به گزارش خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، در تاریخ ملتها، گاه شخصیتی پدید میآید که فراتر از یک رهبر سیاسی یا مذهبی، به نماد بیداری، اراده و عزت یک ملت بدل میشود. در تاریخ معاصر ایران، بیتردید چنین جایگاهی از آنِ امام خمینی (ره) است؛ مردی که او را نهتنها «معمار انقلاب اسلامی»، بلکه «خمینی کبیر» نامیدهاند.
لقب «معمار» بیدلیل نیست. امام، انقلابی را بنا نهاد که صرفاً فروپاشی یک رژیم نبود؛ بلکه بازسازی هویت یک ملت از ویرانههای استعمار، تحقیر و وابستگی بود.
امام خمینی (ره) بهعنوان رهبر نهضت اسلامی ایران، با ایستادگی در برابر نظام شاهنشاهی و سلطه بیگانگان، نقش تعیینکنندهای در آغاز مسیر انقلاب اسلامی ایفا کرد. وی با تحمل تبعید، سانسور، فشارهای سیاسی و امنیتی، توانست جریان مبارزه را از سطح حوزه و مسجد، به مطالبهای ملی و مردمی تبدیل کند.
مبارزات امام خمینی تنها به تغییر یک حکومت محدود نشد، بلکه هدف آن، پایان دادن به دورهای طولانی از وابستگی، تحقیر و سلطه سیاسی ـ فرهنگی بود. همین ایستادگی و انسجام فکری باعث شد او نهتنها بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، بلکه الهامبخش حرکتهای استقلالطلبانه در جهان اسلام و فراتر از آن شناخته شود.
شناخت مسیر امام، شناخت چگونگی گذر ملت ایران از عصر سلطه به عصر عزت
همانطور که در بخش نخست این گزارش اشاره شد، ذات هر انقلابِ حقیقی، آمیخته با چالشها، هزینهها و موانع پیچیدهای است که هم آغاز مسیر را دشوار میسازد و هم استمرار آن را پرهزینه و طاقتفرسا میکند. انقلاب اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نبود؛ نه در مراحل آغازین خود و نه در ادامه راه. از لحظهای که ندای «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» در برابر نظام سلطنتی و سلطه بیگانگان طنینانداز شد، ایران وارد مسیری پر فراز و نشیب گردید؛ مسیری که همچنان ادامه دارد.
انقلاب اسلامی، تنها یک دگرگونی سیاسی نبود؛ بلکه تلاشی همهجانبه برای رهایی از زنجیرههای وابستگی، بازسازی هویت ملی ـ دینی، و دستیابی به استقلال حقیقی در تمام ابعاد حیات اجتماعی و تمدنی بود. این مسیر با مقاومت، دشمنی، تحریم، جنگ و فتنههای گوناگون روبهرو شد و همچنان نیز با چالشهایی از جنس فشارهای خارجی، انحرافات داخلی، و ضعفهای ساختاری مواجه است.
با اینحال، ملت ایران به رهبری امام خمینی (ره) و پس از ایشان، با هدایتهای حکیمانه مقام معظم رهبری، ایستادگی کرده و مسیر تحقق آرمانهای انقلاب را پی گرفته است؛ آرمانهایی که مقصد نهایی آنها نهفقط استقلال کامل کشور، بلکه زمینهسازی برای عدالت جهانی و ظهور حضرت ولیعصر (عج) است.
در ادامه، نگاهی خواهیم انداخت به مهمترین چالشهایی برای تحقق و به ثمره نشستن انقلاب که با آنها مواجه بوده و همچنان نیز درگیر آنهاست.
مرحله اول: پیش از انقلاب – مبارزه با استبداد سلطنتی و استعمار خارجی
1. استعمار خارجی
از منظر امام خمینی، استبداد داخلی ابزار اجرایی سلطه خارجی بود. رژیم پهلوی عملاً تحت نظارت و هدایت قدرتهای غربی عمل میکرد. مستشاران نظامی و اقتصادی آمریکایی و بریتانیایی در کلیه حوزههای تصمیمگیری کشور حضور مؤثر داشتند. سیاستهای کلان اقتصادی، قراردادهای نفتی (نظیر کنسرسیوم ۱۳۳۳)، جهتگیریهای آموزشی و امنیتی، و حتی انتصابها در ارتش، در تعامل و هماهنگی با سفارتخانههای خارجی صورت میگرفت.
- نفوذ ساختاری در ارکان حاکمیت پیشین
یکی از مهمترین موانع پیشروی انقلابها در جهان اسلام، نفوذ عمیق استعمار در ساختارهای حاکمیتی رژیم پیشین است. در ایرانِ دوران پهلوی، مستشاران آمریکایی و انگلیسی تنها نقش مشاور نداشتند، بلکه در تصمیمسازی امنیتی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی دخالت مستقیم داشتند. بنابراین، حتی پس از پیروزی انقلاب، پاکسازی این نفوذ چندلایه کاری زمانبر، پیچیده و با مقاومت عناصر وابسته همراه بود.
- تحمیل ساختار وابسته اقتصادی
رژیمهای وابسته، عمداً بهگونهای طراحی میشوند که کشور را از لحاظ اقتصادی، صنعتی و زیرساختی به غرب وابسته نگاه دارند. این وابستگی، پس از انقلاب به صورت بحرانزا ظاهر میشود: خروج کارشناسان خارجی، قطع واردات اقلام حیاتی، اختلال در زنجیرههای صنعتی، کمبود فناوری و وابستگی ارزی. این وضعیت، مسیر استقلال اقتصادی و خوداتکایی را بهشدت دشوار میکند.
- واکنش تهاجمی قدرتهای استعمارگر
استعمار، نهتنها با پیروزی انقلاب مخالف است، بلکه در برابر هر نشانهای از استقلال واقعی، دست به اقدامات مستقیم تنبیهی میزند. در مورد ایران، این اقدامات شامل:
-
- تحریمهای گسترده اقتصادی (از ۱۳۵۸ تاکنون)،
- حمایت از تروریسم داخلی (نظیر منافقین)،
- کودتاهای ناکام (کودتای نوژه)،
- جنگ نیابتی (حمایت از صدام در جنگ تحمیلی)،
- و جنگهای شناختی و رسانهای بوده است.
- محاصرهی منطقهای و جهانی
انقلاب اسلامی ایران با شعار «نه شرقی، نه غربی» و حمایت از نهضتهای آزادیبخش، خود را در تقابل با نظم جهانیِ سلطه قرار داد. این موضوع، باعث محاصره منطقهای و فشارهای دیپلماتیک شد. ایران از همان سالهای ابتدایی انقلاب، با جبههای متشکل از قدرتهای غربی، رژیم صهیونیستی، و برخی حکومتهای محافظهکار عربی مواجه شد.
2. رژیم پهلوی
نظام سیاسی پهلوی بهعنوان یک حکومت سلطنتی متمرکز، مبتنی بر اقتدارگرایی و سرکوب مخالفان عمل میکرد. دستگاه امنیتی ساواک با هدف کنترل هرگونه اعتراض سیاسی یا مذهبی، ساختاری گسترده از نظارت، بازداشت، شکنجه و حذف فیزیکی مخالفان را ایجاد کرده بود.
سؤال بسیار مهمی مطرح کردید؛ درواقع یکی از پیچیدهترین موانع انقلابها، دولتهایی هستند که تحت سلطهی استعمار خارجیاند اما بهظاهر در نقش "حاکمان رسمی و قانونی" کشور فعالیت میکنند. این دولتها، گرچه خود نیز قربانی سلطهاند، اما عملاً در مسیر انقلاب، نقش "مزدوران داخلی استعمار" را ایفا میکنند.
- قانوننمایی سرکوب
دولتهای وابسته، سرکوب قیام را با پوشش قانونی و رسمی انجام میدهند:
-
- تصویب قوانین ضداعتراض؛
- احکام قضایی برای دستگیری رهبران انقلاب؛
- استفاده از دستگاه قضایی برای مشروع جلوهدادن سرکوبها.
در رژیم پهلوی نیز امام خمینی و یارانش با اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» محاکمه و تبعید میشدند، نه با اتهام مبارزه با استعمار.
- انحصار ابزارهای قدرت
دولتهای مستقر تمام اهرمهای کنترل جامعه را در اختیار دارند:
-
- ارتش و نیروهای امنیتی؛
- بودجه عمومی کشور؛
- رسانههای رسمی؛
- نظام آموزش رسمی.
این انحصار باعث میشود هر حرکت انقلابی در نطفه خفه شود، مگر اینکه حمایت مردمی و شبکهسازی وسیعی صورت گیرد.
- فضاسازی روانی و رسانهای علیه انقلاب
دولتهای وابسته با کمک رسانههای درونکشوری و حتی بینالمللی، قیامها را چنین جلوه میدهند:
-
- اقدام غیرعقلانی و احساسی؛
- خیانت به امنیت و ثبات ملی؛
- عامل عقبماندگی اقتصادی یا تفرقه مذهبی.
در ایران نیز مبارزه امام خمینی را "ارتجاع سیاه" و طرفدارانش را "خشکهمقدسهای ضد ترقی" معرفی میکردند، این در حالی بود که اصل قیام برای ترقی شکل گرفته بود.
- شبکه نفوذ در میان نخبگان
این دولتها با تطمیع، تهدید، یا شراکت سیاسی، بخشی از علما، روشنفکران یا گروههای مرجع را با خود همراه میکنند؛ و بدینوسیله:
-
- صفوف انقلابیون را تفرقه میاندازند؛
- مشروعیت قیام را زیر سؤال میبرند؛
- مردم را در تشخیص «حق» و «باطل» دچار تردید میکنند.
در مرحله نخست انقلاب اسلامی، ملت ایران با دو مانع اصلی روبهرو بود: استبداد داخلی رژیم پهلوی و سلطه خارجی قدرتهای غربی. رژیم پهلوی، با تکیه بر حمایت آمریکا و انگلیس، تمامی ابزارهای قدرت را در انحصار داشت و با سرکوب، سانسور، و تطمیع نخبگان، هرگونه حرکت انقلابی را سرکوب میکرد.
پیروزی بر این ساختار پیچیده، کاری سخت و دشوار ست که امام خمینی(ره) با همراهی مردم، توانست بر مشکلات مرحله نخست، فائق آید.
مرحله دوم: پس از انقلاب – تثبیت نظام جمهوری اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷، امام خمینی (ره) و مردم ایران وارد مرحلهای شدند که اگرچه از نظر نظامی پیروز شده بودند، اما در عرصه تثبیت سیاسی، امنیتی، فرهنگی و اقتصادی، چالشهایی بهمراتب پیچیدهتر در پیشرو داشتند. اگر انقلاب در مرحله نخست، با فریاد «مرگ بر شاه» به پیروزی رسید، در این مرحله دوم، باید با ساختن نظام جدید، دفاع از انقلاب، و مقاومت در برابر فشارهای سهمگین داخلی و خارجی، آن پیروزی را حفظ میکردند. امام خمینی در این دوران، نقش معمار، مدیر بحران، مرشد معنوی و رهبر انقلابی را همزمان ایفا کرد.
۱. نابسامانیهای ناشی از فروپاشی نظام شاهنشاهی
وقتی یک نظام سلطه سرنگون میشود و انقلاب به پیروزی میرسد، جامعه وارد مرحلهای بسیار حساس و پُرچالش میشود؛ زیرا خلأ قدرت بهوجود آمده و حکومت مرکزی قبلی یا فروپاشیده یا مشروعیت خود را از دست داده است. این وضعیت، اگر بهسرعت مدیریت نشود، میتواند مسیر انقلاب را منحرف یا ناکام کند. مهمترین چالشها در این مرحله عبارتاند از:
۱. خلأ ساختاری و بینظمی اداری
-
- با سقوط نظام پیشین، ساختارهای اجرایی کشور دچار فروپاشی میشوند:
- دستگاههای اداری سردرگم یا بدون مدیر؛
- کارمندان و مسئولانی که یا فرار کردهاند، یا کار نمیکنند؛
- تصمیمگیری در سطح ملی، استانی و شهری دچار اختلال میشود.
پس از انقلاب ۵۷، بسیاری از مدیران وابسته به رژیم پهلوی از کشور گریختند یا کنار گذاشته شدند و این خود یکی از اساسی ترین چالش های انقلاب برای ادامه حیات یک انقلاب شمرده میشود؛ چرا که با خروج یا حذف ناگهانی مدیران، کارشناسان و بدنه اجرایی نظام پیشین، چرخ اداره کشور با اختلال جدی مواجه میشود. دستگاههای دولتی، ادارات، وزارتخانهها، و حتی نهادهای خدماتی چون آموزش، بهداشت، حملونقل و زیرساختهای شهری، یا بدون مدیر بودند، یا با افرادی مواجه میشود که تجربه و دانش کافی برای اداره آن ندارند.
در چنین شرایطی، انقلاب با چالشهای زیر روبرو شد:
-
- فقدان مدیریت منسجم: نهادهای تازهتأسیس هنوز سامان نیافته بودند، اما باید فوراً جایگزین ساختارهای فروپاشیده میشدند.
- کاهش اعتماد عمومی: مردم از انقلاب توقع خدمترسانی و نظم داشتند، اما با سردرگمی اداری، اختلال در خدمات و ناهماهنگی در تصمیمگیری مواجه میشدند.
- فرصت برای نفوذ عناصر ضدانقلاب: خلأ مدیریتی ممکن بود توسط نیروهای نفوذی، تکنوکراتهای دوچهره یا عناصر مخالف انقلاب پر شود.
- نیاز فوری به تربیت نیروهای انقلابی: انقلاب ناگزیر میشود که افرادی را برای پر کردن این خلأ بهسرعت شناسایی و آموزش دهد.
بنابراین، بحران مدیریت پس از سقوط رژیم پهلوی نهتنها یک چالش اجرایی، بلکه تهدیدی برای ثبات، مشروعیت و بقای انقلاب اسلامی بود؛ تهدیدی که تنها با فداکاری، بسیج مردمی و نهادسازی انقلابی توانست تا حد زیادی مهار شود.
۲. بیثباتی سیاسی و امنیتی
-
- در نبود حکومت مقتدر مرکزی، کشور مستعد بحران امنیتی میشود:
- شورشهای محلی یا قومی؛
- آشوبهای خیابانی؛
- ورود گروههای فرصتطلب برای ایجاد ناامنی یا تجزیهطلبی.
در اوایل انقلاب اسلامی نیز گروههایی در کردستان، ترکمنصحرا و سیستانوبلوچستان دست به ناآرامیهای مسلحانه زدند.
3. نبود قانون اساسی و نظام حقوقی مشروع
-
- انقلاب، نظام پیشین را ساقط کرده، اما هنوز قانون جدیدی شکل نگرفته است:
- نهادهای قضایی یا متوقف شدهاند، یا اعتبار ندارند؛
- رسیدگی به مسائل حقوقی و قضایی با سردرگمی همراه است؛
- حتی دادگاههای انقلابی، ممکن است بدون چارچوب دقیق عمل کنند.
4. انتظارات بالا، امکانات محدود
یکی از چالشهای اساسی پس از پیروزی هر انقلاب، تضاد میان انتظارات گسترده مردمی و واقعیتهای محدود مدیریتی و اقتصادی کشور است. مردم که سالها زیر سلطه استبداد و فساد زندگی کردهاند، پس از انقلاب، در انتظار تحقق فوری اهدافی همچون عدالت اجتماعی، رفاه اقتصادی، آزادیهای مشروع، و اصلاح ساختارهای گذشته هستند؛ اهدافی که در شعارها و وعدههای انقلابی نیز برجسته شدهاند.
اما نکته مهم آن است که همین مطالبات، خود از عوامل اصلی سقوط رژیم گذشته بودهاند. در رژیم پهلوی، فساد اقتصادی، شکاف شدید طبقاتی، سرکوب آزادیها و وابستگی به بیگانگان مشروعیت حاکمیت را از بین برده بود. بنابراین، طبیعی است که مردم پس از انقلاب، انتظار جبران این ضعفها را داشته باشند.
از سوی دیگر، رهبران انقلابی همچون امام خمینی نیز همواره بر تحقق این اصول تأکید داشتند:
-
- عدالت برای محرومان،
- پایان تبعیض،
- مبارزه با فساد،
- حاکمیت مردم بر سرنوشت خود.
اما ساختار اداره کشور هنوز شکل نگرفته و کشور در بحران قرار دارد، در چنین فضایی، اگر دولت انقلابی نتواند فاصله میان آرمانها و واقعیتها را با عقلانیت، برنامهریزی و صبر اجتماعی مدیریت کند، خطراتی چون:
-
- نارضایتی عمومی،
- بازگشت جریانهای ضدانقلاب،
- یا سستی در مسیر انقلاب، وجود خواهد داشت.
2. جنگ تحمیلی – دفاع مقدس
در سال ۱۳۵۹، صدام حسین با چراغ سبز قدرتهای بزرگ جهانی، به ایران حمله کرد؛ جنگی که ۸ سال طول کشید و خسارات انسانی و اقتصادی فراوانی بر کشور وارد کرد. این تهاجم، تنها جنگی نظامی نبود؛ بلکه بخشی از پروژه جهانی برای نابودی انقلاب اسلامی در نطفه بود.
3. بحرانهای اقتصادی و تحریمها
از نخستین روزهای پیروزی انقلاب، آمریکا و غرب سیاست تحریم اقتصادی، بلوکهسازی داراییها و جلوگیری از دسترسی ایران به بازارهای جهانی را آغاز کردند؛ بهویژه پس از ماجرای اشغال لانه جاسوسی در آبان ۱۳۵۸، که نماد جدایی کامل ایران از سلطه آمریکا بود.
در نتیجه، کشور با بحرانهایی مانند کمبود کالا، تورم، بیکاری، توزیع ناکارآمد و نیاز به بازسازی سریع اقتصاد مواجه شد. امام خمینی نیز نهادهایی مانند جهاد سازندگی، کمیته امداد، بسیج سازندگی و تعاونیهای مردمی را فعال ساخت تا اقتصاد کشور بر پایه مشارکت مردمی و عدالت اجتماعی حرکت کند.
راهی دشوار اما روشن برای استقلال حقیقی
انقلاب اسلامی ایران، پاسخی تاریخی و عمیق به دههها سلطه، تحقیر و وابستگی بود؛ حرکتی برای بازگرداندن عزت، استقلال و هویت به ملتی که در طول قرون متمادی گرفتار زنجیرهای استعمار و استبداد شده بود. اما این انقلاب، صرفاً با یک خیزش مردمی و فروپاشی رژیم شاهنشاهی پایان نیافت، بلکه تازه آغاز راهی بود پُر از موانع پیچیده، هزینههای سنگین و چالشهای لایهمند که همچنان نیز ادامه دارد.
در مرحله نخست، ملت ایران با دو دشمن اصلی مواجه بود: استبداد داخلی و استعمار خارجی. مبارزه با رژیم پهلوی، نه صرفاً رویارویی با یک حکومت فاسد، بلکه رویارویی با ساختاری پیچیده از نفوذ غرب، اقتصاد وابسته، و دستگاههای سرکوبگر بود. امام خمینی (ره) در این مرحله، با تکیه بر ایمان، فقه سیاسی و رهبری مردمی، موفق شد انسجام ملی و روحیه مقاومت را شکل دهد و نظام پوسیده شاهنشاهی را سرنگون کند.
در مرحله دوم، تثبیت نظام جمهوری اسلامی خود به چالشی بزرگتر بدل شد: نابسامانیهای ساختاری، فقدان قانون اساسی، بیثباتی سیاسی و امنیتی، مطالبات سنگین مردمی و حمله نظامی عراق با حمایت جهانی، فضای شکنندهای را پدید آورد. امام خمینی (ره) اما با نهادسازی، تمرکز بر مشارکت مردم، شجاعت در تصمیمگیری و اتکال به خداوند، توانست کشور را از فروپاشی نجات داده و به سمت ثبات و پیشرفت هدایت کند.
امروز نیز مسیر انقلاب اسلامی همچنان با چالشهایی روبهرو است: از تحریمهای فلجکننده اقتصادی گرفته تا جنگ شناختی، پروژه نفوذ، شکافهای اجتماعی، و نبردهای رسانهای پیچیده.
آنچه بیش از همه مهم است، حفظ حافظه تاریخی انقلاب و چالشهای آن است؛ چراکه فراموشی آن مسیر پرهزینه، خطر بازگشت به وابستگی و تحقیر را دوباره هموار خواهد کرد چرا که ملتی که نداند برای چه برخاسته، علیه چه جنگیده، چه هزینههایی داده و چگونه ایستاده، در برابر موجهای تحریف، تردید و تسلیم، بیپناه خواهد ماند.
به گزارش خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، در تاریخ ملتها، گاه شخصیتی پدید میآید که فراتر از یک رهبر سیاسی یا مذهبی، به نماد بیداری، اراده و عزت یک ملت بدل میشود. در تاریخ معاصر ایران، بیتردید چنین جایگاهی از آنِ امام خمینی (ره) است؛ مردی که او را نهتنها «معمار انقلاب اسلامی»، بلکه «خمینی کبیر» نامیدهاند.
گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا،
لقب «معمار» بیدلیل نیست. امام، انقلابی را بنا نهاد که صرفاً فروپاشی یک رژیم نبود؛ بلکه بازسازی هویت یک ملت از ویرانههای استعمار، تحقیر و وابستگی بود.
امام خمینی (ره) بهعنوان رهبر نهضت اسلامی ایران، با ایستادگی در برابر نظام شاهنشاهی و سلطه بیگانگان، نقش تعیینکنندهای در آغاز مسیر انقلاب اسلامی ایفا کرد. وی با تحمل تبعید، سانسور، فشارهای سیاسی و امنیتی، توانست جریان مبارزه را از سطح حوزه و مسجد، به مطالبهای ملی و مردمی تبدیل کند.
مبارزات امام خمینی تنها به تغییر یک حکومت محدود نشد، بلکه هدف آن، پایان دادن به دورهای طولانی از وابستگی، تحقیر و سلطه سیاسی ـ فرهنگی بود. همین ایستادگی و انسجام فکری باعث شد او نهتنها بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، بلکه الهامبخش حرکتهای استقلالطلبانه در جهان اسلام و فراتر از آن شناخته شود.
شناخت مسیر امام، شناخت چگونگی گذر ملت ایران از عصر سلطه به عصر عزت
شناخت مسیر امام، شناخت چگونگی گذر ملت ایران از عصر سلطه به عصر عزت شناخت مسیر امام، شناخت چگونگی گذر ملت ایران از عصر سلطه به عصر عزت
همانطور که در بخش نخست این گزارش اشاره شد، ذات هر انقلابِ حقیقی، آمیخته با چالشها، هزینهها و موانع پیچیدهای است که هم آغاز مسیر را دشوار میسازد و هم استمرار آن را پرهزینه و طاقتفرسا میکند. انقلاب اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نبود؛ نه در مراحل آغازین خود و نه در ادامه راه. از لحظهای که ندای «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» در برابر نظام سلطنتی و سلطه بیگانگان طنینانداز شد، ایران وارد مسیری پر فراز و نشیب گردید؛ مسیری که همچنان ادامه دارد.
انقلاب اسلامی، تنها یک دگرگونی سیاسی نبود؛ بلکه تلاشی همهجانبه برای رهایی از زنجیرههای وابستگی، بازسازی هویت ملی ـ دینی، و دستیابی به استقلال حقیقی در تمام ابعاد حیات اجتماعی و تمدنی بود. این مسیر با مقاومت، دشمنی، تحریم، جنگ و فتنههای گوناگون روبهرو شد و همچنان نیز با چالشهایی از جنس فشارهای خارجی، انحرافات داخلی، و ضعفهای ساختاری مواجه است.
با اینحال، ملت ایران به رهبری امام خمینی (ره) و پس از ایشان، با هدایتهای حکیمانه مقام معظم رهبری، ایستادگی کرده و مسیر تحقق آرمانهای انقلاب را پی گرفته است؛ آرمانهایی که مقصد نهایی آنها نهفقط استقلال کامل کشور، بلکه زمینهسازی برای عدالت جهانی و ظهور حضرت ولیعصر (عج) است.
در ادامه، نگاهی خواهیم انداخت به مهمترین چالشهایی برای تحقق و به ثمره نشستن انقلاب که با آنها مواجه بوده و همچنان نیز درگیر آنهاست.
مرحله اول: پیش از انقلاب – مبارزه با استبداد سلطنتی و استعمار خارجی
مرحله اول: پیش از انقلاب – مبارزه با استبداد سلطنتی و استعمار خارجی مرحله اول: پیش از انقلاب – مبارزه با استبداد سلطنتی و استعمار خارجی
1. استعمار خارجی
1. استعمار خارجی 1. استعمار خارجی
از منظر امام خمینی، استبداد داخلی ابزار اجرایی سلطه خارجی بود. رژیم پهلوی عملاً تحت نظارت و هدایت قدرتهای غربی عمل میکرد. مستشاران نظامی و اقتصادی آمریکایی و بریتانیایی در کلیه حوزههای تصمیمگیری کشور حضور مؤثر داشتند. سیاستهای کلان اقتصادی، قراردادهای نفتی (نظیر کنسرسیوم ۱۳۳۳)، جهتگیریهای آموزشی و امنیتی، و حتی انتصابها در ارتش، در تعامل و هماهنگی با سفارتخانههای خارجی صورت میگرفت.
- نفوذ ساختاری در ارکان حاکمیت پیشین
- نفوذ ساختاری در ارکان حاکمیت پیشین
یکی از مهمترین موانع پیشروی انقلابها در جهان اسلام، نفوذ عمیق استعمار در ساختارهای حاکمیتی رژیم پیشین است. در ایرانِ دوران پهلوی، مستشاران آمریکایی و انگلیسی تنها نقش مشاور نداشتند، بلکه در تصمیمسازی امنیتی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی دخالت مستقیم داشتند. بنابراین، حتی پس از پیروزی انقلاب، پاکسازی این نفوذ چندلایه کاری زمانبر، پیچیده و با مقاومت عناصر وابسته همراه بود.
- تحمیل ساختار وابسته اقتصادی
- تحمیل ساختار وابسته اقتصادی
رژیمهای وابسته، عمداً بهگونهای طراحی میشوند که کشور را از لحاظ اقتصادی، صنعتی و زیرساختی به غرب وابسته نگاه دارند. این وابستگی، پس از انقلاب به صورت بحرانزا ظاهر میشود: خروج کارشناسان خارجی، قطع واردات اقلام حیاتی، اختلال در زنجیرههای صنعتی، کمبود فناوری و وابستگی ارزی. این وضعیت، مسیر استقلال اقتصادی و خوداتکایی را بهشدت دشوار میکند.
- واکنش تهاجمی قدرتهای استعمارگر
- واکنش تهاجمی قدرتهای استعمارگر
استعمار، نهتنها با پیروزی انقلاب مخالف است، بلکه در برابر هر نشانهای از استقلال واقعی، دست به اقدامات مستقیم تنبیهی میزند. در مورد ایران، این اقدامات شامل:
-
- تحریمهای گسترده اقتصادی (از ۱۳۵۸ تاکنون)،
- حمایت از تروریسم داخلی (نظیر منافقین)،
- کودتاهای ناکام (کودتای نوژه)،
- جنگ نیابتی (حمایت از صدام در جنگ تحمیلی)،
- و جنگهای شناختی و رسانهای بوده است.
- تحریمهای گسترده اقتصادی (از ۱۳۵۸ تاکنون)،
- حمایت از تروریسم داخلی (نظیر منافقین)،
- کودتاهای ناکام (کودتای نوژه)،
- جنگ نیابتی (حمایت از صدام در جنگ تحمیلی)،
- و جنگهای شناختی و رسانهای بوده است.
- تحریمهای گسترده اقتصادی (از ۱۳۵۸ تاکنون)،
- حمایت از تروریسم داخلی (نظیر منافقین)،
- کودتاهای ناکام (کودتای نوژه)،
- جنگ نیابتی (حمایت از صدام در جنگ تحمیلی)،
- و جنگهای شناختی و رسانهای بوده است.
- محاصرهی منطقهای و جهانی
- محاصرهی منطقهای و جهانی
انقلاب اسلامی ایران با شعار «نه شرقی، نه غربی» و حمایت از نهضتهای آزادیبخش، خود را در تقابل با نظم جهانیِ سلطه قرار داد. این موضوع، باعث محاصره منطقهای و فشارهای دیپلماتیک شد. ایران از همان سالهای ابتدایی انقلاب، با جبههای متشکل از قدرتهای غربی، رژیم صهیونیستی، و برخی حکومتهای محافظهکار عربی مواجه شد.
2. رژیم پهلوی
2. رژیم پهلوی 2. رژیم پهلوی
نظام سیاسی پهلوی بهعنوان یک حکومت سلطنتی متمرکز، مبتنی بر اقتدارگرایی و سرکوب مخالفان عمل میکرد. دستگاه امنیتی ساواک با هدف کنترل هرگونه اعتراض سیاسی یا مذهبی، ساختاری گسترده از نظارت، بازداشت، شکنجه و حذف فیزیکی مخالفان را ایجاد کرده بود.
سؤال بسیار مهمی مطرح کردید؛ درواقع یکی از پیچیدهترین موانع انقلابها، دولتهایی هستند که تحت سلطهی استعمار خارجیاند اما بهظاهر در نقش "حاکمان رسمی و قانونی" کشور فعالیت میکنند. این دولتها، گرچه خود نیز قربانی سلطهاند، اما عملاً در مسیر انقلاب، نقش "مزدوران داخلی استعمار" را ایفا میکنند.
- قانوننمایی سرکوب
- قانوننمایی سرکوب
دولتهای وابسته، سرکوب قیام را با پوشش قانونی و رسمی انجام میدهند:
-
- تصویب قوانین ضداعتراض؛
- احکام قضایی برای دستگیری رهبران انقلاب؛
- استفاده از دستگاه قضایی برای مشروع جلوهدادن سرکوبها.
- تصویب قوانین ضداعتراض؛
- احکام قضایی برای دستگیری رهبران انقلاب؛
- استفاده از دستگاه قضایی برای مشروع جلوهدادن سرکوبها.
- تصویب قوانین ضداعتراض؛
- احکام قضایی برای دستگیری رهبران انقلاب؛
- استفاده از دستگاه قضایی برای مشروع جلوهدادن سرکوبها.
در رژیم پهلوی نیز امام خمینی و یارانش با اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» محاکمه و تبعید میشدند، نه با اتهام مبارزه با استعمار.
- انحصار ابزارهای قدرت
- انحصار ابزارهای قدرت
دولتهای مستقر تمام اهرمهای کنترل جامعه را در اختیار دارند:
-
- ارتش و نیروهای امنیتی؛
- بودجه عمومی کشور؛
- رسانههای رسمی؛
- نظام آموزش رسمی.
- ارتش و نیروهای امنیتی؛
- بودجه عمومی کشور؛
- رسانههای رسمی؛
- نظام آموزش رسمی.
- ارتش و نیروهای امنیتی؛
- بودجه عمومی کشور؛
- رسانههای رسمی؛
- نظام آموزش رسمی.
این انحصار باعث میشود هر حرکت انقلابی در نطفه خفه شود، مگر اینکه حمایت مردمی و شبکهسازی وسیعی صورت گیرد.
- فضاسازی روانی و رسانهای علیه انقلاب
- فضاسازی روانی و رسانهای علیه انقلاب
دولتهای وابسته با کمک رسانههای درونکشوری و حتی بینالمللی، قیامها را چنین جلوه میدهند:
-
- اقدام غیرعقلانی و احساسی؛
- خیانت به امنیت و ثبات ملی؛
- عامل عقبماندگی اقتصادی یا تفرقه مذهبی.
- اقدام غیرعقلانی و احساسی؛
- خیانت به امنیت و ثبات ملی؛
- عامل عقبماندگی اقتصادی یا تفرقه مذهبی.
- اقدام غیرعقلانی و احساسی؛
- خیانت به امنیت و ثبات ملی؛
- عامل عقبماندگی اقتصادی یا تفرقه مذهبی.
در ایران نیز مبارزه امام خمینی را "ارتجاع سیاه" و طرفدارانش را "خشکهمقدسهای ضد ترقی" معرفی میکردند، این در حالی بود که اصل قیام برای ترقی شکل گرفته بود.
- شبکه نفوذ در میان نخبگان
- شبکه نفوذ در میان نخبگان
این دولتها با تطمیع، تهدید، یا شراکت سیاسی، بخشی از علما، روشنفکران یا گروههای مرجع را با خود همراه میکنند؛ و بدینوسیله:
-
- صفوف انقلابیون را تفرقه میاندازند؛
- مشروعیت قیام را زیر سؤال میبرند؛
- مردم را در تشخیص «حق» و «باطل» دچار تردید میکنند.
- صفوف انقلابیون را تفرقه میاندازند؛
- مشروعیت قیام را زیر سؤال میبرند؛
- مردم را در تشخیص «حق» و «باطل» دچار تردید میکنند.
- صفوف انقلابیون را تفرقه میاندازند؛
- مشروعیت قیام را زیر سؤال میبرند؛
- مردم را در تشخیص «حق» و «باطل» دچار تردید میکنند.
در مرحله نخست انقلاب اسلامی، ملت ایران با دو مانع اصلی روبهرو بود: استبداد داخلی رژیم پهلوی و سلطه خارجی قدرتهای غربی. رژیم پهلوی، با تکیه بر حمایت آمریکا و انگلیس، تمامی ابزارهای قدرت را در انحصار داشت و با سرکوب، سانسور، و تطمیع نخبگان، هرگونه حرکت انقلابی را سرکوب میکرد.
پیروزی بر این ساختار پیچیده، کاری سخت و دشوار ست که امام خمینی(ره) با همراهی مردم، توانست بر مشکلات مرحله نخست، فائق آید.
مرحله دوم: پس از انقلاب – تثبیت نظام جمهوری اسلامی
مرحله دوم: پس از انقلاب – تثبیت نظام جمهوری اسلامی مرحله دوم: پس از انقلاب – تثبیت نظام جمهوری اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷، امام خمینی (ره) و مردم ایران وارد مرحلهای شدند که اگرچه از نظر نظامی پیروز شده بودند، اما در عرصه تثبیت سیاسی، امنیتی، فرهنگی و اقتصادی، چالشهایی بهمراتب پیچیدهتر در پیشرو داشتند. اگر انقلاب در مرحله نخست، با فریاد «مرگ بر شاه» به پیروزی رسید، در این مرحله دوم، باید با ساختن نظام جدید، دفاع از انقلاب، و مقاومت در برابر فشارهای سهمگین داخلی و خارجی، آن پیروزی را حفظ میکردند. امام خمینی در این دوران، نقش معمار، مدیر بحران، مرشد معنوی و رهبر انقلابی را همزمان ایفا کرد.
۱. نابسامانیهای ناشی از فروپاشی نظام شاهنشاهی
۱. نابسامانیهای ناشی از فروپاشی نظام شاهنشاهی ۱. نابسامانیهای ناشی از فروپاشی نظام شاهنشاهی
وقتی یک نظام سلطه سرنگون میشود و انقلاب به پیروزی میرسد، جامعه وارد مرحلهای بسیار حساس و پُرچالش میشود؛ زیرا خلأ قدرت بهوجود آمده و حکومت مرکزی قبلی یا فروپاشیده یا مشروعیت خود را از دست داده است. این وضعیت، اگر بهسرعت مدیریت نشود، میتواند مسیر انقلاب را منحرف یا ناکام کند. مهمترین چالشها در این مرحله عبارتاند از:
۱. خلأ ساختاری و بینظمی اداری
۱. خلأ ساختاری و بینظمی اداری
-
- با سقوط نظام پیشین، ساختارهای اجرایی کشور دچار فروپاشی میشوند:
- دستگاههای اداری سردرگم یا بدون مدیر؛
- کارمندان و مسئولانی که یا فرار کردهاند، یا کار نمیکنند؛
- تصمیمگیری در سطح ملی، استانی و شهری دچار اختلال میشود.
- با سقوط نظام پیشین، ساختارهای اجرایی کشور دچار فروپاشی میشوند:
- دستگاههای اداری سردرگم یا بدون مدیر؛
- کارمندان و مسئولانی که یا فرار کردهاند، یا کار نمیکنند؛
- تصمیمگیری در سطح ملی، استانی و شهری دچار اختلال میشود.
- با سقوط نظام پیشین، ساختارهای اجرایی کشور دچار فروپاشی میشوند:
- دستگاههای اداری سردرگم یا بدون مدیر؛
- کارمندان و مسئولانی که یا فرار کردهاند، یا کار نمیکنند؛
- تصمیمگیری در سطح ملی، استانی و شهری دچار اختلال میشود.
پس از انقلاب ۵۷، بسیاری از مدیران وابسته به رژیم پهلوی از کشور گریختند یا کنار گذاشته شدند و این خود یکی از اساسی ترین چالش های انقلاب برای ادامه حیات یک انقلاب شمرده میشود؛ چرا که با خروج یا حذف ناگهانی مدیران، کارشناسان و بدنه اجرایی نظام پیشین، چرخ اداره کشور با اختلال جدی مواجه میشود. دستگاههای دولتی، ادارات، وزارتخانهها، و حتی نهادهای خدماتی چون آموزش، بهداشت، حملونقل و زیرساختهای شهری، یا بدون مدیر بودند، یا با افرادی مواجه میشود که تجربه و دانش کافی برای اداره آن ندارند.
در چنین شرایطی، انقلاب با چالشهای زیر روبرو شد:
-
- فقدان مدیریت منسجم: نهادهای تازهتأسیس هنوز سامان نیافته بودند، اما باید فوراً جایگزین ساختارهای فروپاشیده میشدند.
- کاهش اعتماد عمومی: مردم از انقلاب توقع خدمترسانی و نظم داشتند، اما با سردرگمی اداری، اختلال در خدمات و ناهماهنگی در تصمیمگیری مواجه میشدند.
- فرصت برای نفوذ عناصر ضدانقلاب: خلأ مدیریتی ممکن بود توسط نیروهای نفوذی، تکنوکراتهای دوچهره یا عناصر مخالف انقلاب پر شود.
- نیاز فوری به تربیت نیروهای انقلابی: انقلاب ناگزیر میشود که افرادی را برای پر کردن این خلأ بهسرعت شناسایی و آموزش دهد.
- فقدان مدیریت منسجم: نهادهای تازهتأسیس هنوز سامان نیافته بودند، اما باید فوراً جایگزین ساختارهای فروپاشیده میشدند.
- کاهش اعتماد عمومی: مردم از انقلاب توقع خدمترسانی و نظم داشتند، اما با سردرگمی اداری، اختلال در خدمات و ناهماهنگی در تصمیمگیری مواجه میشدند.
- فرصت برای نفوذ عناصر ضدانقلاب: خلأ مدیریتی ممکن بود توسط نیروهای نفوذی، تکنوکراتهای دوچهره یا عناصر مخالف انقلاب پر شود.
- نیاز فوری به تربیت نیروهای انقلابی: انقلاب ناگزیر میشود که افرادی را برای پر کردن این خلأ بهسرعت شناسایی و آموزش دهد.
- فقدان مدیریت منسجم: نهادهای تازهتأسیس هنوز سامان نیافته بودند، اما باید فوراً جایگزین ساختارهای فروپاشیده میشدند.
- کاهش اعتماد عمومی: مردم از انقلاب توقع خدمترسانی و نظم داشتند، اما با سردرگمی اداری، اختلال در خدمات و ناهماهنگی در تصمیمگیری مواجه میشدند.
- فرصت برای نفوذ عناصر ضدانقلاب: خلأ مدیریتی ممکن بود توسط نیروهای نفوذی، تکنوکراتهای دوچهره یا عناصر مخالف انقلاب پر شود.
- نیاز فوری به تربیت نیروهای انقلابی: انقلاب ناگزیر میشود که افرادی را برای پر کردن این خلأ بهسرعت شناسایی و آموزش دهد.
بنابراین، بحران مدیریت پس از سقوط رژیم پهلوی نهتنها یک چالش اجرایی، بلکه تهدیدی برای ثبات، مشروعیت و بقای انقلاب اسلامی بود؛ تهدیدی که تنها با فداکاری، بسیج مردمی و نهادسازی انقلابی توانست تا حد زیادی مهار شود.
۲. بیثباتی سیاسی و امنیتی
۲. بیثباتی سیاسی و امنیتی
-
- در نبود حکومت مقتدر مرکزی، کشور مستعد بحران امنیتی میشود:
- شورشهای محلی یا قومی؛
- آشوبهای خیابانی؛
- ورود گروههای فرصتطلب برای ایجاد ناامنی یا تجزیهطلبی.
- در نبود حکومت مقتدر مرکزی، کشور مستعد بحران امنیتی میشود:
- شورشهای محلی یا قومی؛
- آشوبهای خیابانی؛
- ورود گروههای فرصتطلب برای ایجاد ناامنی یا تجزیهطلبی.
- در نبود حکومت مقتدر مرکزی، کشور مستعد بحران امنیتی میشود:
- شورشهای محلی یا قومی؛
- آشوبهای خیابانی؛
- ورود گروههای فرصتطلب برای ایجاد ناامنی یا تجزیهطلبی.
در اوایل انقلاب اسلامی نیز گروههایی در کردستان، ترکمنصحرا و سیستانوبلوچستان دست به ناآرامیهای مسلحانه زدند.
3. نبود قانون اساسی و نظام حقوقی مشروع
3. نبود قانون اساسی و نظام حقوقی مشروع
-
- انقلاب، نظام پیشین را ساقط کرده، اما هنوز قانون جدیدی شکل نگرفته است:
- نهادهای قضایی یا متوقف شدهاند، یا اعتبار ندارند؛
- رسیدگی به مسائل حقوقی و قضایی با سردرگمی همراه است؛
- حتی دادگاههای انقلابی، ممکن است بدون چارچوب دقیق عمل کنند.
- انقلاب، نظام پیشین را ساقط کرده، اما هنوز قانون جدیدی شکل نگرفته است:
- نهادهای قضایی یا متوقف شدهاند، یا اعتبار ندارند؛
- رسیدگی به مسائل حقوقی و قضایی با سردرگمی همراه است؛
- حتی دادگاههای انقلابی، ممکن است بدون چارچوب دقیق عمل کنند.
- انقلاب، نظام پیشین را ساقط کرده، اما هنوز قانون جدیدی شکل نگرفته است:
- نهادهای قضایی یا متوقف شدهاند، یا اعتبار ندارند؛
- رسیدگی به مسائل حقوقی و قضایی با سردرگمی همراه است؛
- حتی دادگاههای انقلابی، ممکن است بدون چارچوب دقیق عمل کنند.
4. انتظارات بالا، امکانات محدود
4. انتظارات بالا، امکانات محدود
یکی از چالشهای اساسی پس از پیروزی هر انقلاب، تضاد میان انتظارات گسترده مردمی و واقعیتهای محدود مدیریتی و اقتصادی کشور است. مردم که سالها زیر سلطه استبداد و فساد زندگی کردهاند، پس از انقلاب، در انتظار تحقق فوری اهدافی همچون عدالت اجتماعی، رفاه اقتصادی، آزادیهای مشروع، و اصلاح ساختارهای گذشته هستند؛ اهدافی که در شعارها و وعدههای انقلابی نیز برجسته شدهاند.
اما نکته مهم آن است که همین مطالبات، خود از عوامل اصلی سقوط رژیم گذشته بودهاند. در رژیم پهلوی، فساد اقتصادی، شکاف شدید طبقاتی، سرکوب آزادیها و وابستگی به بیگانگان مشروعیت حاکمیت را از بین برده بود. بنابراین، طبیعی است که مردم پس از انقلاب، انتظار جبران این ضعفها را داشته باشند.
از سوی دیگر، رهبران انقلابی همچون امام خمینی نیز همواره بر تحقق این اصول تأکید داشتند:
-
- عدالت برای محرومان،
- پایان تبعیض،
- مبارزه با فساد،
- حاکمیت مردم بر سرنوشت خود.
- عدالت برای محرومان،
- پایان تبعیض،
- مبارزه با فساد،
- حاکمیت مردم بر سرنوشت خود.
- عدالت برای محرومان،
- پایان تبعیض،
- مبارزه با فساد،
- حاکمیت مردم بر سرنوشت خود.
اما ساختار اداره کشور هنوز شکل نگرفته و کشور در بحران قرار دارد، در چنین فضایی، اگر دولت انقلابی نتواند فاصله میان آرمانها و واقعیتها را با عقلانیت، برنامهریزی و صبر اجتماعی مدیریت کند، خطراتی چون:
-
- نارضایتی عمومی،
- بازگشت جریانهای ضدانقلاب،
- یا سستی در مسیر انقلاب، وجود خواهد داشت.
- نارضایتی عمومی،
- بازگشت جریانهای ضدانقلاب،
- یا سستی در مسیر انقلاب، وجود خواهد داشت.
- نارضایتی عمومی،
- بازگشت جریانهای ضدانقلاب،
- یا سستی در مسیر انقلاب، وجود خواهد داشت.
2. جنگ تحمیلی – دفاع مقدس
2. جنگ تحمیلی – دفاع مقدس 2. جنگ تحمیلی – دفاع مقدس
در سال ۱۳۵۹، صدام حسین با چراغ سبز قدرتهای بزرگ جهانی، به ایران حمله کرد؛ جنگی که ۸ سال طول کشید و خسارات انسانی و اقتصادی فراوانی بر کشور وارد کرد. این تهاجم، تنها جنگی نظامی نبود؛ بلکه بخشی از پروژه جهانی برای نابودی انقلاب اسلامی در نطفه بود.
3. بحرانهای اقتصادی و تحریمها
3. بحرانهای اقتصادی و تحریمها 3. بحرانهای اقتصادی و تحریمها
از نخستین روزهای پیروزی انقلاب، آمریکا و غرب سیاست تحریم اقتصادی، بلوکهسازی داراییها و جلوگیری از دسترسی ایران به بازارهای جهانی را آغاز کردند؛ بهویژه پس از ماجرای اشغال لانه جاسوسی در آبان ۱۳۵۸، که نماد جدایی کامل ایران از سلطه آمریکا بود.
در نتیجه، کشور با بحرانهایی مانند کمبود کالا، تورم، بیکاری، توزیع ناکارآمد و نیاز به بازسازی سریع اقتصاد مواجه شد. امام خمینی نیز نهادهایی مانند جهاد سازندگی، کمیته امداد، بسیج سازندگی و تعاونیهای مردمی را فعال ساخت تا اقتصاد کشور بر پایه مشارکت مردمی و عدالت اجتماعی حرکت کند.
راهی دشوار اما روشن برای استقلال حقیقی
راهی دشوار اما روشن برای استقلال حقیقی راهی دشوار اما روشن برای استقلال حقیقی
انقلاب اسلامی ایران، پاسخی تاریخی و عمیق به دههها سلطه، تحقیر و وابستگی بود؛ حرکتی برای بازگرداندن عزت، استقلال و هویت به ملتی که در طول قرون متمادی گرفتار زنجیرهای استعمار و استبداد شده بود. اما این انقلاب، صرفاً با یک خیزش مردمی و فروپاشی رژیم شاهنشاهی پایان نیافت، بلکه تازه آغاز راهی بود پُر از موانع پیچیده، هزینههای سنگین و چالشهای لایهمند که همچنان نیز ادامه دارد.
در مرحله نخست، ملت ایران با دو دشمن اصلی مواجه بود: استبداد داخلی و استعمار خارجی. مبارزه با رژیم پهلوی، نه صرفاً رویارویی با یک حکومت فاسد، بلکه رویارویی با ساختاری پیچیده از نفوذ غرب، اقتصاد وابسته، و دستگاههای سرکوبگر بود. امام خمینی (ره) در این مرحله، با تکیه بر ایمان، فقه سیاسی و رهبری مردمی، موفق شد انسجام ملی و روحیه مقاومت را شکل دهد و نظام پوسیده شاهنشاهی را سرنگون کند.
در مرحله دوم، تثبیت نظام جمهوری اسلامی خود به چالشی بزرگتر بدل شد: نابسامانیهای ساختاری، فقدان قانون اساسی، بیثباتی سیاسی و امنیتی، مطالبات سنگین مردمی و حمله نظامی عراق با حمایت جهانی، فضای شکنندهای را پدید آورد. امام خمینی (ره) اما با نهادسازی، تمرکز بر مشارکت مردم، شجاعت در تصمیمگیری و اتکال به خداوند، توانست کشور را از فروپاشی نجات داده و به سمت ثبات و پیشرفت هدایت کند.
امروز نیز مسیر انقلاب اسلامی همچنان با چالشهایی روبهرو است: از تحریمهای فلجکننده اقتصادی گرفته تا جنگ شناختی، پروژه نفوذ، شکافهای اجتماعی، و نبردهای رسانهای پیچیده.
آنچه بیش از همه مهم است، حفظ حافظه تاریخی انقلاب و چالشهای آن است؛ چراکه فراموشی آن مسیر پرهزینه، خطر بازگشت به وابستگی و تحقیر را دوباره هموار خواهد کرد چرا که ملتی که نداند برای چه برخاسته، علیه چه جنگیده، چه هزینههایی داده و چگونه ایستاده، در برابر موجهای تحریف، تردید و تسلیم، بیپناه خواهد ماند.