سه توطئه همزمان
جمهوری اسلامی نوشت:
اتفاقی و تصادفی نيست که در يک روز يعني روز جمعه 17 مردادماه جاري سه اقدام در منطقه پرآشوب خاورميانه و قفقاز به نفع آمريکا و رژيم صهيونيستي صورت ميگيرد.
تصويب اشغال کامل غزه در کابينه امنيتي اسرائيل، تصويب خلع سلاح حزبالله در دولت لبنان و امضاء قرارداد صلح ارمنستان و جمهوری آذربايجان در واشنگتن با پيوست واگذاری مديريت دالان زنگزور به آمريکا، سه رويدادي بودند که برنامهريزان آمريکائی – صهيونيستي آنها را تدارک ديده بودند و در يک روز به سرانجام رساندند. اين هر سه اقدام به ضرر ملتهای منطقه و خيانت به مسلمانان هستند.
اشغال کامل غزه به معناي الحاق اين سرزمين به اسرائيل است که با استناد به مصوبه غيرقانوني کابينه امنيتي خود ادعاي مالکيت بر آن را خواهد کرد. درست است که کشورهاي عربي و مجامع بينالمللي با اين مصوبه کابينه امنيتي رژيم صهيونيستي مخالفت کردهاند ولي اين رژيم با پشتوانه آمريکا به اين مخالفتها اعتنا نخواهد کرد و با بی رحمانهترين جنايتها براي اخراج مردم غزه از سرزمينشان اقدام خواهد کرد. اين، بخشي از طرح تحقق اسرائيل بزرگ است که صهيونيستها در حال اجرائی کردن آن هستند.
مصوبه خلع سلاح حزبالله لبنان که دولت اين کشور به دستور آمريکا آن را دنبال ميکند توطئه خطرناکي را به همراه دارد. شايد افرادي بگويند چرا در يک کشور که ارتش دارد يک گروه مسلح باید وجود داشته باشد؟ بنابراين وجهي ندارد حزبالله لبنان خلع سلاح نشود. اين نظر در صورتی قابل قبول است که دولت و ارتش لبنان بتوانند به وظيفه حراست از اين کشور عمل کنند و مانع تجاوز دشمن شوند.
امضاء قرارداد صلح ارمنستان و جمهوري آذربايجان يک ضرورت بود اما اولاً منهای پيوست کنترل آمريکا بر دالان زنگزور و ثانياً نه با وساطت آمريکا که با هدف گسترش سلطه خود بر منطقه قفقاز و کنترل مسير غرب به شرق و تنگتر کردن محاصره ايران وارد معرکه شده است. اين قرارداد صلح ميبايست با ريشسفيدي جمهوري اسلامي ايران ميان جمهوري آذربايجان و ارمنستان به امضاء ميرسيد تا از باز شدن پاي آمريکا به منطقه قفقاز جلوگيری ميشد و ايران نيز دچار دغدغه شيطنت بيگانگان در مرزهای شمال غربی خود نميشد.
****
صداهایی که باید شنیده شوند
شرق نوشت:
روز خبرنگار، روز ادای احترام به آنان است که نه با شمشیر که با قلم میجنگند؛ نه برای فتح سرزمینها، بلکه برای گشودن افقهای اندیشه و آگاهی. این روز، یادآور رسالتی است که فراتر از یک شغل، یک میثاق و پیمانی ناگسستنی با حقیقت است.
روز خبرنگار، روز ادای احترام به آنان است که نه با شمشیر که با قلم میجنگند؛ نه برای فتح سرزمینها، بلکه برای گشودن افقهای اندیشه و آگاهی. این روز، یادآور رسالتی است که فراتر از یک شغل، یک میثاق و پیمانی ناگسستنی با حقیقت است. خبرنگار، در جهان پرهیاهوی امروز، همان دیدهبان بیدار و وجدان هوشیار جامعه است که در میان غبار شایعات و امواج سهمگین اطلاعات، چراغ راه میافروزد.
«صداهایی که باید شنیده شوند» تنها یک شعار نیست؛ بیانیهای است که شریان حیات روزنامهنگاری راستین را تغذیه میکند. خبرنگار، گوشسپردن به این صداها را نه بهمثابه تکلیف اداری، بلکه بهعنوان عهدی اخلاقی و انسانی بر دوش میکشد. این صداها، صدای کارگری است که در هیاهوی بازار به فراموشی سپرده شده، صدای مادری است که در انبوه پروندههای اداری جایی برای فریادش نمییابد، صدای دانشجویی است که اندیشههایش در حصار بیمهریها گرفتار شده است.
اما حقیقت آن است که خبرنگاران نیز خود بخشی از همین صداها هستند. آنان نیز شهروندانی هستند با دغدغهها، مشکلات و محدودیتهای معیشتی و حرفهای. صدای خبرنگاری که در پی کشف حقیقت، شب و روز خود را وقف خبر کرده، باید شنیده شود؛ همانگونه که صدای یک کارگر یا معلم باید شنیده شود. اگر صدای خبرنگار خاموش بماند، توان شنیدن صدای دیگران نیز به خاموشی خواهد گرایید. خبرنگار، روایتگر این صداهاست؛ او همچون پلی است که میان تجربه زیسته مردم و افکار عمومی، میان دردهای خاموش و گوشهای بیدار، پیوند میزند. در جهانی که تصویرها و کلمات به آسانی تحریف میشوند، رسالت خبرنگار همچون نگهبانی است بر اصالت حقیقت. او باید در میان سرابها، آب زلال را تشخیص دهد و آن را بیکموکاست به تشنگان آگاهی برساند.
روز خبرنگار فرصتی است تا به یاد آوریم که اطلاعرسانی، پیش از آنکه فنی پیچیده باشد، فضیلتی انسانی است. خبرنگار با هر پرسش، با هر جمله و هر تصویر، مسئولیتی را امضا میکند که پیامدهای آن میتواند به تغییر سرنوشت فردی یا جمعی بینجامد. این رسالت، نه تحمل خطا را دارد و نه پذیرای سازش با تحریف است.
اما «صداهایی که باید شنیده شوند» تنها در پیوند با شجاعت خبرنگار معنا مییابد. شجاعتی که گاه در طرح پرسشی جسورانه متبلور میشود و گاه در ایستادن بر مرز باریک حقیقت، حتی اگر این ایستادگی هزینه داشته باشد. خبرنگار، حافظ حافظه جمعی است؛ حافظهای که اگر دچار فراموشی شود، هویت جامعه به خاموشی میگراید.
با این همه، شجاعت خبرنگار زمانی میتواند تداوم یابد که جایگاه او در جامعه تقویت شود. این تقویت، نهفقط در احترام کلامی و تجلیل نمادین، بلکه در فراهمآوردن امنیت شغلی، حمایت قانونی و فراهمکردن امکان دسترسی آزاد به اطلاعات معنا پیدا میکند. خبرنگاری که از امنیت شغلی بیبهره است، همچون دیدهبانی است که بر دیواری لرزان ایستاده، هر آن ممکن است سقوط کند و با سقوط او، بخشی از حقیقت نیز سقوط کند.
روز خبرنگار همچنین یادآور این نکته است که در برابر قلم آزاد، مسئولیتپذیری نیز باید قد برافرازد. خبرنگار حقیقی نهتنها به شنیدن صداهای خاموش میپردازد، بلکه از بازتاب آنها با دقت، انصاف و پرهیز از هیجانزدگی اطمینان حاصل میکند. او آینهای است که حقیقت را منعکس میکند، نه آینهای کج که تصویر را مخدوش کند. اما این آینه نیز نیازمند صیقل است. جامعهای که به خبرنگار بها ندهد، در واقع آینه حقیقتنمای خود را غبارآلود کرده است.
*****
رضاخان، عامل اصلی گرفتاری زنگزور
فارس نوشت:
این روزها موضوع کریدور زنگزور و اظهارات ترامپ در اینباره، به یکی از مسائل مطرح در فضای سیاسی و سوژهای برای رسانهها تبدیل شده است؛ اما این مسأله پیشینهای تاریخی دارد که باید به آن توجه بیشتری داشت و از آن عبرت گرفت.
مسأله «کریدور زنگزور» یکی از موضوعات حساس ژئوپلیتیکی در قفقاز جنوبی است و تأثیرات مهمی بر منافع ایران دارد که ترامپ نیز اخیراً اظهاراتی درباره آن داشته است. اگر کریدور زنگزور طبق خواست غربیها اجرایی شود، میتواند دسترسی زمینی ایران به ارمنستان از طریق استان سیونیک را محدود یا حتی قطع کند.
از طرفی دیگر، اجرای این طرح، ترکیه را به جمهوری آذربایجان متصل میکند و نفوذ آن را در قفقاز افزایش میدهد. همچنین، توازن قدرت در قفقاز جنوبی به نفع محور رقبای ایران تغییر میکند و میتواند موجب کمرنگتر شدن نقش ایران در معادلات منطقهای شود؛ این موضوع کاملاً در تضاد با منافع ژئوپلیتیکی ایران است و درواقع دست ناتو و آمریکا را بیش از پیش، در منطقه باز میکند.
خسرو معتضد، تاریخدان و تاریخنگار، درباره پیمان سعدآباد و جدایی آرارات از ایران در دوران پهلوی اول، چنین بیان میکند: «یکی از اشتباهاتی که در زمان رضاشاه انجام شد، پیمان سعدآباد بود. رضاشاه که به ترکیه رفت، آتاترک خیلی به رضاشاه احترام گذاشت و یک هواپیما هم به او تقدیم کرد؛ من میخواهم بگویم رضاشاه ساده[لوح] بود. برای خوشآمد انگلستان، آرارات را به ترکیه بخشیدند؛ ۸۰۰ کیلومتر مربع!».
حسین مکی، نماینده مجلس شورای ملی در دوران پهلوی، در اینباره مینویسد: «یکی از خیانتهای مهمی که در زمان رضاخان بهدلیل بیلیاقتی وی انجام شد، واگذاری رشته کوههای مهم و استراتژیک آرارات ایران به ترکیه بود. رضاخان در توجیه این خیانت میگفت مهم نیست که این تپه از آن که باشد؛ آنچه مهم است، این است که ما با هم دوست باشیم!». (حسین مکی، کتاب تاریخ ۲۰ ساله ایران.)
کریدور زنگزور جمهوری آذربایجان و ترکیه را به یکدیگر متصل میکند و تنها مرز زمینی هم که بین جمهوری آذربایجان و ترکیه وجود دارد، در میان آرارات و نخجوان قرار دارد؛ اما اگر رضاشاه در قرارداد سعدآباد، منطقه آرارات را به ترکیه واگذار نمیکرد، اکنون ترکیه هیچ راه ارتباطی (مرز زمینی) با جمهوری آذربایجان نمیداشت و این دو کشور برای انجام رفتوآمد، یا به ایران وابسته بودند یا نیازمند به ارمنستان.
*****
عبور وفاق از جوادین به جعفرها!
فرهیختگان نوشت:
سال 1403، وقتی انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری چهاردهم شکل گرفت، هر کاندیدا شعار یا کلیدواژه مطلوب خود را تبلیغ میکرد. در این میان شعار «وفاق ملی» مسعود پزشکیان با کلیدواژه «دعوا نکنیم» متولد شد. این ذهنیت که برآمده از شخصیت ایشان مبتنی بر صفای باطن، رفاقت و مشتیگری شکل گرفته بود، لزوماً چهارچوب حکمرانی مشخصی نداشت و بعد از پیروزی در انتخابات توسط حامیان ایشان بازتعریف و بسط یافت. بعد از انقلاب پنج دوره گفتمانی سپری شد که دهه اول گفتمان ارزشها با کاریزمای امام راحل و دوران جنگ و شهادت بود. دهه دوم دوران سازندگی، دهه سوم گفتمان اصلاحات و دهههای بعد گفتمان عدالت و اعتدال بود. دولت شهید رئیسی نیز «عدالت و جمهوریت» به معنی مردمی و عدالتمحور بودن را مطرح کرد و امروز دولت پزشکیان گفتمان «وفاق ملی» را بیان کرده است.
هر دولتی با گفتمانی خاص ظهور میکند و البته همیشه گفتمان اعلامی دولت، محمل مباحثات و مجادلات نظری و سیاسی است. به لحاظ عملی تمرکز اصلی روی این واژه در زمان چیدمان کابینه چهاردهم شکل گرفت. جایی که محمدجواد ظریف با حضور در تلویزیون با بیان شاخصهای انتخاب اعضای کابینه مبتنی بر شاخصهای وفاق، دارابودن ویژگیهایی چون زن بودن، اقلیتهای دینی، اقلیتهای قومی و... را حائز امتیازات ویژه، برای حضور در دولت چهاردهم بیان کرد. اما در زمان معرفی وزرای پیشنهادی به مجلس خیلی هم خبری از التزام به شاخصها نبود، بهغیراز معرفی یک وزیر زن برای مردانهترین وزارتخانه دولت و در نهایت اضافهشدن یک عضو اهلسنت بهعنوان معاون رئیسجمهور. به لحاظ نظری اما جدیترین مباحث در سالن همایش کتابخانه ملی، اواخر دیماه 1403 و در همایش «گفتوگوی ملی درباره وفاق ملی» مطرح شد.
وفاقی که حتی در زمان انعقاد نطفه خود نتوانست محمدجواد آذریجهرمی را بهعنوان یکی از جدیترین حامیان دولت حفظ کند و در ادامه با کنار رفتن محمدجواد ظریف، دولت چهاردهم «جوادین» خود را از دست داد و کار بیشتر در اجرا و بلکه حتی در محتوا دست «جعفرها» افتاد. محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس که همراهی نسبی با دولت داشته است، به دنبال عدم تصویب یک فوریت لایحه «اصلاح قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس» در مجلس توسط برخی حامیان دولت، او و اعضای مجلس دوازدهم به «عبور از وفاق» متهم شدند و او گزاره «وفاق اصیل» یا «وفاق در چهارچوب قانون» را بیان کرد و در نشست خبری خود به برخی حاشیهسازیها با محوریت «پشتپازدن مجلس به وفاق» واکنش نشان داد و تأکید کرد: «وفاقی که بخواهد با لایحهای که یک فوریتش رأی لازم را کسب نکند به هم بخورد، همان بهتر که نباشد.»
****
قدرتی برای تضعیف سلاح مقاومت وجود ندارد
کیهان نوشت:
مصوبه اخیر دولت «نواف سلام»، لبنان را در شوک قرار داد. شاید عبارت «امیل لحود» که در وصف مصوبه روز چهارشنبه این دولت بیان گردید، کاملترین باشد؛ «خیانت ملی در حین جنگ». از اینرو رئیسجمهور اسبق لبنان اعلام کرد این کابینه باید منحل شود و رئیس آن به اتهام «خیانت به لبنان در حین جنگ» با رژیم صهیونیستی محاکمه شود.
همزمان با طرح این مصوبه در هیئت دولت، جوزف عون و فرمانده ارتش لبنان از طریق «نبیهبری» رئیس پارلمان و متحد حزبالله، به مقاومت لبنان پیغام دادند که بنا ندارند از «زور» برای اجرای مصوبه مبنی بر خلع سلاح حزبالله استفاده نمایند که این از یکسو در تناقض با این مصوبه است چرا که مصوبه کابینه، ارتش را مکلف کرده است که تا پایان ماه جاری میلادی طرح خود را برای خلع سلاح حزبالله به دولت ارائه دهد و تا پایان سال جاری میلادی ـ پنج ماه دیگر ـ به انجام برساند. از سوی دیگر این اظهارات بیانکننده تناقض در تصویب و اجرای خلع سلاح حزبالله میباشد. درواقع مهمترین نهادهای لبنانی مأمور به اجرای این مصوبه اعتراف کردهاند که توان اجرای آن را ندارند.
مصوبه دولت لبنان علیرغم آن صورت گرفت که وزرای شیعه بهعلاوه یک وزیر از اهل سنت ـ متعلق به جماعت اسلامی لبنان که متحد حزبالله است ـ قبل از تصویب و به محض طرح بحث، جلسه کابینه را ترک کردهاند. سنت جاری در لبنان این است که مصوبات پارلمان و دولت تنها در صورتی اعتبار دارند که هر سه طایفه اصلی لبنان (شیعیان، مارونیها و سنیها) در تصویب آن مشارکت داشته باشند. نواف سلام با زیرپا گذاشتن این سنت حقوقی با استناد به اکثریت آرای 17 عضو کابینه، مصوبه را برای اجرا به ارتش ابلاغ کرده و این در حالی است که میدانسته، ارتش در عمل از چنین قدرتی برخوردار نیست و به دلیل حضور طرفداران شیعه، مسیحی و سنی حزبالله در ترکیب ارتش، در صورت اجرای مصوبه دولت، ارتش متلاشی میشود. به همین دلیل فرمانده ارتش صراحتاً عدم آمادگی ارتش را برای اجرای مصوبهای که به یک چالش عمیق داخلی میانجامد، اعلام کرده است. در خصوص این مصوبه و وضعیتهایی که به احتمال زیاد پس از آن بهوجود میآید، نکات زیر اهمیت دارند:
بحث خلع سلاح حزبالله در لبنان بخشی از یک طرح بزرگتر تحت عنوان «خلع سلاح مقاومت» میباشد که طی ماههای گذشته به طور همزمان علیه اجزای مقاومت در منطقه دنبال شده است. هدفگیری این طرح تغییر اساسی وضعیت غرب آسیا و به قول غربیها خاورمیانه است. سه کشور آمریکا، عربستان و رژیم صهیونیستی ـ به همین ترتیب ـ خلع سلاح مقاومت در کل منطقه را دنبال میکنند تا به «غرب آسیای جدید» یا خاورمیانه جدید برسند.
همانطور که چندین شخصیت وجیه لبنانی اعلام کردند، مصوبه خلع سلاح حزبالله یک مصوبه ملی نیست بلکه یک پروژه سعودی، آمریکایی، اسرائیلی در حین درگیر بودن لبنان در جنگ میباشد و هیچ توجیه لبنانی ندارد. آمریکاییها طی یک طرح دو مرحلهای وارد شده و آشکارا جوزف عون و نواف سلام را برای پذیرش این طرح تحت فشار قرار دادند. اینجا یک سؤال اساسی وجود دارد آیا این سه دولت نمیدانستند خلع سلاح حزبالله در ساختار لبنان قابل اجرا نیست؟ مسلماً میدانستند. آمریکا، عربستان و رژیم اسرائیل تجربه این 30 سال را دارند و میدانند خلع سلاح حزبالله که درواقع خلع سلاح لبنان است، حتی در میان مسیحیان و اهل سنت از پشتوانه مردمی برخوردار نیست و با اجماع لازم بین گروههای لبنانی هم توأم نمیباشد. بنابراین برای آمریکاییها عدم اجرای این مصوبه و به تعبیر بهتر نسخه موسوم به طرح باراک واضح بوده است اما چرا بر تصویب آن تأکید داشتهاند؟ برای آنکه بر اقدامات جنایتکارانه و تروریستی اسرائیل وجاهت بخشیده و کار آن را در ترورهای آینده آسانتر نمایند. کمااینکه رژیم اسرائیل روز پنجشنبه پس از آنکه حملات تروریستی در بخشهایی از لبنان به اجرا گذاشت و از جمله طی آن یک فرمانده وابسته به جنبش اسلامی ـ سنی ـ لبنان که هوادار حزبالله میباشد را به شهادت رساند، اعلام کرد، راه لبنان را برای اجرای مصوبه اخیر هیئت دولت این کشور هموار کرده است.
****
زنگزور؛ انفعال روسیه
وطن امروز نوشت:
جمهوری آذربایجان و ارمنستان در واشنگتن، با میانجیگری ترامپ توافقنامه صلح امضا کردند. نکته خطرناک در این توافقنامه که منافع ژئوپلیتیک و امنیت ملی ایران را تهدید میکند، بندی است که به کریدور زنگزور اشاره دارد.
برخی اهداف پنهان این ایده، شامل تغییر جغرافیای منطقه، حملونقل انرژی از دریای خزر به ترکیه و سپس اروپا با هدف دور زدن و حذف ایران از معادلات انرژی منطقه، تأثیرگذاری بر کریدورهای شرق به غرب و تلاش برای کشیده شدن این کریدور از آذربایجان به ترکیه و حذف ایران از آن، زمینهسازی برای ورود ناتو به منطقه، قطع یا اخلال در ارتباط زمینی ایران و ارمنستان و به تبع آن اخلال در ارتباط ایران با اروپا، پیگیری پروژه تورانی اردوغان برای تشکیل جغرافیای ترک و نهایتا بسترسازی برای تهاجمات فرهنگی علیه ایران از جمله توسعه گرایشات پانترکی در شمال و شمال غرب ایران است.
از همین رو ایران از ابتدای طرح این ایده توسط باکو، بشدت با آن مخالفت کرد. از سوی دیگر از آنجا که ایده اولیه برای این کریدور اشغال بخشی از خاک ارمنستان بود؛ دولت پاشینیان از ایران خواست مانع این اقدام الهام علیاف شود. مخالفت ایران با این پروژه به قدری جدی بود که در مقاطعی که احتمال داده میشد باکو اقدامات نظامی را برای تحقق این کریدور انجام دهد، نیروهای نظامی ایران در مرز با جمهوری آذربایجان مستقر شدند تا در صورت اقدام اشتباهی توسط علیاف، ایران فورا اقدام نظامی خود را آغاز کند. تحرکات ایران باعث عقبنشینی رژیم باکو شد. به همین دلیل طی یک سال اخیر اخباری مبنی بر تلاش علیاف برای کشاندن پای آمریکا به این موضوع منتشر شد. در واقع علیاف به دنبال این بود تا با وارد کردن آمریکا به ماجرای کریدور زنگزور، امنیت لازم را برای این ایده فراهم کند.
نکته مهم درباره این ایده، بیعملی روسیه و انفعال عجیب آن بود. در حالی که روسیه پس از فروپاشی شوروی، منطقه قفقاز جنوبی را بخشی از جغرافیای نفوذ و عمق ژئوپلیتیک خود، یا به تعبیر دقیقتر، حیاط خلوت خود میدانست اما به بهانه گرایشات غربگرایانه دولت پاشینیان در ارمنستان، روسیه تحرکات لازم را برای جلوگیری از ایده خطرناک علیاف و وارد کردن ناتو و آمریکا به حیاط خلوت خود انجام نداد. بیعملی مسکو باعث شد عزم باکو برای تحقق این ایده جزم و پاشینیان نیز نسبت به آن راغب شود. البته در این توافقنامه و ظاهراً با پیشنهاد نیکول پاشینیان، اسم کریدور زنگزور به مسیر ترامپ تغییر یافت.
به اعتقاد کارشناسان، تحقق این کریدور و واگذاری آن به دولت آمریکا، تبعات سنگینی برای ایران خواهد داشت. حضور نظامی آمریکا در مرزهای شمال ایران یکی از این تبعات است. در حالی که محور استراتژی ایران در غرب آسیا، اخراج نظامیان آمریکایی از منطقه است، حالا الهام علیاف زمینه را برای حضور نظامیان آمریکایی در نقطه صفر مرزهای شمال ایران فراهم کرده است.
مورد دوم این است که این کریدور اتصال مستقیم آسیای میانه تا ترکیه را فراهم میکند و این موضوع باعث حذف ایران از مناسبات اقتصادی منطقه، بویژه در حوزه انرژی میشود.
****
گزارش یک بی تدبیری بزرگ
شرق نوشت:
درصد جمعیت زیر ۲۰ ســال کشور در چند دهه اخیر با سرعتی بسیار نگران کننده کاهش یافته از ۴۶ درصد در ســال ۱۳۶۵ به کمتر از ۳۱ درصد در سال ،۱۳۹۵ و اینک به سطح ۲۲.۸ درصد رسیده است. این به آن معنی است که تمایل جامعه ایرانی به فرزندآوری کاهش فوق العاده ای یافته است، اما این همه ماجرا نیســت. به بیان دیگر این امر فقط نتیجه تصمیم زوج های ایرانی به خودداری از بچه دار شدن و کوچک نگه داشتن ابعاد خانوار نبوده، بلکه در کنار آن با کاهش شدید تمایل به ازدواج و تشکیل خانواده هم روبه رو بوده ایم. باالترین رقم ازدواج در ایران در سال ۱۳۸۹ و برابر با ۸۹۱هزارو ۶۲۷ مورد بوده و بعد از این ســال روند کاهشــی خود را آغاز کرده و در مدت ۱۴ ســال تا سال ۱۴۰۳ نزدیک به ۴۷ درصد کاهش داشته ، و اینک جامعه با رشد سریع جمعیت مجرد باالی ۴۰ سال روبه رو است.
در چنین شرایطی انتظار می رود متولیان امر با استفاده از ظرفیت و توانایی مراکز علمی و پژوهشی کشور مطالعات گسترده ای برای شناسایی عوامل واقعی بروز این پدیده نگران کننده انجام داده، و برای مهار این عوامل و جلوگیری از تأثیر مخرب آنها تدبیری بیندیشند. اما با مرور مختصر رویکرد رسمی می توان دریافت که تدبیری در کار نبوده است.