بهگزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، رضا دستجردی نوشت: بیستوپنجم مرداد، سالمرگ احمد فردید، از برجستهترین فیلسوفان تاریخ معاصر ایران است که همچون بسیاری از متفکران معاصر، فرزند فرهنگ و سنت دوران خویش بود. پس از مرگ وی و با هدف بزرگداشت اندیشه این فیلسوف متأخر، در سال ۱۳۷۳، مرکزی با عنوان «بنیاد حکمی و فلسفی دکتر سید احمد فردید» تأسیس شد تا به ترویج اندیشه، نیز انتشار آثار ایشان همت گمارد. ایبنا در سالمرگ احمد فردید با بهروز فرنو عضو هیأت مدیره این بنیاد، به گفتوگو نشسته است که ماحصل آن از نظر میگذرد.
برای آغاز کلام مختصر و خلاصه بفرمایید بنیاد حکمی و فلسفی دکتر فردید کی تأسیس شد، تا کنون چه برنامههایی داشته است و اکنون چه در پیش دارد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. استحضار دارید که متفکر فقید، مرحوم استاد دکتر سید احمد فردید، بیست و پنجم مرداد ۱۳۷۳ با ۸۴ سال سن و پس از قریب هفتاد سال تحقیفات و تاملات حکمی و فلسفی، به رحمت ایزدی رفت و مجموعه کتب کتابخانه شخصی ایشان به علاوه یادداشتها، حواشی اتیمولوژیک یا ریشهشناسی کلمات و مجموعه نوارهای درسگفتارهایی که از او به جای مانده بود، اقتضای ثبت و ضبط، نگهداری و سپس استخراج و انتشار داشت. فقط کتابهای کتابخانه ایشان شامل بیش از هزارجلد کتب عربی و فارسی است که اغلب مشتمل بر تفاسیر قدیم قرآن کریم و شروح مهم فصوص، فتوحات، اسفار، مثنوی، دیوان شمس، حافظ، عطار، سنایی، جامی.... کتب لغت و حتی منابعی قدیمی از تاریخ علم اصول فقه است. که برخی نسخ این آثار قدیمی و نفیس و چاپ سنگی است.
همچنین بیش از چهار صد جلد کتب فرانسه و بیش از هفتصد جلد کتب آلمانی فلسفه و علوم انسانی از کتابخانه استاد به جای مانده است. که شاخصترین آنها کتب هایدگر به اصل زبان آلمانی است که کثرت یادداشتهای میان متن و پشت جلد آن کتب حکایت از مطالعات و مراجعات کثیر استاد دارد. علاوه بر این آثار، حدود سی جلد فرهنگ لغات چند زبانه هم در کتابخانه استاد بود که وی با مقایسه لغات فارسی کهن، فارسی پهلوی و امروزی، سنسکریت، یونانی، لاتین، عربی، آلمانی و فرانسه کار تحقیق در ریشه اولیه و کهن الفاظ را تعقیب میکرده است.
برای فراهم شدن امکان نگهداری کتب و تحقق و تدارک امور مذکور، جمعی از همراهان، علاقهمندان مباحث و شاگردان استاد، پس از ارتحال او، درجستجوی نهادی برای تولی این امور بر آمدند که به شهرداری تهران رسیدند؛ سازمانی که ایجاد خانهموزهها و مراکز یادبود برای متفکران و مشایخ درگذشته در تهران، از برنامههای فرهنگ شهری آن بود. شهرداری وقت، پس از استعلام از مقامات عالی کشور، توسط شرکت توسعه فضاهای فرهنگی، متعهد شد که با رعایت تخفیف مقتضی، خانه مرحوم استاد را از وراث بخرد و با مشارکت استادان همراه و دانشجویان علاقهمند به مباحث استاد، بنیاد را به عنوان موسسهای فرهنگی و مستقل ایجاد کند تا وراث بتوانند کتب کتابخانه و دستنوشتهها و نوارهای صوتی استاد را به آن بنیاد اهدا کنند.
همین قرار هم تحقق یافت. شرکت توسعه، خانه را با تخفیف مقتضی خرید و مرمت کرد و بنیاد را در سال ۱۳۷۵ با همکاری اعضای بنیاد، تاسیس و ثبت کرد و ابتدا همه ساختمان، و بعد از تغییر مدیریت، قسمتی از آن، در اختیار بنیاد قرار گرفت و کتب استاد و یادداشتهای وی به آن اهدا شد و بنیاد از سال ۱۳۷۶ کار خود را آغاز کرد. ناگفته نماند که تعهد شرکت توسعه و بعد سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، برای پشتیبانی از بنیاد، در حد ایجاد فضای کار و نگهداری از کتب و اتاقی به عنوان یادبود استاد، محدود است و همکاری اعضای بنیاد افتخاری است و هزینه برنامهها و انتشارات میبایست از محل خود برنامهها یا کمک اشخاص و نهادها تامین شود.
اهم برنامههای بنیاد هم حسب امکانات و اقتضای استقبال مخاطبان و وقت اعضاء، شامل برگزاری دورههای مختلف و کلاسهای آزاد حکمی، فلسفی، عرفانی و شرح توضیح متون قدیم و جدید فکری، ادبی، فرهنگی و هنری بوده است. همچنین برگزاری برنامههای ادواری بزرگداشت استاد و شرح توضیح مباحث او در مراسم یا مصاحبهها و مقالههای یادبود. پاسخ به مراجعات وهدایت دانشجویان، تامین منابع علمی در حد امکان برای پایاننامهها و تحقیقات استادان راجع به مباحث استاد فردید، از دیگر برنامههای معمول بنیاد است.
راجع به استخراج مباحث و تحقیقات مرحوم فردید، اکنون کار بیشتر در خصوص مجموعه درسگفتارهای سال ۶۳ استاد متمرکز است که معمولاً پس از استخراج از نوار لازم است که ضبظ اصلی کلمات و عبارات آورده شود و با مراجعه به حواشی استاد در ذیل کلمات مداخل فرهنگ های مختلف چندزبانه، موارد تصحیح گردد. از این مجموعه تاکنون ۱۲ جلسه اول تحت عنوان غرب و غربزدگی با سرمایه شخصی منتشر شده است و مابقی کار موکول به سرمایهگذاری جدید یا باز گشت وجه فروش کتب منتشر شده است.
همچنین بنیاد اکنون در صدد جلب امکانات برای تحقیق و تدوین مجموعه کتابهایی است که هریک مدخلی از یک دانشنامه تاریخی مفاهیم، کلمات و اصطلاحات حکمی و فلسفی با مداخل فارسی و عربی است؛ درست به مثابه فرهنگ تاریخی مفاهیم فلسفه به زبان آلمانی به اهتمام ریتر که مجموعه مقالاتی با ترتیب تاریخی است، در ذیل هر مدخل از کلمات و اصطلاحات فلسفی به زبان آلمانی. با این تفاوت که مجموعه کتب مورد نظر بنیاد، بر اساس مداخل فارسی و عربی است و از اهم مفاهیم و معانی، یعنی کلمات (حکمت) و (فلسفه) میتواند کار آغاز شود و هر مدخل کتابی جداگانه باشد. در ضمن اتیمولوژی و تحقیق در ریشه کلمات هم بر اساس تحقیقات مرحوم فردید اینجا اساس کار خواهد بود و در تفصیل مقالهها روشن میشود که طی ادوار تفکر هر مفهوم و معنی، به وضع حقیقی یا مجازی، چه نسبتی با ریشه مشترک الفاظ در زبانهای کهن دارد! به این منظور بنیاد آمادگی همکاری برای پایاننامههای دکترا و مقالههای علمی استادان رشتهها و مباحث حکمی فلسفه، عرفان، الهیات، هنر، سیاست و … را دارد.
در اینجا این سوال پیش میآید که چرا خود استاد فردید در دوره حیات، بخصوص سالهای پایانی و دوره کمال علمی و نظری، دست به قلم نبرده و چیزی از تحقیقات خود منتشر نکرده است؟
چند دلیل از سوی خود استاد، برای پرهیز از نوشتن و انتشار، همواره در درسگفتارها ذکر شده است:
اول بضاعت مزجات زبان هر روزینه فارسی کنونی است. چه این زبان از یک سوی از دقتهای ادبی و حکمی گذشته فاصله گرفته است و از سوی دیگر به علت ورود نفهمیده و نسنجیده مفاهیم و معانی و اصطلاحات جدید در متون ترجمه، آشفته شده است و امکان طرح دقیق مباحث فلسفی و حکمی را تا حدود زیادی از دست داده است؛ بخصوص در متن مکتوب که امکان گفت و گو و انتقال حس و حال گفتار گوینده هم در آن نیست.
چنانچه خود استاد، در درسگفتارها و مباحث شفاهی، برای طرح درست مسائل حکمی و فلسفی، ناگزیر به تذکر اشتباهات متعدد رایج در فهم مفاهیم و معانی کلمات و اصطلاحات جدید یا تذکر سابقه قدیم هر بحث میشد که گاه این توضیحات، رشته کلام را میگسست. آنچه در درسگفتارهای منتشر شده کاملاً مشهود است و گاه مصحح درسگفتارها را وادار به نقل توضیحات اضافه از میان عبارات درسگفتارهای دیگر استاد، برای تکمیل جملات و مباحث میکند.
دوم همان عدم انتقال حس و حال گوینده و تاکیدات کلامی در متن مکتوب است. بخصوص که اگر گویندهای چون مرحوم استاد فردید، در خصوص اثرگذاری احوالی و ذوقی کلام خود هم تاکید داشته باشد و کلام را با ابیات عرفانی و ذوقی هم همراه کند. چنانچه حافظ لسان الغیب میفرماید:
غلام آن کلماتم که آتش انگیزد
نه آب سرد زند در سخن به آتش تیز
میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
خوب میدانید که از سقراط بنیانگذار فلسفه هم آنچه نقل شده اغلب شفاهی بوده است و در آثار افلاطون گفت و گوهای او مدون شده است. همچنین در عالم اسلام بسیارند مشایخ و بزرگانی که اقوال آنها توسط پیروانشان مدون شده است. ظاهراً در گذشته تالیف رساله و مقاله علمی، بعضاً رسالههای وجبی و مقالههای کپی پیس، برای ارتقای استادان و صاحبنظران، شرط ضروری نبوده است! بنابراین اطلاق فیلسوف شفاهی به مرحوم فردید، در این اوضاع و احوال، در حقیقت مدح به ظاهر ذم است.
سوم اینکه وسواس مرحوم فردید در رسیدگی به سابقه و ریشه مشترک اولیه الفاظ و معانی و تعمّد او برای باز خوانی و تامل چند باره در مفاهیم و معانی کلمات و اصطلاحات، برای اشراف به ادوار تفکر و تفاوت ماهوی معارف قدیم و جدید، مانع از آن میشده است که دست از تحقیق کشیده به دنبال تالیف و تدوین یافتههای خود باشد. حتی کسانی گفتهاند که او ملّا لغتی بود و با وسواسی که داشت کلمات را سوراخ میکرد و در این وسواس راه به جایی نمیبرد. پاسخ استاد این بود که «در آشفته بازار کنونی فکر و زبان، برای راه یافتن به حقیقت تفکر هیچ چارهای غیر از گذر از حجاب امروزی الفاظ و معانی نیست. لذا سعی برای برای گشودن حتی روزنهای در حجاب زبان هر روزینه، عین خرق عادات و عزم حکمی برای خروج ازمغاره پندار است.»
بدیهی است که با چنین دقتهایی نه تنها دست به قلم بردن کاری دشوار بود، بلکه همراه کردن عموم مخاطبان در کلام و گفت و گو هم کاری ساده نبود! اما از حق نگذریم، کلام استاد طی سالها، برای بسیاری تنها راه گشای ورود خودآگاه به مبانی افکار و فلسفههای جدید و تفاوت آن با قدیم، بوده است. از دورههای قدیم حلقه فردیدیه که اغلب با حضور استادان و روشنفکرانی چون دکتر داوری، آلاحمد، شایگان، آشوری، جهانبگلو، مسکوب … و حتی جلساتی با حضور ساعدی و مهرجویی هم برگزار میشد تا کلاس ها و جلسات آزاد سخنرانی ایشان بعد از انقلاب و حلقه بحثی که با حضور غالب دوستانی چون محمد رجبی، ریختهگران، خدابخش، ناصر، رحمانی، اشک شیرین، مکانیکی، گلستان… و بنده، طی چند سال هفتگی در همین منزل استاد، در محضر او بودیم.
چهارم و مهمتر از همه آنکه در مجموع ملاحظات فوق و عدم عنایت عمومی به تذکّرات و اهمیت تحقیقات استاد، او را، بخصوص در اواخر عمر، به این نتیجه رساند که چه بسا وقت و زمان انتشار افکار و پرسشهایش از مدرنیته و وضع کنونی تفکر، نرسیده است و در مقام هم سخنی با نیچه و هیدگر، به این نکته رسید که زمان توجه به کلام او در فردایی دیگر، متفاوت از امروز روزگار کنونی و در انتظار حقیقت پس فردای ظهور منجی و انکشاف حجب از حقیقه الحقایق، فرا خواهد رسید.
در هر حال به جزء چند مقاله که از دوره جوانی مرحوم استاد در نشریات قدیمی چون سخن درج شده است، مباحث متعددی از مرحوم استاد در دورههای مختلف، نزد اهل تفکر و به یادگار مانده است. اگر چه که هیچ گاه وقت و امکان تدوین و انتشار آن را نیافت. بنا بر این آنچه از دوره کمال نظری مرحوم استاد به جای مانده است و به دست بنیاد رسیده، عبارت است از نوارهای ضبط شده درس گفتارهای مرحوم استاد که بخشی از آن در اختیار خود استاد بود و توسط وراث به بنیاد اهدا شده و مابقی از سوی اشخاص و شاگردان و برخی نهادها در اختیار بنیاد قرار گرفته است.
به علاوه حواشی و یادداشتهای مفصل استاد، کنار مداخل فرهنگهای چند زبانه فارسی، عربی، آلمانی، فرانسه، لاتین، یونانی، سنسکریت، فارسی کهن و پهلوی است که اختصاص به تحقیقات اتیمولوژیک و ریشهشناسی تاریخی کلمات در زبانهای کهن دارد. مفصلترین حواشی این فرهنگها که به دست بنیاد رسیده است، در حاشیه فرهنگ مفصل معجم الوسیط عربی نگاشته شده است.
این جا سوالی پیش میآید که در این مباحث آیا صرف سلیقه و نظرگاه و خوانش استاد فردید مطرح است یا به افکار مختلف و تفاسیر گوناگون هم توجه و مراجعه شده است؟
خوب در عالم تفکر، حکمت و فلسفه، نظرو تفکر اصیل آن است که از سلیقه و نظرگاه جزوی افراد و اشخاص فراتر رود و در سیر کلی و تاریخی تفکر، متعرض پرسشهایی اساسی شود که مبنای طرح مسئله و پاسخ به مشکلات زمانه باشد! لذا آنچه در تاریخ تفکر و سیر حکمت و فلسفه در عالم به جای مانده، صرف سلیقه و نظرگاه شخصی فیلسوفان نیست، بلکه در حقیقت نسبتی است که هر متفکر با تجلیَات حقیقت وجود در هر دوره تاریخی پیدا کرده است. لذا در تاریخ فلسفه ما با شخص افلاطون یا ارسطو و زندگی خصوصی و سلیقه شخصی آن ها کاری نداریم؛ بلکه به افلاطونی تاریخی در سیر تفکر توجه داریم که تدوین کننده گفت و گوهای سقراط و بنیانگذار فلسفه به معنای متافیزیکی آن در تاریخ فلسفه غرب است؛ نیز به ارسطویی نظر داریم که تفصیل دهنده و مدون کننده منطق و فلسفه و مراتب علمی علوم زمان خود با همان نگاه متافیزیکی آغازین فلسفه غرب است.
به دکارت و کانتی توجه داریم که فلسفه را از بحث وجود موجود به بحث شناسایی کشاندند و موضوع آن را از بحث راجع به معقول ثانی فلسفی به روش شناخت علوم محدود کردند یا با هگل و هیدگری سروکار داریم که از پایان فلسفه غرب به معنای متافیزیکی گفتند و از پایان هنر به معنای اصیل و شریف لفظ. در این سیر از آنجا که ما نیز علاوه بر اروپا سابقه درس بحث جدی فلسفه و علوم حکمی در دوره قدیم اسلامی داریم، در دوره مابعد مدرن هم با متفکری هم وطن چون فردید مواجهیم که ضمن هم سخنی با هیدگر در خصوص تمامیت فلسفه متافیزیکی غرب در علوم جدید و فقدان اعتبار آن به معنای شریف لفظ، از باز جست حکمت و معرفت ذوقی دوره اسلامی سخن میگوید و از تفکر آمادهگر ظهور منجی، در طریق پس فردای کشف کامل حجاب تاریخی.
البته این سخن به معنای آن نیست که استاد به منابع قدیم و جدیدی که موافق یا مخالف آن بوده، مراجعه نمیکرده است. خیر، در شیوه دوباره و چندباره خوانی، مرحوم استاد نه تنها به کتب فلسفی و عرفانی که با مطالب آن همراه بود بارها مراجعه میکرد، بلکه به کتب، مقالات و سخنانی که به آنها اشکال میگرفت هم بارها مراجعه و مطلب را تعقیب میکرد تا سخنی به گزاف نگوید!
پس این جا نظر شخصی در کار نیست بلکه پرسش حکمی و دعوت به تفکر در نزد مرحوم فردید، تکلیفی تاریخی بوده است که در سیر گذشت از فلسفههای قدیم و جدید غرب و با باز جست اصالت حکمت ذوقی قدیم و باز تعریف آن در وضع کنونی تفکر مابعد مدرن، مباحث به تحقق رسیده است.
آیا این خوانش مرحوم فردید از هیدگر و فلسفه غرب، خاص او در فضای دهههای گذشته کشور نیست؟
صحبت از مابعد مدرن، پست مدرن و بحران تفکر، فرهنگ و تمدن در عالم کنونی یا اضطرار آخرالزمانی مسائل، در نزد اهل تفکر، کامل سخن روز است؛ ملاحظه کنید که حتی در سینما که جدیدترین هنر عالم و هنری تکنولوژیک است، در تعداد کثیری از آثار فکری و معتبر، بحث از سینمای پست مدرن، اسکاتالوژی یا آخرالزمان شناسی در آثار سینمایی است. دیگر هنرها و ادبیات مابعد مدرن که جای خود دارد. حتی در مسائل زیست محیطی و حوادث طبیعی ناشی از تغییرات اقلیمی و نیز در اخبار روز سیاسی منازعات، بخصوص جنایات فجیع اسرائیل در غزه، حتی در اخبار شبکههای خارجی، شما هر از گاه لفظ آخرزمانی را میشنوید و صحنههای فجیع اشراط و ملاحم آخرزمان را ملاحظه میکنید. آنچه بشر واپسین آخرالزمان هر روز میبیند و به روی مبارک خود نمیآورد!
پس مباحث استاد، سخنی امروزی است که هر روز اهمیت آن بیشتر آشکار میشود. حالا به رغم این اوضاع اگر عامه مردم، در داخل کشور، عنایت یا خودآگاهی نسبت به بحران عالم مدرن یا احوال آخرالزمانی آن نداشته باشند، حرجی بر آنان نیست؛ اما اگر مدعیان تفکر و فرهنگ، به صرف ترجمه و نشر آثاری در علوم انسانی یا فلسفه و کتب هیدگر، تصور کنند که خود متفکرند و وقت حرفهای استاد گذشته است و عنایتی به سیر و تاریخ تفکر نداشته باشند، جای حیرت است! چه تفکر و حکمت و فلسفه که بدون سیر از جزء به کل و از کل به جزء، از کثرت به وحدت و از وحدت به کثرت، از موضوع و مسئله به مبادی و از مبادی به مسئله، از ظاهر به باطن و از باطن به ظاهر، از واقعیت به حقیقت و از حقیقت به واقعیت، …تعیّن پیدا نمیکند! پس چطور بدون لحاظ سیر تاریخی تفکر، به استاد و گاه حتی به هیدگر انتقاد میشود؟ مثل اینکه انتقاد هم احتیاج به تفکر و تامل در سابقه موضوع و وضع تاریخی تفکر ندارد!!
با تشکر از عنایت شما، موفق و سلامت باشید.
۲۱۶۲۱۶


