عمری است به بردن نام تو مفتخریم. قلب هامان ، جان هامان ، تمام هستیمان را در کف دست گرفته ایم. دیگر هیچ نداریم... کم ما را زیاد بین ای پسر فاطمه... آلوده اند؟... سیاهند؟... قبول...اشک هامان چه؟... آن که جز برای تو نبوده است؟؟... بخوانم آیه تطهیر را؟؟؟........ تو که مصداقی این آیه را... مگر می شود چیزی را که برای توست آلوده اش انگاشت؟.......
قنوت هامان از تو سرشار است و آب دیدگانمان سرازیر. چه کرده ای با ما نور دیده؟.... گوش کن !!! صدای قلبمان را می شنوی؟؟؟؟ راست است...
این صدای تپش قلبم نیست
در حسینیه دل سینه زنی است
اگر ایستاده ایم، بر علم روضه تو تکیه داریم... فقط یک چیز می بینیم... حرم ... فقط یک صدا می شنویم... حسین ... از اعماق دل خونینمان این نوا مدام به گوش میرسد... گویی همه عالم می خواند:
قبله من کربلاست،گوشه کوی حسین
خانه قلبم کجاست؟ برسر موی حسین
مست شود عالمی از نفسش تا ابد
هر که فقط جرعه ای زد ز سبوی حسین
مادر او می برد اشک عزادار را
اشک عزادار چیست؟آب وضوی حسین
باز غریب است او، باز لبش تشنه است
سوخت لب زینب از داغ گلوی حسین
گریه تو مرهم است، مرهم زخمش، ولی
زخم علی اکبر است، زخم مگوی حسین...
اربعین نزدیک است.... گمانم باز هم از قافله جا ماندهایم...
میگن بیچاره آنی که کربلا نرفته وای به حال آنی که رفته...
یعنی میشود روزی هم وای به حال ما بشود....