شناسهٔ خبر: 74302622 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: میراث آریا | لینک خبر

محمود فرشچیان؛ نگارگر ابدیت و سفیر جاویدان هنر ایران

امروز، آسمان هنر ایران غروب دیگری را تجربه کرد. محمود فرشچیان، استاد بزرگ نگارگری و مینیاتور ایران، چشم از جهان فروبست و نام خود را بیش از پیش در دفتر جاودانگان فرهنگ و هنر این سرزمین ثبت کرد.

صاحب‌خبر -

سعید شاهرخی معاون صنایع دستی استان تهران در یاداشتی نوشت: این وداع، تنها خاموش شدن یک قلم یا خشکیدن یک رنگ نیست؛ بلکه از دست دادن نسلی از نگاه‌هاست که در آن، سنت و نوآوری، عرفان و زیبایی، در هم تنیده می‌شدند.

فرشچیان از آن دسته هنرمندانی بود که نه‌تنها آثارش، بلکه اندیشه و جهان‌بینی‌اش، گنجینه‌ای برای هنر ایرانی محسوب می‌شد. او توانست با زبانی جهانی، اما ریشه‌دار در فرهنگ ایران، روایت‌هایی تازه از اساطیر، تاریخ و مضامین عرفانی بیافریند. هر تابلو، پنجره‌ای بود به دنیایی که در آن، حرکت و سکون، نور و سایه، و رنگ و خط، با هم گفت‌وگو می‌کردند.

به عنوان یکی از اعضای جامعه صنایع دستی، سال‌ها از نزدیک شاهد بودم که چگونه نام و آثار این استاد، الهام‌بخش هنرمندان صنایع‌دستی ما بوده است. او به ما آموخت که هنر اصیل، نه اسیر زمان است و نه در مرز جغرافیا محدود می‌شود. از همین روست که آثارش، چه در موزه‌های داخلی مانند موزه استاد فرشچیان در مجموعه سعدآباد و چه در گنجینه‌های خارج از کشور، همواره مورد تحسین اهل نظر بوده است.

در موزه سعدآباد، جایی که بیش از پنجاه اثر او به نمایش درآمده، می‌توان به وضوح رد پای فلسفه هنری‌اش را دید؛ تلفیقی از مهارت فنی خیره‌کننده، رنگ‌گذاری جسورانه و روحی سرشار از عرفان ایرانی. آثاری که نه فقط برای تماشا، بلکه برای مکاشفه و هم‌سفر شدن با خیال و اندیشه خلق شده‌اند.

محمود فرشچیان، به راستی «سفیر هنر ایران» بود. او توانست در عرصه‌های بین‌المللی، تصویری فاخر و عمیق از نگارگری ایرانی به جهان عرضه کند. حضور آثارش در نمایشگاه‌های معتبر جهانی، تنها یک موفقیت شخصی نبود؛ بلکه پلی بود برای معرفی ذوق و فرهنگ ایرانی به جهانیان. در روزگاری که سرعت و مصرف‌گرایی، گاه مجال اندیشیدن را می‌گیرد، او با تابلوهایش، ما را به تأمل، مکث و تماشای ژرف دعوت می‌کرد.

اما آنچه فرشچیان را متمایز می‌کرد، صرفاً مهارت هنری نبود؛ بلکه توانایی او در بازآفرینی روح زمانه در قالبی سنتی بود. او به‌جای تکرار صرف گذشته، گذشته را با امروز پیوند زد. در آثارش، رقص قلم نه یک نمایش تکنیکی، که ترجمان یک نگاه بود؛ نگاهی که از دل فرهنگ و معنویت ایرانی برمی‌خاست و در رنگ‌ها و خطوط، حیاتی دوباره می‌یافت.

جامعه صنایع‌دستی و هنرهای سنتی، امروز در سوگ است، چرا که فرشچیان نه فقط یک هنرمند، بلکه معلمی بزرگ بود. بسیاری از هنرمندان جوان، با الهام از او مسیر خود را پیدا کردند. او ثابت کرد که می‌توان با وفاداری به ریشه‌ها، درهای نوآوری را نیز گشود. این پیام برای ما که در عرصه صنایع‌دستی فعالیت می‌کنیم، یادآوری است بر این‌که اصالت و خلاقیت، نه متضاد، که مکمل یکدیگرند.

در نگاه من، میراث فرشچیان، صرفاً مجموعه‌ای از تابلوها و آثار موزه‌ای نیست؛ بلکه میراثی فکری و معنوی است. او به ما آموخت که هنر، مسئولیتی اجتماعی و فرهنگی دارد. هنرمند، تنها خالق اثر نیست؛ او نگهبان حافظه یک ملت است. و فرشچیان، تا آخرین روز زندگی، این مسئولیت را بر دوش داشت.

امروز که او در میان ما نیست، وظیفه ماست که این چراغ را روشن نگه داریم. باید موزه‌ها، گالری‌ها و محافل هنری، آثار و اندیشه‌هایش را بیش از پیش به نسل جوان معرفی کنند. باید دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی، سبک و شیوه او را به عنوان نمونه‌ای از پیوند میان سنت و نوآوری تدریس کنند.

محمود فرشچیان رفت، اما جهان او هنوز زنده است؛ جهانی که در آن، پرنده‌ها از میان گل‌ها پرواز می‌کنند، عاشقان در جست‌وجوی حقیقت گام برمی‌دارند، و رنگ‌ها، از آسمان تا زمین، داستان جاودانگی را روایت می‌کنند.

در پایان، به عنوان یکی از خادمان عرصه صنایع‌دستی استان تهران، این ضایعه بزرگ را به خانواده محترم ایشان، جامعه هنری کشور و همه علاقه‌مندان به هنر ایرانی تسلیت می‌گویم. یادش جاودان و آثارش چراغ راه آینده باد.

انتهای پیام/