جوان آنلاین: در ادبیات شیعی، از «انتظار» اغلب بهعنوان مفهومی فعال یاد میشود، نه حالتی منفعل و صرفاً احساسی، بلکه نوعی از زندگی بر پایه امید، تعهد و حرکت. اگر این نگاه را بپذیریم، ناگزیر باید بپرسیم نهاد خانواده- بهعنوان یکی از بنیادیترین ارکان جامعه- چه نسبتی با این انتظار فعال دارد؟ آیا میتوان از «خانواده مهدوی» بهعنوان الگویی برای زیست مؤمنانه در شرایط پرچالش دنیای معاصر سخن گفت؟
پاسخهای رایج به این پرسش معمولاً به مجموعهای از فضایل اخلاقی مانند تقوا، صبر، تربیت دینی و نقش زن و مرد در تربیت فرزند محدود میشود، اما این ویژگیها در بسیاری از خانوادههای متدین در طول تاریخ نیز دیده شدهاند، پس چه چیزی خانواده مهدوی را متمایز میسازد؟ در واقع، نقطه تمایز این خانواده نه صرفاً در ظاهر دینی، بلکه در عمق نگاه آن به آینده، عدالت و سبک زندگی است.
نکته کلیدی این است: مهدویت تنها یک باور فردی نیست، بلکه نوعی دستگاه فکری، نظام معنایی و سبک زندگی است. در این نگاه، خانواده مهدوی صرفاً خانوادهای «خوب» یا «باایمان» نیست، بلکه خانوادهای است که خود را جزئی از پروژه تمدنی ظهور میداند. چنین خانوادهای نهتنها در آرمان، بلکه در کنش، خود را متعهد به ساخت جهانی بهتر میبیند؛ جهانی که عدالت، معنا و مسئولیتپذیری در آن جایگاه محوری دارند.
در دنیای امروز، خانوادهها با بحرانهایی، چون فردگرایی افراطی، گسست نسلی، تزلزل نقشها و معنازدایی از زندگی روزمره مواجهند. در چنین فضایی، خانواده مهدوی میتواند جایگزینی جدی برای نهاد خانواده مدرن باشد، نه با بازگشت صرف به سنت، بلکه با بازتعریف خلاقانه نقشها و ارزشها. این خانواده باید خود را نه صرفاً بهعنوان یک نهاد اخلاقی، بلکه بهمثابه یک مقاومت فرهنگی تعریف کند؛ مقاومتی در برابر تنهایی مدرن، تربیت گسیخته و فروپاشی مشارکت.
یکی از مهمترین وجوه این الگو، بازتعریف «اقتدار» در خانواده است. در بسیاری از خانوادههای سنتی، اقتدار مساوی با سلطه پدرانه بوده است. در مقابل، برخی الگوهای مدرن این اقتدار را به کلی انکار کرده و خانواده را به مجموعهای از افراد منزوی بدل ساختهاند. خانواده مهدوی، راه سومی پیشنهاد میدهد: اقتدار معنوی و اخلاقی مبتنی بر محبت، گفتوگو، مشارکت و مسئولیت متقابل.
نقش زن در خانواده مهدوی نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. برخلاف برخی قرائتهای سنتی که مسئولیت تربیت را فقط بر دوش مادر گذاشتهاند، در این نگاه زن و مرد هر دو، به عنوان دو کنشگر تربیتی و فرهنگی، باید با همکاری و همدلی عمل کنند. تربیت در اینجا صرفاً آموزش دینی یا انتقال دانش نیست، بلکه شامل معنا دادن به زندگی، مواجهه با رنج و آمادهسازی کودک برای ایفای نقش مؤثر در آینده جامعه مهدوی است.
همانطور که آیتالله مصباحیزدی تأکید میکند: «انتظار، یعنی آمادگی برای همکاری با حضرت حجت (عج) در اجرای برنامههای حکومت جهانی او و چنین انتظاری بدون آمادگی خانوادگی، اخلاقی و اجتماعی ممکن نیست. کسی که منتظر واقعی است، باید خانهاش اولین مدرسه ولایتمداری و عدالتمداری باشد.»
از این زاویه، خانواده دیگر فقط جای زندگی یا آرامش نیست، بلکه نخستین واحد تمرین عدالت و زمینهسازی ظهور است. در چنین خانوادهای، مفاهیمی، چون صبر و امید به جای آنکه به حالتهای روحی محدود شوند، به راهبردهای تربیتی تبدیل میشوند. کودکان در این فضا میآموزند که رنج را نه فقط تحمل، بلکه معنا کنند و بهجای گریز از مسئولیت اجتماعی، در قبال جامعه احساس وظیفه داشته باشند.
نشانههای یک خانواده مهدوی
برای آنکه تصویر خانواده مهدوی از حالت کلی و مفهومی خارج و به الگویی ملموس و کاربردی تبدیل شود، باید به برخی از نشانههای مشخص آن پرداخت:
۱. معنویتمحوری در زندگی روزمره: دین و یاد خدا در تصمیمگیریهای کوچک و بزرگ خانواده جریان دارد، نه صرفاً در مناسبتها یا عبادات فردی.
۲. هدفمندی مبتنی بر عدالت و انتظار: اعضای خانواده زندگی را در راستای آمادگی برای تحقق عدالت جهانی میبینند، نه فقط رفاه فردی.
۳. تربیت نسل عدالتخواه و مؤمن: تربیت کودک محدود به تعلیم نیست، بلکه او برای ساختن دنیایی بهتر آماده میشود، با شناخت مسئولیت اجتماعی، روحیه جهادی و دغدغهمندی دینی.
۴. مشارکت و تعاون خانوادگی: زن و مرد و حتی فرزندان، در تصمیمگیری و حل مسائل مشارکت فعال دارند. خانواده مهدوی بر پایه تعامل و گفتوگو میچرخد، نه بر سلطه یا انزوا.
۵. رویارویی فعال با مشکلات: مشکلات زندگی به جای آنکه بحرانساز باشند، به فرصتی برای رشد تبدیل میشوند، با صبر، توکل و عقلانیت.
۶. ارتباط با جامعه منتظر: این خانواده در انزوا زیست نمیکند، بلکه خود را جزئی از امت منتظر میداند و در فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی و معنوی مشارکت دارد.
در نهایت، خانواده مهدوی اگر درست فهمیده و تبیین شود، میتواند الگویی عملی و الهامبخش برای بازسازی نهاد خانواده در ایران معاصر باشد. این خانواده نه در پی بازگشت به گذشته است، نه اسیر تقلید از مدلهای بیگانه، بلکه با تکیه بر ایمان فعال، عقلانیت دینی، مشارکت واقعی و معنابخشی روزمره میکوشد انتظار را از شعار به زندگی تبدیل کند. انتظار در این معنا، «زندگی برای آینده» است، نه آیندهای خیالی، بلکه آیندهای که از درون خانهها، با تربیت انسانهای آگاه، مؤمن و مسئول آغاز میشود.