال و پیشبینی باقی میماند. به دلایل کاملاً واضح، تونلی صد برابر طولانیتر از تونل مانش هرگز توسط دولتهای دو سر اقیانوس اطلس جدی گرفته نمیشود.
نظر شما چیست؟ فکر میکنید ممکن است اجرای یکی از این طرحهای بلندپروازانه را در طول زندگیمان شاهد باشیم؟ کدامیک از این پروژهها واقعاً ارزش سرمایهگذاری و ساخت را دارند؟
منبع: زومیت
∎