۲۸ مردادماه، فقط سالروز آن کودتای معروف و جنجالی علیه دولت مصدق یا سوختن حداقل ۴۰۰ نفر در سینمارکس آبادان نیست. ۱۱سال پیش در چنین روزی سیمین بهبهانی شاعر و نویسنده شهیر نیز در ۸۷ سالگی روی در نقاب خاک کشید و بدینترتیب ایران یکی از شاخصترین زنان تاریخ ادبیات فارسی را از دست داد.
به گزارش هممیهن، بهبهانی که بهخاطر سرودن غزل فارسی در وزنهایی بیسابقه، استفاده از مضامینی نو و امروزی و نقش موثرش در احیای گرایش به غزل، طبق سخنی منسوب به استاد علیمحمد حقشناس به «نیمای غزل» شهرت پیدا کرده بود، در سطح جهانی نیز شخصیتی شناختهشده بود و دوبار نیز در سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۲ نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات شد.
او به نوبل ادبیات البته نرسید اما جوایز جهانی دیگری دریافت کرد چون جایزه آزادیبیان اتحادیه نویسندگان نروژ و جایزه شعر یانوس پانونیوس از انجمن قلم مجارستان. بهبهانی طی هفت دهه فعالیت هنری بیش از ۲۰ کتاب هم منتشر کرد و ۶۰۰ غزل سرود و درعینحال بهعنوان عضوی از کانون نویسندگان ایران موضعگیریهای سیاسی خاص خود را نیز داشت.
در میانه کهن و نو
سیمین بهبهانی در کنار پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد، یکی از سه زن شاعری بود که با وجود تمام محدودیتها، در این عرصه درخشیدند و نامور شدند. جایگاه بهبهانی نیز در این مثلث در میانه بود چنانکه او نه همچون پروین، گرایشی آشکارا به ادبیات کلاسیک داشت، نه نظیر فروغ تمایلی بیپرده به قالب مدرن شعر.
سیمین در این طیف آنگونه که قدمعلی سرامی مینویسد، در میانه ایستاده بود: «سیمین همانطور که نتوانست از شعر اجتماعی و غزل، یکی را برگزیند و ناگزیر غزل خود را به اجتماع پیوند زد، نتوانست از میان نو و کهن نیز یکی را برگزیند؛ بنابراین کوشید تا ایندو را نیز درهمبیامیزد و این آمیزش در غزلهای او با ظرافت صورت گرفته است، منتهی در غزلهای این دو مجموعه پسین، سیمین قالب را از قدما وام گرفت و محتوا، اندیشهها و مضامین را از روزگار خویش.»
خانوادهای ادبی و سیاسی
سیمین در خانوادهای ادبی و سیاسی متولد شد. پدرش عباس خلیلی؛ شاعر، نویسنده و مدیر روزنامه «اقدام» بود و مادرش فخرعظمی ارغون؛ از زنان پیشرو و شاعران تحصیلکرده زمان خود بود و در جمعیت نسوان وطنخواه عضویت داشت. خانواده پدری سیمین از مبارزان انقلاب مشروطه بودند اما بعد از ایجاد نارضایتی از وضعیت کشور ناچار از مهاجرت به عراق شدند.
پدر سیمین بعدها این سنت فعالیت سیاسی را در خانواده ادامه داد. مادر او اما بیش از سیاست به ادبیات علاقه داشت، هرچند در برخی از اشعار بهجامانده از او نیز میتوان ردپای سیاست را یافت. برای نمونه بنگرید به این شعر: «مُلک را از خون خائن لالهگون باید نمود/ جاری از هر سوی کشور جوی خون باید نمود/ حشمت و فر کیانگر بایدت، این خطه را/ پاک از بیداد ضحاکان دون باید نمود/ دزدهای اجتماعی هرچه هست از شیخ و شاب/ جمله را بر دار عبرت سرنگون باید نمود/ اشرف و والا شدن از دزدی و غارت چهسود؟ / اینچنین والا و اشرف را زبون باید نمود».
سیمین پیش از انقلاب
عمر ازدواج عباس و فخرعظمی چندان نپایید و آنها در سهسالگی سیمین از هم جدا شدند. بااینهمه، میراث ادبی و سیاسی خانواده بر وجود دختر اثر گذاشت. او که شغل معلمی را پیشه کرده بود و شهرت همسرش، حسن بهبهانی نیز به نام خانوادگیاش افزوده شده بود، نخستین شعرش را در ۱۴ سالگی در روزنامه «نوبهار» چاپ کرد و در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعه شعرش را با نام «سهتار شکسته» منتشر کرد. بعد از آن نیز با آثاری چون «جای پا»، «چلچراغ»، «مرمر» و «رستاخیز» شهرتی بههم زد.
در دوران پیش از انقلاب ۵۷، او از معدود زنان عضو انجمن ادبی ایران بود و در سال ۱۳۴۸ به عضویت شورای شعر و موسیقی نیز درآمد تا در کنار هوشنگ ابتهاج، نادر نادرپور، یدالله رؤیایی، بیژن جلالی و فریدون مشیری این شورا را اداره کنند. در کنار این، او در همین دوران به ترانهسرایی نیز مشغول شد و بیش از ۳۰۰ ترانه سرود. مشهورترین ترانههایش را خوانندگانی چون گلپا، ایرج، کوروس سرهنگزاده، پوران، الهه و… خواندند.
اسماش را نیز گذاشته بودند «خوب و زود» چون هم خوب ترانه میگفت، هم زود سفارش را انجام میداد. بااینهمه نگاه او به ترانه به جدیت شعر نبود: «من، هیچگاه، بهصورت یک هنر جدی به ترانهسرایی نگاه نکردهام. تأثیر این کار را، اما در حد یک ورزش ذهنی، برای واژهیابی انکار نمیکنم… شعر را به تمهید الهام و بیبهانه میسرایم، اما ترانه را به سفارش آهنگساز و همخوان با آهنگ و خواست او میسازم».
دوباره میسازمت وطن
بعد از انقلاب نیز سیمین بهبهانی در ایران ماند و همچنان با چشمانی نگران و نگاهی تیزبین به ایران و آنچه در آن جریان داشت، میاندیشید. نمونهای از این حالت خاص بهبهانی را میتوان در شعر معروف او «دوباره میسازمت وطن» به تماشا نشست که در روزهای آخر اسفندماه ۱۳۶۰ سروده شد و به دیگر نویسنده نامور، سیمین دانشور تقدیم شد.
این شعر که دودهه بعد وقتی با صدای داریوش اقبالی در آلبومی به همین نام عرضه شد، اقبالی گسترده را نیز برانگیخت، بیانگر حالات شاعر در آن روزهای بحرانی است و وقتی در قالب ترانه و با همراهی موسیقی به گوش میرسد، یادآور ترانههای وطنی است که کسانی چون عارف قزوینی سردمدار آن بودند: «دوباره میسازمت وطن! / اگر چه با خشت جان خویش/ ستون به سقف تو میزنم/ اگر چه با استخوان خویش/ دوباره میبویم از تو گُل/ به میل نسل جوان تو/ دوباره میشویم از تو خون/ به سیل اشک روان خویش».
حقخواه زنان
بهبهانی در سالهای آخر حیاتش همبستگی خود را با تلاشهای زنان ایرانی برای بهبود شرایط خود بارها اعلام کرد. در برخی تجمعهای آنها حضور یافت و باری در شهریورماه ۱۳۸۷ در اعتراض به تصویب «لایحه حمایت از خانواده» بههمراه جمعی از فعالان حقوق زنان در مجلس شورای اسلامی حضور یافت و از نمایندگان خواست از تصویب این لایحه که به زعم او ضد حقوق زنان ایران است، اجتناب ورزند. این توجه البته توجهی فقط سیاسی نبود. در شعر و ترانههای او نیز حقخواهی زنانه منعکس شده است.
نمونهای روشن از این نگرش را میتوان در شعر معروف «یک متر و هفتاد صدم» خواند: «یک متر و هفتاد صدم افراشت قامت سخنم/ یک متر و هفتاد صدم از شعر این خانه منم/ یک متر و هفتاد صدم پاکیزگی سادهدلی/ جان دلآرای غزل جسم شکیبایی زنم/ زشت است اگر سیرت من خود را در آن مینگری/ هیها که سنگم نزنی آینهام میشکنم».