شناسهٔ خبر: 74352754 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: میزان | لینک خبر

مشاهدات خبرنگار میزان از پیاده‌روی کربلا در تابستان ۱۴۰۴ / روایت اول؛

موکب‌ها با عزمی جزم در حال خدمتگذاری به زوار اباعبدالله هستند

ساعت حدود ۶ صبح سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴؛ فرودگاه امام خمینی(سلام) میزبان خیل عظیمی از مسافران نجف و کربلا بود و موکب‌ها حتی در این ساعات اولیه روز هم در حال خدمتگذاری به زائران بودند.

صاحب‌خبر -
خبرگزاری میزان -

احمدرضا معراجی _ دبیر سرویس فرهنگی: بعد از خوردن یک چای عراقی در ایران وارد سالن ترانزیت فرودگاه شدم. 

هنگام گرفتن کارت پرواز باز هم طبق روال از مسئول صدور کارت‌ها درخواست کردم که یک صندلی به من بدهد که پاهایم به صندلی جلویی فشار نیاورد، اما طبق روال همیشگی یک صندلی اختصاص داد که اصلا وجود پا در بدن برایش تعریف نشده بود و عین صندلی پشت ۲۰۶ بود؛ با این تفاوت که این بار صندلی جلویی هم شکسته بود و فرق سر نفر جلویی مثل آیینه جلوی صورت من بود.

البته با توجه به رسالت خبرنگاری اعتراض هم کردم اما جواب این بود که به همین هم قناعت کنید و منت گذاشتند که این لطف ایرلاین‌هاست که مسافران اربعین را جا‌به‌جا می‌کنند و الا این قیمت بلیت اتوبوس است.

شاید هم آن‌ها راست می‌گفتند و ایرلاین برای سود مسافر هوایی جابه‌جا می‌کند حال گاهی اوقات که این سود کمتر می‌شود، دادشان به آسمان رسیده و سر مسافر بیچاره خالی می‌کنند.

وسط این شلوغی و تاخیر و هواپیمای صندلی‌‌شکسته، حمید هم گم شده بود! بلندگو و مسئول پروازی نبود که حدود ۱۰ دقیقه حمید را صدا نکرده باشد. در نهایت حمید از پرواز جا نماند اما یک سالن ترانزیت و یک هواپیما دنبال او بودند تا بالاخره پیدا شد و هواپیمای ما از زمین بلند شد. 

هر طوری که بود بالاخره به نجف رسیدم و هواپیما به زمین نشست. البته نا گفته نماند به غیر از پرواز ما که با دو ساعت تاخیر انجام شد، بقیه هواپیماها تقریبا در زمان اعلام شده به آسمان پریدند و مسافران دچار سردرگمی و کلافگی نبودند. ضمن اینکه آنها احتمالا حمید هم نداشتند.

عراقی‌ها هم تا حدی سرگردنه‌گیری را یاد گرفته‌اند، برای مسافتی کمتر از ۱۰ کیلومتر از فرودگاه نجف تا حرم امام علی نفری ۵هزار دینار یعنی تقریبا و با احتساب دینار دولتی ۳۰۰هزار تومان پول می‌گرفتند. 

خانوده اصغر سه نفر بودند و یک یار کم داشتند که من همراهشان شدم و ۲۰ دینار دادیم و از فرودگاه به سمت حرم امیرالمؤمنین راهی شدیم. 

بازهم ناگفته نماند که دورترین نقطه از حرم مجبور شدم پیاده شوم چون راه ماشین‌رو وجود نداشت. 

زوار اطراف حرم را به قرق خود درآورده بودند اند و پیاده راه رفتن هم امکان‌پذیر نبود، چه رسد به حضور ماشین و تاکسی و ون و اتوبوس. 

هوا گرمای طاقت فرسایی داشت و زوار با لباس‌های شوره زده و عرق کرده فوج فوج برای زیارت به سمت حرم می‌رفتند. 

زوار کلافه از شلوغی و گرما و خسته راهند اما عشق به مولای متقیان باعث شده تا بر این خستگی و سختی غلبه کنند. 

قصد کلیشه گویی ندارم اما شرح حالشان را گفتم، از عشقی که دل‌هایشان را گرم و زبانشان را خوش کرده است. 

گویا روز گذشته حدود ۴ ساعت برق کل شهر نجف قطع شده بود و پسر نوجوانی که از مراغه آمده بود از شدت گرمای دیروز می‌گفت که زوار را آزار داده بود به حدی که مجبور به تخلیه حرم مولا شده بودند. 

پسر نوجوان از اقتدار ایران می‌گفت، جنگ جهانی دوم را از بر بود و می‌گفت که جنگ جهانی برای آمریکا نانی کرده که تا امروز از آن ارتزاق می‌کند. 

نسل زد و آلفا نسلی متفاوتند. آن‌هایی که در ۱۵ سالگی از کنش و واکنش ژاپن در جنگ جهانی دوم هم اطلاعات دارند و اگر با مطالعه با آن‌ها صحبت نکنی، قطعا محکوم به شکست در بحث و عذرخواهی می‌شوی. 

این روایت‌ها ادامه دارد...