به گزارش روابطعمومی خانه کتاب و ادبیات ایران، نشست «آنسوی سیمهای خاردار» با موضوع بررسی کتابهای مرتبط با آزادگان سرافراز از سلسله نشستهای «رواق تورق» روز شنبه (۲۵ مرداد ۱۴۰۴) در سرای اهل قلم خانه کتاب و ادبیات ایران با حضور ساسان ناطق، محمدعلی آقامیرزایی و مرتضی سرهنگی برگزار شد.
لزوم روایت متفاوت از ناگفتههای جنگ
مرتضی سرهنگی در ابتدای این نشست سخنان خود را با نقل قولی از چارلی چاپلین آغاز کرد و گفت: چاپلین جایی گفته بود یک سیب به زمین افتاد و جاذبه کشف شد؛ این همه انسان به زمین افتادند ولی ریشه انسانیت را در نیافتند. این جمله برای ما درسی دارد به این معنا که نباید از آنچه پیرامون ما میگذرد به سادگی عبور کنیم.
وی رشد ادبیات جنگ را فرایندی طبیعی و نیازمند صبر دانست و اضافه کرد: ملتهایی که بتوانند ادبیات جنگ خود را حفظ کنند، میتوانند حدود و ثغور کشور خود را هم حفظ کنند. کتابهایی که در حوزه جنگ نوشته میشوند، واقعیترین و نزدیکترین تجربه انسان به جنگ را منتقل میکنند؛ این آثار صدای انسان را با دردها، خوشیها و تلخیهایش روایت میکنند. درواقع کتاب خاطرات، اولین قدم برای شناخت جنگ به شمار میرود.
او اقتباس نمایشی از کتابهای جنگ را یک رویا تلقی و مطرح کرد: وقتی میگوییم کار ما ادبیات جنگ است، مردم فکر میکنند فقط آنچه را که در رسانهها گفته میشود، بازگو میکنیم. اکنون آنها به مرز دلزدگی رسیدهاند و این هم به واسطه ادبیاتی است که رسانهها از جنگ ارائه میدهند. درواقع جنگ دو دستور زبان دارد؛ یکی دستور زبان عصر جنگ که تبلیغی بوده و همهجای جهان مرسوم است و لزوماً باید آنگونه باشد. دیگری دستور زبان تعقلی که بعد از جنگ به سمت آن میرویم. این نکته بدان معنی است که اکنون دستور زبان دهه ۶۰ کارایی ندارد و امروز باید با دستور زبان عقلانی درباره جنگ حرف بزنیم.
این پژوهشگر همچنین ادامه داد: چون این چرخش از دستور زبان تبلیغی به تعقلی صورت نگرفته، آثار چندانی برای اقتباس نمایشی و سینمایی مورد توجه قرار نمیگیرد. اگر این آثار مطالعه شود، قطعاً توجه کارگردانان را جلب خواهد کرد.
وی با اشاره به اسرای حزب بعث عراق در ایران عنوان کرد: در زمان جنگ ایران و عراق از ۱۵ کشور مانند مصر، اردن، یمن، هند، سودان و غیره در ایران اسیر شدند. برخی شیفته حزب بعث بودند و برخی کارگرانی بودند که در عراق کار میکردند و برای تمدید فعالیتشان مجبور بودند به خط مقدم بروند.
این نویسنده اضافه کرد: پس از مدتی مصاحبه با افسران عراقی، دیگر احساس نمیکردم اینها دشمنان من هستند؛ بلکه متوجه شدم جنگ ابتدا به آنها تحمیل شده است. جنگ فقط کشته شدن و کشتن نیست بلکه انسان بد هم تولید میکند اما در جنگ ایران و عراق، انسانهایی چون فرشته زاده شدند و این موضوع باید به گوش جهانیان برسد.
او در بخش دیگری از سخنان خود به کم بودن آثاری در حوزه خاطره و داستان اسرای زن ایرانی اشاره و تاکید کرد: تعدادی از دختران ما نیز به دست عراقیها اسیر شدند. مقاومت آنها ستودنی بود و برخی از این خاطرات ثبت شده است. ما منتظر تایید از سوی آنها هستیم، اما لازم است بیش از اینها به این موضوع پرداخته شود.
مرتضی سرهنگی در پایان با اشاره به اینکه در حوزه روایت جنگ و ادبیات مقاومت در جهان عقب نیستیم، گفت: نوشتن درباره جنگ یک سنت است و در این مسیر باید استمرار داشت؛ مبالغه خواننده را قانع نمیکند و باید از قانون میانگین استفاده و امید را پررنگ کنیم.
خلا توجه رسانهها به ادبیات پایدار
محمدعلی آقامیرزایی نیز در ادامه این نشست، علوم انسانی را مانند لنگری برای انسانیت دانست که انسان را به تامل وا میدارد و پس از آن درباره لزوم تولید آثار حوزه جنگ مطرح کرد: در کشورمان در حوزه آثار جنگی از کتاب گرفته تا فیلم طرفدار دارد اما نیازمند پرداخت بیشتر است. باید خاطرات آزادگان و جانبازان ثبت و ضبط شود؛ اینها آرشیو فرهنگی کشور محسوب میشوند. مهم است که درباره آنچه در جنگ بر مردم، به ویژه جانبازان و اسرا گذشته، حرف زده شود و کتاب به رشته تحریر درآید.
وی اسیرداری ایرانیان را یک فراز دانست و افزود: در روایت جنگ ایران و عراق کمکاری شده است چراکه نویسندگان ادبیات پایداری ایران، مانند رزمندهها، بیتجربه بودند؛ افتان و خیزان، آنچه را که توانستند، به رشته تحریر درآوردند. در طول مسیر هم، استادانی در این حوزه پرورش یافتند. با این رویکرد که برخی میگویند برای تولید آثار ادبی حوزه مقاومت و پایداری پشتوانه نداریم، مخالفم. باید سراغ این حرکت عظیم رفت و آینده روشنی در انتظار آن است.
آقامیرزایی همچنین تاکید کرد: در زمینه کارهای رسانهای قافیه را باختهایم. ما به بهترین شکل از اسرا مراقبت کردیم و این رسانهای نشد؛ به همین دلیل جهان از آنچه گذشت خبر ندارد. پس از آزادی اسرای عراقی، همدلی آنها با ایرانیان بیشتر شد، چرا که عطوفت ایرانیان را دیدند. به نظر میرسد علاوهبر این مطالب بسیاری مغفول مانده که میتوان استخراج و بازگو کرد.
وی در پایان سخنان خود گفت: کمک رسانه به کتاب میتواند صنعت نشر را بهبود ببخشد. آینده روشن است و آثار تولید شده راه خود را به بازارها پیدا خواهند کرد.
لزوم آشناییزدایی در حوزه ادبیات پایداری
در بخش پایانی نشست «آنسوی سیمهای خاردار» ساسان ناطق مطرح کرد: سینما بیشتر به ادبیات خلاقانه نزدیک است تا خاطرات؛ اما همین خاطرات، مواد و مصالحی هستند که دنیای تصویر به آن نیاز دارد. اگر میخواهیم دچار تکرار نشویم، باید لایههای پنهان بین سطور راویان را کشف کنیم.
او با اشاره به اینکه وقتی از سالهای اول جنگ فاصله گرفتیم، آثار این حوزه به سمت رمان و داستان حرکت کرد، گفت: اکنون ادبیات پایداری نسبت به سالهای گذشته جا افتادهتر شده و به مرور نیز به پختگی کامل میرسد. گرچه فراموش نکنیم مردم ایران بیشتر قصهگو بودند تا قصهنویس، به همین دلیل طبیعی است که مسیر طولانیتری در پیش داریم. به مرور نیز سینماگران به این سمت گرایش پیدا میکنند، همانطور که سینماگران جهان چنین گرایشی پیدا کردند.
این نویسنده نوع نگاه رزمنده ایرانی را نجات بخش تلقی و اضافه کرد: اگر این نوع نگاه در متون ادبی و سینمایی قرار گیرد، شفابخش خواهد شد. اما باید بدانیم روزمرگی سم مهلکی برای خوانندگان است. خاطرات، پراکنده هستند و باید با یک نخ تسبیح به هم متصل شوند تا از روزمرگی خارج شوند.
ساسان ناطق در پایان سخنان با طرح این نکته که برای نگارش ادبیات پایداری به آشناییزدایی در این حوزه نیازمندیم، گفت: خوب دیدن و خوب شنیدن سبب خلق کارهای بزرگ میشود. جنگ ۱۲ روزهای که از سر گذراندیم نیاز به روایت درست دارد، شبیه آنچه درباره جنگ ایران و عراق انجام شده است. باید حواسمان جمع باشد چراکه زمان دزد و سارق حرفهای است و هم اطلاعات را از بین میبرد و هم ممکن است راویان برخی مطالب را فراموش کنند.